جامعه ۲۴، یکی از ارکان مهم در هر جامعه و کشوری سیستم آموزشی آن است. نبود یک نظام کارآمد و متخصص در این حوزه میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به بدنه کشور وارد کند که تا سالها اثرات زیانبارش را ببینیم.
متاسفانه در کشور ما جایگاه و وضعیت آموزش و پرورش و البته اوضاع آموزگاران هر روز از روز پیش آشفتهتر میشود و بودجهاش نیز کمتر. گویی دستی به عمد میخواهد آموزشی که در این سرزمین و در قانون اساسیاش قرار بر رایگان بودنش است به سمت آموزش پولی و مدارس غیرانتفاعی هدایت کند. شوربختانه امروز هم مردم و فرهنگ جامعه به سمتی هدایت شده است که بهترین نوع آموزش را آموزش و مدرسهای میدانند که برای آن هزینهای پرداخت کنند هزینههایی سرسامآور که گاه دود از سر آدمی بلند میکند.
فرض کنید قرار باشد برای هزینههای تحصیل یک کودک کلاس اولی به جز دفتر و کتاب و کفش و لباس بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان (براساس منطقه و نوع مدرسه) بپردازید هزینهای که پرداخت آن هنوز هم برای بسیاری از مردم سنگین بوده و میتواند صرف مخارج و امکانات ابتدایی زندگیشان شود. اما آیا بهراستی هزینهکردن برای سیستم آموزشی کودکان و نوجوانان میتواند تضمینکننده آیندهای روشن برای آنها باشد؟ آیا تمامی افراد تحصیلکرده و موفق کامیابیشان را در گرو رفتن به مدارس غیرانتفاعی میبینند؟
آموزش و پرورش نهادی از کارافتاده
در کشور ما آموزش و پرورش بهجای اینکه بهعنوان اصلیترین نهاد و متولی آموزش در کشور در راس امور دولتی باشد روزبهروز کوچکتر و نزارتر از پیش میشود. از هنگامیکه به یاد داریم در این وزارتخانه ضعف وجود داشت. مدارس دولتی امروز اصلا در جایگاهی که باید باشند قرار ندارند و گویی گسترش مدارس غیردولتی بهنوعی به افتخار بدل شده است. وضعیت و جایگاه نظام آموزش و پرورش و اوضاع آموزگاران در برنامههای کلان کشور و نبود بودجه مناسب از یک سو و نگاهی که آموزش رایگان را بهشکلی تعریف کرده است تا خانوادهها را از گستره آموزشوپرورش دور کند و آنها را به هیچ شکلی در آن دخالت ندهد سبب شده است این نهاد روزبهروز ناکارآمد و فرسودهتر از گذشته شود. سیستم آموزش و پرورش در ایران چنان معیوب و ناکارآمد است که بهنظر نمیرسد امیدی به بالندگی آن وجود داشته باشد.
افتخاری به نام گسترش مدارس غیردولتی
این روزها ثبت نام فرزندان در مدارس پولی تبدیل به نوعی افتخار و شاید کلاس شده و همه خانوادهها اعم از ثروتمند و تنگدست تمام سعی خود را میکنند که فرزند خود را در این گروه از مدارس ثبت نام کنند.
در دورهای شمار کسانی که به مدرسه غیردولتی میرفتند بسیار اندک بود و معمولا بچهها به مدرسه دولتی میرفتند و یکی از افتخارات کشور همواره این بود که رتبههای برتر کنکور معمولا از مناطق محروم و دورافتاده کشورند زمانی که هیچ موسسهای نبود که کتاب کنکور منتشر کند و مافیایی شگفتانگیز و حیرتآور در این عرصه ظهور کند. در آن روزگار دانشگاهها پر بود از کسانی که از دورترین شهرها و روستاهای کشور با رتبههای برتر وارد آن میشدند و از امروز هم باانگیزهتر و باسوادتر بودند. در آن زمان هنوز بازار نوشتن پایاننامههای قلابی و ساختگی در خیابان انتقلاب داغ نشده بود.
بیشتر بخوانید: دلایل بازماندن از تحصیل؛ فقر فرهنگی یا نبود امکانات؟
راستی چرا دولت تلاش نمیکند به جای هزینه برای تاسیس قارچگونه مدارس غیردولتی، بر کارایی و کیفیت مدارس دولتی بیفزاید تا مردم هم به سمت آنها گرایش پیدا کنند. درحالیکه آموزش در کشور ما باید رایگان باشد و این مسئله در قانون اساسی هم به روشنی بیان شده است، شاهد نظام آموزشی پولی و چنبره این نظام آموزشی فاقد عدالت بر آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور هستیم.
تحصیل تنها برای ثروتمندان
شوربختانه نظام آموزشی پولی در کشور، جامعه را هرچه بیشتر به سمت قطبیشدن میان ثروتمندان و فقرا هدایت میکند. در نظام آموزشی کنونی هر کسی که پول دارد میتواند تحصیل کند و کسی هم که ندارد از صحنه حذف میشود. در دنیا یکی از نیرومندترین ابزارهای گذار میان طبقات آموزش است چیزی که ما امروز آن را از شهروندان کمدرآمد کشور گرفتهایم.
چه بسیار استعدادهای ارزنده در کشور که زیر بار نبود عدالت آموزشی له میشوند و از تحصیل باز میمانند. چه اندازه هوش و نبوغ و توانایی به دلیل نبود پول مزه شکوفایی را نمیچشند و این شرایط برای آنها تا آموزش عالی و به دست آوردن مشاغل گوناگون هم ادامه دارد، این روزها بسیار از این موارد دیده و شنیدهایم.
امروز خصوصیسازی آموزش در کشور بلایی بر سر مدارس دولتی آورده است که گویی موسساتی دست چندم بوده و تنها کسانی در آنها درس خوانده و از امکانات حداقلی آن برخوردار میشوند که توانایی پرداخت هزینه مدارس خصوصی و البته با امکانات و کیفیت بالاتر را ندارند. در واقع امروز مدرسه هرگز آن جایگاه بلندمرتبه سالها پیش را ندارد و تنها به جایی بدل شده است که در آن مادیات و پول حرف اول را میزند و نه کیفیت آموزش.
با اندکی توجه به اخبار و شرایط کشور درمییابیم که کودکان مناطق محروم و مناطق روستایی کشور و همچنین دانشآموزان حاشیه شهرها و مناطق فقیرنشین در بدترین شرایط آموزشی تحصیل کرده و حتی از داشتن کلاسهای درسی استاندارد محرومند درحالیکه عدهای از دانشآموزان خانوادههای متمول یا نسبتا مرفه به پشتوانه اقتصاد خوب خانواده در بهترین مدارس درس خوانده و از بهترین و با کیفیتترین امکانات آموزشی استفاده میکنند، اتفاقی که به دامن زدن هر چه بیشتر بیعدالتی آموزشی در کشور دامن میزند.
همین بیعدالتیهاست که جوانان و نخبگان کشور را به سمت مهاجرت سوق میدهد و به نظر میرسد سیستم آموزشی کشور با این بیتدبیریها و دامن زدن به تبعیضها راه را برای کشورهای پیشرفته برای ربودن جوانان و نخبگان کشور هموار کرده است راهی که ستمی نابخشودنی در حق میهن و توسعه آن است.