در اقتصاد۲۴ بخوانید:
اقتصاد ایران در خطرناک‌ترین مرحله بحران؛ عادت به گرانی | آیا ریال به آخر خط رسیده است؟

دلاریزه

رویداد۲۴| امروز ۷ دی‌ماه ۱۴۰۴، دلار در بازار آزاد تهران تا مرز ۱۴۴ هزار تومان هم پیش رفت؛ عددی که تا همین یک سال قبل در بدبینانه‌ترین سناریو‌ها هم قابل تصور نبود، شاهدش همین ویدیو قدیمی از مصاحبه با محمدرضا فرزین رئیس کل بانک مرکزی که امروز بازنشر و پربازدید شد. خبرنگار از رئیس بانک مرکزی می‌پرسد که آیا اسنپ بک قیمت دلار را به ۱۵۰ هزار تومان می‌رساند و آقای فرزید می‌گوید: «نه بابا جون».

حالا، اما در فاصله چند ماه نه تنها دلار در آستانه صدوپنجاه هزار تومانی شدن است، بلکه کارشناسان اقتصادی هشدار داده و دائم یادآور می‌شوند که این روز‌های خوشمان است و وضعیت روز به روز بدتر خواهد شد.

بیشتر از این اوضاع، اما واکنش بازار و جامعه به این رکوردشکنی‌ها اهمیت دارد؛ نه صفی، نه شوکی، نه حتی التهاب روانی جدی! گویی اقتصاد ایران وارد مرحله‌ای شده که بحران، دیگر «خبر» نیست؛ بلکه یک وضعیت عادی است! ترسناک است، اما مردم به رشد چند هزار تومانی دلار و چند میلیونی قیمت سکه در هر روز عادت کرده‌اند!

بیماری مزمن نه یک شوک مقطعی

بررسی روند‌های بازار ارز نشان می‌دهد افزایش نرخ دلار در هفته‌های اخیر، نه محصول یک عامل مقطعی، بلکه برآیند چند متغیر هم‌زمان است؛ کسری مزمن بودجه، تضعیف مستمر توان مداخله بانک مرکزی، نااطمینانی سیاسی، و مهم‌تر از همه فرسایش شدید اعتماد عمومی به ریال.

در چنین شرایطی، دلار دیگر فقط یک دارایی سرمایه‌ای نیست؛ بلکه به «واحد سنجش ارزش» در ذهن فعالان اقتصادی تبدیل شده است.

بازار مسکن، خودرو، اجاره‌بها و حتی برخی خدمات، عملاً با منطق دلاری قیمت‌گذاری می‌شوند؛ هرچند پرداخت‌ها همچنان ریالی است. این شکاف میان «درآمد ریالی» و «ذهنیت دلاری» همان نقطه‌ای است که اقتصاددانان آن را خطرناک‌ترین مرحله بی‌ثباتی پولی می‌دانند.

تورم انتظاری جلوتر از تورم رسمی حرکت می‌کند

در حالی که آمار‌های رسمی همچنان با تأخیر و تعدیل منتشر می‌شوند، تورم انتظاری با سرعتی به‌مراتب بالاتر در حال حرکت است. فعالان اقتصادی قیمت امروز را نه بر اساس هزینه فعلی، بلکه بر مبنای «نرخ دلار فردا» تعیین می‌کنند. نتیجه این رفتار، چرخه‌ای معیوب است:

افزایش نرخ ارز → افزایش قیمت‌ها → کاهش ارزش ریال → فرار دوباره به دارایی‌های دلاری.

در چنین فضایی، سیاست‌های مقطعی کنترلی – از بگیر و ببند ارزی تا وعده‌های لفظی – نه‌تنها کارآمد نیست، بلکه بعضاً به تشدید نااطمینانی دامن می‌زند. همین است که شاهدیم اغلب تحلیلگران معتقدند در شرایط کنونی فقط یک خبر سیاسی جدی مثل تحولی در سیاست خارجی یا تغییر رئیس بانک مرکزی و از این دست اخبار می‌تواند سبب اصلاح روند بازار شود.

یکی از تفاوت‌های وضعیت کنونی با شوک‌های ارزی دهه‌های گذشته، کاهش محسوس قدرت مانور سیاست‌گذار پولی است. ذخایر ارزی محدود، بازار‌های موازی فعال، و شبکه گسترده انتظارات تورمی، عملاً اثرگذاری مداخلات کوتاه‌مدت را کم‌رنگ کرده است. حتی زمانی که نرخ ارز برای چند روز آرام می‌گیرد، بازار آن را نه نشانه ثبات، بلکه «وقفه‌ای موقت» تلقی می‌کند.

آیا اقتصاد ایران به سمت دلاریزه شدن می‌رود؟

واقعیت این است که اقتصاد ایران، بدون اعلام رسمی، در حال تجربه نوعی دلاریزه شدن غیررسمی است؛ وضعیتی که در آن دلار نقش لنگر ذهنی را ایفا می‌کند، اما دستمزدها، حقوق‌ها و مالیات‌ها همچنان ریالی باقی می‌مانند. این ترکیب، بیشترین فشار را بر طبقات حقوق‌بگیر و کم‌درآمد وارد می‌کند و به تعمیق شکاف طبقاتی می‌انجامد.

با این حال، برخلاف برخی مقایسه‌ها با کشور‌هایی مانند اکوادور، پذیرش رسمی دلار به‌عنوان پول ملی در ایران، دست‌کم در شرایط فعلی، نه یک گزینه فنی ساده، بلکه تصمیمی با تبعات سیاسی، امنیتی و حاکمیتی است؛ تصمیمی که عملاً به معنای واگذاری کامل سیاست پولی در کشوری با تنش‌های بین‌المللی بالاست.

آنچه امروز اقتصاد ایران را تهدید می‌کند، صرفاً ۱۴۴ هزار تومان شدن دلار نیست؛ بلکه تثبیت این تصور است که «وضعیت بد، دائمی است». وقتی جامعه و بازار به بدترین سناریو‌ها عادت می‌کنند، سیاست‌گذار آخرین ابزار خود یعنی امید و اعتبار را از دست می‌دهد.

اقتصاد ایران بیش از هر چیز، نیازمند بازسازی اعتماد است؛ اعتمادی که بدون اصلاحات ساختاری در بودجه، نظام بانکی، سیاست خارجی و شفافیت تصمیم‌گیری، بازنخواهد گشت. در غیر این صورت، اعداد بزرگ‌تر می‌شوند، اما واکنش‌ها کوچک‌تر؛ و این شاید خطرناک‌ترین نشانه یک بحران عمیق باشد.