تاریخ انتشار: ۱۵:۱۵ - ۰۲ آبان ۱۴۰۰

نقد سریال میدان سرخ؛ فیلمفارسی خالص با شعار پولدار‌ها هم خیلی زندگی آرامی ندارند!

سریال میدان سرخ به تازگی در شبکه نمایش خانگی به بازار آمده است؛ تمام پیام این سریال یک چیز است: آدم‌های پولدار خیلی هم زندگی راحتی ندارند! این سریال برای مخاطب حسرت‌زده‌ای است که به چنین صحنه‌هایی نیاز دارد تا دست‌کم در ظاهر هم که شده از حسرت‌هایش کم شود و دل به شعار‌های سریال‌هایی مثل میدان سرخ بدهد که او را از زندگی لاکچری منع می‌کنند. اینطوری حداقل به لحاظ روانی خیالشان راحت است که آن آدم‌های پولدار چندان زندگی خوبی هم ندارند.

اقتصاد ۲۴- سه دوست که هر کدوم یک پا مافیای اقتصادی هستند، برای وصول طلب‌شان سراغ یکی از بدهکاران می‌روند. طی یک درگیری فرد بدهکار به خودش شلیک می‌کند و سه شریک مقدار زیادی شمش طلا و الماس از خانه فرد بدهکار پیدا می‌کنند. طلا‌ها و الماس‌ها را برمی‌دارند و زن بدهکار را هم درگیر ماجرایی پیچیده می‌کنند. این خلاصه داستان سریال میدان سرخ است.

«حمید فرخ‌نژاد»، «علی مصفا»، «سعید داخ»، «مهتاب کرامتی» و «مسعود کرامتی»، «بهرام افشاری»، «امیرحسین آرمان»، «کاظم سیاحی» و «لیندا کیانی» بازیگران نام‌آشنای این سریال هستند و همین اسامی برای فروش این سریال کافی بود، اما امداد غیبی دیگری به کمک سریال آمد و آنهم اینکه قبل از شروع، تیتراژ سریال با صدای «فرزاد فرزین» حذف شد و پس از آن سانسور چهره مهتاب کرامتی دو اتفاقی بود که مخاطب تصور می‌کرد با چه اثر رک و روراستی روبروست که از همان ابتدا زیر تیغ سانسور رفته و سیاستگذاران حرف‌های اجتماعی آن را بر نتابیده‌اند، اما حقیقت آن است که این ماجرای سانسور دیگر به یک سناریوی نخ‌نما برای فروش سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی تبدیل شده و از «زخم کاری» گرفته تا «آقازاده» و «ممنوعه» و ... همگی از آن استفاده کرده‌اند و اتفاقا موفق هم بوده‌اند.

سریال میدان سرخ هم از همین روش استفاده کرده و تیم روابط عمومی آن جوری سانسور موی مهتاب کرامتی را در بوق و کرنا کردند و از «سانسور گسترده» در شبکه نمایش خانگی و «مثله کردن سریال» گفتند که گویی برای نخستین بار است که چنین اتفاقی در ایران رخ داده است! اما ماجرا این بود که این فریاد آزادیخواهی نه از سر دغدغه، که برای فروش بیشتر سریال به «مخاطب هدف خود» بود؛ مخاطب زودباوری که از قضا فروش چنین سریال‌های به ساده‌لوحی آن‌ها وابسته شده است.

یکی از طبقاتی که در اقتصاد سیاسی کارل مارکس به آن اشاره می‌شود، طبقه «خرده بورژوا» است؛ طبقه‌ای متشکل از کارمندان و کاسبان خُرد و ... که به واسطه درآمد و مختصر عایدی که داشتند جزء طبقات پایین جامعه به حساب نمی‌آمدند، اما هیچ‌وقت هم آنقدر درآمد نداشتند که جزء طبقه مرفه و بورژوآ به حساب بیایند. این طبقه، طبقه‌ای بود که به لحاظ اقتصادی و معیشتی مدام سقوط به طبقات پایین جامعه تهدیدش می‌کرد و طبقه پُرحسرتی محسوب می‌شد و، چون نمی‌توانست به لحاظ مالی و معیشتی خودش را به سطح طبقه مرفه برساند، تلاش می‌کرد در حوزه‌هایی که امکان شبیه‌سازی وجود دارد، خودش را شبیه طبقه بالایی خود کند. البته که در نهایت زندگی آن‌ها کیفیت زندگی طبقه بورژوآ را نداشت و مشخص بود این تلاش‌ها صرفاً تقلید مضحک و سطح پایینی از تفریحاتی است که طبقه متوسط ایرانی همیشه حسرت آن را می‌خورد. این طبقه محصول فرهنگی می‌خواست. ظهور اینترنت در ایران باعث شد این طبقه دسترسی آسان‌تری به محصولات فرهنگی پیدا کرد و شرایط تولید هم آسان‌تر شد. حالا می‌شد سریال‌هایی برای این طبقه ساخت که با کمترین هزینه چیز‌هایی را ببینند که سال‌ها در حسرت تماشای آن بودند. این‌گونه بود که در کنار تئاتر و فیلم لاکچری، سریال لاکچری هم پا به عرصه وجود گذاشت. عمده مخاطب هدف سریال‌های نمایش خانگی همین طبقه خرده‌بورژوا (Petite bourgeoisie) است؛ طبقه‌ای که حسرت خیلی چیز‌ها از جمله زندگی مرفه سرمایه‌دار را می‌خورد.

سریال‌های شبکه نمایش خانگی یکی از وظایف مهمش این است که طبقه خرده بورژوا را به درون زندگی‌های لاکچری ببرد و او را به لحظه بصری با زیبایی‌های یک زندگی مرفه آشنا کند. مخاطب در سریال‌های نمایش خانگی چیز‌هایی را می‌بیند که در حسرت داشتن آن‌ها می‌سوزد؛ ماشین‌های شیک، خانه‌های بالاشهر، لباس‌ها و زیورآلات گران‌قیمت و آدم‌هایی که مثل ریگ پول خرج می‌کنند.

سریال‌های نمایش خانگی مخاطب را با ترفند‌های این‌چنینی جذب می‌کنند و بعد که حسابی او را سیراب کردند با چند شعار توخالی در مذمت پول و کشتن آدم‌های پول دوست از او می‌خواهند که زندگی خودش را بچسبد و حسرت این پول‌ها را نخورد. درست مثل همان کاری «فیلمفارسی» با مخاطب خود می‌کرد. خانه و امکانات قارون را نشان می‌داد و از مخاطب می‌خواست «علی بی‌غم» باشد. «علی بی‌غم» را نشان می‌داد که چگونه راحت و آسوده زندگی می‌کند در حالی که قارون زندگی سختی دارد و حسرت زندگی «علی بی‌غم» را می‌کشد. این دروغ بزرگی بود که فیلمفارسی‌ها می‌گفتند و حالا سریال‌های شبکه نمایش خانگی به شکل دیگری آن را بیان می‌کنند.


بیشتر بخوانید: زمان پخش سریال امنیتی سرجوخه مشخص شد


سریال میدان سرخ فیلمفارسی خالص

میدان سرخ یک فیلمفارسی خالص است. نباید گول بازی‌های روایی سریال و بعضی ترفند‌های تکنیکی سریال را خورد. این سریالی است برای مخاطبی است که او را به عمق زندگی لاکچری طبقه بورژآ می‌برد و حواسش هست که نشان دهد که این‌ها آدم‌های دودوزه باز، ریاکار، نامرد و دروغگویی هستند. حواسش هست که نشان دهد پول بادآورده جان انسان‌ها را می‌گیرد تا مبادا مخاطب هوس چنین زندگی به سرش بزند. حواسش هست تا از لابه‌لای نما‌های سریال این موضوع را به مخاطب حسرت‌زده خود حُقنه کند که پول زیاد به دردسرش نمی‌ارزد و بهتر است همان زندگی بخور و نمیر خود را ادامه دهد.

میدان سرخ آن زندگی جذاب و رویایی را که آرزو و حسرت مخاطب هدف سریال است با روکشی از اخلاق‌گرایی مبتذل و شعاری بزک می‌کند تا هم‌زمان که از مزایای یک زندگی لاکچری برای جلب مخاطب استفاده می‌کند او را با نصیحت‌هایش به زندگی مشقت‌باری که دارد راضی کند مبادا هوس اعتراض به سرش بزند.

ابراهیم ابراهیمیان در مقام کارگردان سریال میدان سرخ خوب بلد بود که خودش را پشت یک روایت مثلاً غیرخطی و یک تکنیک نیم‌بند سینمایی پنهان کند تا فیلمفارسی تمام‌عیاری برای چشم‌های حریص مخاطب خود بسازد؛ مخاطب حسرت‌زده‌ای که به چنین سریال‌هایی نیاز دارد تا دست‌کم در ظاهر هم که شده از حسرت‌هایش کم شود و دل به شعار‌های سریال‌هایی مثل میدان سرخ بدهد که او را از زندگی لاکچری منع می‌کنند. اینطوری حداقل به لحاظ روانی خیالشان راحت است که آن آدم‌های پولدار چندان زندگی خوبی هم ندارند. سازندگان سریال میدان سرخ هم که این موضوع را خوب فهمیده‌اند به حسرت‌های مخاطب چنگ می‌اندازند تا او را ضمن سیراب کردن از چیز‌هایی که ندارد در این توهم نگه دارد که زندگی با همین حسرت‌ها بسیار بهتر از زندگی به سبک شخصیت‌های این سریال است.

منبع: رویداد24
ارسال نظر