اقتصاد۲۴- میناسادات حسینی: یک سال از عمر دولت سیزدهم گذشت. ابراهیم رئیسی، رئیس کابینه سیزدهم و تیم اقتصادی او و شورای عالی بورس در حالی در روزهای آغازین سقوط بورس در مناظرات تلویزیونی بر تقویت بورس تاکید میکردند که گویی وعدهها تنها برای زمان انتخابات بود؛ اما با گذشت زمان، آن شعار و وعدهها نه تنها جامه عمل نپوشید، که سهامداران برای فرار از بازار، نه با یک پا، که پای دیگری هم قرض گرفته اند و با فروش سهام خود، بازار را قرمزپوش کرده اند.
صحبتهای ابراهیم رییسی در زمان انتخابات با موضوع بورس:
مرداد ماه یادآور قرار گرفتن دولت سیزدهم در آستانه یکسالگی است. قرآن در مورد عملکرد حاکمان به آنها توصیه میکند که «حَاسِبُوا قَبْلَ أنْ تُحَاسَبُوا»! اگر حاکمان خود، عمل خود را به بوته آزمون و امتحان قرار ندهند، مردم این کار را خواهند کرد. بورس؛ بازاری که میلیونها ایرانی در آن سرمایه گذاری میکردند در این یک سال چه بر خود دیده است؟ آیا وعدههایی که رئیس کابینه سیزدهم به سهامداران زیان دیده در زمان انتخابات داد، رنگ واقعیت به خود دیده اند؟
اگر سیل و زلزله یا آتشسوزی بود بالاخره تمام میشد و مال باخته از نو شروع میکرد بسازد، اما ریزش بورس بدتر از هر بلای طبیعی مال باختگان را در چاه ویل فرو برده و حتی سهامدار نمیتواند تصور کند آخر این همه خسارت کجاست؟!
هرچند آن همه صعود بازار سرمایه غیرطبیعی بود، اما سقوطهای پیاپی و بی پایان بورس هم غیرطبیعی است. سقوطی که عمر آن به ۲۵ ماه رسیده است؛ در حالی که رئیس دولت فعلی مدعی بود میتواند مشکلات آن را سه روزه حل کند. وعده بهبود وضعیت بازار سرمایه در سه روز، وعدهای بود که ابراهیم رئیسی در روزهای پیش از انتخابات برای داغ کردن تنور قول و قرارهای خود با مردم به کار گرفت.
پشت پرده سقوط بورس
پیمان مولوی، اقتصاددان به اقتصاد ۲۴ میگوید: مشکل اصلی در ایران نه تنها در مورد بورس که در مورد اقتصاد است؛ در ایران اقتصاد اولویت نیست و وقتی اقتصاد اولویت نباشد، جهت گیریها برای اینکه مشکلات اقتصاد در گام اول کمتر شود و در گام دوم بتواند به رشد و توسعه برسد هم حاصل نخواهد شد.
وی معتقد است اقتصاد اولویت دولتمردان نیست که هیچ، اقتصاد ایران تقریبا بیش از ۱۰ سال است که کاملا یک اقتصاد ذی نفعانه است؛ یعنی ذی نفعان هستند که تعیین میکنند چه سیاستهای کلانی در اقتصاد حاکم باشد.
دوئل بورس و تورم
این اقتصاددان با بیان این که بحث در مورد اینکه بازار سرمایه رشد میکند یا نمیکند خودش یک مغالطه بزرگ است، میگوید: هرچند ابراهیم رئیسی مدعی رشد دادن بورس است، اما هیچ کس نمیتواند بازاری به اندازه بازار سرمایه را رشد بدهد یا کوچک کند؛ مگر با اتفاقی که سال ۹۹ رخ داد و دولت قبل با کاهش نرخ بهره بین بانکی به صورت دستکاری شده و با پروپاگاندا باعث هیجان در بازار سرمایه شد و دست آخر نیمچه اطمینانی هم به بازار بود را از بین برد.
مولوی معتقد است تفاوتی بین دولتها وجود ندارد. عامل اول مشکلات کنونی، تورم است؛ تورم بلای بزرگ اقتصاد ایران است و گریبان اقتصاد ایران را دهه هاست که گرفته و در ۴ سال اخیر شاهد تورمهای بالای ۳۰ درصد بوده ایم و در پرده آخر در تورم نقطه به نقطه به ۵۲ درصد رسیده ایم. در چنین شرایطی صحبت در مورد بازارهای مختلف ازجمله اینکه «بورس چرا رشد نمیکند؟»، «چرا مسکن گران شده؟» یا «چرا دلار نجومی شده؟» بیهوده و مسخره است.
بورس در برزخ نرخ بهره
این اقتصاددان با بیان اینکه ابتدا دولت باید مشخص کند عزم جدی برای مقابله با تورم دارد یا خیر، گفت: چشم سهامدار به ریسکهای اقتصادی است و بعد تصمیم میگیرد در بورس سرمایه گذاری کند یا خیر. عواملی همچون برجام، ارتباط با دنیا، کم شدن و حذف شدن تحریم ها، تحریم نبودن، ایزوله نبودن و مواردی از این دست است که موجب تشویق سهامداران به خرید و فروش سهام میشود.
بیشتر بخوانید: خیز بورس بازان برای خروج از بازار سرمایه
مولوی با بیان اینکه سرنوشت مبهم برجام از عواملی است که موجب میشود بورس رشد نکند، افزود: سرمایه گذار در بازار سرمایه آگاه به ریسک است و میداند با ادامه شرایط حالِ حاضر در مورد تحریمها ممکن است ریسکهای بیشتری بر روی اقتصاد ایران ایجاد شود و از طرفی ریسک افزایش نرخ بهره برای بورس چیست و اگرنرخ بهره به ناگهان افزایش یابد و پول به سمت بانک برود چه عواقبی برای بورس دارد.
گره بورس باز نمیشود؟
به عقیده این اقتصاددان، وعدههای دولت در مورد بورس غیر قابل اجراست. مولوی ادامه میدهد: وعدههای دولت نه تنها در مورد بورس، که در مورد مسکن، دلار، رشد اقتصادی، نقدینگی و... نیز اجرا نخواهد شد، زیرا رویکرد دولتمردان یک رویکرد شفاف و مشخص و با جهت گیری رفاه و رشد اقتصادی نیست. وضعیت تورم، نقدینگی، رشد اقتصادی، مسکن و... مواردی است که با وعدههای کوتاه مدت و با وعدههای سیاسی قابل حل نیست.
مولوی ادامه داد: بهبود وضعیت بورس و به طور کلی اقتصاد نیازمند تامل، تفکر خارج از چارچوب و قبول واقعیتها و تصمیم گیریهای سخت در اقتصاد است. واقعیت این است که چشم انداز هم مثبت نیست، لذا وعدههای انتخاباتی ناشی از عدم درک واقعیت موجود درآن زمان بوده و نکته دوم هم اینکه دولتمردان ابزارهایی که میشود از آنها استفاده کرد را استفاده نمیکنند و در یک چارچوب بسته فکری درصددند مشکلاتی را در این سطح حل کنند در صورتی که حل این مشکلات نیازمند تفکر خارج از چارچوب است.