اقتصاد۲۴- دولت جو بایدن گفته بود که احیای برجام، بهترین راه برای کنترل برنامه هستهای ایران است، اما به نظر میرسد که با شکست این گزینه، آمریکا آماده میشود که رویکرد کنونی اسرائیل در بازدارندگی ایران را بپذیرد: سختتر کردن حصار اقتصادی اطراف ایران با بیرون راندن کشور از بازار نفت، حمایت از اسرائیل در انجام حملات در داخل ایران و تلاش هایش برای درهم بافتن یک ائتلاف از دولتهای عربی برای بازدارندگی ایران.
این مورد آخر، کارکرد تازه توافقهای ابراهیم است که اسرائیل را به بحرین، مراکش، سودان و امارات پیوند زده است. چه بسا که این توافق به یک پیمان کارآمد دفاع نظامی تبدیل شود که ایالات متحده هم به پیشرفت آن یاری میرساند. این وضعیت، یادآور دهه ۱۹۷۰ است که ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری اسبق ایالات متحده امریکا امنیت خاورمیانه را به شاه واگذار کرد. اکنون هم بایدن، وظیفه بازدارندگی ایران را به اسرائیل میسپارد. این یک رویکرد ریسک آفرین است: این بار، بر خلاف پنجاه سال پیش، پاسبانی که آمریکا بر منطقه میگمارد، تلاش نمیکند که از کشمکش پرهیز شود بلکه به روش بسیار روشنی به دنبال تشدید تنش است. واشنگتن باید راهبرد دیگری در پیش گیرد که هدف آن دور کردن منازعه از گذر یک امنیت منطقه ای، همراه با پیوندهای محکمتر دیپلماتیک میان ایران و دولتهای عربی است، یعنی یکی از محدود رویکردهایی که میتواند به کاهش تنشهای فزاینده در خاورمیانه یاری رساند.
نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل، راهبرد باصطلاح هشت پا (اختاپوس) را علیه ایران به کار انداخته است. این راهبرد دربردارنده خرابکاری، ترور، جنگ سایبری و حمله به پرسنل و زیرساختهای نظامی ایران و نیز متحدانش در عراق، لبنان و سوریه است. این رویکرد که فراتر از هدف گرفتن تاسیسات هستهای میرود و بر خود جمهوری اسلامی تمرکز دارد، کمتر قابل پیش بینی و بیشتر تهاجمی است و از کارزارهای پیشین اسرائیل هم پیچیدهتر است.
بیشتر بخوانید: ایران در آستانه هسته ای شدن
آنچه برای راهبرد بنت کارساز است، برساختن ظرفیتهای اسرائیل در مرزهای ایران است. منابعی در منطقه میگویند که کارزار خرابکاری و ترور اسرائیل در داخل ایران، متکی به پایگاههایی در آذربایجان است که مرزهای مشترکی با ایران دارد و نیز در کردستان عراق که همسایه غربی ایران است. بنت همچنین امیدوار است که توافقهای ابراهیم، یک وزنه متقابل منطقهای در برابر جمهوری اسلامی باشد. این توافق ها، دسترسی اسرائیل به خلیج فارس را از گذر تدابیر امنیتی با بحرین و امارات تامین کرده است.
واشنگتن همچنین مصر و اردن را ترغیب میکند تا پیوندهای امنیتی با اسرائیل را عمیقتر کنند و از تلاشها برای وارد کردن عربستان سعودی به پیمانهای ابراهیم حمایت کنند تا محور عربی برای بازدارندگی ایران، مستحکمتر شود. این مسئله احتمالا در برنامه بایدن برای دیدار با سعودیها قرار دارد.
در شرایطی که اسرائیل حالت تهاجمی به خود میگیرد، ایران در پی بدست آوردن زمان است. با پرهیز از رویارویی مستقیم با اسرائیل، تهران میتواند (حراست از) برنامه هستهای اش را مستحکم کند، برنامههای موشکی و پهپادی اش را تقویت کند و تواناییهای نظامی اش در عراق، لبنان، سوریه و یمن را گسترش دهد. مقامهای ایران همچنین بر این باورند که اگر اسرائیل موفق شود که تهران را به یک منازعه گستردهتر بکشاند، دولت بایدن مجبور به مداخله نظامی خواهد شد. از این گذشته، خصومتهای فزاینده احتمال اینکه دولتهای عربی بیشتری به آغوش اسرائیل کشیده شوند را تقویت میکند.
افراد ذینفوذی در سپاه پاسداران، اکنون انگیزه نیرومندی برای مخالفت با توافق هستهای دارند چرا که درآمد نفتی ایران، دوباره به دولت ایران میرسد. سپاه باید بودجه اش را از یک نهاد غیرنظامی درخواست کند و احتمالا با فشار افکار عمومی برای چشم پوشی از بخشی از این بودجه روبه رو خواهد شد. این یک تحولِ بویژه ناخوشایند است آن هم در زمانی که سپاه خواهان افزایش توانایی نظامی خود برای حفظ توازن راهبردی با اسرائیل است.
حملات فزاینده اسرائیل، مقاومت سپاه علیه توافق هستهای را تقویت کرده که از نظر آنها یک سازوکار آمریکایی برای تضعیف توانمندی ایران برای واکنش نظامی است.
بی گمان، یک توافق هستهای میتواند راه نفس اقتصاد ایران را باز کند آن هم در هنگامه گسترش ناآرامیهای مردمی، و همچنین فرصتهای تجاری ایران و همسایگانش را تقویت میکند در زمانی که اسرائیل پیوندهایش با دولتهای عربی را گسترش میدهد. افرادی که در حلقه کادر رهبری ایران، خواهان توافق هستند، میتواند بر مقاومت سپاه غلبه کنند اگر ثمرات اقتصادی یک توافق، چشمگیر و فوری باشد و اگر ایران اطمینان حاصل کند که این ثمرات، محقق میشوند.
ناکامی در دستیابی به یک توافق، همچنین خطر تشدید تنش با اسرائیل را بیشتر میکند، اما سپاه پاسداران، سلطه نیرومندی بر دولت ایران دارد و کنایه آمیز است که اسرائیل و سپاه، هر دو مخالف توافق هستهای هستند و آماده درگیری میشوند.
در هفتههای آینده، مداخله آمریکا برای مهار جنگ سایه میان ایران و اسرائیل بسیار کلیدی است تا این جنگ از کنترل خارج نشود. شعلههای تشدید تنش میتواند از شام تا شبه جزیره عربی را در بر بگیرد. این وضعیت میتواند بحران سیاسی در عراق و لبنان را طولانی کند، آتش بس حساس میان حوثیها و عربستان سعودی را ناکار سازد و حتی به شعله کشیدن دوباره درگیریها در سوریه بینجامد. این همه، آمریکا را وامی دارد تا دوباره پایش به درگیریهای منطقهای کشیده شود در زمانی که میخواهد بر چین و روسیه تمرکز کند.
برای جلوگیری از این پیامدهاست که دولت بایدن، باید خطوط قرمزی را برای دولت اسرائیل تعیین کند و بر محدودههای حملات تحریک کننده، تاکید کند.
آمریکا همچنین باید راهبردی را برای ثبات خاورمیانه ترسیم کند که تنها بر بازدارندگی و رویارویی با ایران استوار نباشد یا در پی کاهش کوتاه مدت بهای نفت نباشد. به جای آن، آمریکا باید یک چارچوب با دوام برای جلوگیری از منازعه طراحی کند. موثرترین راه آن است که یک توافق هستهای با ایران را به نتیجه برساند. چنین توافقی، بی گمان برای راضی کردن اسرائیل کفایت نمیکند و نیز فعالیتهای سپاه و نیابتی هایش در منطقه را متوقف نمیسازد. با این حال برنامه هستهای ایران را چارچوب میدهد و اقدامات فوری اسرائیل را از ضرورت میاندازد. چنین توافقی همچنین احتمال اقدامات تلافی جویانه ایران در منطقه – از جمله علیه نفتکشها و تاسیسات نفتی – را کاهش میدهد، اقداماتی که میتواند بازار جهانی انرژی را ناپایدار کند.
پیشرفت در این زمینه، همچنین میتواند روابط ایران با همسایگانش در منطقه را دگرش دهد. تهران تلاش کرده است تا پیوندهایش با کویت، عمان و قطر را تقویت کند. همچنین تمایل دارد تا روابطش با ریاض و ابوظبی را نیز بهبود ببخشد. در پی پنج دور گفتگو میان ایران و سعودی ها، یک آتش بس در یمن وارد سومین ماه خود میشود. یک توافق هستهای همچنین این ابتکار را تقویت میکند. برعکس، تحریمهای بیشتر و حملات اسرائیل علیه برنامه هستهای ایران، احتمالا این روند را متوقف خواهد کرد و منطقه را در مسیر تشدید تنشی خطرناک قرار میدهد.
حتی بدون یک توافق هستهای نیز، تعامل بیشتر ایرانی – عربی میتواند نقش ترمزی را برای فعالیتهای پرخاشگرانه ایران در منطقه داشته باشد، اما این در صورتی حاصل میشود که مسیری واقعی و روشن برای بهبود روابط دو طرف وجود داشته باشد.
هرچند پادشاهیهای خلیج فارس از ایران در هراسند و پیوندهای امنیتی شان را با اسرائیل تعمیق داده اند، خواهان یک جنگ میان ایران و اسراییل نیستند. آنها خواهان حفاظت امنیتی اسرائیل هستند، اما در هراسند که با یک درگیری نظامی، دچار صدماتی دوجانبه شوند.
کشورهای عربی خلیج فارس همچنین تمایل به خاتمه درگیریهای منطقهای بویژه در یمن دارند. تحکیم آتش بس کنونی نیازمند آن است که گفتگوهای سعودی – ایرانی فارغ از توافق هسته ای، تداوم یابد. تلاش فزاینده برای یک رابطه دیپلماتیک مستحکمتر میان ایران و همسایگان عرب، این فرصت را برای واشنگتن فراهم میآورد که در امنیت منطقه، چرخشی را پدید آورد. واشنگتن میتواند از گذر همکاری نزدیک با همه دولتهای عربی که علاقمند به امنیت خلیج فارس و دریای سرخ هستند، حمایت بیشتری برای کنترل تشدید تنش میان اسرائیل و ایران بدست آورد.
آمریکا باید فوریتِ بازدارندگی نظامی ایران را با ترغیب دیپلماسی منطقهای همراه کند تا بر رفتار تهران تاثیر گذارد. اسرائیل در حال وسوسه عربها برای پیوستن به چتر امنیتی ضدایرانی است. ایران همه دلیلی دارد تا عربها را از برداشتن چنین گامی منصرف کند. دولتهای عربی میتوانند از این اهرم برای ترغیب تهران و اسرائیل، هر دو، به پرهیز از تحریکات خطرناک و محدود نگه داشتن جنگ سایه شان، استفاده کنند. بایدن باید از فرصت سفر خود به منطقه برای ترغیب آنان به کار در این مسیر بهره گیرد.
منبع: فارن افرز / دیپلماسی ایرانی