به گزارش جامعه ۲۴، عمر و جوانیاش را پای حفاظت از طبیعت و حیات وحش منطقه دنا گذاشته است، ۲۵ سال آزگار در سرما و گرما در طوفان و برف و آفتاب جانسوز تا پای جان ایستاده است. دو بار در برخورد با شکارچیان غیرقانونی مرگ را به چشم دیده، آسیبهای شدید متحمل شده، اما باز هم به دامان طبیعت بازگشته است. چهار روز کار ۲۴ ساعته و پرخطر در مناطق دور از دسترس و صعبالعبور به دور از خانواده و چهار روز استراحت ماجرای کار او در تمام این سالها بوده است.
محیطبان این روایت حالا و در سن ۵۳ سالگی روزگاری تلخ را میگذراند. چرخش روزگار بهگونهای با او سرناسازگاری داشته است که ناچار شده چشم امیدش را اول به خدا و بعد به مهر مردمی بسپارد که سالهاست از طبیعت سرزمینشان دفاع میکند.
زندگی زهرش را پنج سال پیش به کام محیطبان ریخت. وقتی فرزند ۲۲ ساله و ورزشکارش در یک حادثه دچار ضربه مغزی شد و بخشی زیادی از عملکرد جسمیاش را از دست داد. از آن لحظه تاکنون لحظات برای این خانواده به کندی و به شدت تلخ میگذرد. هزینههای درمانی پسر فرصت زندگی را از آنها گرفته است، درآمد خانواده کفاف این هزینهها را نمیدهد.
این محیط بان که دوست ندارد نامش فاش شود شرایط زندگیاش را اینگونه توضیح میدهد: «من مشکل جسمی دارم، دو بار با شکارچیها درگیر شدم و کتک خوردم، آنقدر آسیب دیده بودم که تا حد مرگ پیش رفتم. مشکلات ریوی همسر و یکی از فرزندانم هم هزینههای خاص خودش را دارد. حالا در این سالها پسرم هم نیازمند خدمات درمانی خاصی شده که به هزینههای ما اضافه کرده است.»
«با اینکه حقوقم ۹ میلیون تومان است، اما هزینههای زندگی و خرج ۴ فرزند به علاوه هزینههای درمانی پسرم باعث شده که با این مبلغ دیگر نمیتوانم از پس مخارج زندگی به خصوص هزینههای مربوط به درمان فرزندم بربیایم. بچهام ورزشکار بود، اما پنج سال است که زمینگیر شده. ناشکری نمیکنم، اما هزینههای زندگی را که بپردازم باقی مانده پول کفاف مخارج دارو و درمانش را نمیدهد.»
هزینههای کمرشکن درمان و حقوقی که کفاف نمیدهد
مرد جوان بعد از تصادف و ضربه مغزی شدن نیمی از بدنش فلج میشود. تشنجهای مکرر هم اثر یادگاری تلخ دیگری از حادثه است. محیطبان تا جایی که توان دارد هزینههای فیزیوتراپی که با توجه به ناتوانی حرکتی پسر در خانه باید انجام شود میپردازد همین جلسات توانبخشی کمی شرایط جوانی که امروز ۲۷ سال سن دارد را بهبود میبخشد. با این حال مرد جوان قادر نیست بدون کمک اعضای خانوادهاش حرکت کند، راه برود، یا غذا بخورد. استفاده از سرویس بهداشتی و استحمام که بدون حمایت و کمک پدر قابل تصور هم نیست کاری که برای پدری ضعیفالحال که روز به روز و با افزایش سن ضعیفتر هم میشود به مرحلهای سخت رسیده است. جوان در پی آن تصادف شوم قدرت تکلمش را نیز تا حدود زیادی از دست داده است.
تامین هزینههای زندگی آنقدر برای این خانواده سخت شده است که دختر خانواده تحصیلات دانشگاهیاش را به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینههای دانشگاه نیمهکاره رها کرده و خانهنشین میشود اما این هم کافی نیست، با توجه به نیازهای درمانی پسر و هزینههای بالای آن خانواده که دیگر از پس کرایه خانه چهار میلیون تومانی در یاسوج بر نمیآید عطای زندگی در شهر را به لقای آن بخشیده و راهی روستا میشود تا در خانه کوچک آبا و اجدادی زندگی کنند.
بیشتر بخوانید: بیانیه جمعی از محیطبانان کشور در خصوص شهادت همرزمان خود در عرصه حفاظت
تنها مزیت زندگی در روستا، اما عدم پرداخت اجاره خانه و اندکی نزدیکتر شدن محل کار پدر به خانه است، اما روستا، بیمارستان و امکانات درمانی لازم برای پسر خانواده را ندارد. هر رفت و آمد از روستا به یاسوج و بیمارستان ۳۰۰ هزار تومان هزینه به دنبال دارد. هزینهای که ممکن است درمان مرد جوان را با چالشهای بیشتری مواجه کند.
«پسرم نیاز به جراحی دارد که پنج سال از موعد آن گذشته است. پزشکان پنج سال پیش گفتند باید پلاتینی را که در پای او کار گذاشته شده را طی یک عمل جراحی دربیاورند، اما نتوانستیم از عهده مخارج آن بربیاییم و پلاتین در پای پسرم مانده و ایجاد مشکل کرده است. فرزندم تحت پوشش بیمه من قرار داشت، اما متاسفانه از همان سن ۲۲ سالگی تامین اجتماعی، بیمه او را قطع کرد و گفتند بزرگسال است. به همین دلیل هم مخارج درمانی او به صورت آزاد حساب میشود. جلسات فیزیوتراپی او را هم مدتی است که به دلیل کرونا انجام نمیدهیم. اما به یاد دارم آخرین باری که فیزیوتراپ به خانه ما آمد بیش از ۱۰۰ هزار تومان هزینه گرفت. تنها یک قلم دارویی که برای تشنجش استفاده میکند و شامل ۳۰ عدد قرص است بیش از ۲۰۰ هزار تومان قیمت دارد که این روزها در داروخانههای یاسوج پیدا نمیشود.» اینها را محیطبان دنا میگوید.
مرد جوان تاکنون بیش از ۵۰۰ جلسه فیزیوتراپی را پشت سر گذاشته است. گاهی هم مرکز توانبخشی هزینه تعدادی از جلسات را نمیگرفت. گاهی فامیل به تامین هزینههای فیزیوتراپی کمک میکردند با اینحال عمده هزینههای فیزیوتراپی بر عهده مرد است، هزینهای سخت و سرسامآور که همانطور که گفته شد به دلیل شرایط کرونایی فعلا متوقف شده و سلامت جوان را بیش از پیش در معرض خطر قرار داده است، امکان تحلیل رفتن مفاصل و از دست رفتن کارآیی که با زحمت بسیار تنها اندکی از آن بازگشته است روز به روز بیشتر میشود.
پزشک گواهی از کارافتادگی جوان را نوشته تا شاید تامین اجتماعی همکاری کرده و کمکی به جوان کند، اما این سازمان تاکنون همکاری نکرده است. بهزیستی هم ماهیانه ۸۰ هزار تومان به جوان پرداخت میکند که در واقع ۴۵ هزار تومان آن همان یارانه است یعنی ۳۵ هزار تومان کل کمک بهزیستی به این جوان گرفتار و خانواده نگران اوست.
تنها کمک سازمان محیطزیست به این محیطبان هم پرداخت وام است که البته از حقوق محیطبان کسر میشود؛ مبادا فکر کنید این وامها با توجه به مشکلات و شرایط این فرد بلاعوض است.
چهار روزی که محیطبان راهی کوه و جنگل میشود تمام فکر و ذکرش متوجه خانوادهای است که غرق در مشکل و رنج است و همسر بیماری که باید از فرزندی بیمارتر مراقبت کند. نگران از اینکه اگر در یکی از روزهای کاری خدای ناکرده حادثهای برایش رخ دهد تکلیف خانوادهاش با وجود فرزندی از کارافتاده چه خواهد شد؟
با همه این اوصاف او نه از کارش کم میگذارد و نه وظیفه مراقبت از طبیعت و زیست بوم ایران در منطقه تحت حفاظتش را فراموش میکند. او هنوز هم جانش را در دست گرفته و سر کارش حاضر میشود به طبیعت عشق میورزد از حیوانات و گیاهان بیپناه و در معرض خطر محافظت میکند و امیدوار است مردم خیر کشور و دوستداران محیط زیست که عشق و مسئولیت سنگین او را درک میکنند برای تسهیل تامین هزینههای درمانی جوان بیمارش کنار او و خانوادهاش قرار گرفته و اندکی از بار مشکلات او بکاهند.
دوستداران طبیعت قطعا به خوبی میدانند که حمایت از طبیعت تنها به معنای حمایت مستقیم از حیوانات و گیاهان و ... نیست حمایت از محیطبانان یا جنگلبانان گرفتار و در رنج و فعالان عرصه محیط زیست کشور هم بخشی از اقداماتی است که میتوان برای حفظت محیط زیست انجام داد.