اقتصاد۲۴- مصطفی میرسلیم، عضو حزب موتلفه اسلامی و چهره سیاسی اصولگرا که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ رقیب ابراهیم رئیسی بود این روزها حامی اوست و با حضور در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین میگوید به اندازه کافی به رئیسی نزدیک است و از برنامههای او اطلاع دارد؛ میگوید که رئیسی بنای کاندیداتوری نداشته و بعد از دعوت گروهها و شخصیتها این تصمیم را گرفته است.
او معتقد است تکلیف انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در دور اول مشخص میشود هرچند این انتخاباتی احساسی است و ممکن است اتفاقاتی در روزهای آخر شرایط را تغییر دهد.
میرسلیم همچنین از تحرکات انتخاباتی مجلس یازدهم و نمایندگان دفاع میکند و تاکید دارد که مجلس ستاد انتخاباتی نشده است و ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی به معنای تبدیل نمایندگان به وکیل الدوله نخواهد بود.
مشروح گفتوگو با مصطفی میرسلیم را در ادامه بخوانید.
****
*آقای میرسلیم! به نظر شما چند قطبی در انتخابات ریاست جمهوری ایجاد شده است؟ شرایط انتخابات ۱۴۰۰ را چطور تحلیل میکنید؟
-به نظر میرسد با توجه به اینکه این نامزدها میخواهند استقلال خودشان را حفظ کنند و احساسی که در یک نامزد پدید میآید با توجه به استقبالی که طرفداران خودش از او میکنند، یک احساس تعهد است، مثلا ممکن است یقین داشته باشند که بیشتر ۳ یا ۴ درصد رای ندارند، ولی همین درصد هم درصد کمی نیست. احساس تعهد به طرفداران موجب میشود که آنها در انتخابات بمانند مگر اینکه از اول یک قراردادی را بسته باشند، مثل کاری که آقای جهانگیری با آقای روحانی و آقای هاشمی طبا با آقای روحانی در انتخابات سال ۹۶ کردند، برنامه آنها این بود که آقای جهانگیری کاملا پوششی تا لحظه آخر در صحنه باشد و بعد کنار رود و آقای هاشمی طبا هم رای خودش را به آقای روحانی دهد و این برنامه را اجرا کردند، این برنامه تنظیم شده قبلی بود، ولی الان بین نامزدها چنین برنامهای وجود ندارد.
انصراف دادنم در سال ۹۶ به نفع رئیسی نبود
شاید خیلی از مواقع دوستان به من میگفتند که میرسلیم! تو چرا کنار نرفتی؟ چرا نسبت به آقای رئیسی ابراز وفاداری نکردی؟ من آن زمان هم آقای رئیسی را قبول داشتم، ولی شخصا میدانستم که آرایی که به من تعلق میگیرد با کنار رفتن من به سبد آقای رئیسی نمیرود و این به نفع آقای رئیسی نبود که من این کار را بکنم، این یک محاسبه سیاسی دقیق بود و من بارها گفته ام کهای کاش آقای قالیباف هم کنار نمیرفت، چون برخی از آرای آقای قالیباف به سبد آقای رئیسی نرفت، به احتمال زیاد اگر ایشان میماند، انتخابات به مرحله دوم میکشید و ممکن بود سرنوشت تغییر کند. الان این حالت وجود ندارد.
انصراف به نفع کاندیدای دیگر جفاست
*یعنی میخواهند وزن کشی کنند؟
-آنها میخواهند نسبت به طرفداران خودشان بی اخلاقی نکنند نه اینکه وزنشان کنند. شما باید خودتان را جای آنها قرار دهید تا متوجه این مساله شوید. طرفداران میآیند و در ستادها هستند و تعهد دارند و کاری میکنند که این وجود، خودش را تثبیت کند نه اینکه به نفع دیگری، کنار رود و از نظر اخلاقی هم کسانی که به یکی دیگر از نامزدها ابراز تمایل میکنند وقتی خودشان را کنار میکشند دچار ابهام میشوند که چگونه آن تمایلی که در دلشان است را در سبد دیگری قرار دهند؛ بنابراین طرفداران خودشان را دچار ابهام میکنند و این یک نوع جفا محسوب میشود.
*این درست است منتهی از ابتدا آن افراد میدانند که کاندیدای شورای ائتلاف و شورای وحدت یک فرد خاص است، پس چرا قبل از اینکه این فرآیند تبلیغات شروع شود کنار نمیروند؟
-این حرف درستی است، اما باید ببینیم اینها در چهارچوب وحدت وارد شده اند یا خیر. اغلب اینها در این چهارچوب وارد نشده اند.
تکلیف انتخابات در دور اول مشخص میشوداما...
شما با وضعیت فعلی احتمال اینکه انتخابات به مرحله دوم برود را میدهید؟
-تا اینجا با توجه به مجموعه نظرسنجیهایی که وجود دارد و تبعات مناظراتی که مهمترین عامل اثرگذار روی آرای مردم است نشان میدهد که تکلیف انتخابات ما در دور اول روشن میشود مگر اینکه در این دو الی سه روز یک اتفاقی بیفتد که به لحاظ احساسی تحولی در ذهنیت مردم پدید آورد، چون همانطور که میدانید انتخابات ریاست جمهوری انتخاباتی تقریبا احساساتی است، یعنی آدم با دو هفته تبلیغ نمیتواند وارد منطق برنامهها و صحبتهای نامزدها شود. این کار خیلی مشکلی برای عامه مردم است، چون آنها تخصصی در مسائل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و .. ندارند. آنها از لا به لای گفتار نمایندگان متوجه میشوند که کُنه نظر او چیست و بر اساس یک حس میآیند و رای میدهند.
بیشتر بخوانید:محسن رضایی: از لاریجانی در دولتم استفاده خواهم کرد/ رئیسی در قوه قضاییه بماند
*اما به هر حال آقای رئیسی دست کم در طول دو سال گذشته یک سبد رای ده الی دوازده میلیونی مطمئن را دارد. شما اینطور فکر نمیکنید؟
-زمانی که آقای رئیسی وارد قوه قضاییه شد با شناخت وارد شد؛ آقای رئیسی بیش از چهل سال است که در قوه قضاییه است، بنابراین اشراف ایشان نسبت به مسائل قوه قضاییه بسیار خوب است، او با برنامه آمد تا در قوه قضاییه تحول ایجاد کند و پایبند هم بود و تا این اواخر هم قرار نبود که به عرصه ریاست جمهوری وارد شود.
منتهی خیلی از شخصیتها و سیاستمداران و گروههای اجتماعی در این فاصله به ایشان مراجعه کردند و بالاخره رای ایشان را برگرداندند. رای ایشان ثبات حضورشان در قوه قضاییه برای تکمیل کارهایی بود که شروع کرده بودند.
موافق کاندیداتوری رئیسی نبودم
*خودتان هم از افرادی بودید که موافق نبودید آقای رئیسی قوه قضاییه را ترک کند؟
-بله. من یک نقدی هم نوشتم و برای ایشان فرستادم و توضیح دادم که ایشان این کار را نکند. از سویی من جایگزین مناسبی هم برای آقای رئیسی در قوه قضاییه نمیبینم.
*شما فکر میکنید در انتخابات ریاست جمهوری فردی شناخته شدهتر از ایشان وجود داشت که به صحنه بیاید؟ یعنی اگر الان آقای رئیسی نمیبود، شما فکر میکنید چه کسی برای ریاست جمهوری شایستهتر بود؟
-عدهای که اتحاد و وحدت داشتند، بعد از اعلام آمادگی آقای رئیسی دیگر از مطرح کردن خودشان خود داری کردند. ولی قبل از اینکه اسم آقای رئیسی مطرح شود برای حضور برنامه داشتند.
*طبق نظرسنجیها مشخص است که یک بخشی از جامعه قصد حضور در انتخابات را ندارند. دلایل این عدم شرکت چیست؟ آیا شما همه دلایل آن را متوجه دولت و عملکرد دولت میدانید؟
-اولا که بحث حقوقی وجود دارد که مهم است. بحث حقوقی به این مطلب برمی گردد که ما کشورهایی داریم که در آن کشورها شرکت در رای گیری و انتخابات اجباری است (بعضی از کشورهای اروپایی اینگونه هستند) و این جزء وظایف اجتماعی است و اگر کسی شرکت نکند برایش محرومیت به دنیال دارد، ولی در کشور ما اینطور نیست و از آزادی برخوردار است یعنی مردم میتوانند در انتخاب شرکت کنند یا نکنند و تاثیری هم در زندگی شخصی و خانوادگی آنها نخواهد گذاشت و حتی قاعدتا روی زندگی شغلی آنها هم تاثیر نخواهد گذاشت، یعنی به لحاظ حقوقی عدم شرکت در انتخابات تاثیری بر زندگی حرفهای و شخصی اشخاص نمیگذارد.
یک بحث جامعه شناختی هم داریم که خیلی مهم است، چون رای دهندگان در جمهوری اسلامی، با تصوری که در ذهنشان از حضور قبلیشان در انتخابات ایجاد شده است، تمایل به حضور جدید پیدا میکنند. اگر ببینند که به وعدههایی که به آنها داده شده وفا شده تمایلشان بیشتر میشود، اگر ببینند با آنها با صداقت رفتار شده، تمایلشان بیشتر میشود، ولی اگر احساس کنند که از آنها استفاده ابزاری شده تا عدهای به مطامع خودشان و به قدرت برسند این باعث دلسردی آنها میشود و این قضیه الان مصداق پیدا کرده است.
مردم دلسرد و سرخورده هستند
در هشت سال گذشته آنچنان سردیها برای مردم زیاد شده و خلف وعدههایی صورت گرفته که نوعی دلسردی و سرخوردگی اولیه در آنها به وجود آورده است، به طور اولیه میگویند حالا که ما آمدیم و حضور فعال داشتیم چه خیری دیدیم؟ گویی پاسخ این بد عهدیهایی که شده است این است که به اصل انتخابات بی محلی شود در حالی که این قضیه به اصل انتخابات برنمی گردد بلکه به نوع انتخاب برمی گردد که آن نوع انتخاب هم ناشی از ضعفهایی است که در قانون کنونی وجود دارد و اگر قانون اصلاح شود احتمال اینکه اینجور مسائل کمتر رخ دهد وجود خواهد داشت.
عدم مشارکتی که تا الان در نظر سنجیها اعلام شده است و حدود ۵۰ درصد مردم گفته اند که ممکن است شرکت نکنیم و شرکت کردن ما چه فایدهای دارد، به بد عهدیهای گذشته برمی گردد و ما اینجا هم چوب اشکالاتی که به لحاظ اقتصادی در زندگی مردم پدید آمده است را میخوریم و هم چوب دلسردی مردم به لحاظ رها نکردن تعهد اجتماعی خودشان برای اداره امور کشور، چون اداره امور کشور که از کره مریخ یا از کشورهای دیگر که نمیتواند صورت گیرد و در نهایت خومان باید خودمان را اداره کنیم، بنابراین اگر اکثریت مردم به اداره امور کشور ابراز تمایل نکنند یعنی نمیخواهند از حق خودشان دفاع کنند.
نرفتن پای صندوق، پاسخ عدم کفایت را نمیدهد
نرفتن پای صندوق، جواب عدم کفایت کسانی که قبلا به نادرستی انتخاب شده اند را نمیدهد بلکه باید موجب شود که اینبار با دقت و توجه بیشتری انتخاب درست را انجام دهند تا انشالله این اشکالاتی که به وجود آمده است برطرف شود و راه پیشرفت هموار شود. ما در تمام مردم سالاریها که نگاه میکنیم، فرقی هم نمیکند که انگلستان، فرانسه یا .. باشد، همه اینها را که بررسی میکنیم میبینیم که اینها هم در ۴۰ الی ۵۰ سال اولشان این مسائل را داشته اند و حتی دو الی سه فقره تغییر و تحولات هم در شرایط قانون اساسی خودشان پدید آورده اند و به آهستگی به پختگی رسیده اند و من فکر میکنم این در کشور ما هم طبیعی است، یعنی اینطور است که بلوغ سیاسی حاصل میشود، در واقع با این پستی و بلندی هاست که بلوغ سیاسی در کشور حاصل میشود و با قهر کردن هیچ چیزی حل نمیشود ضمن اینکه من واقعا به مردم حق میدهم.
*بخشی از این موضوع به این برنمی گردد که تصویری از رئیس جمهور در ذهن مردم جا افتاده است که رئیس جمهور همه کاره است و وقتی آن فرد میآید و یکسری شعارهایی را مطرح میکند، ولی در مقام عمل اقتدار کافی برای اجرای آن را ندارد. مثلا وقتی آقای روحانی آمد گفت من مشکل ارتباط با جهان را حل میکنم، ولی وقتی که وارد دولت شد فقط خودش نبود که باید تصمیم میگرفت و باید از شورای امنیت ملی، مجلس و جاهای دیگر هم نظر میدادند، ولی مردم کاری به این چیزها ندارند، مردم میگویند باید به شعاری که داده اید عمل کنید. شما فکر نمیکنید وقتی یک رئیس جمهور شعاری میدهد و مردم به آن شعار، درست یا نادرست، رای میدهند، همه ارکان نظام پای آن شعار بیایند و هیچ مخالفتی با آن اتفاق نیفتد؟
-بله. بعد از انقلاب فرانسه وقتی ناپلئون سر کار آمد، به ناپلئون گفتند که داری چکار میکنی؟ و او گفت که قانون من هستم. این تصور در خیلی از افراد وجود دارد و اشتباه است که فکر میکنند در نظام مردم سالاری میتوانند شعارهای استبدادی دهند. اینکه من به گونهای در انتخابات شرکت کنم که بگویم من به عنوان یک تمام عیار و مطلق العنان میتوانم بیایم و کارها را انجام دهم تصور اشتباهی است.
هنر در مردم سالاریها این است که رئیس جمهور بتواند ارکان مردم سالاری را به نظریه خودش نزدیک کند، اگر توانست این کار را کند، رئیس جمهور موفقی است، پس اشکال ندارد که شعارهای خوبی دهد، ولی باید این را در ذهن داشته باشد که برخی از این شعارها به همکاری قوه قضاییه برمی گردد پس باید نظر موافق قوه قضاییه را جلب کند یا مقدمات آن را فراهم آورده باشد، برخی از این مسائل به مجلس برمی گردد و باید نظر مجلس را کسب کند یا مقدمات آن را قبلا فراهم آورده باشد، همه اینها در شأن رئیس جمهور است و میتواند این کارها را کند و ابزارهای آن را دارد، ولی درایت و تجربه و شایستگیهایی را میخواهد که همه رئیس جمهورهای ما در بعد از انقلاب این شایستگیها را نداشتند و برخی بیشتر و برخی کمتر داشتند.
رئیسجمهور، فرمانده کل نیست!
پس مشکل به این برمی گردد، وگرنه رئیس جمهور میتواند شعارهای خوبی دهد حتی شعارهایی فراتر از قانونهایی که وجود دارد، البته نه فراتر از قانون اساسی، چون آن دیگر با نظام جور در نمیآید، در چهارچوب قانون اساسی و سیاستهای کلی میتواند این مسائل را مطرح کند که اینها شاید فراتر از قانونها باشد، ولی در ذهنش باشد که باید لوایح مناسبی که اجازه خواهد داد این منویات را به کرسی بنشاند، آماده کند و یا همکاریهای مناسبی را برای جلوگیری از برخی انحرافات با دستگاه قضاییه داشته باشم که به من اجازه دهد سنگها را از جلوی پایم بردارم، نه اینکه بگوید من فرمانده کل هستم و، چون رای آورده ام بقیه باید تحت امر من باشند؛ بحث تحت امر بودن نیست، بحث هماهنگی است و ما این هماهنگی را در قانون اساسی خودمان هم داریم که خیلی هم مهم است.
رئیس جمهور قدرت زیادی دارد منتهی باید از ویژگی ها، قابلیتها و استعداد خاصی برخوردار باشد تا بتواند اینها را به کرسی بنشاند و هماهنگی را برقرار کند. اگر رئیس جمهور درایت لازم را نداشته باشد کارش به بن بست میکشد. الان یک سال است که از عمر مجلس یازدهم میگذرد، در این یک سال رئیس جمهور حتی یک دفعه نه با فاصله و نه بی فاصله حاضر نشده که به مجلس بیاید و این قطعا نشان دهنده هماهنگی نیست، پس قطعا برخی از چیزهایی که در ذهنش است، نمیتواند جنبه اجرایی به خودش بگیرد.
اکثریت مجلس یازدهم به دنبال هماهنگی با دولت بود
*دولت معتقد است مجلس هم این کار را نکرده است، آنها هم چنین ادعایی را در مورد مجلس دارند. آیا شما این ادعا را قبول دارید؟
-خیر، چون ما از اول اعلام آمادگی کردیم و خیلی هم انتظار داشتیم که این هماهنگی رخ دهد، ولی رخ نداد. نمیخواهم بگویم که اکثریت مجلس اینگونه هستند، ولی در مجلس اکثریت به این سمت بودند که تمایل داشتند هماهنگی به وجود آید.
*پالسهایی که مجلس فرستاد، مثلا احضار آقای ظریف یا بعضی از وزار به مجلس، در آنجا صراحتا از الفاظ توهین آمیز استفاده میشد، شما فکر میکنید در مجلس بعدی، آقای رئیسی خیلی راحت با این مجلس تعامل خواهد کرد؟ الان بعضی از افراد تندرو مجلس قبل به شدت معتدل شده اند، چون از آنها تندروتر آمده اند. شما خودتان در اوایل این مجلس از منتقدین برخی از این برخوردها بودید، یعنی میخواهم بگویم مجلس یازدهم بعید است با آقای رئیسی هم به راحتی تعامل کند مگر اینکه بخواهد امتیازهای بزرگی بگیرد.
-بحث امتیاز نیست، بحث هماهنگی است. در این یک سال آقای رئیسی هیچ ملاقاتی را رد نکردند و با نمایندگان و با کمیسونها جلسه گذاشتند.
من به اندازه کافی به رئیسی نزدیک هستم
*شاید، چون میخواسته رئیس جمهور شود.
-من میدانم که برنامه رئیس جمهور شدن آقای رئیسی برای بعد از عید است یعنی در فروردین و اردیبهشت تصمیم گرفتند. من به اندازه کافی به آقای رئیسی نزدیک هستم که بدانم چه تحولاتی رخ داده است و اصلا اینگونه نبود که مثلا ایشان از پارسال میخواسته رئیس جمهور شود، ولی از اینکه با نمایندگان در کمیسیونهای مختلف وقت بگذراند دریغ نکرد. ما جزء اولین کمیسیونها بودیم (کمیسیون اصل ۹۰)، و در یک جلسه انتقادی خیلی مفصلی با ایشان صحبت میکردیم و ایشان خیلی موجه و خوب برخورد کردند.
رئیسی رئیس جمهور شود با مجلس تعامل خواهد کرد
*شما میگویید که این تعامل بعدا بیشتر خواهد شد؟
-به نظر من قطعا. روحیه آقای رئیسی روحیه تعاملی است. افراد از نظر خصلتها، اخلاق و روحیه با هم فرق دارند، شما در همین مناظرات هم متوجه میشوید حتی در مناظره ۹۶ هم متوجه بودید، یعنی اگر دقت میکردید نامزدها از نظر نوع برخورد و رعایت مسائل اخلاقی یک نواخت نبودند.
اینها نشان میدهد که آیا قادر خواهند بود که نظر نمایندگان و تندروها را جلب کنند یا خیر. یک نماینده نمیتواند فقط با تندروی به موفقیت برسد و یک جایی میبینید که ظلمی صورت گرفته و آن وقت است که تند میشود و در آنجا نمیشود جلوی او را گرفت، ولی اگر تندی ناحق داشته باشند به جایی نمیرسند و در همین مجلس هم بوده که کسانی بیخودی تندی کرده اند و بر سرشان خورده است و سر جایشان نشسته اند.
تمایل نمایندگان به رئیسی به معنای وکیلالدوله شدن آنها نیست
*بعضیها میگویند مجلس یازدهم مجلس وکیل الدوله خواهد شد. شما این را قبول دارید؟
-این نظریه دو جنبه دارد. یک جنبه آن را برای شما شرح دادم که منهای منتقدان آقای رئیسی برای ریاست جمهوری، الان آقای رئیسی یک وجهه مثبتی نزد نمایندگان دارند و این تمایلی که نمایندگان نسبت به آقای رئیسی دارند نشان دهنده این نیست که آنها وکیل الدوله خواهند بود، آنها احساس میکنند هماهنگی خوبی برای پیشرفت کشور بین دولت و مجلس میتواند رخ دهد و پای این هماهنگی ایستاده اند و این به معنی وکیل الدوله نیست.
نکته دیگر این است که برخی تصور میکنند جمع کردن امضای دویست و خردهای از نمایندگان برای آقای رئیسی به این مفهوم است که مجلس ستاد انتخاباتی آقای رئیسی شده است در حالی که اصلا چنین چیزی نیست. یک قران از امکانات مجلس نه میتواند و نه میشود در جهت تبلیغات آقای رئیسی استفاده شود.
*امکانات مادی آن را قبول دارم، اما معنوی چطور؟
-اولا هر نماینده مجلس یک عنصر سیاسی است و اگر شما بخواهید خلاف آن را بگویید باید بنشینیم و با هم بحث کنیم. نماینده عنصر سیاسی است و هر کدام از آنها میتواند به لحاظ سیاسی در همه زمینهها بحث و جدل کند و نظر دهد و نمیشود گفت که نماینده نباید سیاسی باشد، چون این خلاف قانون میشود، پس طبیعتا تمایلات سیاسی خودش را دارد و هیچ اشکالی هم ندارد، ولی مجلس با یک نماینده فرق میکند، وقتی که نمایندهای به یکی از نامزدها تمایل دارد به حوزه انتخابیه خودش میرود و به موکلین خودش میگوید به این دلیل و این دلیل مناسبتر است که به این نامزد رای دهید، اتفاقا خیلی از مردم این موضوع را توقع دارند و میخواهند که با توجه به اطلاعاتی که نماینده شان از شرایط کل کشور دارد آنها را راهنمایی کند، پس این یک کار طبیعی است که انجام میگیرد.
*فردی اشکالی ندارد، ولی زمانی که حاصل جمع آن این است که نامهای مینویسند، آیا این معنی دیگری ندارد؟
-فکر نمیکنم. این پاسخی است به بداخلاقیهایی که دولت قبلی کرده است، اگر آن انجام نمیشد به نظر من نمایندگان سراغ امضا جمع کردن نمیرفتند، البته این هم دو بخش دارد، من زمانی گفتم و اینجا باز تکرار میکنم، اشکالی ندارد که امضا جمع کنند، چون بعضی از امضا جمع کردنها هم نشان دهنده نوعی تمایل هست و هم نشان دهنده نوعی بغض هست و هر دو را باید به حساب آورد.