تاریخ انتشار: ۱۷:۱۵ - ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰
تعداد نظرات: ۶ نظر

خواستگار شیطانی ام هم من و هم دخترم را می‌خواهد!

ازدواج اولم به انتخاب و خواست پدر و مادرم بود و من در حالی سر سفره عقد بله گفتم که هیچ علاقه‌ای به «عیسی» نداشتم. او هم به اصرار مادرش با من ازدواج کرده بود و ما اصلا نتوانستیم با هم کنار بیاییم.

اقتصاد۲۴ –  پدر و مادرم می‌گفتند اگر بچه دار بشویم مشکلاتمان حل خواهد شد. اما با وجود آن که صاحب ۲ فرزند شدیم همسرم تعهدی نسبت به زندگی زناشویی مان نشان نداد و در اثر رفیق بازی با افراد ناباب به دام مواد مخدر افتاد.

ما حدود ۱۷ سال با هم زیر یک سقف زندگی کردیم و همسرم این اواخر به مصرف کراک روی آورده بود. من در تمام این سال‌ها با زحمت و رنج فراوان در یک کارگاه تولیدی کار می‌کردم و مسئولیت خرج و مخارج کمرشکن زندگی و هزینه‌های موادمخدر شوهرم را برعهده داشتم و به خاطر حفظ آبروی خانوادگی و آینده دو بچه بی گناهم سوختم و ساختم و صدایم درنیامد.


بیشتر بخوانید:ماجرای مرموز ناپدید شدن زن جوان در تهران


اما از روزی که فهمیدم همسرم برای دختر خواهرم نقشه شومی در سر دارد و می‌خواهد این دختر بیچاره را به بهانه ازدواج و با حیله و نیرنگ به دام هوس‌های شیطانی یکی از دوستان مفنگی خود بیندازد نگرانی عجیبی پیدا کردم و کمی حساس شدم.

البته دختر خواهرم زرنگ‌تر از این حرف‌ها بود که گول شوهرم را بخورد، ولی پس از مدتی متوجه شدم همسرم برای دختر خودمان نقشه کشیده است تا در قبال دریافت مبلغی وجه نقد او را به دام دوستش بیندازد. با روشن شدن این واقعیت تلخ دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و با برعهده گرفتن حضانت دو دخترم از این مرد بی غیرت جدا شدم.

زن ۳۸ ساله در دایره اجتماعی کلانتری افزود: با دلی شکسته وارد مرحله جدیدی از زندگی ام شدم و از مدتی قبل فریب مرد ۳۵ ساله‌ای را خوردم که ادعا می‌کرد زن ندارد و می‌خواهد مرا به عقد دائمی اش دربیاورد. او با محبت‌های دروغین از من خواستگاری کرد و با تحقیقاتی که انجام دادم متوجه شدم این فرد، آدم هوس بازی است که سر چند زن بی پناه دیگر را کلاه گذاشته است. من به او جواب رد دادم و دیگر به صورتش نگاه نکردم. اما الان مدتی است که این آدم حقه باز دختر نوجوانم را با چرب زبانی و وعده‌های دروغین اغفال کرده است و فرزندم به خاطر این مرد دروغگو در برابرم ایستاده است و تهدیدم می‌کند اگر به خواسته اش تن ندهم از خانه فرار خواهد کرد. او تحت تاثیر بدگویی‌های پدرش حرف مرا قبول ندارد و نمی‌فهمد چه می‌گویم. برای همین به اینجا آمدم تا از شما مشاوره بگیرم.‌ای کاش خانواده ام در زمان ازدواجم تحقیقاتی انجام می‌دادند تا این همه بدبختی و فلاکت به سرم نمی‌آمد.

نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
راشا
۱۲:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۳
من برای تمام ابنجور والدین که از حیوانات پست ترهستند متاسفم و امیدوارم روزی تامی این والدین که اسمشان اصلا والدین نیست، روزی انقدر زجر و عذاب بکشند که بفهمند چقدر پست و بی غیرت اند.
ناشناس
۱۳:۳۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۳
ولش کن وایسا ازدواج کنه خودش بدبخت میشه و برمیگرده پیشتت
تهمینه
۱۶:۳۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۵
باسلام و احترام
خانم شمابعنوان مادر حق دارید نگران زندگی عزیزتون باشید
بخاطر همین سعی کنید بنحوی باپدرش صحبت کنید منطقی که دخترتون دراتش جدال وکینه پدرش و شما نابودبشه و مطمئنا ازپدرشون حرف شنوی خواهد داشت حتی میتونید ازطریق دوستان صمیمی دخترتون یا فامیل که ازشون محبت دیده برای منصرف کردن دخترتون ازاین تصمیم کمک بگیرید
موفق باشید
ناشناس
۰۱:۲۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۷
بهترین راه اینه دخترتون رو به هر نحوی شده پیش یه مشاور خوب ببرید تا ایشون بتونن دخترتون رو قانع کنن.
و حتما از خدا بخواهید کمکتان کنه، ما هم دعا میکنیم.
ناشناس
۱۶:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۸
تنها کسی که میتونه به شما کمک بکنه ققط خداست ازش بخواهید راه کمک کردن به دخترتون رو نشون بده و درست فکر کردن رو به فرزندتان.
ok
۰۷:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۶
سلام.هرچه سریعتر ببر پیش مشاور. در مراکز درمانگاهی دولتی هستند و کوکت می کنند
ارسال نظر