تاریخ انتشار: ۱۵:۵۰ - ۲۲ دی ۱۴۰۰
«المیادین» گزارش داد:

آیا رویداد‌های قزاقستان در نهایت به نفع روسیه و چین و به زیان آمریکا تمام می‌شود؟

بحران قزاقستان نشان داد که همکاری روسیه و چین می‌تواند به مرحله توزیع نقش‌های امنیتی و استراتژیک برسد. چرا که چین تمایلی برای دخالت نظامی در خارج از مرز‌های خود ندارد و در سیاست خارجی اش به دو عامل سرمایه گذاری و رشد تکیه دارد، اما مسکو می‌تواند وظیفه دخالت‌های نظامی در این مناطق را بر عهده بگیرد.

اقتصاد ۲۴-المیادین در مطلبی به قلم لیلى نقولا نوشت: تظاهرات در قزاقستان به دلیل افزایش قیمت‌های سوخت و پس از آنکه این کشور شاهد یک تورم بزرگ در نتیجه کرونا بود، افزایش یافته و اعتراض‌ها به تلاش برای حمله به ساختمان‌های دولتی تبدیل شد. برخی رسانه‌ها ویدیو‌هایی منتشر کردند که در آن تظاهر کنندگان از خودرو‌هایی سلاح دریافت می‌کردند.
به گزارش«انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: گزارش‌های رسیده از قزاقستان حاکی از وقوع کودتایی در این کشور است. ظاهرا ایالات متحده از سیطره بر قزاقستان و تغییر نظام حاکم در آن سود زیادی می‌برد که یکی از آنها، تهدید امنیت ملی روسیه و کارشکنی در جاده ابریشم چین است.
اما در صورتی که تظاهرات در قزاقستان یک کودتای آمریکایی باشد، ایا این وسیله خوبی برای تحقق اهداف آمریکایی در مورد قطع مسیر همکاری چین و روسیه است؟
در طول دوره ترامپ، وی سعی داشت از طریق جنگ‌های تجاری و اقتصادی در جهان، اقتصاد آمریکا را تقویت کند و به جنگ‌ها و دخالت‌های نظامی توجهی نداشت.


بیشتر بخوانید: انتقادسازمان ملل برای استفاده از کلاه‌های آبی نیرو‌های حافظ صلح توسط قزاقستان


ترامپ برای مقابله با تهدیدات استراتژیک، به استراتژی تجزیه ائتلاف‌ها پناه برد، بویژه در مورد ائتلاف‌هایی که در نتیجه بحران سوریه تشکیل شده بود که عبارتند از:
۱-ائتلاف روسیه-چین؛ ترامپ تلاش کرد تا با نزدیکی به روسیه، به چین فشار وارد کند.
۲-ائتلاف روسیه-ایران؛ ترامپ معتقد بود رابطه شخصی اش با پوتین می‌تواند موجب تجدید نظر روسیه در مورد ائتلاف با ایران در سوریه شود. استدلال وی آن بود که اگر روس‌ها منافع خود در سوریه را از طریق ائتلاف با ایالات متحده محقق کنند، چرا باید با ایران هم پیمان شوند؟

سیاست بایدن

در صورتی که واقعا دولت بایدن در شعله ور کردن کودتا در قزاقستان مشارکت داشته باشد، بایدن مرتکب اشتباهات استراتژیک متعددی شده است که مهمترین آن‌ها عبارتند:
۱-کاهش نفوذ آمریکا در قزاقستان
از نظر تاریخی، استراتژی نور سلطان نظربایف رییس جمهور سابق، به ایالات متحده فرصت خوبی برای نفوذ به قزاقستان داد، همانطور که آمریکا در اقتصاد و صنعت نفت و ارائه کمک‌های نظامی به قزاقستان، نقش مهمی دارد.
در سال ۲۰۱۹، ژوزف فوتیل، فرمانده نیرو‌های مرکزی آمریکا روابط با قزاقستان را پخته و پیشرفته توصیف کرد. فوتیل همچنین هشدار داد که ایالات متحده باید روابط متوازن خود با قزاقستان را حفظ کند تا بتواند موازنه نفوذ با چین و روسیه را کنترل کند.
در واقع تلاش آمریکا برای برقراری کودتا در قزاقستان، موجب استقرار سربازان روس در این کشور شده و دوستی بین روسیه و قزاقستان را عمیقتر کرده که این به ضرر آمریکاست.
۲-عمق بخشیدن به همکاری استراتژیک بین چین و روسیه


بیشتر بخوانید: قزاقستان و هزینه امپراتوری روسیه


رئیس جمهور روسیه در تاریخ ۱۸ نوامبر سال گذشته تصریح کرد که روابط بین روسیه و چین به بالاترین سطح خود در طول تاریخ رسیده و می‌توان گفت یک الگوی همکاری فعال بین دولت‌ها در قرن ۲۱ است، که طبعا این امر به مذاق برخی شرکای غربی خوش نمی‌آید.
بحران قزاقستان نشان داد که همکاری روسیه و چین می‌تواند به مرحله توزیع نقش‌های امنیتی و استراتژیک در مناطق حیاتی بویژه در آسیای میانه برسد. چرا که چین تمایلی برای دخالت نظامی در خارج از مرز‌های خود ندارد و در سیاست خارجی اش به دو عامل سرمایه گذاری و رشد تکیه دارد، اما مسکو می‌تواند وظیفه دخالت‌های نظامی در این مناطق را بر عهده بگیرد.

ورود مسکو به این مأموریت آسان است، به این دلیل که با دولت‌های آسیای میانه توافق‌های نظامی، اقتصادی و تجاری خوبی دارد. علاوه بر اینکه اقلیت‌های روسی در دولت‌های آسیای میانه وجود دارند، به این ترتیب، روسیه دخالت در مسائل کشور‌های مذکور را به منزله دفاع از بخشی از خود می‌داند و به دلیل نفوذ سیاسی تاریخی مسکو در این دولتها، آن را قادر می‌سازد در مفاصل سیاست داخلی شان ورود کند.
خظای بزرگی که دولت بایدن مرتکب می‌شود، تبدیل همکاری بین مسکو و پکن به یک ائتلاف استراتژیک مستحکم است که به تقسیم نقش‌های امنیتی بین مسکو و پکن در مناطق استراتژیک برسد، آنچه که قدرت آمریکا برای نفوذ در آسیا را محدود می‌کند.

ارسال نظر