اقتصاد۲۴-فعال سیاسی اصولگرا گفت:سال ۹۶ یک بررسی میدانی کردیم و سه واژه پرتکرار در زبان مسئولان و رسانههای داخلی و حکومتی را استخراج کردیم. این سه واژه عبارت بودند از: فساد، ناکارآمدی و اینکه مسئولین گوششان سنگین است و حرفهای مردم را نمیشنوند. در آن زمان بعد از تحقیقات میدانی به مقام معظم رهبری نامهای نوشتم که این سه واژه بسیار تکرار میشود و وجود دارد.
اغتشاشات سناریویی بود که از قبل طراحی کرده بودند و برای اجرای آن، منتظر یک بهانه و اتفاق بودند. اگر داستان مهسا هم نبود، خودشان کشتهسازی میکردند. بعضیها تعبیر میکنند که خود مهسا امینی هم در سناریو بوده است و در همین راستا، خانمیکُرد، جوان و اهل تسنن را انتخاب کردهاند؛ این تحلیل را قبول ندارم؛ اغتشاشات سناریویی بود که از قبل طراحی کرده بودند و برای اجرای آن، منتظر یک بهانه و اتفاق بودند. اگر داستان «مهسا» هم نبود، خودشان کشتهسازی میکردند. شما ببینید از آن روز تابهحال چقدر کشته سازی کردند؟. به نظر من بهاندازه این دو ماه، هیچوقت کسی اینقدر سکته و تصادف نکرد و سرطان نداشته است! درواقع برای هرکه، هر اتفاقی میافتد داخل سناریوی کشته سازی میآورند که رژیم و نظام این کار را کرده است!
در این مدت از تمام ابزارهای خود استفاده کردهاند. برای برخی از تحلیلها نیز شواهدی موجود بود. در اصل آنها معتقد بودند رهبر معظم انقلاب کسالت سنگینی دارند و خود را برای زمانی که ایشان دیگر نباشند آماده کرده بودند تا آن زمان اغتشاش کنند. بهاصطلاح، فوت مهسا امینی زایمان زودرس شد. شروع اغتشاشات در آن زمانی که آنها میخواستند آغاز نشد و این جزو مشیتهای الهی بود که دستشان رو شد.
در داخل کشور نیز از قبل یک سری امواجی وجود داشت و دارد که اینها میتوانند بر آن سوار شوند. متأسفانه این امواج وجود دارند. یعنی اقشار مختلف کشور ممکن است به دلایل مختلف نارضایتیهایی داشته باشند. برخی از این نارضایتیها قابلدرمان نیست. مثلاً کسی که پدرش جنایتی کرده و به زندان رفته و اعدام شده است یا دوست داشته اتفاقی بیفتد، ولی نیفتاده و باعث دلخوریاش شده است. اینها مسائلی است که مثل بروز حوادث طبیعی، هرکسی باید با آن کنار بیاید و چاره ندارد. اما مواردی هم هست که اعتراضات مردم در آن بهحق است. متأسفانه مردم و قشر متوسط کشور ازنظر اقتصادی طی ۴-۵ سال اخیر به دو طبقه تبدیل شدهاند: یکی فرودست که در تأمین معیشت عادی خود هم مشکل دارند و دیگری طبقه فرادست. طبقه متوسط در حال مضمحل شدن و از بین رفتن است و این مسئله سنگینی میباشد.
به نظرم دیر یا زود اغتشاشات تمام میشود، اما اغتشاشاتی که اینبار رخ داد نسبت به گذشته هم وسیعتر بود و هم عمیقتر. وسیعتر یعنی هم صحنهها طولانیتر بود، همزمان زیادی (۲ ماه) طول کشید و هم اینکه دامنه آن به دانشگاهها و مدارس و جاهای مختلف کشیده شد.
بیشتر بخوانید: چرا همان اول مرگ مهسا را اطلاعرسانی نکردید؟
سال ۹۶ یک بررسی میدانی کردیم و سه واژه پرتکرار در زبان مسئولان و رسانههای داخلی و حکومتی را استخراج کردیم. این سه واژه عبارت بودند از: فساد، ناکارآمدی و اینکه مسئولین گوششان سنگین است و حرفهای مردم را نمیشنوند. در آن زمان بعد از تحقیقات میدانی به مقام معظم رهبری نامهای نوشتم که این سه واژه بسیار تکرار میشود و وجود دارد، اما آن چیزی که در افکار عمومی تزریق شده و بمباران شده، دهها برابر واقعیت است.
یک واژه فساد و دیگری ناکارآمدی است. ایدهآلهای مردم هم خیلی بلندتر از امکانات است. میگویند حقوقها را دو برابر میکنیم، همه را استخدام میکنیم، به بیکارها کار میدهیم. همین باعث میشود که هم واقعیتها بدتر از واقعیت نشان داده شوند، و هم ایدهآلها غیرممکن نشان داده شوند. یعنی اگر شکاف صد متری است، خودمان ۵۰۰ متری میکنیم. این میشود که جوان میگوید اینها همه بیعرضه هستند (البته اگر نگوید دزد و وابسته و ... هستند)؛ وضع آینده هم که مشخص نیست، فقط کافی است یکی سوار موج شود تا شیشهها شکسته شوند.
بارها گفتم: رئیسجمهور، رئیس قوه قضائیه و دیگران گفتند اعتراض با اغتشاش متفاوت است. یک عده در مملکت به یک سری از کارهای مسئولان اعتراض دارند و این اعتراض، ایرادی ندارد. کسی حق ندارد قانونشکنی کند، اما میتوان بگویند که ما با فلان قانون مخالف هستیم. ما به قانونی که مجلس تصویب کرده است، اعتراض داریم. چرا مجلس رتبهبندی معلمان را راه نمیاندازد؟ باید یک فضا و تریبون رسمی، جا، محل، صدا، امکانات برای اعتراضات مردم بهسرعت به وجود بیاید.
سال دیگر انتخابات مجلس شورای اسلامی است. در انتخابات پیشرو باید فضا بازتر باشد. شورای نگهبان نباید خدایی نکرده یک عده را همینطوری و به علت اینکه تعدادشان زیاد است، حذف کند. گرایشهای مختلف کشور (اصلاحطلب، اصولگرا، معتدل) باید حضور داشته باشند و ما باید گرایشهای اصلاحطلبان را از فتنهگر و آشوبگر جدا کنیم.
شورای نگهبان و مراکزی که با شورای نگهبان کار میکنند باید فضا را باز کنند که در روز انتخابات و در پای صندوق، هر طیفی از مردم بتواند نامزدهای محبوب خود را پیدا کنند.
یکجا گفتم که باید بخشهایی از قانون اساسی اصلاح شود. گفتند باهنر گفته که هر ۱۰ سال یکبار باید این اتفاق بیفتد! گفتم نه. «باید» را من نگفتم، بلکه این اختیار در اصل ۱۷۷ قانون اساسی وجود دارد. صراحتاً آمده است که قانون اساسی هر ۱۰ سال یکبار باید تجدیدنظر شود. یک سری اصول هستند که «الیالابد» قابلتغییر نیستند. اصولی که متضمن جمهوریت و اسلامیت نظام هستند جزو این اصولاند. آنها نمیتوانند تغییر کنند. مثلاً ما نمیتوانیم قانون اساسی را اصلاح کنیم و بگوییم ما مجلس نمیخواهیم. مجلس نماد جمهوریت است. نمیتوانیم بگوییم شورای نگهبان نمیخواهیم، اما میتوانیم بگوییم بهجای اینکه عُمر مجلس ۴ سال باشد، ۶ سال باشد. یا بگوییم دو مجلس میخواهیم. اینها قابل تجدیدنظر هستند و باید اصلاح شوند.
بعضیها تصورشان این است که ما رفراندوم میگذاریم که آیا نظام جمهوری اسلامی باشد یا نباشد! هیچ کشور آزادیخواه دموکرات و لیبرال اینطور اختیاری ندارد. مثلاً فرانسه سابقهای طولانی در دموکراسی دارد و کشوری دموکرات است. در قانون اساسی فعلی میگوید نظام حاکم بر فرانسه، نظام لائیک است. همه کشورها چنین بندی در قانون اساسی خود دارند؛ یکی میگوید «نظام لیبرال دموکرات» و دیگری میگوید «نظام کمونیستی» و «نظام دموکرات» و یکی هم میگوید نظام ما «جمهوری» است.
یکزمانی دو جبهه بود. مرحوم آیتالله مهدوی کنی و عسگراولادی را داشتیم که وزنهای بودند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم الآن در مسائل سیاسی دخالت نمیکنند یا جامعه روحانیت دخالت آنچنانی ندارند. دیگر دوران کاریزمایی شخصیتهای حقیقی گذشته است و باید شخصیتهای حقوقی مثل احزاب قدرتمند شوند. غیر از شخص مقام معظم رهبری (جایگاه ولایتفقیه) که شخص کاریزمایی است کس دیگری را نداریم. در اصلاحطلبان هم همینطور است.
مثلاً آقای خاتمی خیلی کاریزما بود، اما الآن معلوم نیست که چقدر قدرت داشته باشد. یا مثلاً در مجموعههای ما (اصولگرا) هم افرادی بودند. این مسئله به حزب برمیگردد. دوران کاریزمایی شخصیتهای حقیقی گذشته است و باید شخصیتهای حقوقی مثل احزاب قدرتمند شوند.
الآن تلاشمان این است که با استناد به قوانین موجود، نهایتاً با اصلاح برخی از اصول قانون اساسی بتوان چند حزب قدرتمند و قوی در کشور راه بیفتد. فعال شدن حزبها میتواند شکاف در جامعه را کاهش دهد. گفتگوها در احزاب شکل میگیرد. خیلی از کارهایی که به گردن حکومت میافتد، احزاب میتوانند نسبت به آن یک دیواره و خاکریز باشند و درون حزب گفتگو کنند، با احزاب رقیب گفتگو کنند، مذاکره کنند و حتی اعتراضات مردم و اعضا را به سمع و نظر حاکمیت برسانند؛ میتوانند جزء تصمیم گیران و تصمیم سازان باشند.
بعد از ریاست جمهوری به آقای روجانی زنگ زدم و گفتم میخواهم ببینمتان. اصولاً معتقدم کسانی که قبلاً مسئول بودهاند، کارهای خوبی هم کردهاند و البته اشکالاتی هم داشتهاند. مشکل ما این است که همه در چهار سال اول میگویند دولت اول بد است و در چهار سال دوم هم کارهایی میکنند که دوره بعدی این حرفها را میزند. این زیگزاگها بهرهوری را در کشور بهشدت کاهش میدهد. نمیشود بگوییم که آنها کار نکردند و ناکارآمد بودند. البته یک سری اشکالات تلنبار شده هم وجود دارد. تشکیلات جامعه مهندسین تنها تشکل اصولگرایی بود که بعد از دولتِ آقای روحانی بیانیه داد و از خدمات او تشکر و اشکالات آن را هم بیان کرد.
با آقای روحانی یک دیدار بیشتر نداشتم و با آقای ناطق حدود ۱۵ سال جلسه داریم. او رئیس مجلس چهارم و پنجم بود. آن جلسه هیئترئیسه، هرماه برگزار میشود. اما در این جلسه گفتند دولت سایه و بحث سیاسی و این چیزها را نداریم و بحثهای کلان داریم. نهتنها در دولت آقای روحانی بلکه (بعد از دولت آقای روحانی از آقای رحمانی فضلی دعوت کردم و باهم نشستیم. آقای زنگنه یا جهانگیری یا صالحی (رئیس سابق انرژی اتمی) را هم دیدم. اینها که مسئول بودند نباید بعد از مسئولیت حذف شوند و کنار گذاشته شوند. این رویه بدی است و خوب نیست.
خاتمی را ۷-۸ سال است که چهره به چهره ندیدیم، اما در جلسه ختمی که بود او را دیدم، اما در آنجا هم با یکدیگر صحبت نکردیم. فراری هم نیستم و اگر موقعیت پیش بیاید باهم صحبت میکنیم. موضع خودمان را که اصولگرایی است داریم، کاندیدا داریم و با اصلاحطلبان نیز رقابت میکنیم. اما نباید دشمن هم باشیم بلکه باید رقیب باشیم. رقابت با دشمنی فرق دارد. متأسفانه برخی رقابت را به دشمنی تعبیر میکنند. فکر میکنند باید رقیب را از صحنه خارج کنند و در زبالهدانی تاریخ بگذارند.
آقای احمدینژاد گاهاً حرفهای خارج از عرف میزند که نیت خاص خود را دارد و ممکن است ما هم قبول نداشته باشیم. یکزمانی حاکمیت سراغ احمدینژاد نمیرود و کاری ندارد. البته حاکمیت عاقل، بالغ و توانمند است و در زمین ما بازی نمیکند. ممکن است من کاری کنم که نظام را وادار به کاری کنم، اما نظام اجل از این حرفها است.