تاریخ انتشار: ۱۰:۲۹ - ۲۸ شهريور ۱۴۰۰

دختر جوان: ۱۷ سالگی اولین بار مواد مخدر کشیدم

دو سال معتاد بود و روز‌های سختی را از بیرون خوابی تا خودکشی تجربه کرد، خودش می‌گوید این حقش نبود که از ۱۷ سالگی فشاری را تحمل کند که خارج از توان و سنش بود.

به گزارش جامعه ۲۴- ۱۹ سال بیشتر ندارد، اما از روز‌های تلخی می‌گوید که کارش را به خودکشی رسانده. خودش می‌گوید هرچه تلاش کردم خانواده از خطایم چشم پوشی کنند، نشد.

در ادامه گفتگو با دختر جوانی را می‌خوانید که معتاد به مخدر شیشه است و برای ترک اعتیاد به کمپی در غرب تهران آمده است.

*خودت را معرفی کن؟

-آیدا ۱۹ ساله هستم.

*از کی به مواد مخدر آلوده شدی؟

-۱۷ ساله بودم که با دوستانم به یک میهمانی مختلط رفتیم و برای اولین بار آنجا چند پُک گل کشیدم.

*حس خوبی داشت؟

-بله. برای دو روز حالم خوب بود و حس شادی داشتم، همه غم و غصه‌ها و مشکلاتم برطرف شد.

*مگر مشکل داشتی؟

-با خانواده نمی‌ساختم. آن‌ها من را درک نمی‌کردند و به همه چیز من گیر می‌دادند. یک روز می‌گفتند چقدر با موبایل حرف میزنی، یک روز به ساعت رفت و آمدم گیر می‌دادند، کلا درکی از من نداشتند. مقصر تمام بدبختی های من آنها هستند.

*بعد چه شد؟

- روز‌های اول مصرف گل حال خوبی داشتم. سعی کردم زیاد میهمانی بروم و مواد را رایگان بکشم، اینقدر میهمانی رفتم و گل کشیدم که تابلو شدم.

*خانواده فهمیدند؟

-سه ماه بعد از شروع به مصرفم فهمیدند، اما بی تفاوت بودند، تا اینکه گفتند یا ترک می‌کنی یا جای تو اینجا نیست. چون زیر دست زن بابا بزرگ شدم، پدرم فقط حرف آن زن را گوش می‌کرد و به من توجهی نداشت.

*ترک کردی؟

-نه با کله شق بازی از خانه زدم بیرون.

*بعد چه شد؟

-چند روزی خانه دوستانم بودم تا اینکه وقتی خانواده آن‌ها می‌فهمیدند از خانه فرار کردم من را بیرون می‌کردند.

*در خیابان خوابیدی؟

- اولش نه. با ساقی میهمانی‌ها طرح رفاقت ریختم تا هم در خانه اش زندگی کنم و هم موادم را تامین کند، اما آن نامرد من را معتاد به شیشه کرد. وقتی خیلی داغون شدم از خانه اش پرتم کرد بیرون و دیگر جایی را نداشتم.

*بیرون خواب شدی؟

-آره، ولی چون بچه بالاشهر بودم می‌ترسیدم در پارک‌های پایین شهر بخوابم، بیشتر در پارک‌های بالاشهر شب را به صبح می‌رساندم.

*مدرسه را چه کردی؟

-وقتی از خانه خودمان بیرون آمدم دیگر نرفتم.


بیشتر بخوانید: کودکان روسپی، تلخ، اما واقعی


*چقدر مواد می‌کشیدی؟

-خیلی، آنقدر که قیافه ام داد می‌زد معتاد هستم.

*چند وقت بیرون خواب بودی؟

-شش ماهی در پارک و خیابان بودم. تا اینکه از این وضعیت خسته شدم و دست به خودکشی زدم. می‌خواستم خودم را خلاص کنم که موفق نشدم.

*چه کسی تو را نجات داد؟

-وقتی قرص خوردم و مواد را کشیدم که بمیرم چند نفری در پارک من را دیدند و به اورژانس خبر دادند.

*بعد چه شد؟

-وقتی حالم خوب شد مددکار یک موسسه خیریه آمد و با من حرف زد گفت قول می‌دهم کمکت کنم و من حرف‌هایش را باور کردم. او من را به این کمپ زنان آورد و دو ماه است اینجا هستم تا پاک پاک بشوم.

*بعدش چه؟

-آن‌ها قول دادند وقتی ترک کردم من را به خانه امن ببرند و بتوانم درسم را ادامه دهم.

*به برگشت به خانه فکر می‌کنی؟

-نه. پدر من بازاری و پولدار است. وقتی مادرم فوت کرد زن گرفت و زن بابا به این فکر هست که ما را از خانه و پدرم دور کند. من در آن خانه آرامش ندارم و می‌خواهم زندگی جدیدی را شروع کنم. من هیچ حسی به پدرم ندارم و فقط دلم برای برادرم که ۱۲ ساله است تنگ شده، کاش او را می‌دیدم.

*حرف آخر؟
-من خیلی سختی کشیدم، تمام بلا‌هایی که به سرم آمد در توان یک دختر ۱۷ ساله نبود. دو سال جهنمی را پشت سر گذاشتم و دیگر نمی‌خواهم روز‌های سیاه برگردد.

ارسال نظر