تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۱
امریکا از توافق با ایران دست شسته است؟

آسیب خطا‌های محاسباتی در آینده برجام

دولت سیزدهم و جریان هم‌سو به جای واکنش متقابل و صدالبته هم وزن با محتوای قطعنامه، اساساً نفس صدور قطعنامه را ملاک عمل و واکنش قرار داده است

اقتصاد۲۴- اگر پیش از صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای شاهد خطای محاسباتی از جانب تهران و واشنگتن بودیم که سبب شد بن بست ۱۰۰ روزه وین در آستانه شکست کامل قرار گیرد، اما در روز‌های اخیر پس از صدور قطعنامه، این احتمال هست که شدت خطای محاسباتی دو طرف شکل پررنگ‌تری به خود گرفته است.

برگزاری رزمایش ۱۰ روزه مشترک آمریکا و امارات متحده عربی، پرواز بمب‌افکن‌های بی- ۵۲ بر فراز آب‌های خلیج فارس با همراهی جنگنده‌های اف -۱۶ اسرائیلی، نصب سامانه‌های راداری اسرائیل در بحرین و امارات، رونمایی از طرح اعضای دموکرات و جمهوری‌خواه سنا و مجلس نمایندگان با هدف یکپارچه‌سازی سیستم‌های پدافند هوایی کشور‌های خاورمیانه و اسرائیل برای مقابله با تهدید هسته‌ای، موشکی و پهپادی ایران، تصویب طرحی از سوی اعضای دموکرات و جمهوری‌خواه کمیته روابط خارجی سنای امریکا به منظور جلوگیری از دسترسی ایران و گروه‌های همسو با جمهوری‌اسلامی به پهپاد‌های جنگی، اعمال دور جدید تحریم‌ها علیه صنعت پتروشیمی که حتی اتباعی از چین و امارات را هم شامل می‌شود و نیز سفر آتی «جو بایدن» به عربستان و اسرائیل برای نخستین بار، همه و همه گویای آن است که ایالات متحده دست از برجام شسته است.

در این حال، این گزاره تحلیلی هم وجود دارد که دولت بایدن، هم به دلیل انتخابات میان دوره‌ای کنگره و هم اجرای دیپلماسی در نقطه جوش، می‌کوشد به جای انفعال و انعطاف از طریق افزایش فشار، تهران را البته از موضع ضعف و بدون مطرح شدن خطوط قرمز ایران، دیگر بار پای میز مذاکره بکشاند؛ لذا پیش از صدور قطعنامه هم شاهد آن بودیم که دولت بایدن با فشار به دولت یونان برای مصادره محموله نفتی ایران، سیاست گروگانگیری دولت ترامپ را احیا کرد. به موازات این اقدام‌ها به طور عدم خروج سپاه از لیست گروه‌های تروریستی را کلید زد و علاوه بر کنار گذاشتن معافیت‌های تحریمی، چراغ خاموش و غیررسمی فروش نفت ایران به چین و هند را با هدف به صفر رساندن فروش نفت ایران را در دستور کار قرار داده است.


بیشتر بخوانید: پاسخ به ۶ پرسش کلیدی درباره پرونده هسته‌ای ایران


با این‌حال خطای محاسباتی تهران نیز قابل توجه است؛ زیرا تا پیش از این و در دوره «احمدی نژاد» به دلیل فقدان شناخت از فضای جهانی و حقوق بین‌الملل، دولت‌های نهم و دهم و جریان تندرو برای قطعنامه شورای حکام و شورای امنیت اهمیت قائل نبودند و آن را کاغذ پاره تلقی می‌کردند. این رویکرد در نهایت به وضع اسفبار سال ۹۱ و ۹۲ کشیده شد. اکنون هم هواداران این رویکرد اگرچه مانند سال‌های حیات سیاسی احمدی نژاد در کسوت رئیس جمهوری، قطعنامه‌های شورای حکام را کاغدپاره نمی‌دانند و دولت رئیسی و جریان حامی وی درک روشنی از پیام و تبعات سیاسی، دیپلماتیک و حقوقی قطعنامه شورای حکام برای ایران دارند، اما به نظر می‌رسد این دولت هم مانند دولت احمدی نژاد از طرف دیگر بام افتاده است.

به این معنا که دولت سیزدهم و جریان هم‌سو به جای واکنش متقابل و صدالبته هم وزن با محتوای قطعنامه، اساساً نفس صدور قطعنامه را ملاک عمل و واکنش قرار داده است؛ لذا مخرج مشترک هر دو، چه در زمان احمدی نژاد و چه اکنون در عمل یکی خواهد بود. چون همان شرایطی که به دلیل اهمیت ندادن به قطعنامه‌ها در دولت احمدی نژاد گریبان ملت را گرفت، اکنون به واسطه واکنش‌های احساسی و به نوعی دراماتیزه نشان دادن اوضاع، همان خروجی را برای مردم و کشور به دنبال خواهد داشت.

در چنین شرایطی که شاهد تداوم تشدید خطا‌های محاسباتی با شدت کم و زیاد از سوی تهران و واشنگتن هستیم، تل آویوفرصت را برای ریل‌گذاری‌های بعدی اقدام‌های ماجراجویانه خود علیه تهران در اختیار گرفته است. پیرو این نکته، پس از صدور قطعنامه و واکنش تهران با هدف موازنه سازی، اسرائیل مرحله بعدی خود برای تشدید فشار سیاسی و دیپلماتیک و در نهایت اجماع جهانی علیه ایران را کلید زده است؛ بازگشت پرونده فعالیت‌های هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و احیای قطعنامه‌های پیشین در سایه فعال شدن «مکانیسم ماشه». این مهم در مواضع صریح «نفتالی بنت» و «لائیر لاپید» پس از صدور قطعنامه شورای حکام آژانس مدام در حال تکرار است. در این مرحله مقام‌های اسرائیلی با تشدید فشار سیاسی به آمریکا، تروئیکای اروپایی، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شخص «رافائل گروسی» به عنوان مدیر کل آژانس به دنبال صدور قطعنامه‌هایی با لحن تندتر و به تبع آن ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند. در اینجاست که نباید از حرکت اسرائیل برمدار عصبی تهران متاثر شد.
در این حال، اسرائیل در روز‌های اخیر به دنبال فضاسازی سیاسی و بذرپاشی دیپلماتیک برای تشکیل نیروی واحد نظامی «عربی - عبری» با هدف تقابل با ایران است. اگر چه بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر معتقد بودند که به دلیل اختلافات داخلی اعضای شورای همکاری خلیح فارس، طرح ناتوی عربی امکان تحقق ندارد، اما اکنون، نه تنها ناتوی عربی که امکان شکل‌گیری ناتوی عربی- اسرائیلی روز به روز در حال تقویت است.

در همین راستا اگر تل‌آویو بتواند زمینه سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی آن را تا پیش از سفر آتی بایدن به منطقه بچیند، در عمل با حضور رئیس جمهوری آمریکا در عربستان و اسرائیل، تشکیل چنین نیرویی در دستور کار قرار خواهد گرفت.

از این منظر، سفر بایدن به خاورمیانه را باید نقطه‌ای بر پایان برجام دانست؛ بنابراین فرصت بسیار کوتاهی در اختیار تهران است که از بالا گرفتن تنش جلوگیری کند؛ افزایش تنش می‌تواند به ضرر تهران باشد؛ چرا که در وهله نخست، تقابل با اجماع منطقه‌ای و جهانی سخت خواهد بود. همچنین اوج گیری بحران اقتصادی مشکلات جدی برای تهران در داخل به همراه خواهد داشت.

حال باید دید که جمهوری اسلامی در این برهه خطیر کماکان به دنبال تحلیل شرایط و به دنبالش انجام اقدام‌هایی است که تنها به تشدید تنش خواهد پرداخت یا با درک شرایط کنونی در کاهش تنش اقدام می‌کند. البته با در نظر داشتن تحرکات برخی همسایگان از سفر رئیس جمهوری تاجیکستان تا رئیس جمهوری ترکمستان و سفر هفته جاری رئیس‌جمهوری قزاقستان به تهران و نیز حضور مادورو رئیس جمهوری ونزوئلا در ایران و نیز امضای برخی اسناد همکاری، قرارداد‌ها و توافقنامه‌ها ممکن است برخی سوء محاسباتی برای تهران در تعاملات جهانی‌اش ایجاد کند. به باور برخی از مخالفان برجام، چنین دیپلماسی منطقه‌ای و افزایش سطح همکاری با همسایگان و سایر کشور‌های هم پیمان فرامنطقه‌ای دیگر نیازی به احیای برجام نخواهد بود. نکته مغفول در این نگرش آن است که تمام این سفر‌ها و عملیاتی شدن قرارداد‌ها و توافق نامه‌ها تا زمان احیای برجام و لغو تحریم‌ها، منشاء اثر مثبت در حوزه تجاری و اقتصادی کشور نخواهد بود.

در این حال باید توجه داشت که شرایط در این نقطه فریز و ثابت نخواهد ماند. یعنی اگر تهران به هر دلیلی نخواهد یا نتواند مذاکرات وین و احیای برجام را به نتیجه برساند، باید خود را مهیای قطعنامه بعدی شورای حکام، ارجاع پرونده به شورای امنیت و احیای ۶ قطعنامه پیشین علیه خود کند. در این صورت هیچ کشور منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای عضو سازمان‌ملل حتی بر فرض تمایل برای برقراری روابط با ایران، توان انجام آن را نخواهد داشت. در این صورت دوباره ایران به انزوای سیاسی و دیپلماتیک سال‌های آغازین دهه ۹۰ شمسی و حصر ژئوپلتیک در مرز‌های خود باز خواهد گشت.

منبع: آرمان امروز

ارسال نظر