تاریخ انتشار: ۰۹:۴۴ - ۲۶ خرداد ۱۴۰۱

عبدالملکی چگونه وزارت کار را نابود کرد؟

آقای عبدالملکی، وزارتخانه را ملک خودش دانسته و همه را برکنار کرده ... حتی وزیر هم مقصر نیست. زیرا در اتاق‌های فکر، مقرر شده، وزراء حق انتصاب معاونانشان را ندارند، بلکه جای دیگری در این باره تصمیم گیری می‌کند.

اقتصاد۲۴- علی صوفی، استاندار گیلان در دولت اول و وزیر تعاون در دولت دوم محمد خاتمی و در حال حاضر دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات است. او حذف گسترده مدیران مجرب در وزارت کار را از دلایل اصلی ناکارآمدی این وزارتخانه می‌داند و نسبت به تکرار و ادامه روند مشابه در سایر وزارتخانه‌ها به اتهام قرار داشتن در فهرست «بانیان وضع موجود» هشدار می‌دهد.

صوفی معتقد است با استعفای آقای عبدالملکی، بهتر است آقای رئیسی برای حل مشکلات مردم، بهترین و زبده‌ترین افراد را در تیم اقتصادی برگزیند. او ضعف معیار‌های شایسته سالاری و کارآمدی، و کاستی در نگاه سیستمی برای حل بحران‌های کشور را عامل اساسی در بهم ریختگی کنونی اوضاع می‌داند و معتقد است عدم نظارت مجلس بر عملکرد دولت در پیدایش و گسترش شرایط نابسامان فغلی، موثر بوده است.

اهمیت و وزن وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در موقعیت کنونی کشور چیست؟

مسئولیت یکی از سه بخش اقتصادی مطرح در اصل ۴۴ قانون اساسی به نام اقتصاد تعاونی برعهده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است. بخش تعاون قبلا تحت عنوان وزارت تعاون فعالیت می‌کرد که در حال حاضر از نظر ساختاری به معاونتی در این وزارتخانه تبدیل شده که انواع تعاونی‌های تولید و توزیع را تحت پوشش دارد. هر کسی که به عنوان وزیر این وزارتخانه انتخاب می‌شود، اساسا از نظر تخصصی و رویکرد اقتصادی باید شناخت بسیار وسیع و عمیقی از اقتصاد تعاونی داشته باشد. آن زمان که من در وزارت تعاون بودم با حمایت رئیس جمهور وقت آقای خاتمی و حمایت مقام معظم رهبری توانستیم جایگاه قانونی بسیار بالایی برای بخش تعاونی در سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی در نظر بگیریم. رویکرد آن سیاست‌ها تبدیل اقتصاد دولتی به اقتصاد خصوصی بوده است، و ماموریت داشتند بنگاه و موسسات اقتصادی بخش دولتی در راستای خصوصی سازی به بخش خصوصی واگذار شود. این سیاست، جراحی بسیار مهمی بود که در صورت اجرای صحیح، به انقلاب بسیار مهمی در بخش اقتصادی منتهی می‌شد که متاسفانه رئیس جمهوری بعدی اساسا در این رابطه از تشخیص لازم برخوردار و صاحب صلاحیت نبود، و اجرای غلط سیاست کلی اصل ۴۴ قانون اساسی در نهایت به جای خصوصی سازی منتهی به خصولتی سازی شد.

در ارتباط با بخش کار و کارگری هم از نظر اشتغال و حمایت از کارگران و ایجاد تعادل به ویژه از نظر مزد و اختصاص امکانات بین کارفرما و کارگر، با تحقق اصل سه جانبه گرایی، بسیار اهمیت دارد. بر این اساس سکان چنین وزارتخانه استراتژیکی را باید فردی آگاه به روابط کارگری و کارفرمایی و آشنا به اصول استراتژی موازنه سازی برعهده بگیرد. در این زمینه تجربه‌ای اندوخته باشد به نحوی بدون دامن زدن به تعارضات این بخش، آن را مدیریت و بر مبنای شایسته سالاری اداره و وزارتخانه را کارآمد کند. اما آقای عبدالملکی بدون اهمیت به وزن چنین وزارتخانه‌ای از همان ابتدا، با اتخاذ رویکرد عزل، همه مدیران گذشته، ازجمله مدیران با تجربه را برکنار کرد.

ایشان به صراحت اعلام کردند می‌خواهند ۱۰۰۰ نفر را اخراج کنند که خود به نوعی استمرار انقلاب اداری دوره آقای احمدی نژاد است؟

جواب: این امر به معنای تاراج یک مملکت است. انقلاب در سال ۵۷ به وقوع پیوست، و به مرور مدیران و کارشناسانی تربیت شدند که از منظر تخصصی همواره ستون‌های وزارتخانه‌ها به شمار می‌روند. من در جایگاه وزیر تعاون، در صورت انتخاب معاونان در کنار آنان حتما متخصصان و کارشناسان وزارتخانه را قرار می‌دادم. زیرا ممکن بود معاونت جدید را نشناسند و باید به تجربه اندوزی با تکیه بر کارشناسان و متخصصان حاضر در دستگاه استفاده اقدام می‌کردند. حال اگر قرار بر اصلاحات در وزارتخانه است، باید با قلم صورت بگیرد. ولی آقای عبدالملکی به محض استقرار در پست وزارت، به جای قلم، با بلدوزر به اصلاح پرداخت. به صراحت اعلام کرد می‌خواهد وزارتخانه را صاف و اساسا چیزی دیگر را بنا کند.

ریشه چنین اقدامی را در چه می‌دانید؟

آقای رئیسی باوجود همه سلامت نفسی که دارد، خود را کمتر به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم می‌داند؛ بنابراین، پاسخگویی و توزیع مناصب توسط ایشان، به فعالان سیاسی اطراف آقای رئیسی؛ به ویژه برخی جریان‌های وابسته به اصولگرایی، از جمله جبهه پایداری، محدود شده است. در چنین شرایطی، آقای وزیر رفاه هم می‌داند که بر اساس سهمیه بندی سمت ها، وزارت رفاه به ایشان واگذار شده، برای تحقق چه هدفی؟ برای این که ایشان هرگونه بهره برداری شخصی به نفع جریانی که به آن وابسته است، و نه منافع ملی و مردم به عمل بیاورد؛ بنابراین آقای وزیر، وزارتخانه را ملک خودش دانسته و همه را برکنار کرده است.

یعنی معتقدید عملکرد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی خروجی سیاست گذاری و تصمیمات شخصی و فردی وزیر بوده ...

خیر. به نظر من حتی وزیر هم مقصر نیست. زیرا در اتاق‌های فکر، مقرر شده، وزراء حق انتصاب معاونانشان را ندارند، بلکه جای دیگری در این باره تصمیم گیری می‌کند.


بیشتر بخوانید: پس‌لرزه‌های برکناری عبدالملکی / مدیرعامل صندوق بازنشستگی هم برکنار می‌شود؟


پس شما نقد وزیر را زیرسایه شیوه حکمرانی و نحوه انتصابات در دولت آقای رئیسی می‌دانید؟

بله. دقیقا. تا آن جایی که اطلاع دارم، برای مثال یکی از وزراء در جایی عنوان کرده که انتخاب معاونان با ما نیست. همجنین وزارتخانه‌ها باید نسبت به عزل مدیران گذشته پاسخگو باشند. برای مثال در پایان سال ۱۴۰۰ باید گزارش می‌دادند که چه تعداد مدیر در مرکز و استان‌ها برکنار شده اند. این که چه تعداد منصوب شده اند، در مرکز تصمیمات نبوده، بلکه مهم، اولویت برکناری هست، ولو آن که بخش مذکور با سرپرست اداره شود و مدیری جایگزین نکرده باشند. این رویکرد و نگاه به طور قطع با شایسته سالاری، کارآمدی و پاسخگویی فاصله دارد، و می‌تواند بر مشکلات مردم مشکلات جدید بیفزاید.

نکته اساسی در نحوه برخورد مجلسیان با وزیر مربوطه است. سوال اغلب مجلسیان از وزیر این نبود که چرا مدیران قبلی را برکنار کردید؟ سوال این بود که شما چرا دوستان و بستگان خود را جایگزین کردید و آن کسانی را که معرفی کردیم، منصوب نکردید. خط مشی مدیریتی دولت آقای رئیسی از جمله آقای عبدالملکی برکناری همه مدیران گذشته است چرا؟ زیرا آنان را به چشم «بانیان وضع موجود» و حتی خائن نگاه می‌کنند. در عین حال، نیرو‌های جایگزین، اغلب از جوان‌هایی بدون دانش عمیق و تجربه قبلی همانند آقای عبدالملکی هستند.

برای اصلاح این وضعیت به ضرورت اصلاح وضعیت حکمرانی اشاره کردید، با لحاظ مهیا نبودن چنین شزایطی برای وزیر بعدی، جانشین عبدالملکی در حوزه وزارت رفاه با چه چالش‌هایی مواجه خواهد شد؟

این وزارتخانه، وزارتخانه‌ای اقتصادی و اجتماعی است؛ و جزو تیم اقتصادی دولت محسوب می‌شود. در تقسیم بندی وزارتخانه ها، برخی حاکمیتی، برخی تولیدی، و برخی زیربنایی و متکفل مسایل آب، برق، مخابرات، راه و ... هستند. برخی وزارتخانه‌ها هم اقتصادی هستند. از آن جا که ایران در وضعیت جنگ اقتصادی و تحریم به سر می‌برد و بحران کشور، عمدتا، اقتصادی است، به طور قطع تیم اقتصادی آقای رئیسی باید قوی‌ترین عملکرد را در مجموع اعضای کابینه داشته باشند، زیرا در خط مقدم جنگ اقتصادی هستند. آقای رئیسی باید از فرصت امکان تغییر در وزارت رفاه، نهایت استفاده را ببرد تا بتواند حداقل، بخشی از تیم اقتصادی خود را تقویت کند، وزیری که با ماهیت بیکاری، اشتغال آشنا بوده و متوسل به شعار‌های بی محتوای ایجاد شغل با یک میلیون تومان نشود.

باید تجارب تلخ دوره سپری شده وزارت عبدالمکلی را جمع بندی کرد تا اشتباه مشابه و حتی بدتری تکرار نشود. سال ۱۳۸۰ دولت آقای خاتمی طرحی را تصویب کرد که طی آن وزارت کار و وزارت تعاون مشترکا قرار بود با پرداخت وام ۳ میلیون تومانی ۳۰۰ هزار شغل زودبازده با هزینه ۹۰۰ میلیارد تومان ایجاد کنند. با تورم کنونی و در شرایط فعلی کشور، چگونه می‌توان با یک میلیون تومان، شغل ایجاد کرد؟ کاملا مشخص است چنین وعده‌ها و شعار‌هایی، پایه کارشناسی ندارد، اما تاسف بارتر این است که هیچ یک از اعضای محترم دولت هم کسی به ایشان نمی‌گوید این طرح را چگونه می‌خواهید اجرا کنید؟ یا از وزیر پرسیده نمی‌شود که براساس وعده خود، چه تعداد شغل با بودجه یک میلیون تومانی ایجاد شده و مصادیق و نحوه راه اندازی این اشتغال‌ها چگونه بوده است؟

وزیر بعدی در ارتباط با حوزه کارگری که حوزه حساسی هم هست، به ویژه با اعلام رقم افزایش حقوق ۵۷ درصدی که در مرحله اجرا دچار مشکل شده، چه باید بکند؟

این دوستان درک و برنامه درستی از وظایف و ماموریت‌های دولت ندارند، بنابراین، شاهد فروریزش سیستمی هستند. در بینش سیستمی باید هر گونه اصلاحات هماهنگ با بقیه اجزای سیستم باشد. ایجاد هماهنگی و اصلاح مستلزم اشراف به کل سیستم و ایجاد اصلاح در کارکرد بقیه بخش‌ها است. فقدان چنین شناختی همه تصمیمات آنان را روزمره و جزیره‌ای کرده است. برای مثال تصمیم گیری برای کارگران حتما باید با سه جانبه گرایی همراه باشد. کارگر، کارفرما و در نهایت دولت همواره باید بر اساس اصل سه جانبه گرایی برای افزایش حقوق و دیگر مسایل رفاهی کارگری اقدام به تصمیم گیری کنند. اما با این افزایش دستمزد مبتنی بر یک جانبه گرایی، آیا کارفرما می‌تواند نیازمندی‌های کارگران و کارفرمایان را همزمان تامین کند؟ یا کارفرما مجبور است کارگر را به توجه به هزینه بیمه و حق اولاد و ... اخراج کند؟ عمل سه جانبه گرایی به یک جانبه گرایی تبدیل شده است.

در ظاهر به قشر مستضعف و دهک‌های پایین کمک می‌کنند. اما در عمل به آنان را بیکار می‌کنند. آقای احمدی نژاد نفری ۴۰ هزارتومان یارانه پرداخت کرد و ۴۰۰ هزارتومان از آنان گرفت. حال ۴۰۰ هزارتومان پرداخت می‌کنند و ۴ میلیون تومان می‌گیرند. زیرا تصمیمات کلان نگر، سیستمی و همه جانبه و علمی نیست. از این منظر با این نوع حکمرانی، امیدی به حل هیچ مشکلی نیست.

منبع: خبر آنلاین
ارسال نظر