اقتصاد۲۴- نزدیک به یک ماه است که خیابانهای ایران شاهد اعتراضات خیابانی است. اعتراضاتی که با مرگ مهسا امینی و با شعارهایی که مستقیما انتقاد از عملکرد گشت ارشاد را نشانه گرفته بود، آغاز شد، اما در ادامه به مباحث دیگر هم بسط پیدا کرد. بسیاری، اما جرقه اعتراضات را مساله پوشش و حضور گشت ارشاد در خیابانها میدانند، موضوعی که در سالهای اخیر حتی میان مسئولان هم اختلاف نظر ایجاد کرده است. طی سالهای بعد از انقلاب سبک پوشش زنان چه تغییراتی کرده؟ این تغییرات نشانه چیست؟ و آیا سیاستگذار متوجه این تغییرات شده؟ شیوا علینقیان، مردمشناس و مدرس دانشگاه در سالهای ابتدایی دهه نود سیر تحولی پوشش زنان در پایتخت را بررسی کرده است. او میگوید در تمام آن سالها گروهی از زنان طبقه متوسط پارتیزانی عمل میکردند و میتوانستند در فضاهای مختلف شهری با پوششهای متنوعی حاضر شوند. به گمان او و برخلاف یافتههای پژوهشش، زنان و دختران امروزی مانند پیشینیانشان عمل نمیکنند و صراحت در پوشش را پذیرفتهاند. با او به تفصیل در اینباره گفتگو کردهایم.
سبک پوشش زنان طی چند دهه گذشته دستخوش تغییراتی شده است. این تغییرات از نگاه علوم اجتماعی نشانه چیست و سیاستهای دولتها در این میان چه نقشی ایفا کرده است؟
مسئله پوشش قبل و بعد از انقلاب همواره مورد توجه دولتها بوده است. موضوع نظارت بر پوشش به گشت ارشاد محدود نیست. گشت ارشاد در اوایل انقلاب هم با اسامی دیگری هم فعال بوده، اما با تصویب آن در سالهای میانی ۸۰ با تبصرههای تازه ارگانهای تازه را درگیر کرد.
باید این را در نظر بگیریم که در این ۴ دهه چقدر زندگی اجتماعی ما متحول شده است. ما از یک سو با روند جهانی شدن روبهرو هستیم و از سوی دیگر دسترسی به اطلاعات آزاد افزایش یافته است به گونهای که درک زنان از خودشان، هویتشان و بدنشان امروز با دو دهه پیش قابل قیاس نیست. آمار تحصیلات بالای زنان و اشتغال هم شاخصهای دیگری است که باید به آن توجه کرد. هر چند نرخ مشارکت اقتصادی زنان پایین است، اما به هر حال در مقایسه با دهههای اول انقلاب حضور زنان حتی در خود خیابان افزایش پیدا کرده است. البته هر چند زنان بیشتر در مشاغلی درگیر میشوند که از سلسله مراتب بالای قدرت دور است بنابراین اینکه صرفا زنان در خیابان و محیطهای کار دیده میشوند نشاندهنده افزایش شمول اجتماعی آنها در دیدگاه سیاستگذاران نیست. به عبارت دیگر این فراوانی باعث تحقق عدالت جنسیتی نشده است. میخواهم بگویم این بستر اجتماعی تغییر کرده است و زنانی که امروز ما در سال ۱۴۰۱ در جامعه میبینیم با زنان ابتدای انقلاب متفاوتند. سبک زندگی تغییر کرده، نیازهای زنان متفاوت شده و الگوی پوشش هم به تبع آن تغییر کرده است؛ بنابراین بخشی از تغییر الگوی پوشش دال بر تحولات جهانی شدن و دسترسی به اطلاعات آزاد است و بخشی دیگر به جریانهای جدید هویتیابی بازمیگردد. پوشش زنان سالهاست که به خودی خود تبدیل به یک پروبلماتیک شده است.
با توضیحات شما آیا میتوان گفت پوشش همواره محل منازعه بوده است؟ از آنجا که شما در زمینه پوشش زنان مطالعه کردهاید علاقهمندیم از این زاویه بحث را پیش ببریم.
من در پژوهشی که در سال ۹۰ انجام دادم قصد داشتم به این پرسش پاسخ دهم که آیا بدن و پوشش زنان در شهری مثل تهران خودش میتواند ابزاری برای گفتگو باشد یا خیر. یعنی شهر صرفا الگوهایی به زنها تحمیل میکند یا زنان هم در این بازی عاملیت دارند و فعالانه سمت دیگر بازی ایستادهاند؟ با توجه به گفتوگویی که با زنان کردم به این نتیجه رسیدم که این فضا، یک فضای فعالانه است. نمیتوانیم بگوییم که زنان عاملیت ۱۰۰ در صدی روی پوششان دارند، ولی همواره طیفی که در انتخاب کدهای پوششی دارند به اینها کمک میکند که با فضای اجتماعی چانهزنی و بده بستان داشته باشند. پوشش زنان را تیپبندی کرده بودم و یک سر طیفی را شناخته بودم. کسانی که تیپ ایدئولوژیک داشتند و با قوانین و «دِرِسکدهای» موجود هماهنگی داشتند در یک سر طیف بودند و سر دیگر طیف افرادی بودند که از هر فضایی استفاده میکردند تا قواعد را کنار بزنند و حضور اجتماعی متفاوتی داشته باشند.
این یعنی افراد در هر فضایی از شهر که قرار میگرفتند و هر موقعیتی که بودند یک الگویی برای پوشش انتخاب میکردند؟
بله. بعضی زنان اینگونه بودند یعنی کاملا وارد بده بستان میشدند. مثلا دختری با چادر از خانه بیرون میآمد و برای رفتن به دانشگاه چادر را در کوله پشتی میگذاشت، اما با تیپ ظاهری دیگری به مهمانی میرفت. حتی خانمهایی میگفتند که ممکن است در طول روز چندین و چند بار تیپهای پوششی خود را عوض کنند و میگفتند اگر کسی من را در یکی از این میدانها ببیند ممکن است در فضای دیگر نشناسد و یا عواقب زیادی از جمله طرد شدن و ممانعتهای جدی دیگر در پی داشته باشد.
بیشتر بخوانید: فیلترینگ شبکههای اجتماعی موجب نارضایتی بیشتر میشود
این برای من جالب بود که این فضا به آنها فرصت تغییر شکل را میداد در واقع مثل پارتیزانها میتوانستند در بزنگاه تصمیم متفاوتی برای پوشش بگیرند. اتفاق بدی که در این میان به وجود میآمد این رفتار دوگانه یا چندگانه بود و این باعث میشد که شفافیت رفتار اجتماعی آدمها و در واقع صراحت بیان و هویتی این افراد از بین برود و افراد همواره در تلاش باشند که خودشان را تطبیق دهند و مورد پذیرش کنند البته این به آن معنا نیست که خودشان عاملیت ندارند. این در واقع یک رابطه دیالکتیکی ایجاد میکرد و این یعنی آدمها در آن فضا که قرار میگیرند فضا را هم بازتعریف میکنند، در واقع تنها فضا به آنها تحمیل نمیشود، آنها هم روی فضا و روی میدان تاثیر میگذارند.
افرادی که با این شیوه عمل میکردند از کدام قشر اجتماعی و در چه سنینی بودند؟
گروه سنی که من کار میکردم تا ۶۵ سال بود و فکر میکنم این گروهی که الان دربارهشان توضیح میدهم، قشر دانشجو و دبیرستانی بودند. یعنی از ۱۸ سال شروع میشد و تا ۴۰ سال میرسید. البته بیشترشان طبقه متوسط شهری بودند و این موضوع قابل ارجاع به تمام طبقات و گروههای اجتماعی نیست.
این رفتارها معمولا زمانی نمود بیشتری دارد که سختگیری عمومی هم بیشتر است؟
بله. دورهای بود که گشت ارشاد سختگیری میکرد و از آن طرف یک سری از این «حجاب استایلها» و «جشنوارههای پوشاک و مد اسلامی» شروع به فعالیت کرده بودند. از سال ۸۸ که یافتههایم را جمع کردم، گشتهای شبانه ایجاد شده بود. هدف از این گشتها «کنترل اراذل و اوباش» اعلام شده بود، اما یکی از وظایفی که برای خود ایجاد کرده بودند همین داستان رصد ماشینها، دور دور جوانان در خیابانها و پوشش و حجاب زنان بود.
اکنون نزدیک به ۱۰ سال از پژوهشی که شما انجام دادید گذشته است، تصور میکنید نوجوانان و جوانان نسل جدید تا چه اندازه به این تغییرات پوششی در موقعیتهای مختلف باور دارند؟ یعنی آیا نسل جدید هم مانند جوانان طبقه متوسط ده سال قبل در بزنگاههای مختلف پوشش خود را تغییر میدهند؟
در سالهای گذشته و هرچه به سال ۱۴۰۱ نزدیک میشویم تغییر دادن و سیالیت کمرنگ شده است. مسئلهای که در آن زمان عملکرد آدمها در ذهنم ایجاد میکرد این بود که این شیوه رفتاری شفافیت اندیشه و اعتقادات آدم را پنهان میکرد. یعنی این افراد به نوعی ریاکار میشدند و مشخص نبود که چگونه فکر میکنند یعنی پوشش نشاندهنده طرز فکر افراد نبود. در آن دوره ما افرادی را میدیدیم که مدام تغییر شکل میدادند. ابهامی وجود داشت که آیا آدمها به واسطه پوششان قرار است پیامی برسانند یا نه! اما نسل جدیدی که ما با آنها روبهرو هستیم شفافیت و صراحت بیشتری در بیان نیازها و خواستههایشان دارند، موضوعی که دولت و جامعه را هم شگفتزده کرده است. وقایع جدید نشان داد که این افراد صریحند و خواستههای مشخصی دارند و به جای اینکه تلاش کنند که وارد بازی شوند یا هم و غمشان این باشد که چگونه قوانین را دور بزنند، یک قدم میآیند جلو و میگویند این را میخواهیم یا نمیخواهیم. به عبارتی اگر من و همسنانم میکوشیدیم تا دست به مقاومت بزنیم، آنها با صراحت و شفافیت بیشتری برای تغییر قوانین تلاش میکنند.
یعنی در واقع فردی از نسل جدید برخلاف یافتههای پژوهش شما از نسل قبل، صراحت بیشتری در پوشش خود نشان میدهد.
در واقع تعداد زنان جوانی که حاضرند به دلیل حضور در یک مکان نوع خاصی از پوشش را انتخاب کنند، کمتر شده است. این شفافیت بیشتر شده است و این را باید به فال نیک گرفت. در واقع شاید دولتها دلشان بخواهد که همه چیز باشد، ولی رسمیت نداشته باشد. ما در دورهای بودیم که افراد ممکن بود استاد دانشگاه باشند با چادر تردد کنند، اما در مهمانی اصلا حجاب نداشته باشد ما این را دیده بودیم و حتی سیستم هم این را میدانست، اما نادیده میگرفتند و میگفتند همین که فرد با حفظ قوانین عرفی به دانشگاه میآید یعنی کسی را به دگرپوشی دعوت نمیکند خودش کافی است. میخواهم بگویم آن نسخه از حجاب رسمی در عمل خیلی قبلتر از معنای فقهی خود تا حدی تهی شده بود و تلاش دولتها برای «فرهنگسازی» خیلی در این زمینه موفق نبود به حفظ فرم ظاهری آن قناعت میکردند.
گشت ارشاد به عنوان نماد رویکرد انضباطی طی این سالها سعی کرده با استفاده از ابزار خودش افراد را به پوشش مطلوب دولتها نزدیک کند. دقیقا در همین سالهایی که شما میگویید نسل جدید صراحتش در پوشش افزایش پیدا کرده است. آیا میتوان گفت جامعه جدید به این رویکرد تن نداده است؟
به نظر اینطور میآید. جوانترها به واسطه صراحتی که پیدا کردهاند به این رویکرد تن نمیدهد. اما یک نکته دیگر هم این میان وجود دارد. برای خود موضوع گشت ارشاد و مقابله با بدحجابی هم مصداقهای درست و مشخصی وجود ندارد و با ابهام روبهروست. در واقع گشت ارشاد در عملکرد خود با یک بینظمی روبهرو بود. این بینظمی بستری ایجاد کرد که نسل جدید که اتفاقا پرشور هم است به این رویکرد نامشخص و مبهم تن ندهد. سیاست گشت ارشاد سیاستی یک بام و دو هوا بوده است.
بیشتر بخوانید: مروری بر دیوارنگاه هایی که در یک دهه اخیر جنجال به پا کردند
شاهدیم در روزهایی که به مشارکت مردم در رویدادهای سیاسی اجتماعی نیازی نیست، فشار گشت ارشاد هم حداکثری بوده و در روزهایی که به حضور حداکثری مردم نیاز است، فشار کم میشود. به عبارتی مسئله بیش از آنکه خود بحث پوشش و حفظ حجاب باشد، کنترل بدنهاست به همین دلیل اینکه مصادیق بدحجابی را چه کسی و با چه سازوکاری تعیین میکند هم مبهم است، درواقع بروکراسی آشفته، قوه قهریه آشفته هم ایجاد کرده است.
از نظر صراحت نسل جدید در پوشش گفتیم، این روزها شاهد صراحت آنها در وجهههای دیگری نیز هستیم، به نظر شما به عنوان یک مردمشناس این صراحت نسل جدید را تا چه اندازه دولت به عنوان نهاد تصمیمگیر و سیاستگذار شناخته است و تا چه اندازه نسبت به نیازهای این نسل آگاهی دارد؟
به هرحال سیاستگذار برای شناخت جامعه به جز مطالعات کیفی انسانشناختی و شناخت بسترهای سیاسی و اقتصادی که متعهد به واقعیتهای زندگی روزمره مردم باشد، راه دیگری ندارد. اما باید موضوعی را در نظر گرفت؛ اصحاب علوم اجتماعی هم میتوانند به صورت روزمره تحلیل ارائه دهند، اما این تحلیلها موقت و در پرانتز است یعنی بیشتر گمانهزنی است تا تبیین واقعیت اجتماعی. زمانی که یک کنش یا خیزش اجتماعی به مراحل شکوفایی و تثبیت برسد میتوانیم درست تحلیلش کنیم. این را باید در نظر داشت و اگر سیستم سیاستگذار قوی و مردمی ظاهر میشد بازهم چند پله از تحولات اجتماعی عقب میماند. اما اکنون ما با سازوکاری طرفیم که عملا به پژوهشها و جمعآوری دادهها بها نمیدهد.
به خاطر دارم که پژوهشی را برای یکی از سازمانهای دولتی انجام داده بودم و وقتی قرار بود حقالزحمه را بگیرم به من گفتند نتایجی که شما به ما ارائه میکنید با نتایج مطلوب ما فاصله دارد و به همین دلیل ما نمیتوانیم آن را منتشر کنیم و اصلا تحویلش بگیریم. ما با چنین رویکردهایی مواجه هستیم. در واقع پژوهش به جای ترسیم وضعیت کنونی قرار است عملکردهای سازمانی را تایید کنند. در تمام سازمانها دفتر پژوهش وجود دارد، اما اینکه چه کسانی آنها را انجام میدهند و به چه قواعدی تن میدهند مبهم میماند. من فرد پژوهشزدهای نیستم و همیشه مخالف نوشتن بیرویه مقالات عمدتا بیخاصیت علمی-پژوهشی بودهام، اما در همان حد هم به پژوهشهایی که تلاش میکنند تصویر بیواسطهای از زندگی روزمره نشان دهند، توجهی نمیشود.
مثلا مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۳۹۷ مطالعهای انجام داده بود با عنوان «عوامل مؤثر بر اجرایی شدن سیاستهای حجاب و راهکارهای پیش رو» که در جمعبندی آن محتملترین سناریو سیاستی را اتخاذ سیاست «تغافل» با بیحجابی تعریف کرده بود و آن را حاصل بنبست سیاستی در زمینه حجاب دانسته بود. نکته جالب توجه آن است که آن پژوهش جرمزدایی از بیحجابی را به یک دلیل ممکن میداند؛ اینکه در باور عامه مردم بیحجابی دیگر انگ دانسته نمیشود. به همین دست پژوهشها که به سفارش نهادهای رسمی تهیه میشود نیز توجه لازم صورت نگرفت.
به عنوان پرسش آخر و برای جمعبندی، دورنمای رویکرد کنونی به مقوله پوشش را چگونه ارزیابی میکنید؟
به عنوان جمعبندی باید بگویم که نگاه و واکنش دختران جوان نسبت به حجاب و سایر سیاستهای جنسیتی در روزهای گذشته شاید برای اصحاب علوم اجتماعی به اندازه دیگران پدیده عجیب و شگفتانگیزی نباشد، زیرا میتوان آن را در امتداد همان اینفراپالیتیک زنان در تعامل با خیابان، خانواده و دولت دید. منظور از اینفراپالیتیک شیوههای غیررسمی است که گروههای زیردست به کار میبرند تا شرایط سخت حاکم بر خود را تحملپذیرتر کرده و مخالفت خود با آنها را اعلام کنند. آنها رفتارهایی که خواست نهادهای قدرت است را به گونهای انجام میدهند که معنای مورد نیاز خودشان را تامین کند. حتی ممکن است عمل در ظاهر یکسان معنای متفاوتی داشته باشد. این رفتارها که دستکم در دو دهه گذشته شیوه غالب تعامل زنان شهرنشین با نهادهای رسمی بوده است امروز صراحت بیشتری پیدا کرده و از مقاومتهای خرد به مبارزه مدنی تغییر شکل داده است.
منبع: پیام ما