اقتصاد۲۴ – ناامنی در بافتهای تاریخی کشور، یکی از دغدغههای کنشگران میراث فرهنگی و گردشگری و ساکنان این محلات شده است. بیتوجهی عامدانه و گاه نادانسته وزارت میراث فرهنگی و شهرداریها به بافتهای تاریخی، بهانهای برای تهدید و تخریب این بافتهای ارزشمند شده و خود به افزایش ناامنی در این نقاط دامن زده است. از سوی دیگر افزایش معضلات اقتصادی آسیبها را در این محلات باز هم تشدید میکند. تداوم این روند در حالی است که وزارت میراث فرهنگی به عنوان متولی حفاظت در برابر تخریب بافتهای تاریخی سکوت کرده.
عبارت «بافت تاریخی» که حدود ۳ دهه است که در ادبیات شهرسازی و معماری و گفتگوهای میان فعالان حوزه میراث فرهنگی اهمیت یافته، برگرفته از همان واژه بافت در زیست شناسی است و اشاره به پویایی و حیات موجود زنده دارد.
شورای عالی معماری و شهرسازی چنین تعریفی از بافت تاریخی ارائه داده است: «گسترهای به هم پیوسته که با ریختشناسیهای متفاوت، طی دوران حیات شهری در داخل محدوده شهر و یا در حاشیه آن در تداوم و پیوند با شهر شکل گرفته باشد، این گستره میتواند از بناها، مجموعهها، راهها، فضاها، تاسیسات و تجهیزات شهری و یا ترکیبی از آنها تشکیل شده باشد.» بافت تاریخی در هر شهر به اجزای کوچکتری که محله مینامیم تقسیم میشود.
تا پیش از آغاز توسعه شهری، محلات اجزای اصلی تشکیلدهنده شهرها بودند و همگنی و همسانی قومی، مذهبی، حرفهای و طبقاتی، همبستگی، تعاون و همیاری از ویژگیهای مهم و آشکار آنها بود. به عبارت دیگر محلات دارای انسجام اجتماعی و هویتی بودند که امروزه از میان رفته است. در این گزارش به محلاتی در قزوین، تهران و شیراز پرداختهایم که با این آسیبها کماکان روبهرو هستند.
محله دباغان قزوین
شهر قزوین بر اساس کتابچه سرشماری سال ۱۲۹۸-۱۲۹۹، هفده محله داشت. در این سرشماری که در دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار انجام گرفته است به نام محله دباغان برمیخوریم. نام محله برگرفته از پیشه ساکنانش است که در گذشته به دباغی پوست مشغول بودهاند. به همین دلیل در منتهیالیه جنوب و جنوب غرب حصار شهر و در همسایگی گورستان کهنبر قرار گرفته است.
به اعتقاد ناصر نوروززاده چگینی، باستانشناس و عضو هیئت مدیره ایکوموس، از آنجا که فرآیند عملآوری پوست و خصوصاً پختن آن در دیگ، بوی نامطبوعی دارد، لازم بود این محله جایی دورتر از سایر محلات شکل بگیرد. حسین طحان، قزوینپژوه و باستانشناس هم معتقد است اگر در گذشته پیش از دوره صفوی، بازار قزوین حوالی مسجد جامع بوده باشد، محلاتی در حاشیه و پیرامون آن وجود داشته که نیاز بازار را برطرف میکردند و امروزه جز نامی از آنها نداریم. محلاتی نظیر تنورسازان، حلاجان و دباغان که هر سه پیرامون خیابان سپه و مسجد جامع هستند.
این محله در طرح توسعه حرم امامزاده حسین (ع) که نزدیک به ۳۰ دهه پیش مطرح و در دهه ۹۰ شمسی اجرا شد، بسیاری از فضاهای مسکونی و انسجام اجتماعی و هویت خود را به کلی از دست داد. اگرچه شماری از اهالی قدیمی هنوز در محله زندگی میکنند و راویان گذشته محله هستند، اما گستره زیادی از محله تخریب شده و باقیمانده خانههای مخروبه آن پناهگاهی برای معتادان و افراد بیسرپناه است.
چنان چه از مردم محل گرفته تا فعالان حوزه میراث فرهنگی کمتر جرات نزدیک شدن به فضاهای تخریب شده را دارند. بعد از اینکه خردهسرقتهایی از خانههای مردم محل گزارش شد و سازمان میراث فرهنگی (وزارتخانه امروزی) برای جلوگیری از تخریب این محله دست روی دست گذاشت، با بالاگرفتن اعتراضات فعالان و مردم محل عاقبت دورتادور فضاهای تخریب شده سکوهای سنگی کشیده شد و نهالهایی در آن کاشتند. اما این اقدامات هیچ تاثیری بر بازگرداندن هویت سابق محله نداشت.
حسین طحان، قزوینپژوه: اگر پیش از دوره صفوی، بازار قزوین حوالی مسجد جامع بوده باشد، محلاتی در حاشیه و پیرامون آن وجود داشته که نیاز بازار را برطرف میکردند و امروزه جز نامی از آنها نداریم. محلاتی نظیر تنورسازان، حلاجان و دباغان
محله سنگسیاه شیراز
سنگ سیاه یکی از محلات قدیمی شیراز است. در زمان کریمخان زند که حصار شهر کوچکتر و از تعداد محلات کاسته شد، محله سنگسیاه از ادغام دو محله قدیمی دروازه کازرون و باهلیه ایجاد شد. نامش را از سنگ سیاهی که بر مقبره عمر به عثمان بیضائی ملقب به سیبویه است گرفته. با رهاشدن بسیاری از خانههای تاریخی و رفتن مردم به محلات بالای شهر، این محله ساکنان اصیل خود را از دست داد و با اینکه بسیاری از بناها و خانههای آن احیا شد، اما اکنون به محلی برای اسکان مافیای مواد مخدر تبدیل شده است. به همین دلیل معتادان حتی از شهرهای دیگر به این محله رفت و آمد دارند و با جمعآوری ضایعات از نقاط گوناگون شهر و فروش آن در این محله عملا آن را به پایگاه خود تبدیل کردهاند.
محله عودلاجان تهران
به اعتقاد محققان عودلاجان توسعه یافته بخشی از محله بازار است. حسین کریمان در توضیح نام این محله به کارکرد آن اشاره میکند که در گذشته آب از این محله که در ارتفاع قرار گرفته به سایر محلات تهران تقسیم میشد. کریمان او یا عو را تلفظ محلی «آب» میداند و میگوید به همین دلیل این محله به اودلاجان/ عودلاجان معروف شد. در دوره قاجار ساکنان این محل بیشتر از اعیان و اشراف وابسته به دربار تشکیل میشد. تا دوره پهلوی دوم بیشتر ساکنانش از میان پیروان سایر ادیان از جمله یهودیان و کلیمیان بودند. امروز کلانمحله عودلاجان به واسطه طرحهای توسعه شهری به سه بخش شرقی، میانه و غربی تقسیم شده است. خانه مدرس، مهربان، قوامالسلطنه، محله پامنار، مدرسه دارالفنون و بسیاری بناهای دیگر در این محله گویای ارزش تاریخی و معماری آن است. اما با کوچ ساکنان این محله از دوره پهلوی اول هویت محله تغییر کرده است.
بیشتر بخوانید: تخریب بافت تاریخی یزد
ساکنان جدید محله اقشار کمدرآمد، مهاجران دیگر شهرهای ایران و حتی تبعه کشورهای همجوار بودند که به امید یک زندگی آرام بدون جنگ به ایران کوچ کرده و در این محله ساکن شده بودند. از سوی دیگر از آنجا که بازار همواره عنصر اقتصادی نیرومندی به شمار میآید، با تملک پلاکهای پرشمار در این محله، خانههای آن به انباری برای نگهداری کالاها تبدیل شده است. اما بر اساس گزارش سازمان نوسازی و بهسازی شهر تهران در ۱۳۸۶ آنچه بیش از همه انسجام اجتماعی محله را از میان برده است، عبور دو خیابان شمالی جنوبی سیروس و پامنار از دل بافت است. امروزه به سختی میتوان گفت مترو توپخانه و پیرامون کاخ گلستان و در کل اکثر گستره محله عودلاجان جای مناسبی برای عبور و مرور است.
از سرقت و قاپیدن گوشی همراه از دست مردم گرفته تا حضور مافیای مواد مخدر و معتادانی که در کنج پسکوچههای محله عودلاجان در ملاعام نشستهاند و مواد میکشند و به گواه ساکنان محله از ساعت ۹ شب به بعد کاربری محله تاریخی عودلاجان به کلی تغییر کرده و محلی برای نوع دیگری از فساد تبدیل میشود.
دلیل دیگر سوداگری است. در بینش مسئولان کشور بافت تاریخی که قطعا با گذر زمان مشکلاتی دارد، بیارزش و به اصطلاح فرسوده است. از نگاه آنها اگر طرحهای توسعه شهری درون بافتهای تاریخی انجام بگیرد که زیرساختهایش آماده است، به صرفهتر خواهد بود. آنچه در این میان به چشم نمیآید ارزش بافت تاریخی است.
چرا بافت تاریخی به وضعیت نابهسامان و ناامنی دچار شد؟
محمدمهدی کلانتری، پژوهشگر بافت تاریخی و مرمتگر معتقد است این رویداد هم میتواند سهوی باشد و هم عمدی. تغییر سبک زندگی مردم و منتقل شدن آنها از محلات قدیمی به محلات جدید عاملی برای ایجاد چنین وضعیتی است. امروزه کمتر کسی میتواند در یک خانه قاجاری یا قدیمیتر زندگی کند. اما دلیل دیگر به وجود آمدن چنین وضعی برای بافت تاریخی، سوداگری است.
در بینش مسئولان کشور بافت تاریخی که قطعا با گذر زمان مشکلاتی دارد، بیارزش و به اصطلاح فرسوده است. اگر طرحهای توسعه شهری درون بافتهای تاریخی انجام بگیرد که زیرساختهایش آماده است، به صرفهتر خواهد بود. از نگاه آنها اگر این طرحها درون بافتهای تاریخی انجام بگیرد که زیرساختهایش آماده است و آنچه در این میان به چشم نمیآید ارزش بافت تاریخی است. کلانتری میگوید: «با این طرحها مقاومتی (از سوی متخصصان) شکل میگیرد.
برای آنکه این مقاومت را بشکنند، انگار میخواهند به صورت تعمدی آنجا را ناامن کنند. خدمات نمیدهند، نورپردازی نمیکنند، یعنی شهرداری همان مقدار که به تجریش رسیدگی میکند به عودلاجان هم میرسد؟ قطعا نه. حتی زبالهها درست جمعآوری نمیشود.
اینها همه حالت تعمدی پیدا میکند که اینجا را تعمداً عقبمانده نگه دارند تا جواز تخریبش راحتتر صادر شود. (در این صورت) برای شهرداری درآمد دارد، چون اینها تخریب میشود و باید تراکم بگیرند. پس درآمد شهرداری با تراکمفروشی و مجوز دادن است.» و در نهایت ناامنی برای محلات ایجاد میشود و طبیعتاً مردم که نمیتوانند در چنین وضعی زندگی کنند درخواست خیابانکشی و از میان بردن ناامنی را دارند؛ تا جایی که وقتی فعالان قزوینی با احداث خیابان انصاری شرقی از دل محله تاریخی بلاغی مخالفت کردند، آن را درخواست مردم خواندند.
گفته میشود افرادی از شهرداری که میدانستند خیابان کجا قرار میگیرد از پیش پلاکهایی را خریداری کردهاند. شهرداری فعلی نیز مصر است این طرح را به سرانجام برساند. کلانتری میگوید: «در پروژه بینالحرمین (شیراز) ۳۰ خانه را در سال ۹۳ تخریب کردند، به اسم آنکه اینجا منقلخانه و معتادکده شده است. در طرح ضربتی ۳۰۰ معتاد جمعآوری و ۳۰ خانه تاریخی تخریب شد. بعد مشخص شد که خود شهرداری باجهای در این خانهها قرار داده و سرنگ رایگان به معتادان میداد. معتادان هم از جاهای مختلف ایران بودند.» به نظر میرسد راه حلی که شهرداریها برای زدودن ناامنی ارائه میدهند، این است که به جای جمعآوری معتادان و افراد بیسرپناه کالبد صفوی و قاجاری بافت تاریخی را تخریب کنند تا بدین ترتیب صورت مسئله را به کلی پاک کند.
اما نقش وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در این موقعیت به عنوان متولی امر حفاظت چیست؟ آنچه از نتیجه کار برمیآید این است که این سازمان چشمش را به روی این تخریبها بسته است. اگرچه طرح انصاری شرقی در قزوین هنوز اجرا نشده، اما خطر آن به کلی رفع نشده است. این وزارتخانه در تخریب محله دباغان واکنش قابل توجهی از خود نشان نداد. در مناطقی مانند عودلاجان تهران، اصفهان، شیراز و سایر نقاط کشور هم به نظر میرسد این سازمان قدرتی برای ایستادگی در مقابل طرحهای توسعه شهری در بستر بافت تاریخی ندارد.