
اقتصاد۲۴- از حباب قیمت سکه و دلار تا سفره مردم فاصلهها مدام بیشتر میشود. در شرایطی که هنوز مردمی در این کشور زندگی میکنند که دلار هزار تومانی را در خاطر دارند، عبور ارزش این ارز از ۱۳۰ هزار تومان در روزهای اخیر، بحران ناپایداری ارز را به شکلی ملموستر از همیشه در زیست مردم ایران نشان میدهد. از زوجهایی که به محض ورود به زندگی مشترک زیر بار قرض میروند، تا آنهایی که هزینه درمان عزیزشان با بالارفتن قیمت دلار به بازی گرفته شده است.
«سیما» که شش ماه است وارد زندگی مشترک شده، تنها به خاطر افزایش قیمت ارز چند صد میلیون قرض روی دستش مانده است: «خردادماه عقد کردیم و اوایل تیرماه درخواست وام ازدواج کردیم. الان شش ماه میشود که در صف وام هستیم و با اینکه یک بار بانک را هم تغییر دادیم که سرعت کار بالا برود، اما تا به امروز نتوانستهایم وام بگیریم. به ما گفتهاند بیش از صد نفر جلوی ما در صف قرار دارند و هفتهای یک تا دو نفر از فهرست کم میشود. طبعا ما براساس اینکه قرار بود نفری ۳۰۰ میلیون تومان وام دریافت کنیم، برای ۶۰۰ میلیون از هزینه بازسازی خانهمان، روی همین وام حساب باز کرده بودیم. در طول بازسازی هم قیمتها بالاتر میرفت و هزینه بازسازی خانه ما به یکمیلیاردو ۴۰۰ میلیون تومان رسید. کمی پسانداز داشتیم و، چون وام ازدواج جور نشد، مجبور شدیم قرض بگیریم. با خودمان هم گفتیم که از محل دریافت وام ازدواج، قرض را پس میدهیم». همین شد که سراغ قرض رفتند: «طبق توافق، قرار شد دلار قرض بگیریم و دلار هم پس بدهیم. به نظرم هم مردم حق دارند چنین کاری کنند. در شرایطی که مدام ارزش پول ما کمتر میشود، همه برای خودشان و زندگی خود برنامه دارند و میخواهند از پولی که درمیآورند محافظت کنند، پسانداز کنند یا سرمایهای هم برای آینده خودشان و فرزندانشان داشته باشند». این ماجرا بالغ بر ۲۰۰ میلیون قرض ناشی از افزایش نرخ ارز روی دست سیما و همسرش گذاشته است: «اما اتفاقی که رخ داد، این شد که ما دلار زیر ۹۰ هزار تومانی قرض کردیم و حالا که موعد بازپرداخت وام رسیده، باید طبق دلار بیش از ۱۳۰ هزار تومانی بپردازیم. همین امروز که مشخص نیست فردا دلار دوباره چقدر بالاتر برود، یعنی ما بیش از ۲۰۰ میلیون باید بیش از رقم اولیهای که قرض کرده بودیم، پس بدهیم. این یک ضرر مالی سنگین به ما در شروع زندگی وارد کرد. با اینکه من و همسرم نه یک جا، که در دو جا سخت کار میکنیم».
او میگوید در حالی باید مدام با افزایش قیمتها کلنجار برود که حقوقش کمی از صد دلار بیشتر است: «این افزایش قیمت ارز تنها در عرض چند ماه در شرایطی است که از سوی دیگر، مخارج زندگی هم بیشتر شده است. تورم افزایش پیدا کرده و قیمت مصارف روزانه همه خانوادهها گرانتر شده، اما حقوق ما تغییری نکرده است. حقوقی که البته به طور کلی هم واقعا پایین است، به زور تنها کمی از صد دلار بیشتر است».
«آخرین باری را که به قصد خرید چیزی برای خودم به فروشگاهی رفتم، خاطرم نیست. چون هرچه درمی آوریم، تبدیل به ارز میکنیم و برای پسرمان میفرستیم». پسر ۱۹ساله «بنفشه» حالا دو سالی میشود که در شهر بیرمنگام انگلیس درس میخواند. روزی که برای تحصیل در دانشگاه این شهر درخواست داده بود، دلار و پوند چندده هزار تومان بود و حالا هر روز اوضاع دشوارتر میشود: «پسر درسخوانی داشتم و دلم میخواست شرایط تحصیلی خوبی برایش مهیا کنم. من و همسرم همه عمر و زندگی حودمان را وقف این بچه کردیم تا بتواند به دانشگاه بینالمللی برود و زندگی خوبی برای خودش بسازد. با حقوق کارمندی و دو شیفت کارکردن، روز تعطیل سر کار رفتن و مدام اضافهکاریهای چندینساعته پر کردیم و فقط پسانداز کردیم تا بالاخره سال ۱۴۰۲ توانستیم رؤیای خودمان و فرزندمان را عملی کنیم. فکر میکردیم او که برود، اوضاع بهتر میشود، اما حالا با این وضعیت ارز، هر روز زندگی به ما سختتر میگذرد. آخرین باری را که به یک فروشگاه رفتم تا برای خودم خرید کنم، به خاطر ندارم. چون هر وقت در چنین شرایطی قرار میگیرم، با خودم میگویم پسرم مهمتر است. اما حتی با این میزان قناعت هم شرایط ساده نمیگذرد». این روزها شب تا صبح قیمت ارز تغییر میکند: «باورتان نمیشود گاهی پیش میآید که از روزی که پسرم درخواست پول میکند، تا وقتی ما کارهای انتقال وجه را انجام دهیم، دلار گرانتر شده و همین هم طبعا روی قیمت پوند اثر میگذارد».
بیشتر بخوانید:بانک مرکزی چه برنامهای برای کنترل قیمت دلار دارد؟
«سینا» البته از ابتدا قصد شاغلشدن داشت، اما میخواست کمی دیرتر سراغ درآمد برود: «قرار بود از سال سوم دانشگاه سراغ کارهای نیمهوقت هم برود، اما الان اینقدر اوضاع ما در داخل دشوار شده که چند وقت پیش پیام داد و گفت دنبال کار است. راستش را بخواهید من و پدرش هم تشویقش کردیم، چون روشن است که با این دستفرمان، توانایی فرستادن پول برایمان سختتر میشود».
دعای زیر لب هرروزه «نگین» از بهار امسال تا امروز یک جمله است؛ کسی بیمار نشود، اگر شد، دربهدر پول دارو و دکتر و بیمارستان نشود: «نیمههای اردیبهشت بود که همسرم دچار یک بیماری کبدی شد. ابتدا فکرش را نمیکردیم که شرایط سخت پیش برود، اما ناگهان همه چیز تغییر کرد. پزشکها تشخیص یک نوع عفونت دادند و دیالیز در دستور درمان قرار گرفت. خیلی زود مشخص شد که همسرم باید برای مدتی سر کار رفتن را تعطیل کند. من هم که یک شغل پارهوقت داشتم، به خاطر اینکه باید ۲۴ساعته همراه شوهرم میبودم، از ادامه کار انصراف دادم. تابستان شروع شد و به خودمان آمدیم و دیدم که پسانداز درخورتوجهی هم نداریم و اوضاع دارد سخت و سختتر میشود». کمبود دارو و افزایش قیمت همه کارهای مربوط به درمان باری اضافه بر دوش این خانواده شد: «هر بار که قیمت دلار در این مدت بالاتر رفت، تأثیری بر هزینههای درمان ما گذاشت. خوشبختانه همسرم از سر کارش بیمه تکمیلی خوبی دارد و این شانس را داشتیم که خیلی از هزینهها را خودمان نپردازیم که اگر اینطور نبود، احتمالا باید خانه ۶۰ متریمان را برای خرج درمان همسرم میفروختیم، اما نمیدانم مردمی که این شرایط را ندارند، با این قیمتها که هر روز بیشتر از دیروز سر به فلک میکشد، چه میکنند».
اوضاع فروشندگان کالا هم همین است. «علیرضا» که سالهاست یک مغازه فروش مبل در یافتآباد تهران دارد، میگوید دیگر مردم بهسختی سراغ خرید چنین کالاهایی میروند: «اوضاع قیمتها طوری شده که خانوادهها همین که خرج مدرسه و خورد و خوراک و رفتوآمد و لباس بچهها را تأمین کنند، کلاهشان را هوا میاندازند. شما تصور کنید که یک خانواده با یک فرزند الان اگر بخواهد به یک رستوران برود و فقط سه پرس چلوکباب ساده بخورد، باید بیش از دو میلیون بپردازد. همین رقم را هم باید برای خرید یک تیشرت برای فرزندش بدهد. حالا با حقوق میانگین ۲۵ میلیون تومان که خیلیها همین عدد را هم دریافت نمیکنند، از کجا بیاورد صد میلیون پول یک دست مبل بدهد؟».
«بحران ارز در کشور وارد فاز جدیتری شده است»؛ این را علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی، میگوید و توضیح میدهد: «مسئله افزایش قیمت ارز و همچنین تورم موجود در جامعه اگرچه موضوع جدیدی نیست، اما در مقایسه با گذشته شدت گرفته است. این بحران از حوزه صرفا اقتصادی خارج شده و ابعاد اجتماعی زیست مردم ایران را نیز درگیر خود کرده است. تأثیرش هم جدی و چندلایه است.
بیشتر بخوانید: منتقدان دولت و دلار گران؛ چرا تیغ حملات به بانک مرکزی نمیرسد؟
به نظر من اولین اثر این ماجرا، کاهش اعتماد عمومی است. البته تا امروز هم این اتفاق رخ داده است. درحالیکه آینده ایران نقاط عطفی خواهد داشت که برای آن روز ما به این اعتماد نیاز داریم. به طور مثال، وقتی رئیسجمهوری حرف از ریاضت اقتصادی میزند، این ریاضت برای سال آینده خیلی شبیه به دوران «علی امینی» است که در دوران خودش چنین حرفهایی زده بود و باعث ایجاد ناامیدی در بخشهای مختلف اقتصادی شد. حتی مردم یک کیسه سیمان هم نمیخریدند که کاشی خانه خود را درست کنند. از طرف دیگر، یک مرکز تدارکات کشوری درست شده بود که به برخی از کارمندان دولت به جای پول، جنس میداد. حتی شایعه شده بود که برخی از این شرکتهای ساختمانی، محصولات خودش را به کارمندانش میداد؛ یعنی وضعیت اقتصادی تا این میزان افت کرده بود؛ بنابراین ما باید اوضاع را با نمونههای تاریخی مقایسه کنیم تا بتوانیم فضا را رصد کنیم. گویا یک بیحسی در برابر نظرات مسئولان ایجاد شده که همین موضوع در نهایت بر مقبولیت سیاسی نیز اثر میگذارد».
از نگاه او، اثر دوم افزایش شدید نرخ ارز، ایجاد شکاف طبقاتی است؛ چراکه قشرهایی در جامعه هستند که اتفاقا این افراد در زیست روزمره مردم به چشم میآیند. آنهایی که بدون اضطراب زندگی میکنند و تماشای آنها به احساس بیعدالتی دامن میزند. به طور مثال همین طرح کالابرگی که تدوین شده است، فاصله گروههای درآمدی را نشان میدهد و جای برخی از دهکها را بهشدت و با سرعت تغییر میدهد. یعنی دهکی که در رتبه ششم این کالابرگ را دریافت نکند، به دهک چهارم برسد. آمارها هم که نشان میدهد ضریب جینی کاهش پیدا کرده است. اما این ناشی از آن است که گروههای اجتماعی به هم خیلی نزدیک شدهاند و به سمت گروههای فقیر رفتهاند. او همچنین مسائل پیرامون روان مردم را جدی میبیند: «عامل سوم، افزایش اضطراب و ناامیدی در خانوادهها است. بهویژه که بیکاران جوان در خانوادهها هستند و، چون آیندهای ندارند، مستعد این هستند که در شبکههای حوزه جرائم جذب شوند و به سمت بزه بروند».
همچنین روابط اجتماعی بین انسانها نیز از این بحران آسیب خواهد دید: «مسئله چهارم، اختلالی است که در روابط اجتماعی به وجود میآید، چون وقتی منابع کمیاب میشود، رقابت بر سر رسیدن به آن افزایش پیدا میکند. نگاهی به همین شب یلدایی که گذشت، نشان داد که چقدر مردم کمتر از گذشته میتوانند روابط خانوادگی و جمعی خود را داشته باشند. به دنبال آن، حس مشارکت جمعی، تعلق خاطر و احساس اطمینان و از عضو یک گروه بزرگتر بودن بهمرور نازلتر میشود. از سوی دیگر، جای خود را به بقای فردی میدهد. همه اینها هم در نهایت بر نظم اخلاقی جامعه اثر میگذارد. شرایط به سمتی میرود که سطح اعتماد مدام کم و کمتر شود و این موضوع میان بازاریها و روابط بین تجارت و صنایع دیده میشود که تمام نظم اخلاقی پیرامون وعدهها و قولها و برنامهها محدود به دوره ثبات میشود و در فقدان ناپایداری این نظم هم شکننده میشود».
این جامعهشناس اقتصادی معتقد است یکی از جدیتری بروزهای اجتماعی در این دوره، تمرکز بر زندگی فردی است: «حس دیگرخواهی، تعامل و همکاری در فضای این چنین جوامعی بهمرور از بین میرود. چون هرکسی مجبور میشود تنها به خودش و خانوادهاش فکر کند. وقتی راستگویی و صداقت هم در معاملات نباشد، امکان تقلب هم زیاد میشود. این مدت حقوق اعضای هیئت علمی هم مطرح شده است. واضح است که کیفیت تدریس و آموزش افت میکند. کیفیت درمان کمتر میشود. داروها با افت کیفیت روبهرو میشوند و زیست جمعی دچار مخاطره میشود».