اقتصاد۲۴- بار دیگر داستان تکراری اعترافات تلویزیونی؛ اعترافاتی که نشان میدهد عملا سیاستها ثابت و تغییرناپذیر است و در همیشه بر همان پاشنه قبلی میچرخد و معمولا کسانی مقابل دوربین تلویزیون مینشینند و از ندامت خود سخن میگویند که یا توسط دشمن فریب خوردهاند یا فضای مجازی! در آخرین نمونه اعترافات تلویزیونی سپیده رشنو از تلویزیون پخش شد که با چهرهای پریشان میگفت «اشتباه از من بود نه فرد مقابل.»
سپیده رشنو که از دختری که خود را «آمر به معروف»، مینامید فیلمبرداری کرده بودند و با یکدیگر درگیر شده بودند، ابتدا بازداشت شد و سپس جلوی دوربین نشست و از پشیمانیاش گفت؛ اتفاقی که بازتاب بسیاری داشت و اگر سری به توییتر بزنید، متوجه میشوید که هشتگ سپیده رشنو هماکنون ترند شده و موضوع نخست در شبکههای اجتماعی است. حتی چهره تکیده او نیز محل بحث بود.
رویکرد اعترافات تلویزیونی البته رویکرد جدیدی نیست و سالهاست که از آن استفاده میشود و معمولا مخاطب هدف دارد؛ یا مخاطبی که باید باور کند همه فریب خوردهاند یا مخاطبی که از دیدن چنین صحنههایی به هراس بیفتد. جالب آنجاست که در تمام موارد اعترافات اجباری، معلوم نیست مسئولیت با کدام نهاد است؛ چرا صداوسیما در این موارد صرفا مجری است. مثلا در ماجرای اعترافات مائده هژبری بالاخره معلوم نشد کدام نهاد چنین دستوری داده است؛ از یک طرف صداوسیما اعلام میکرد پخش اعترافات با دستور قضایی و محصول مشترک صداوسیما و معاونت فرهنگی ناجا بوده، اما پلیس فتا و قوه قضائیه اعلام میگفتند پخش اعترافات مائده هژبری ربطی به آنها ندارد و اصلا توسط آنها احضار نشده است! کار تا آنجا پیش رفت که حتی مدیر روابط صداوسیما که گفته بود دستور قضایی وجود داشته، به دادسرا احضار شد!
اعترافات تلویزیونی در ایران هیچگاه مختص فعالان سیاسی یا گروههای معاند نبوده است و برای نشاندن مخالفان مقابل دوربین هیچ استثنایی وجود ندارد؛ سعیدی سیرجانی، عزتالله سحابی و غلامحسین میرزاصالح، سیامک پورزند از جمله چهرههای فرهنگی بودند که علیه خود اعتراف کردند. ناخدا ابراهیم افضلی اولین فرمانده نیروی دریایی ایران نیز مقابل دوربین نشست و پس از آن به استناد همان اعترافها اعدام شد. صادق قطب زاده رئیس صدا و سیمای ایران بود که در همان صدا و سیما اعترافات او پخش شد و او را نیز اعدام کرند.
در مجلس دهم، نمایندگان طرحی به مجلس بردند که بر پایه آن اعترافات تلویزیونی ممنوع میشد. مفاد طرح چنین بود: «ضبط اعترافات تلویزیونی اشخاص و پخش آن از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و دیگر رسانههای گروهی در هر مرحله از مراحل تعقیب و تحقیقات مقدماتی ممنوع است و مرتکب اعم از تهیه کننده و پخش کننده علاوه بر الزام به اعاده حیثیت از متهم به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال محکوم خواهد شد.»
با این حال آن طرح در همان مجلس دهم نیمهکاره ماند و به نتیجه نرسید؛ چه آنکه حامیان اعترافات تلویزیونی بسیار قدرتمندتر از منتقدان آن بودند. حجت الاسلام علم الهدی پس از طرح این موضوع در مجلس، در خطبه نماز جمعه مشهد گفته بود «این طرحی که در مجلس مطرح شده مبنی بر منع پخش اعترافات، ضد شفافیت است. شخصی که محور رسانههای ضد انقلاب بوده و سپاه این را گرفته است. حالا یک عنصر این چنینی اگر آمد افشاگری کرد و عناصر خبررسانش را اعلام کرد، مردم نفهمند؟ حالا اگر این خائن در دستگاههای ما نفوذ کند، مردم خائنشناس نباشند. پس این عدم شفافت باعث خواهد شد برای مردم ما مسائل روشن نشود.»
مخالفتها با ممنوعیت پخش اعترافات تلویزیونی در حالی بود که بر اساس قانون آیین دادرسى کیفرى «انتشار تصاویر و سایر مشخصات مربوط به هویت متهم در کلیه مراحل تحقیقات مقدماتى توسط رسانهها و مراجع قضایى و انتظامى ممنوع است.»
زمانی هم که اعترافات سپیده قلیان و اسماعیل بخشی پخش شد، آیت الله مکارم شیرازی و بیات زنجانی هر دو آن را محکوم کردند. آیت الله مکارم در فتوایی اعلام کرد «تا زمانی که جرم و اتهام شخص متهم ثابت نشده، نمیتوان اسم و تصویر و اقراری که داشته است را منتشر کرد و حتی بعد از ثبوت هم اگر جرم مخفی بوده، آشکار کردن آن جایز نیست.»
آیتالله بیات زنجانی نیز در فتوای خود اینگونه نوشت: «این کار علاوه بر اینکه مشروع نیست، از نظر اخلاقی نیز درست در برابر کرامت انسان و حرمت اوست و بنا بر روایات مستند و مورد وثوق این اعترافات در دادگاه نیز قابلیت استناد ندارد.»
جعفرزاده ایمن آبادی نماینده پیشین مجلس درباره اعترافات تلویزیونی چنین میگوید: «افکار عمومی هیچگاه اعترافات تلویزیونی را باور نمیکند بنابراین پخش این برنامهها تنها هزینهای برای نظام است. اگر فردی دستگیر شود و پس از آزادی، حتی به دروغ بگوید من در دوران بازداشت، مورد ضرب و شتم واقع شدم، ۸۰ درصد جامعه این حرف را میپذیرند. دلیل باور جامعه این است که مسئولان امر همیشه ضرب و شتم را تکذیب کردند، از اینرو بسیاری از مردم به آنها بیاعتماد شدند برای همین میگویم کاش اگر تخلفی انجام میشود شفاف به مردم گزارش شود و سپس روی به اصلاح آن روند آورد تا اعتماد در جامعه افزایش پیدا کند.»
تاریخ اعترافات تلویزیونی در ایران
سابقه اعترافات تلویزیونی در ایران به دوره محمدرضا شاه پهلوی برمیگردد که برای نخستین بار پرویز نیکخواه در سال ۱۳۵۰ مقابل دوربین صداوسیما نشست و با اعتراف به اشتباه خود، از انقلاب سفید و دستاوردهای آن دفاع کرد. بار دیگر رهبران کنفدراسیون به صورت تلویزیونی اعتراف کردند. مصاحبههای رادیویی پرویز قلیچخانی، غلامحسین ساعدی، رضا براهنی از جمله اعترافات اجباری بود که منتشر شد.
بیشتر بخوانید: چرا کمپین من محجبه و مخالف گشت ارشاد هستم اهمیت دارد؟
مصاحبه تلویزیونی غلامحسین ساعدی در برنامهای به نام گفتگو در سال ۱۳۵۴ پخش شد که در آن هم از مخالفان شاه و هم از خودش انتقاد کرد و هم از «انقلاب شاه و ملت» ستایش کرد.
مغز متفکر برنامههای اعتراف تلویزیونی «پرویز ثابتی» بود که در سالهای گذشته خاطراتش را در کتابی به نام «در دامگه حادثه» بیان کرد. اما این مسیر بعد از انقلاب هم ادامه یافت و چهرههایی همچون محمدعلی عمویی، نورالدین کیانوری، محسن علوی، علی شناسایی، رضا شلتوکی، گاکیک آوانسیان، تقی کیمنش، حیدر مهرگان (رحمان هاتفی)، غلامحسین قناعتی، حسن قزلچی، حسین پور و احسان طبری از جمله مشهورترین چهرههایی بودند که در تلویزیون علیه خود اعتراف کردند.
یکی از عجیبترین اعترافات در ایران، اعتراف مازیار ابراهیمی بود که بعدها مشخص شد زیر فشار اعتراف کرده و نقشی در ماجرا نداشته است. او مبلغی هم به عنوان غرامت دریافت کرد، با این حال کسانی که او را مجبور به اعتراف کرده بودند، هیچگاه مشخص نشدند.
اعترافات اسماعیل بخشی هم از مواردی بود که در سالهای اخیر بازتاب بسیاری داشت. او بعدا اعلام کرد که تحت فشار بوده و آن برنامه هیچ وجاهت قانونی ندارد.
اعترافات تلویزیونی شامل حال یک مدلینگ هم شد. یک خانم مدل روزی به عنوان کارآفرین میهمان برنامه تلویزیونی بود و روز دیگر شرمسار از مدلینگ جلوی دوربین نشست! الهام عرب نام مدلینگی بود که در مقابل تلویزیون ابراز شرمندگی کرد.
اعترافات مائده هژبری، دختر نوجوان ۱۷ ساله یکی دیگر از جنجالیترین اعترافات تلویزیونی دراین سالها بود. دختری که صرفا در صفحه اجتماعی خود میرقصید، بعد با گریه در تلویزیون ظاهر و از آنچه انجام داده بود ابراز ندامت کرد. هنوز هم بسیاری از خود میپرسند که چرا باید یک دختر در این سن و سال چنین برخوردی شود. تا امروز هیچکس مسئولیت آن را نپذیرفته است.