تاریخ انتشار: ۱۴:۴۷ - ۰۲ خرداد ۱۴۰۰

افشاگری خواهر فرامرز از قتل بیرحمانه داماد خانواده خرمدین

خواهر فرامرز داماد خانواده خرمدین که توسط اکبر خرمدین به قتل رسید درباره زندگی مشترک آرزو و برادرش ناگفته‌هایی گفت.

اقتصاد۲۴- پرونده هولناک قتل ۳عضو خانواده خرمدین به‌دست پدر و مادر خانواده همچنان ابهامات زیادی را پیش روی افکار عمومی قرار داده است. ابهاماتی که هراز گاهی با انتشار اظهارنظر‌های بدون سند و مدرک پیچیده‌تر هم می‌شود. چرا باید پدر و مادری فرزندان و دامادشان را به قتل برسانند؟ آن‌ها چه کرده بودند؟ چرا خانواده داماد آن‌ها به نام فرامرز پیگیر پرونده او نشده‌اند و…

این‌ها سؤالاتی است که خیلی‌ها به‌دنبال پیدا کردن پاسخ آن هستند. برای پاسخ به این موارد با برخی از نزدیک‌ترین اعضای خانواده قاتل و مقتولان صحبت کرده‌ایم که برخی از آن‌ها به‌دلیل در جریان بودن پرونده خواستند هویت‌شان محفوظ بماند و تنها ذهن عموم را درباره این واقعه عجیب و وحشتناک روشن کرده باشند. یکی از این افرادی که پای صحبت‌های او درباره این پرونده نشسته‌ایم، خواهر فرامرز، داماد خانواده خرمدین است که از ماجرای ازدواج برادرش با دختر خانواده خرمدین، ناپدید شدن او و شنیدن خبر قتل وی می‌گوید.

روایت خانواده داماد خرمدین از ماجرای ازدواج و ناپدید شدن فرامرز و آرزو

شاید بتوان گفت که همه‌چیز در این پرونده هولناک از دختر بزرگ خانواده خرمدین به نام آرزو آغاز شده است. آرزو، دختر بزرگ خانواده خرمدین، سال ۱۳۷۸، تازه از همسر اولش پس از ۵سال زندگی مشترک، جدا شده بود. یعنی همان سال‌ها که بیماری ام‌اس‌اش عود کرد. فرامرز، پسرعمه آرزو هم تازه از همسر اولش جدا شده بود. آرزو حال روحی مناسبی نداشت. آن زمان فرامرز با خانواده‌اش زندگی می‌کرد. از آنجایی که رابطه فامیلی بین این ۲خانواده بود شکست در زندگی مشترک و صحبت و گپ‌های آرزو خرمدین و فرامرز باهم آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کرد. همین آغاز علاقه آن‌دو به هم شد. هر چند رفتار‌های آرزو چندان با خانواده فرامرز همخوان نبود.


بیشتر بخوانید: روایت خواهر بابک خرمدین از رفتار والدینش


خواهر فرامرز می‌گوید: ما خانواده‌ای مذهبی داریم که خانواده‌ام علاقه نداشتند به آرزو به‌عنوان عروس خانواده نگاه کنند. آرزو، آزادی‌هایی داشت که چندان با عرف خانوادگی ما هماهنگی نداشت و با این حال فرامرز یکی از دلایلش را برای ازدواج با آرزو حمایت از او عنوان می‌کرد. بیماری آرزو هر روز شدیدتر می‌شد و این برای همه خانواده خصوصا فرامرز ناراحت‌کننده بود. همین هم شد که پس از یک مهمانی در منزل خرمدین‌ها که به دعوت بابک که دوستی و رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با فرامرز داشت، برگزار شده بود، فرامرز به خانواده گفت که می‌خواهد با آرزو ازدواج کند.

اصرار فرامرز در نهایت باعث ازدواج آن‌ها شد، هرچند پدر فرامرز به‌علت مخالفت در این مراسم حضور پیدا نکرد و صیغه محرمیت آن‌ها را پدر آرزو، یعنی اکبر خرمدین خواند. اما مدتی نگذشت که فرامرز با آرزو دچار اختلاف و همین باعث شد بخواهد نامزدی‌شان را به هم بزند. آرزو، اما نمی‌خواست این اتفاق رخ دهد و با اقدام به‌خودکشی آرزو، فرامرز تصمیم گرفت زندگی‌اش را با او از سر بگیرد.

ازدواج آن‌ها درتاریخ مهر ۱۳۹۰انجام شد. در تهرانسر خانه‌ای اجاره کردند، اما دعواهایشان تمامی نداشت. آرزو سیگار می‌کشید و این بیماری‌اش را تشدید می‌کرد. هرچند هفته دعوا‌ها به خانه نزدیکان کشیده می‌شد و آرزو به قهر، به خانه پدرش برمی‌گشت. دی‌ماه همان سال آرزو برای همیشه به خانه پدرش رفت و دیگر به خانه مشترک‌شان برنگشت.

این قهر‌ها ادامه داشت تا ۱۴اسفندماه که فرامرز با دسته‌گلی به خانه خرمدین که دایی‌اش بود رفت تا برای همیشه و به خوبی داستان زندگی‌اش با آرزو را به پایان برساند. او حتی در خانه خرمدین با خواهرش تماس گرفته و از حضور آرزو، دایی‌اش اکبر خرمدین، همسر او و پسر کوچک‌شان افشین خبر داده و گفته بود که باهم صحبت می‌کنند.

فرامرز متولد ۱۳۴۵بود و ۲برادر و یک خواهر دارد. پسری که به‌گفته نزدیکانش مودب و غیرتی بود و دوست صمیمی و نزدیک بابک خرمدین. نزدیکانش می‌گویند که او اهل هیچ خلافی نبوده و سیگار هم نمی‌کشیده. او تکنیسین برق و عاشق و شیفته اتومبیلش بود. خانواده و نزدیکانش دلیل ازدواج فرامرز و آرزو را دلسوزی فرامرز برای آرزو می‌دانستند، زیرا آرزو در آن زمان نیز بیماری‌اش پیشرفته شده بود و با افسردگی وحشتناکی دست و پنجه نرم می‌کرد.

خواهر فرامرز می‌گوید: ۱۴اسفند فرامرز آخرین بار با من صحبت کرد، موقعیت خود را در منزل دایی خود، اکبر خرمدین، شرح داد و با من قرار گذاشت که فردای آن روز یکدیگر را ببینیم. او ۲خط تلفن داشت که یکی مخصوص کار و دیگری برای ارتباط خانوادگی بود. او پس از آن روز ناپدید شد و خط تلفن کاری‌اش پس از غیبتش خاموش شد، اما خط دیگرش دست آرزو بود که می‌گفت فرامرز تلفن را به او سپرده و رفته است. از آن روز دیگر خبری از فرامرز نشد.

فردای این ماجرا، اکبر خرمدین به خانه خواهرش رفت و ماجرا را اینطور تعریف کرد که «تا ساعت۲ شب با فرامرز درباره تصمیم او برای جدایی از آرزو صحبت کرده و صبح زود رفته‌اند و با یکدیگر ورزش کرده‌اند. بعد فرامرز به او گفته که آرزو را طلاق نمی‌دهد.

وی ادامه داد: پس از آن هم اکبر خرمدین به همراه پدر و برادرانم به کلانتری و پلیس آگاهی رفته و گفته‌اند که او گم شده است. چند روز بعد پلیس آگاهی خودروی فرامرز را در نزدیکی محله مهرآباد پیدا کرد. خودرویی رها شده که شیشه‌های آن شکسته و شناسنامه و چند وسیله دیگر او در داخل خودرو رها شده بودند. پنل ضبط، سوئیچ و کارت ملی او هرگز پیدا نشد.

خانواده‌اش از آنجایی که از دلبستگی فرامرز به اتومبیلش آگاه بودند، از پیدا شدن آن بیشتر نگران سلامتی فرامرز شدند. از آن روز اکبر خرمدین، همراه شوهر خواهرش، یعنی پدر فرامرز و برادر‌های او هر روز به پلیس آگاهی رفت و آمد داشتند. اما او خانواده فرامرز را راضی کرده بود که به‌ علت بیماری آرزو پای او را به اداره پلیس و… باز نکنند. خواهر فرامرز در اظهاراتش به پلیس آگاهی گفته که پنل ضبط برادرش را یک بار در خانه خرمدین دیده است، اما دختر دایی‌اش با گفتن این جمله که پنل‌ها به هم شباهت دارند، ذهن او را از پیگیری منحرف کرده است. در آن روز‌ها بابک خرمدین در لندن زندگی می‌کرد.

خواهر فرامرز افزود: اکبر خرمدین در دیدار‌های دیگر با گفته‌های خود باز هم سعی کرد خانواده ما را از پیگیری منصرف کند و به ما گفت که برادرم پیش از اینکه برای همیشه گم شود، در صحبت‌هایش گفته عاشق زنی شده و برای همیشه خواهد رفت و گم و گور می‌شود. یا بار دیگر گفت یکی او را در خیابان دیده که منتظر کسی بوده و بعد به خانواده فرامرز تهمت زده که خودشان در فراری دادن فرامرز کمک کرده‌اند تا آرزو را رها کند. این در حالی است که تا ۴ سال بعد از گم شدن فرامرز پدرش برای شناسایی اجساد بار‌ها به پزشکی قانونی رفته و پیگیر گم شدن او شده بود. به‌گونه‌ای که این کار به عادتی برای خانواده بدل شده بود.

آرزو خیلی عجیب گم شد

اکبر خرمدین از خانواده خواهرش خواست خودروی فرامرز را به آرزو بدهند اما خانواده که امید به بازگشت او داشتند از این کار خودداری کردند. کم‌کم رابطه خانواده خرمدین و فرامرز در همدلی‌هایشان بهتر شده بود و خانواده فرامرز با نوعی عذاب وجدان به‌خاطر ترک آرزو، پسرشان را شماتت می‌کردند. پس از ۲ سال از گم شدن فرامرز، پدر آرزو به شکل غیابی طلاق دخترش را گرفت و او را تحت پوشش بیمه‌ای خود قرار داد. وضعیت آرزو بدتر و بیماری‌اش وخیم شده بود.

سال ۱۳۹۳ بابک خرمدین از لندن بازگشت. او که دوست صمیمی فرامرز بود بارها پیگیر مفقود شدن وی شد، اما کم‌کم او هم دروغ‌های پدرش را باور کرد تا سال ۱۳۹۵ که پدر فرامرز درگذشت.

در آن زمان وضعیت آرزو وخیم شده بود و اکبر خرمدین مدام از این وضعیت ناراحت بود. او مجبور بود آرزو را تر و خشک کند و مدام جابجایش کند و این دیگر برایش طاقت‌فرسا شده بود. آرزو مدت زیادی در بیمارستان بستری می‌شد. اما با درگیری‌های لفظی فرزندان ۲ خانواده، روابط کم شد و فقط اکبر خرمدین بود که به خانه خواهرش رفت‌وآمد می‌کرد. تا اینکه در سال ۱۳۹۷ آرزو هم ناپدید شد و پدر و مادرش ادعا کردند که او با یکی از دوستان پدرش که مردی مسن است ازدواج کرده و به ترکیه رفته است. هرچند با وخامت حال آرزو همه می‌دانستند چنین امری محال است و حتماً خانواده به‌علت ناتوانی از پرستاری او، آرزو را به آسایشگاهی برده و اینگونه وانمود می‌کنند که دخترشان در جایی دیگر زندگی می‌کند و خوشبخت است.

دروغ بزرگ اکبر خرمدین درباره بابک و فرامرز

به‌گفته خانواده فرامرز، ادعاهای اکبر خرمدین درباره بابک، پسرش، به هیچ عنوان نمی‌تواند صحت داشته باشد. بابک به هیچ عنوان دچار معضلات اخلاقی اینچنینی نبود و حتی برای رعایت حقوق دختران خانواده و فامیل در جمع‌های آنها وارد نمی‌شد و کوچک‌ترین مسئله اخلاقی از او مشاهده نشده بود. از سویی رابطه و علاقه عاطفی بابک و فرامرز برای همه روشن بود. آنها از بچگی باهم بزرگ شده بودند و با هم رابطه بسیار خوبی داشتند. تا اندازه‌ای که بابک حتی پس از بازگشت به ایران بارها به شکل‌های مختلف سراغ فرامرز را گرفت و پیگیری غیبت او شد. خانواده فرامرز می‌گویند که بابک نمی‌خواست باور کند که فرامرز گم شده است.

تصور خانواده بر این است که بابک با پیگیری‌هایش درباره فرامرز ممکن است متوجه موضوعی شده و خواسته آن را با خانواده فرامرز در میان بگذارد و به همین دلیل پدر و مادرش نقشه قتل او را کشیده‌اند. البته این فقط حدس برخی از افراد خانواده فرامرز درباره انگیزه کشته شدن بابک خرمدین به‌دست پدر و مادرش است.

منبع: رکنا
ارسال نظر