تاریخ انتشار: ۰۹:۰۹ - ۰۳ تير ۱۴۰۱

موازنه قدرت نرم؛ رقابت سخت آمریکا و چین برای تسخیر قلب‌ها و ذهن‌ها

مقام‌های ایالات متحده چندین دهه است که در مورد قدرت نرم فکر کرده، صحبت می‌کنند و آگاهانه از قدرت نرم استفاده کرده اند. همتایان چینی آنان دیرتر شروع کردند. این می‌تواند یک نقطه ضعف باشد، اما می‌تواند به نفع چین نیز تمام شود. تضادها، تنش‌های داخلی و حتی ریاکاری عمیقا در قدرت نرم ایالات متحده آمیخته شده‌اند.

اقتصاد۲۴- در دوران پس از جنگ سرد کم‌تر مفهومی بوده که بیش از ایده "قدرت نرم" به مباحث مرتبط با سیاست خارجی ایالات متحده شکل بخشیده باشد. این اصطلاح توسط "جوزف نای" دانشمند علوم سیاسی در سال ۱۹۹۰ میلادی در کتاب اش تحت عنوان "پیش شرط‌های رهبری: تغییر ماهیت قدرت آمریکا" ابداع شد که در آن او قدرت نرم را این گونه تعریف کرد:"واداشتن دیگران به خواستن آن چه شما می‌خواهید". با این وجود، نای تنها سعی نداشت یک عنصر قدرت ملی را روشن سازد. او هم چنین با این استدلال مخالفت می‌کرد که ایالات متحده با افول قریب الوقوع مواجه است. بالعکس نای استدلال کرد که در کنار توان نظامی و قدرت اقتصادی ایالات متحده به لطف قدرت نرم فراوان خود از منابع ناملموسی، چون فرهنگ، ایدئولوژی، و توانایی و نفوذ در نهاد‌های بین المللی برای تعیین چارچوب بحث استفاده می‌کند.

به نقل از فارین افرز، ایده "قدرت نرم" در دهه ۱۹۹۰ مورد توجه قرار گرفت، اما در سال‌های پس از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ در ایالات متحده آزمایش شد. پس از جنگ فاجعه بار ایالات متحده در عراق و افزایش شدید احساسات ضد آمریکایی در خاورمیانه و فراتر از آن نای اصرار داشت که قدرت نرم صرفا مکمل قدرت سخت نیست بلکه برای آن ضروری است. او در کتاب خود با عنوان "قدرت نرم" در سال ۲۰۰۴ نوشت: "وقتی اهمیت جذابیت خود را برای کشور‌های دیگر نادیده می‌گیریم بهای آن را می‌پردازیم". چنین استدلال‌هایی در دولت "جورج دابلیو بوش" تاثیر چندانی نداشت، اما بعدا توسط دولت اوباما پذیرفته شد. در سال ۲۰۱۳ میلادی "جوزف نای" در مقاله‌ای در نشریه فارین افرز "هیلاری کلینتون" اولین دیپلمات ارشد اوباما را به عنوان "وزیر امور خارجه با قدرت نرم" توصیف کرد. قدرت نرم بار دیگر تحت مدیریت بیش‌تر جنگ طلبانه و کمتر بین المللی "دونالد ترامپ" کمرنگ‌تر شد و بار دیگر با روی کار آمدن جو بایدن رئیس جمهور امریکا او متعهد شد تا جایگاه اخلاقی امریکا را به شرایط سابق بازگرداند و امریکا را به الگویی برای جهان تبدیل کند.

در میان این نوسانات در سیاست در دو دهه گذشته، گروهی از صاحب نظران برای توصیف خطوط فرهنگی پکس امریکانا (لفظی است در خصوص مفهوم صلح نسبی در نیمکره غربی و سپس در جهان در نتیجه برتری قدرت ایالات متحده آمریکا که از میانه قرن بیستم شروع شده و تاکنون ادامه دارد؛ م.) مورد استفاده قرار گرفت. "ژوزف جوفه" مفسر آلمانی در سال ۲۰۰۶ میلادی با استناد مشخصی به ایده "قدرت نرم" نوشت: "قدرت نرم امریکا تنها هنر و موسیقی پاپ و شخصیت داستانی اشلوک نیست. گرانج (از زیرشاخه‌های موسیقی آلترناتیو راک)، گوگل، مدونا، موزه هنر مدرن نیویورک، هالیوود و هاروارد است".

سیال بودن این مفهوم و این ایده که قدرت نرم به ایالات متحده در مسیر هژمونی آن کشور کمک کرد این ایده را برای متفکران و رهبران بسیاری از کشور‌ها و مناطق دیگر جهان نیز جذاب ساخته است. از جمله کشور‌هایی که مفهوم قدرت نرم با شور و شوق بیش تری پذیرفته شده می‌توان به چین اشاره کرد. از حدود سال ۲۰۰۷ میلادی تحت رهبری "هو جین تائو" رئیس جمهور وقت مقام‌های عالی رتبه چین مفهوم قدرت نرم را در سخنرانی‌ها و نشریات خود گنجاندند.

در آن سال، در هفدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین "هو" از کادر‌های حزب خواست تا "مشوق و مجرکی برای خلاقیت فرهنگی کل ملت باشند و فرهنگ را به عنوان بخشی از قدرت نرم کشورمان تقویت کنند". در سال‌های پس از آن، پژوهشگران چینی مجموعه‌ای غنی از نوشته‌ها را در این زمینه تولید کرده اند و حزب کمونیست چین سرمایه گذاری‌های گسترده‌ای در حوزه دیپلماسی عمومی انجام داده از جمله گسترش جهانی رسانه‌های دولتی و مراکز فرهنگی و زبانی معروف به موسسه‌های کنفوسیوس و کلاس‌های درس که در ۱۶۲ کشور تاسیس کرده است. در همین حال، آن حزب با جذب دانشجویان و دانش پژوهان خارجی به دنبال بین المللی کردن سیستم آموزش عالی چین بوده است.

همان طور که در ایالات متحده قدرت نرم به عنوان یک ایده امیدوارکننده قلمداد می‌شود در چین نیز چنین برداشتی در آن وجود دارد: قدرت نرم به عنوان یک مکمل مهم برای ظهور آن کشور به ویژه توسعه اقتصادی قلمداد می‌شود. در واقع، کارشناسان و مقام‌های چینی اکنون با فوریت بیش‌تری در مقایسه با همتایان آمریکایی خود از قدرت نرم استقبال می‌کنند. این درک ذاتی وجود دارد که موقعیت چین در نظام بین‌الملل محدود و تحت الشعاع غرب است و این که چین برای رقابت واقعی با ایالات متحده نیاز به شناسایی و نفوذ بیش‌تر بر افکار عمومی جهانی دارد. مشروعیت و احترام خارجی برای حزب - دولت چین با مشروعیت داخلی آن نیز مرتبط است. درک چینی‌ها از قدرت نرم با ایده‌های "اعتماد فرهنگی" و "امنیت فرهنگی" که "شی جین پینگ" رئیس جمهور چین ترویج کرده مرتبط است اصطلاحاتی که نشان دهنده انسجام اجتماعی و افتخار به فرهنگ، ارزش‌ها و تاریخ چین است.

با شتاب گرفتن رقابت بین ایالات متحده و چین طبیعی است که قدرت نرم را به عنوان یک عرصه رقابت ببینیم و واشنگتن و پکن با یکدیگر رقابت کنند تا خود و مدل‌های سیاسی و اقتصادی شان را برای بقیه جهان جذاب‌تر سازند. رهبران و نخبگان در هر دو کشور به وضوح همه چیز را چنین می‌بینند و برخی نگران آسیب پذیری‌های احتمالی خود هستند. در ایالات متحده، فرسایش هنجار‌های دموکراتیک می‌تواند به وجهه کشور به عنوان سنگر ارزش‌های لیبرال آسیب برساند. در چین، کاهش رشد اقتصاد و احساس انزوای ایجاد شده به دلیل رویکرد "کووید صفر" در آن کشور نسبت به شیوع کرونا می‌تواند شهرت نوع حکمرانی عملگرایانه و نتیجه گرای چینی را کمرنگ کند.

با این وجود، تصور ساده داشتن از ایده قدرت نرم به خوبی نحوه انجام رویداد‌ها را نشان نمی‌دهد. اولا دو کشور امریکا و چین قدرت نرم را کاملا متفاوت از یکدیگر تفسیر می‌کنند و این مفهوم را به روش‌های متفاوتی عملیاتی کرده اند. در حالی که واشنگتن ارزش‌ها و آرمان‌های دموکراتیک را در مرکز ارتقای قدرت نرم خود قرار می‌دهد چین بیش‌تر بر مسائل عملی تمرکز می‌کند و به دنبال ترکیب جذابیت‌های فرهنگی و تجاری خود است. این رویکرد نتایج محدودی در غرب به همراه داشته است، اما در "جنوب جهانی" (کشور‌های توسعه نیافته) طنین انداز شده است. با این وجود، حتی در آن کشور‌ها نیز مردم اغلب دو شکل قدرت نرم را مکمل و نه رقیب یکدیگر و به بیان ساده، مردم در بسیاری از نقاط جهان از این که آمریکایی‌ها و چینی‌ها سعی می‌کنند آنان را با دیدگاه‌ها و ارزش‌های مربوطه خود اغوا کنند کاملا خوشحال هستند. آن چه واشنگتن و پکن آن را با حاصل جمع صفر می‌دانند بیش‌تر جهان اغلب آن را برد - برد قلمداد می‌کنند.

قدرت نرم سخت است

تصور آمریکایی از قدرت نرم همیشه دارای یک گرایش ایدئولوژیک مشخص بوده، زیرا ایالات متحده خود را به عنوان مدافع اصلی نظم لیبرال دمکراتیک معرفی می‌کند. بایدن ماهیت این دیدگاه از نفوذ آمریکا را در سخنرانی تحلیف خود مطرح کرد. او با استفاده از فرمول مورد علاقه خود اعلام کرد:"ما نه تنها با مثال قدرت خود بلکه با قدرت مثال خود رهبری خواهیم کرد. ما نه تنها با الگوی قدرت خود بلکه با قدرت الگوی خود نیز رهبری خواهیم کرد". در دسامبر ۲۰۲۱ میلادی دولت بایدن میزبان اجلاس مجازی برای دموکراسی با هدف تجدید دموکراتیک و ایجاد اتحاد علیه قدرت‌های مستبدی مانند چین و روسیه بود. جنگ مداوم روسیه با اوکراین هدف تقویت همبستگی دموکراتیک در برابر یک متجاوز مستبدانه مشترک را بیشتر کرده است.

دیپلماسی عمومی ایالات متحده بازتاب این احساسات است. در رسانه‌های اجتماعی، سفارتخانه‌های آمریکا برای تنوع جنسیتی، نژادی و فرهنگی جشن گرفته می‌شود و نمونه‌هایی از انعطاف پذیری و خلاقیت فردی مورد تحسین قرار می‌گیرد و گاهی اوقات این دو موضوع را با انتشار داستان‌های موفقیت فردی مهاجران و دعوت از آنان برای سخنرانی در رویداد‌ها و انجمن‌ها ترکیب می‌کنند. قدرت نرم آمریکا نیز تا حد زیادی توسط صادرات فرهنگی بخش خصوصی، مانند فیلم‌های هالیوود، موسیقی و سبک هیپ هاپ و برند‌های شناخته شده جهانی مانند کوکاکولا و مک دونالد شکل می‌گیرد. قدرت نرم ایالات متحده اغلب بخش‌های دولتی و خصوصی آن کشور را به یکدیگر نزدیک می‌کند. برای مثال، در دوران جنگ سرد وزارت امور خارجه امریکا به تبلیغ نوازندگان جاز آمریکایی در خارج از کشور پرداخت و سیا به طور مخفیانه از نویسندگان و نشریات حمایت می‌کرد.

این سنت در دوران پس از جنگ سرد با حمایت وزارت امور خارجه از هنرمندان و موسیقی دانان به عنوان چیزی شبیه به سفرای فرهنگی ادامه و گسترش یافته است. در چین، درک و تمرین قدرت نرم بیش‌تر بر روی عمل گرایی متمرکز است تا ارزش ها. در تعامل با ایده نای، برخی از تحلیلگران چینی استدلال کرده اند که جدایی بین قدرت سخت و نرم مصنوعی است و خاطرنشان کرده اند که بخش عمده‌ای از جذابیت‌های ایالات متحده به قدرت نظامی و قدرت اقتصادی آن بستگی دارد. همانطور که "ژائو کجین" پژوهشگر اشاره کرده حتی یکی از مشهورترین نماد‌های قدرت نرم آمریکا نه تنها کوکاکولا تنها یک پدیده فرهنگی بلکه یک نیروی غول پیکر مهیب ویرانگر تجاری است.

با انعکاس این انتقاد، استراتژی قدرت نرم حزب کمونیست چین شامل ترویج فرهنگ و ارزش‌های چینی می‌شود، اما الگوی توسعه اقتصادی چین، صلاحیت حاکمیتی، پیشرفت‌ها در عرصه فناوری و قابلیت‌های نظامی رو به رشد آن و توانایی اش برای انجام بسیج سیاسی به منظور کارزار‌ها علیه فقر و فساد را نیز به نمایش می‌گذارد. هر چیزی که ممکن است وجهه چین را بهبود بخشد عنصری از قدرت نرم تلقی می‌شود حتی قدرت سخت چین. در حالی که واشنگتن گاهی برای منحرف کردن تمرکز از قدرت سخت خود بر قدرت نرم تکیه می‌کند پکن گاهی برای تقویت قدرت نرم خود به قدرت سخت خویش توجه می‌کند.

منبع: فرارو
ارسال نظر