تاریخ انتشار: ۱۴:۱۸ - ۲۷ مرداد ۱۴۰۰

روایت برنامه نفس از مادری فداکار از خطه بختیاری‌ها

برنامه «نفس» میزبان مادری فداکار به‌نام فلک‌ناز رییسی و فرزندانش بود. او در گذشته همراه با خانواده‌اش از عشایر چهارمحال بختیاری بوده است و اکنون جزو روستانشینان آن منطقه محسوب می‌شود.

اقتصاد ۲۴ - فلک‌ناز در ابتدا درباره کودکی، خانواده و زندگی عشایری‌اش گفت: ما ۵ نفر بودیم. دو برادر و دو خواهر داشتم. چندین سال در سیاه‌چادر‌ها زندگی می‌کردیم؛ اما کوچ‌نشینی برای‌مان صرف نداشت بنابراین ساکن روستا شدیم. پدرم کشاورز و دامدار بود. زندگی‌مان بد نبود. زمستان‌ها به روستا می‌آمدیم و تابستان‌ها در ولایت خودمان کشاورزی می‌کردیم. پدرم تنها بود و ما هم در کار‌ها به او کمک می‌کردیم؛ مخصوصا از وقتی که برادرهایم به کویت رفتند، من شدم همه‌کس پدرم و تقریبا همه کارهایش را انجام می‌دادم. من سعی کردم که جای برادرهایم را برایش پر کنم تا جای خالی آن‌ها را احساس نکند. حتی اگر کسی به او زور می‌گفت من به پشتیبانی از او برایش دعوا می‌کردم. در آن زمان من اصلا دنبال بازی کردن نبودم یعنی نمی‌توانستم باشم، چون باید حواسم را جمع می‌کردم تا کسی به پدرم زور نگوید یا محصول‌مان را ندزدند.

فلک‌ناز در ۱۶ سالگی با یک مرد ۵۰ ساله ازدواج می‌کند. او با اشاره به اینکه زن دوم بود، توضیح داد: شوهرم کدخدا زاده بود و زن اولش من را برای او انتخاب کرد. من حتی نمی‌دانستم که من را شوهر داده‌اند. یکی از اقوام ما به جای من رفته بود همه کار‌ها از جمله عقد بین ما را هم انجام داده بود و بعد به من گفتند. پدرم پیر شده بود و نمی‌خواست من در خانه باشم و من را شوهر داد تا زن دوم بگیرد. زن اول شوهرم که اتفاقا اسم او هم فلک‌ناز بود خانم خیلی مهربانی بود و من او را مثل مادرم می‌دانستم. ما باهم خیلی خوب بودیم. وقتی کسی به خانه ما می‌آمد نمی‌فهمید که من عروس‌اش هستم یا هووی او.

او ادامه داد: اوایل ازدواج حس بدی داشتم. نمی‌تواستم چیزی بگویم. در اصل او زن خانه بود و من از راه دور آمده بودم. وجدانم اجازه نمی‌داد بخواهم حرفی بزنم؛ از حق نگذریم زن خیلی خوبی بود. من بچه‌هایش را هم اندازه خودش دوست دارم. او بعد از من هم دو بچه دیگر آورد که من خودم به آن‌ها شیر دادم و حتی نام‌شان هم در شناسنامه من است.

فلک‌ناز که یک‌سال بعد از ازدواج، همراه شوهرش شروع به کشاورزی کرد؛ افزود: شوهرم دست تنها و ما هم تعدادمان زیاد بود؛ برای همین مجبور شدم کنار او کشاورزی را ادامه دهم. اگر من نبودم کار کشاورزی شوهرم را از چنگ‌اش درآورده بودند. البته او اصلا قدر ما را نمی‌دانست. نه برای زن اولش کاری کرد و نه برای من. خودم برای خودم همه چیز می‌خریدم و او کاری به هیچ چیز نداشت.

او درباره ازدواج بچه‌هایش گفت: زمان ازدواج آن‌ها ما دست‌مان خیلی خالی بود. دخترهایم مدتی با ما زندگی می‌کردند. البته قدیم هم مانند الان نبود همه کنار هم با خوشی زندگی می‌کردند. من از عروس‌هایم هم خیلی راضی هستم.

بعد از پخش یک ویدیو از زندگی فلک‌ناز، بچه‌های او و هوویش در استودیو حاضر شدند و درباره او و رابطه با مادرشان گفتند. آن‌ها اظهار داشتند که نه تنها رابطه بین آن‌ها بسیار صمیمی بود حتی با بچه‌های یکدیگر نیز رابطه خوبی داشتند. همچنین بین خواهر و برادرها، تنی و ناتنی وجود نداشت. همدیگر را به یک اندازه دوست داشتند و مانند یک خانواده کاملا عادی زندگی می‌کردند.

فلک‌ناز در انتها درباره وضعیت زندگی حال حاضران گفت: ما الان دو سال است که دیگر کار کشاورزی نمی‌کنیم، چون آب نداریم. حتی آب برای خوردن هم نیست. هیچ‌کس کاری برای‌مان انجام نمی‌دهد. تا چند سال پیش هم کمبود آب داشتیم، اما امسال دیگر هیچی نمانده است.


قاب پایانی «نفس» صحبت‌های فرزندان فلک‌ناز بود که با بغض و دست‌بوسی از مادر خود تشکر کردند؛ دعای خیر این مادر فداکار در حق تمام فرزندان ایران، اتمام بیماری کرونا و درنهایت سلامتی فرزندان‌اش خاتمه داستان شنیدنی مادر فداکار سرزمین‌مان فلک‌ناز رییسی بود.

 «نفس» با رویکردی محتوا محور درباره مادران سرزمین‌مان ایران به تهیه‌کنندگی مقداد مومن‌نژاد، کارگردانی محمد پیوندی، اجرای فلورا سام در شب‌های ماه محرم و صفر هرشب ساعت ۲۱:۳۰ روی آنتن شبکه نسیم می‌رود. بازپخش این برنامه روز بعد در ساعات ۱ بامداد، ۹ و ۱۵ خواهد بود.

ارسال نظر