ارز ترجیحی حذف شد، سفره‌ها کوچک‌تر! افزایش قیمت‌ها زندگی روزمره را تحت فشار گذاشت

سفره‏‌های خالی از روغن و برنج

اقتصاد۲۴- برنج بعد از گندم، دومین کالای اساسی در سبد غذایی خانوار‌های ایرانی است که حالا با حذف ارز ترجیحی با قیمتی سه‌برابر قیمت پیشین عرضه می‌شود. اختلاف قیمتی که به‌دلیل افزایش قیمت دلار و تفاوت بسیار زیاد آن با دلار ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی پیشین به‌وجود آمده است. این موضوع موجب‌شده دست مردمی که تا پیش از این هم توانشان به خرید برنج ایرانی نمی‌رسید، حالا از خرید برنج هندی که قوت غالب‌شان بود هم کوتاه باشد؛ براساس بررسی‌ها، قیمت هر کیسه برنج هندی که مورد تقاضای فقراست، بعد از حذف ارز ترجیحی برنج از ۷۵۰ هزار تومان به یک‌میلیون و ۶۰۰ هزار تومان رسیده است.

ازطرف‌دیگر، تأخیر در پرداخت مطالبات ارزی کارخانجات تولید روغن نباتی، قیمت آن را افزایش داده و کسانی مثل علیرضا شریفی، دبیر انجمن صنفی صنایع روغن نباتی ایران درباره توقف یا تعطیلی قریب‌الوقوع کارخانه‌های روغن نباتی هشدار داده و خواستار تعیین تکلیف فوری تخصیص ارز شده‌اند. شریفی کمبود شدید روغن خام را نتیجه تأخیر بی‌سابقه در پرداخت مطالبات ارزی کارخانجات دانسته و گفته است که کارخانه‌های روغن نباتی یا تعطیل شده‌اند یا در آستانه تعطیلی قرار دارند.

مردم استان‌های جنوب و جنوب شرقی ایران به «هم‌میهن» می‌گویند به‌دلیل افزایش قیمت برنج، دیگر حتی مغازه‌دار‌ها هم قادر به خرید برنج نیستند چه رسد به مردم. مردمی که برای خرید برنج درمانده شدند، نان و گوجه می‌خورند، رنگ برنج را در طول سال نمی‌بینند مگر اینکه به خانه کسی دعوت شوند و فرزندان‌شان آنجا به یک بشقاب برنج مهمان شوند.

دبیر انجمن تولیدکنندگان و تامین‌کنندگان برنج می‌گوید حذف ارز ترجیحی در زمانی نامناسب انجام شده و ادامه این روند می‌تواند به بحران کمبود، گرانی و گران‌شدن برنج ایرانی بیانجامد. وضعیتی مشابه آنچه در سال ۹۰ و در پی افزایش ناگهانی قیمت برنج اتفاق افتاد. ازسوی‌دیگر، این گرانی برای نهاد‌های اجتماعی و سازمان‌های مردم‌نهاد که به مردم فرودست و دهک‌های پایین اقتصادی جامعه کمک‌رسانی می‌کنند افزایش هزینه‌های چندین میلیاردی همراه داشته است.

مدیرعامل موسسه خیریه مهرآفرین به «هم‌میهن» می‌گوید، چنین تصمیماتی اگر با سیاست‌های حمایتی هم‌زمان نباشد هزینه آن از جیب مردم فقیر و نهاد‌های اجتماعی پرداخت می‌شود. این افزایش قیمت در حالی است که براساس داده‌های پزشکان تغذیه، یک فرد سالم باید حدود ۵۵ درصد مصرف روزانه نان و غلات داشته باشد و در نبود یک رژیم غذایی مناسب آنچه را که تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهد، شاخص امید به زندگی در جامعه است.

برنج در مغازه‌ها نیست

نورک، زن بلوچی است که ۹ فرزند دارد، همسرش معلول است و درآمد آنها از یارانه و کمک‌های بهزیستی است. دختر بزرگ‌اش ازدواج کرده، اما هشت فرزند دیگرشان با آنها زندگی می‌کنند. نورک به «هم‌میهن» می‌گوید آنها برای خرید برنج درمانده شده‌اند: «در شهر ما برنج پیدا نمی‌شود. قبل‌تر که برنج ارزان‌تر بود، در مغازه‌ها پیدا می‌شد، اما از یک‌ماه پیش که قیمت آن بالا رفته، دیگر در مغازه‌ها نیست. مغازه‌دار‌ها می‌گویند توانایی خرید آن را ندارند و مردم هم توانایی خرید برنج را ندارند.

آنها می‌گویند ما خودمان دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان نداریم که بتوانیم برنج بخریم و آن را باید به مردم چقدر بدهیم که بتوانند بخرند و درنتیجه برنج حتی به مغازه‌های شهر ما هم نمی‌رسد.» خانواده آنها مدتی است که توان خرید مواد غذایی مانند برنج را ندارد و بیش از همه عدس، لوبیا و سایر حبوبات را خریداری می‌کنند: «نه‌تنها خانواده ما که کل شهر گرفتار شدیم. کاش دولت به ما کمک می‌کرد و شرایطی بود که حداقل موادغذایی اولیه برای ما قابل تامین بود. کالابرگ‌هایی که می‌دهند برای برنج و روغن حتی پیدا هم نمی‌شود.» نورک می‌گوید قیمت‌ها به‌قدری زیاد شده که دیگر مغازه‌دار‌ها هم توان خرید برنج ندارند چه رسد به خانواده آنها: «ما توان پرداخت هزینه ثبت‌نام کنکور یکی از فرزندانم را هم نداشتیم.»


بیشتر بخوانید:عکس/ جلسه فوری تیم اقتصادی دولت پزشکیان با موضوع دلار و معیشت


طیبه، زن سرپرست خانوار دیگری در بندرعباس است. او دو دختر هشت و ۱۴ ساله دارد و فرزند بزرگ‌اش درگیر بیماری‌ام‌اس است. طیبه به «هم‌میهن» می‌گوید برنجی که بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان بود حالا به بالای دو میلیون تومان رسیده و توان خرید آن را ندارد: «سفره ما از آنی هم که بود، کمتر شده است.»

او به‌دلیل بیماری دخترش نمی‌تواند بیرون از خانه کار کند: «در خانه‌های مردم کار می‌کنم و در خانه خودم هم اسکاچ و لیف آماده می‌کنم و در بازار می‌فروشم. اما درآمدم به خرید یک گونی برنج نمی‌رسد.» او می‌گوید شاید بتواند یک‌کیلو گوجه یا نیم‌کیلو سیب‌زمینی بگیرد و جلوی بچه‌هایش بگذارد: «من شرمنده آنها هستم و زندگی برایمان سخت شده است.»

آخرین‌بار تابستان بود که موسسه خیریه مهرآفرین به آنها بسته ارزاق داد که یک گونی برج هم در آن بود: «من بسیار صرفه‌جویی می‌کنم که هیچ دانه برنجی حیف نشود، اما پنج‌ماه است که نتوانستم برای بچه‌هایم حتی یک‌کیلو برنج بگیرم. آن برنج که تمام شد، نتوانستم دیگر برای فرزندانم برنج جدید تهیه کنم.» او توان تامین یک ناهار ساده ولی مناسب را برای فرزندانش ندارد: «فرزند کوچکم به من می‌گوید دلش نمی‌خواهد مدرسه برود، چون ما غذای خوبی نداریم و زمانی که همکلاسی‌هایش در ظرف‌های غذایشان را باز می‌کنند، او دلش ضعف می‌رود.»

طیبه گلایه می‌کند از اینکه هیچ‌کس نیست که به آنها توجهی بکند: «یخچال خانه‌ام خالی است و وقتی بچه‌ام در یخچال را باز و بسته می‌کند من خجالت می‌کشم. سیب‌زمینی هم گران شد و من توان تهیه آن را هم ندارم.» طیبه برای تامین مخارج درمان دختر بزرگ‌اش مجبور به فروش وسایل خانه‌اش شده است: «یک کولر، فرش و هر وسیله به‌دردبخوری که داشتیم را فروختم که دخترم را درمان کنم.»

همسر سمیره درگیر اعتیاد است و شش فرزند دارند که همگی محصل از کلاس دوم تا دوازدهم هستند. آنها ساکن روستای کتیج، در نزدیکی شهرستان ایرانشهرند. سمیره به «هم‌میهن» می‌گوید برنج خیلی گران است و او با این خانواده پرجمعیت، توان تهیه برنج را ندارد: «سفره ما رنگین نیست. ما نمی‌توانیم برای خودمان و بچه‌هایمان چیزی تهیه کنیم.

من عفونت معده و دیسک کمر دارم، اما توان مالی درمان را ندارم.» او می‌گوید آنها هیچ‌وقت توان خرید برنج نداشتند: «نان و گوجه غذای ماست. همین نان هم گران شده است. لوبیا و عدس هم گران شده و حتی آنها را هم نمی‌توانم تهیه کنم.» بچه‌های سمیره همه یا کم‌خون‌اند یا عفونت دارند، اما او و همسرش توان رسیدگی به سلامتی آنها را ندارند.

راضیه هم زن دیگری ساکن زاهدان است که همسرش مصرف‌کننده مواد مخدر است. او به «هم‌میهن» می‌گوید درآمد آنها همان یارانه واریزی از سوی دولت است، اما کارت بانکی‌ای که یارانه به آن واریز می‌شود، دست همسرش است و او گاهی دزدکی آن را برمی‌دارد تا برای فرزندانش نان بخرد: «دو پسر دارم که مدام چیز‌های مختلف می‌خواهند و من توان تهیه آنها را ندارم و شرمنده‌شان می‌شوم.» راضیه می‌گوید آنها رنگ برنج را هم نمی‌بینند: «مگر اینکه خانه کسی برویم و آنجا برنج باشد و بتوانم به فرزندانم برنج بدهم.

ما در محدودیت هستیم و شرمنده بچه‌هایم هستم. نیاز‌های بچه‌هایم شدید است و من به‌عنوان مادر آنها نمی‌توانم آنها را تامین کنم و برایشان کاری انجام دهم.» در طول سال، موسسه خیریه مهرآفرین چهار بسته ارزاق به آنها می‌دهند: «اما با چهار بار در سال، شکم بچه‌های من سیر نمی‌شود. من می‌توانم خودم گرسنه بمانم، اما سخت است که نتوانم شکم بچه‌هایم را سیر کنم.» او گاهی که می‌تواند، سیب‌زمینی می‌خرد یا از همسایه‌هایش می‌گیرد و برای فرزندانش سیب‌زمینی سرخ‌کرده یا آب‌پز درست می‌کند: «اما من توان خرید برنج ندارم.»

مهدیه، به‌همراه سه دخترش در حاشیه کرمان زندگی می‌کند. او به «هم‌میهن» می‌گوید از پس هزینه‌های فرزندانش برنمی‌آید: «آن‌ها گاهی صبح‌ها بدون صبحانه از خانه می‌روند و من نمی‌توانم برنج، روغن یا دیگر مواد لازم برای خوراک را برای آنها تهیه کنم.» او در یک آشپزخانه کار می‌کند و ماهانه ۱۰ میلیون تومان حقوق می‌گیرد، بدون بیمه که دو میلیون آن را برای اجاره اتاقی که در آن زندگی می‌کنند، می‌دهد: «جایی که زندگی می‌کنم یک اتاق است که حمام و ظرفشویی ندارد. حیاط و کوچه‌ها خاکی است و در حاشیه شهر است.»

او ماه‌پیش یک گونی برنج هندی خریده که به‌اندازه یک وعده دیگر از آن مانده است: «بچه‌های من بعضی‌وقت‌ها گشنه می‌خوابند و من حتی پول ندارم بروم نانوایی و برای آنها نان بخرم.» خرید هر چیزی ازجمله برنج به‌شکل ماهانه و دائمی برای مهدیه سخت است: «من در گرانی که الان هست، نمی‌توانم هیچ‌چیزی برای بچه‌هایم بخرم. حتی پنیر هم بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است و قدرت خرید آن را هم ندارم. برنج کیلویی گران‌تر از گونی‌ای است و گاهی اصلاً برنج پیدا نمی‌شود. روغن هم همینطور است.»

ساناز هم زن خانه‌داری است که ساکن بندرعباس است و سه فرزند دارد. او پیش‌تر شغلی موقتی داشت؛ ماهی و میگو بسته‌بندی می‌کرد و بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان درآمد روزانه. حالا سه‌ماه است که هم همسرش را از دست داده، هم شغلش را: «فرزندانم بیماری‌های زمینه‌ای دارند و شرایط زندگی برای ما بسیار سخت است.» او به «هم‌میهن»

می‌گوید تابه‌حال نتوانسته برای فرزندانش گونی‌ای برنج خریداری کند: «به اندازه وعده ناهار یا نیم‌کیلو خریداری می‌کنم، من به جایی رسیدم که اگر وعده ناهار را به هر ترتیبی پشت‌سر می‌گذاریم، برای شب غذا نداریم یا اگر شب غذا بخوریم، فردا شهر ناهار نداریم.» دختر دوم ساناز ۹ ساله است و سوء‌تغذیه دارد: «او رشد نمی‌کند. مرکز درمانی به من گفت، وزن بچه‌هایم بد است و من گفتم که در تامین تغذیه آنها مشکل دارم.» بچه‌های ساناز نمی‌دانند وعده صبحانه چیست: «آن‌ها تابه‌حال پنیر و مربا را به‌عنوان صبحانه نخورده‌اند.»

مابه‌التفاوت پرداخت نشده، بخشنامه اجرا نشده

برخی واردکنندگان برنج بر این باورند که حذف ارز ترجیحی می‌تواند بازار برنج را رقابتی‌تر کند. علی صرافان یکی از آنهاست. او به «هم‌میهن» می‌گوید، پیش‌تر حجم واردات برای بسیاری از شرکت‌ها محدود و نسبت به سابقه آنها بود و ترجیح می‌دادند کالا از طریق برخی شرکت‌های خاص وارد شود: «این‌ها محدودیت بود، اما حالا قیمت‌ها، قیمت تمام‌شده می‌شود و دولت می‌تواند با یارانه و کالابرگ‌هایی که به مردم می‌دهد، مابه‌التفاوت را به مردم بدهد و مردم خودشان انتخاب می‌کنند که از چه برندی کالا تهیه کنند.»

او معتقد است، دولت باید اختلاف قیمت را برای مردم جبران کند که مردم، آرامش داشته باشند: «اما رقابتی‌شدن بازار کمک می‌کند که مردم خودشان تصمیم بگیرند چه کالایی و چه برندی را خریداری کنند و سوء‌استفاده‌هایی که بود کمتر می‌شود.» بااین‌حال او از اجرا نشدن بخشنامه‌های دولت پس از حذف ارز ترجیحی، گلایه می‌کند. پس از حذف ارز ترجیحی برای برنج، دولت با صدور بخشنامه‌ای عوارض گمرکی واردات برنج از مناطق آزاد را صفر کرد تا قاچاق کاهش یابد و با کاهش هزینه‌های واردات، قیمت‌ها در بازار کنترل شود.

بخشنامه‌ای که واردکنندگان برنج می‌گویند خبری از اجرایی‌شدن آن نیست: «ما به‌عنوان واردکننده به هر جایی مانند منطقه آزاد چابهار یا زاهدان مراجعه می‌کنیم، آنها مجوزی نمی‌دهند که واردکننده بتواند با ارز خودش یا ارز صادراتی، کالا وارد کند. بخشنامه صادر شده، اما اجرایی نمی‌شود.» پیش‌تر برنجی که توسط واردکننده کیلویی ۴۰ هزار تومان تهیه می‌شد، در فروشگاه‌ها کیلویی ۸۰ هزار تومان به فروش می‌رسید و مردم نمی‌دانستند چه کسی این سود را می‌برد.

اما مسیح کشاورز، دبیر انجمن تولیدکنندگان و تامین‌کنندگان برنج با انتقاد از حذف ارز ترجیحی برنج به «هم‌میهن» می‌گوید، این کار در زمان نامناسبی انجام شده است: «باتوجه به شرایط ارزی کشور و پیش‌بینی که از بودجه در سال ۱۴۰۴ داشتیم، به‌نظر نمی‌رسد که این کار در زمان مناسبی انجام شده باشد.»

به گفته او ازیک‌سو، در کشور بودجه ۱۶ میلیاردی کالا‌های اساسی کشور با کاهش ۵۰ درصدی مواجه شده و ازسوی‌دیگر، دولت که در سال ۱۴۰۳ متعهد شده بود بدهی تامین‌کنندگان کالا‌های اساسی را پرداخت کند، به تعهدش عمل نکرده: «ما زمانی که وارد سال ۱۴۰۴ شدیم از مجموعه مطالبات‌مان حدود ۳۰۰ میلیون دلار مربوط به سال قبل بود و تا نیمه‌سال هیچ اتفاقی نیفتاد.»

به‌همین‌دلیل هم انجمن تولیدکنندگان و تامین‌کنندگان برنج به دولت و وزارت جهاد پیشنهاد کردند اگر نمی‌توانند ارز برنج را تامین کنند، نرخ ترجیحی آن را بردارند که تامین در کشور دچار مشکل نشود: «ما این پیشنهاد را زمانی مطرح کردیم که قیمت ارز در تالار دوم تفاوت فاحشی با ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی نداشت.

اما امروز، سه‌ماه مانده به پایان سال و زمان اوج مصرف کشور، این کار را در زمان نامناسب انجام دادند. برنج ایرانی به‌شدت افزایش قیمت داشته و تبدیل به کالای سرمایه‌ای شده، به فروش نمی‌رسد و آن را در انبار‌ها نگه داشتند. در این شرایط ارز ترجیحی برنج حذف شده است.» از او با اشاره به اختلاف قیمت بین ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان تا ۱۲۲ هزار تومان در تالار دوم ارز می‌گوید، این اختلاف باعث می‌شود برنج ۶۰ هزار تومانی با سه‌برابر قیمت تامین و عرضه شود: «این درصورتی‌است که ارز آن هم در تالار دوم تامین شود، فروشنده‌ای وجود داشته باشد و خریدار بتواند این ارز را از او بخرد که درحال‌حاضر چنین چیزی وجود ندارد.»

دبیر انجمن تولیدکنندگان و تامین‌کنندگان برنج بر این باور است که این طرح موفق نخواهد بود: «تا اول آذرماه که ارز برنج آزاد نشده بود، حدود یک‌میلیون تن از سوی بخش خصوصی وارد کشور و بخش عمده آن توزیع شد. بخشی هم برای توزیع در اختیار دولت قرار گرفت و به‌همین‌دلیل درحال‌حاضر برنجی وجود ندارد.»

درحال‌حاضر ۱۰۰ هزار تن برنج در بنادر منتظر ترخیص است، اما واردکنندگان هنوز نتوانستند ارز در تالار دوم را با قیمت ۱۲۲ تا ۱۲۴ هزارتومان تامین کنند؛ با وجود اینکه تقاضا برای این ارز را ثبت کردند: «این عدد‌ها موجودی کالای ما در بنادر بوده، اما ادامه و استمرار برای جبران کسری ۵۰۰ هزار تنی برای کشور از محل واردات تا پایان سال منوط به این است که دولت بتواند بخشی از مطالبات خارجی‌ها که یک‌میلیارد و ۲۰۰ هزار دلار است را پرداخت کند. درصورتی‌که این عدد پرداخت نشود آنها به ما برنج نمی‌فروشند و با بحران تامین برنج روبه‌رو می‌شویم که تبعاتی مانند گران‌فروشی را هم خواهد داشت.»

کشاورز می‌گوید در این شرایط، مردم حتی یک‌کیلو برنج هم نمی‌توانند بخرند؛ چون در مغازه‌ها برنجی وجود ندارد: «احتکار و گرانی، مسائل ثانویه است. ما امروز باید فقط به فکر تامین باشیم که مغازه‌ها از برنج خالی نشود و برنج ایرانی هم گران‌تر از چیزی که هست، نشود.» بحران برنج در سال ۱۳۹۰ و سال‌های پس از آن (به‌ویژه سال‌های ۹۱ و ۹۲) یکی از تلخ‌ترین دوره‌های معیشتی دهه‌های اخیر ایران بوده است.

در سال ۹۰ قیمت بزرگ ایرانی و خارجی با افزایشی چندبرابری مواجه شد و در زمان توزیع سبد کالا در سال ۹۲ از سوی دولت یازدهم، گزارش‌هایی از مصدومیت شدید و حتی فوت چندنفر بر اثر ایست‌قلبی یا ازدحام جمعیت منتشر شد که در نتیجه آنها حسن روحانی، رئیس‌جمهور وقت در یک برنامه تلوزیونی اعلام کرد: «اگر مردم در زمینه سبد کالایی به زحمت افتادند، من به‌عنوان رئیس‌جمهوری از آنها عذرخواهی می‌کنم.»

حالا بعد از گذشت ۱۲ سال، کشاورز نسبت به بازگشت دوباره به آن روز‌ها هشدار می‌دهد: «مردم نباید نگران باشند که مسائل سال ۹۰، بار دیگر تکرار شود که در صف برنج کشته شدند. دولت برای گرانی‌های اتفاق‌افتاده، باید فکری بکند و یک راهکار این است که مابه‌التفاوت ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان تا ۱۲۲ هزار تومان را در انتهای زنجیره مصرف به خانوار‌ها بدهند.»

او می‌گوید برنج ۱۰۰ هزار تومان اختلاف قیمت پیدا کرده و یارانه آن پرداخت نشده: «این اختلاف می‌تواند به حساب سرپرست‌های خانوار در قالب یارانه پرداخت شود که مردم در انتهای زنجیره مصرف توان خرید داشته باشند. اما نه‌تنها هیچ‌گاه این اتفاق برای هیچ کالایی نیفتاده، بلکه بسیاری از مردم هم از جمعیت یارانه‌بگیران حذف شدند.»

به گفته او، دولت می‌توانست به مردم بگوید هر برنجی که وارد کشور می‌شود و پول آن در سیستم ارزی پرداخت می‌شو، د ما‌به‌التفاوت آن را بانک مرکزی به حساب سازمان یارانه‌ها واریز می‌کند؛ اما این اتفاق نیفتاده و اگر تعهدات ارزی کشور توسط بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی تامین نشود، مشکلی که ما در زمینه برنج با آن روبه‌رو هستیم، بسیار شدیدتر می‌شود.

سهم ۵۵ درصدی که نیست

پزشکان تغذیه از الگویی به‌نام هرم تغذیه یاد می‌کنند که نشان می‌دهد هرکدام از گروه‌های اصلی غذایی با چه‌درصدی در طول روز باید مصرف شوند. محمد هاشمی، متخصص تغذیه درباره گروه‌های اصلی غذایی به «هم‌میهن» می‌گوید: «گروه‌های اصلی غذایی نان و غلات، میوه‌جات، سبزیجات، گوشت، پروتئین‌ها و لبنیات هستند.

براساس هرم غذایی استاندارد که توسط مجامع علمی مورد تایید قرار گرفته بیشترین سهم خوراکی‌های روزانه یک فرد سالم را باید گروه نان و غلات تشکیل دهد. یک فرد سالم باید حدود ۵۵ درصد مصرف روزانه نان و غلات داشته باشد.» گروه نان و غلات شامل گروهی از خوراکی‌هاست که شامل نان، برنج، ماکارونی، سیب‌زمینی و امثال اینهاست و به آنها کربوهیدرات‌های پیچیده می‌گویند.

انرژی کربوهیدرات‌های پیچیده به‌تدریج آزاد می‌شود و طی روز، علاوه بر سیر کردن شکم افراد، نیازمندی آنها به‌طور مستمر بابت انرژی و برخی مواد معدنی که باید به بدن برسد را تامین می‌کند: «در کشور ما و در برخی دیگر از کشور‌ها مانند کشور‌های آسیای شرقی، برنج نقش اصلی را در سفره‌های افراد ایفا می‌کند. این خوراکی حاوی فیبر است که می‌تواند عملکرد گوارش را تنظیم کند، سطح انرژی مناسبی دارد و مواد معدنی ازجمله مقداری پروتئین و برخی از ویتامین‌ها با مصرف آن به بدن ما می‌رسد.»

هاشمی با اشاره به فرهنگ مصرف برنج در ایران می‌گوید: «در فرهنگ ایرانی باتوجه به تنوع غذایی ما در اقلیم‌های مختلف کشور، برنج نقش اساسی در امنیت غذایی ما ایرانی‌ها دارد. اما خوراکی‌های دیگری هم در این گروه هستند که می‌توانند جایگزین باشند و علاوه بر اینکه سیری فرد را تامین می‌کنند، نیازمندی‌های او را به مواد اولیه تا حد زیادی تامین خواهند کرد. خوراکی‌هایی مثل نان، از جمله نان‌های سبوس‌دار و سایر خوراکی‌های این‌دسته مانند ماکارونی یا سیب‌زمینی هم می‌تواند جایگزین مناسبی برای مصرف برنج باشد.».

اما آنچه مهم است، تنوع در سبد غذایی است: «یک رژیم غذایی سالم باید شامل چند ویژگی باشد که مهم‌ترین ویژگی آن داشتن تنوع است؛ به‌این‌معنا که باید در سبد مصرفی، همه گروه‌های غذایی پنج‌گانه وجود داشته باشد.» این متخصص تغذیه از تناسب به‌عنوان سومین ویژگی نام می‌برد: «مقدار قدر مطلق عددی ۵۵ درصد کربوهیدرات به گرم، برای یک فرد ۷۰ ساله، یک‌جوان ۲۰ ساله و یک‌کودک هشت‌ساله متفاوت است.» به گفته او زمانی‌که تعادل گروه‌های غذایی از بین برود، تنوع آن به‌هم‌بخورد یا تناسبی با فعالیت و زندگی فرد نداشته باشد، سبد غذایی منجر به کسب سلامت کامل جسمانی نخواهد شد.

درنهایت آنچه تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد، شاخص امید به زندگی در جامعه است: «زمانی‌که ما یک رژیم غذایی مناسب نداشته باشیم به این معناست که برخی عناصر مورد نیاز بدن را یا کمتر یا بیش از حد دریافت می‌کنیم که هر دو با سلامتی منافات دارد و می‌تواند منجر به بروز برخی بیماری‌های غیرواگیردار مانند فشارخون، بیماری‌های قلبی، سکته‌ها، دیابت و امثال اینها شود که به‌طور قطعی روی طول‌عمر افراد و کیفیت زندگی آنها، اثرات منفی می‌گذارد.»

نهاد‌های اجتماعی، ضربه‌گیر سیاست‌های اقتصادی

حذف ارز ترجیحی برنج برای نهاد‌های اجتماعی و سازمان‌های مردم‌نهاد هم تبعات گسترده‌ای در پی داشته است. فاطمه دانشور، مدیرعامل موسسه خیریه مهرآفرین به «هم‌میهن» می‌گوید، اگر حذف ارز ترجیحی با سیاست‌های حمایتی هم‌زمان نباشد، هزینه آن از جیب مردم فقیر و نهاد‌های اجتماعی پرداخت می‌شود: «دولت از فشار بودجه‌ای رها می‌شود، اما ریسک جابه‌جا می‌شود و ریسک تامین غذا به خانواده‌های کم‌درآمد، مردم دهک‌های پایین و نهاد‌های اجتماعی منتقل می‌شود.»


بیشتر بخوانید:حذف رسمی ارز ترجیحی در کشور


او معتقد است، نهاد‌های اجتماعی تبدیل به ضربه‌گیر سیاست‌های اقتصادی دولت تبدیل می‌شوند. برنج یکی از اقلام پایه در سبد غذایی خانواده‌های تحت پوشش موسسه خیریه مهرآفرین است و مدیرعامل این موسسه می‌گوید، پس از حذف ارز ترجیحی به‌صورت مستقیم هزینه‌های تغذیه‌ای موسسه افزایش پیدا کرده و این گرانی زنجیره‌ای از فشار روی دیگر اقلام غذایی هم وارد می‌کند.

هزینه اقلام موادغذایی که موسسه خیریه مهرآفرین اسفندماه سال گذشته برای خانواده‌ها خریداری کرده، برای مصرف سه‌ماهه، حدود سه‌میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان بوده است: «همان اقلام درحال‌حاضر نیازمند حدود هشت میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان هزینه است. بااین‌حال باز هم نمی‌توان با اطمینان گفت همین عدد باقی می‌ماند؛ چون قیمت‌ها مدام در حال افزایش است.

این موضوع، شرایط نگران‌کننده‌ای را برای ما و جامعه هدف تحت پوشش ما ایجاد کرده است.» او پیامد حذف یا کاهش مصرف برنج و بسیاری اقلام خوراکی دیگر را در خانواده‌هایی که امکان جایگزینی با دیگر اقلام مشابه را به‌سختی دارند، گرسنگی، سوء‌تغذیه، افت سلامت کودکان آنها، کاهش تمرکز، ضعف تحصیل می‌داند که تشدید چرخه فقر را به‌دنبال دارد: «زمانی که گرسنگی زیاد می‌شود، سوء‌تغذیه افزایش پیدا می‌کند، اقشار ضعیف، جامعه و مردم انتظار افزایش حجم حمایت را از ما دارند و هم‌زمان تامین منابع هم با سختی بسیاری مواجه می‌شود.

همین حالا ما با شرایطی مواجه‌ایم که بسیاری از شرکت‌های بزرگ که به ما کمک می‌کردند دیگر نمی‌توانند کمک‌هایشان را برای ما واریز کنند. چون آنها هم همین فشار را تحمل می‌کنند. درنتیجه این شرایط، نیاز جامعه هدف بیشتر می‌شود و ازسوی‌دیگر ما برای تامین این نیاز، منابع نداریم و ناترازی به‌وجود می‌آید.» دانشور بر این باور است که اگر همراهی و اعتماد جامعه را از دست بدهند، ادامه مسیر بسیار فرسایشی و دشوار خواهد بود: «جامعه هدف ما به این دلیل که نمی‌تواند هزینه‌های درمان خود را تامین کند تن به مرگ می‌دهد.

ما شاهدیم که به‌همین‌دلیل، امید به زندگی در دهک‌های پایین جامعه کاهش یافته است.» شاخص امید به زندگی برای زنان بین ۷۸ تا ۷۹ و برای مردان ۷۴ تا ۷۵ است؛ اما در قشر آسیب‌پذیر و دهک‌های پایین به‌دلیل نبود تغذیه مناسب، مرگ‌ها در سنین بسیار پایین‌تری رخ می‌دهد: «هرچه زندگی سخت‌تر می‌شود، امید به زندگی در این اقشار بیشتر کاهش پیدا می‌کند و مرگ‌های ما در والدین کودکان به ۴۰ تا ۴۵ سال رسیده است.»

دانشور کار اجتماعی را تعطیلی‌بردار نمی‌داند: «بحران‌ها منتظر بهبود شرایط اقتصادی نمی‌مانند و کودکان و خانواده‌های آسیب‌پذیر، امروز به حمایت ما نیاز دارند، نه فردا. ما با تمام این شرایط باید کنار آنها باشیم و حداقل‌ها را بین آنها عادلانه تقسیم کنیم.»، اما انجام این کار، بدون هزینه نخواهد بود: «هزینه آن هم افزایش مرگ‌ومیر، کاهش امید به زندگی و افزایش آمار خودکشی است.

درباره این آمار‌ها خیلی صحبت نمی‌شود، اما ما شاهد آن هستیم و از این مشاهده در رنجیم.» او با اشاره به اثر دومینویی گرانی مواد غذایی می‌گوید درنتیجه این وضعیت، خانواده‌ها سراغ غذا‌های ارزان، اما کم‌ارزش می‌روند: «مصرف پروتئین کمتر می‌شود، سوء‌تغذیه پنهان افزایش پیدا می‌کند و هزینه درمان به‌شدت بالا می‌رود. این مسئله جای نگرانی دارد و ما به‌جای حامی، تبدیل به تامین‌کننده حداقل بقا می‌شویم.»

همین موضوع سبب می‌شود که ارزش کار سازمان‌های مردم‌نهاد سقوط کند و نهاد‌های اجتماعی به‌جای توانمندسازی مجبور باشند منابع‌شان را صرف تامین حداقل کالری کنند که به‌معنای عقب‌ماندن از برنامه آموزشی و کاهش سرمایه‌گذاری روی آینده کودکان است: «در این شرایط زنان اولین کسانی هستند که سهم غذایی خودشان را کم می‌کنند، مادران کیفیت غذایی خودشان را صرف فرزندان می‌کنند و این به عنای افزایش کم‌خونی، پوکی استخوان، فرسودگی زودرس زنان و کاهش امید به زندگی سالم است.»

او در ادامه درباره پیامد‌های خاموش این گرانی‌ها می‌گوید: «فرسودگی نهادهای‌مردمی یکی از این پیامدهاست که من آن را احساس می‌کنم. زمانی‌که هزینه‌ها بالا می‌رود، اما کمک‌های مردمی ثابت می‌ماند، نیروی انسانی متحمل فشار بالایی می‌شود؛ به‌دلیل کمبود منابع، قادر به تامین نیستیم. فرسودگی نیروی انسانی، کمبود داوطلبان را هم تشدید می‌کند. ما درحال‌حاضر با تقاضای کار داوطلبانه کمتری مواجه‌ایم.»