به گزارش جامعه ۲۴- معاون اجتماعی سازمان بهزیستی ایران چندی پیش در خبری اعلام کرده بود که برآورد میشود که در ایران، ۵۱ هزار کودک، پدر یا مادر خود را بر اثر کرونا از دست دادهاند.
این خبری است که باید همه مسئولان امر و دولت را به فکر و اقدام وادار کند تا برای گذران زندگی و آینده این بچهها فکر و برنامه ریزی مناسب را انجام دهند، زیرا عبور از این بحران و ایجاد یک آینده به نسبت روشن، وظیفهای است که دولتمردان باید بسترهای آن را محقق کنند.
در همین رابطه نادر قلمبر، روانشناس کودک و نوجوان گفت: از دست دادن والدین یک پدیده بسیار مهم است و همه میدانند که پس از آن، ضربه شدیدی به فرزند یا فرزندان وارد میشود. فرزندی که پدر یا مادر یا هر دو را از دست میدهد، احساس ناامیدکنندهای پیدا میکند، در خود فرو میرود و در برخی مواقع، ارتباط خود با دیگران و بیرون را قطع میکند و حتی نمیتواند با دیگران حرف بزند.
وی افزود: بحث از دست دادن والدین برای همه بچهها سخت و ناراحتکننده است، اما این از دست دادن برای فرزندانی که بزرگ و مستقل شدهاند، راحتتر قابل پذیرش است، چراکه روی پای خود بوده و کمتر مشکل عاطفی به وجود میآورد، مگر اینکه فرزند به شدت به والدین وابسته باشد اما وقتی فرزندی کوچک است این مسئله بسیار سختتر است و مشکلات بیشتری برای آنها به وجود میآید.
عوامل مهمی که در بررسی پدیده سوگ باید مورد توجه قرار گیرد
قلمبر با بیان اینکه از دست دادن والدین، فشار روانی بسیار زیادی بر فرزندان وارد میکند که هر چه کوچکتر باشند، این فشار بیشتر خواهد بود، اظهار کرد: اصولا والدین رابطه عاطفی بسیار قوی با فرزندان خود دارند و به آنها وابسته هستند که بعد از فوت آنها، این مسئله، بچهها به خصوص بچههای کوچک را سخت ناراحت میکند؛ بنابراین در بررسی پدیده سوگ باید به سن بچهها، اینکه بچهها کدام والد را از دست دادهاند یا اینکه هر دو را از دست دادهاند و تعداد خواهر برادرها توجه کرد.
بیشتر بخوانید: با فرسودگی روانی کرونا چه کنیم؟
این روانشناس حوزه کودک و نوجوان گفت: در کشور ما معمولا مرسوم بوده است که بعد از فوت پدر، مادر اصلا ازدواج نمیکرده و بچهها را بزرگ میکرده است. پدیده سوگ به راحتی عبور نمیکند و آسیبهای بسیار زیادی به بچهها وارد میکند، چراکه بچه یا بچهها یک منبع حمایتکننده و دوست داشتنی خود را از دست دادهاند که البته این مسئله در مورد اینکه فرزند، دختر یا پسر باشد یا اینکه پدر یا مادر را از دست داده باشند، فرق میکند، چون بحث الگوها مطرح است. به عنوان نمونه اگر پدر فوت کند، مهم است که مادر چقدر میتواند رابطه عاطفی را حفظ و اتفاقات بعد از آن را مدیریت کند.
قلمبر با بیان اینکه نمیتوان به پدیده سوگ، با دید محدود نگاه کرد، تصریح کرد: به این پدیده باید نگاه گسترده داشت. در این بین، نقش اطرافیان بسیار حائز اهمیت است و اینکه چگونه با این فرزند یا فرزندان که پدر یا مادر یا هر دو را از دست داده، رفتار میکنند و میزان محبت و ارتباط عاطفی که اطرافیان دارند، مهم است. متاسفانه برخی اطرافیان به شکل افراطی محبت میکنند و اجازه میدهند بچهها هر کاری که دوست دارند انجام دهند. وقتی پدر یا مادر فوت میکند، یک خلاء عاطفی در کودک یا نوجوان ایجاد میشود که البته این بسته به سن فرزند و اینکه زیر یک سال، زیر سه سال، زیر پنج سال یا در سن مدرسه و نوجوان باشد، فرق میکند.
وی در ادامه گفت: این خلاء عاطفی در سنین مختلف فرق میکند و در هر سن تاثیرات خود را میگذارد و هر کدام یک بعد روانی دارد، اما اگر این فرزند در خانوادهای باشد که خواهر یا برادر بزرگتر از خود داشته باشد که با آنها صمیمی باشد، دوره سوگ کمتر میشود و این دوران را راحتتر میتواند بگذراند. اما اگر این فرزند احساس کند که هیچکس به او توجه نمیکند یا به او سر نمیزند و کنارش نیستند، این دوران را سختتر طی میکند. این بچهها که در آمار گفته شده ۵۱ هزار کودک، پدر یا مادر خود را از در اثر کرونا از دست دادهاند، نیاز به حمایتهای مختلف دارند که بخشی از آنها به حمایتها از طرف خانواده، فامیل و دوستان برمیگردد و بخشی به دولت و حکومت بازمیگردد.
قلمبر با اشاره به نقش دولت در این بحث اظهار کرد: یکی از مسائل بسیار مهم در این زمینه، مسئله اقتصادی است؛ اگر پدر خانواده فوت کرده باشد در واقع منبع مالی خانواده از بین رفته است، لذا به خانواده فشار وارد میشود که اولین کار دولت این است که آنها را حمایت اقتصادی کند تا دغدغه مالی از بین برود. دولت میتواند به توانمندسازی مادر کمک کند و آنها را در قالب گروههای دسته جمعی دور هم جمع کند و آموزشهای مهارت آموزی و شغل بدهد که همه اینها با یک برنامه ریزی امکانپذیر است.
احساس طردشدگی و افسردگی در میان کودکانی که در سوگ پدر و مادرشان هستند
این روانشناس حوزه کودک و نوجوان یادآور شد: بچههایی که در این خانوادهها هستند اگر حمایت نشوند، افسرده میشوند و احساس طردشدگی پیدا میکنند؛ بنابراین لازم است که دولت مداخله زودهنگام مالی، روانی و اجتماعی داشته باشند. مشاورین و مددکاران نیز باید به کمک این خانوادهها بشتابند و اگر مادر خانواده در قید حیات است، آنها را با حمایتهای خود به جامعه برگردانند و روابط اجتماعی برایشان ایجاد کنند. در این شرایط اقتصادی همه میدانند که وقتی پدر خانواده که منبع درآمد است، فوت کند چه اتفاقاتی برای یک خانواده میافتد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: با این تفاسیر، هرچه دولت در این شرایط زودهنگام ورود کند، خیلی موثرتر است. البته حمایتهای خانواده و فامیل نیز مهم است و نباید بر سر نگه داشتن فرزندان اختلافی ایجاد شود که فشار روانی کودک و دوران گذار سوگ را بیشتر میکند. هرچه آرامش، امنیت، روابط اجتماعی خوب و حمایتهای اجتماعی، اقتصادی بیشتر و به موقع انجام شود، مسلما دوران سوگ زودتر از بین میرود و باعث میشود فرزند یا فرزندان این دوران را با آرامش طی کنند. معمولا در کشور ما بعد از مراسمهای سوم، هفتم و چهلم، همه به سراغ زندگی خود میروند، لذا در اینجا نقش نهادهای حمایتی و مردم نهاد بسیار موثر است و همه حمایتها فقط دست دولت نیست و انجمنهای خیریه نیز میتوانند به این فرزندان کمک کنند.