تاریخ انتشار: ۱۱:۳۱ - ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲

یک چهارم ایرانی‌ها فاقد امکانات اولیه زندگی؛ مسولان پیان آمار‌ها را می‌فهمند؟

معنای حرف آقامحمدی این است که حدود یک چهارم جمعیت کشور از امکانات اولیه زندگی محروم هستند. ما اینجا داریم درباره کشوری صحبت می‌کنیم که دارای ظرفیت‌های بسیار وسیعی برای توسعه و پیشرفت است. حرف درباره کشوری است که دومین ذخایر گازی جهان، سومین ذخایر نفت جهان و دهمین ذخایر معدنی جهان را داراست

اقتصاد۲۴ - علی آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام  اخیرا در سخنانی به آمار‌هایی درباره سطح نازل زندگی بخشی از جامعه اشاره کرد که حتما برای هر خواننده‌ای می‌تواند نگران کننده باشد.
او در پنجمین اجلاس رؤسای کمیسیون‌های شهرسازی و معماری کلانشهر‌ها و مراکز استان‌ها و اولین اجلاس مشترک با معاونین شهرسازی و معماری در اصفهان گفت که «دوهزار و ۲۰ محله و ۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت در سراسر ایران وجود دارد که از امکانات اولیه زندگی مانند مسکن، اشتغال، تحصیلات تا ۱۲ سال، سلامت، خوراک و پوشاک محروم هستند».

به گزارش فراز ، از دیگر آمار‌های مطرح شده توسط آقامحمدی در این سخنرانی اشاره به شناسایی ۸۷۴ هزار تارک تحصیل ۶ تا ۱۷ سال و همینطور وجود یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر در کشور بود که قابلیت توانمندسازی ندارند و باید تحت پوشش نهاد‌های حمایتی قرار بگیرند.

آمار‌های مطرح شده توسط این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام دردآور و نگران کننده بودند، اما کسی از شنیدن آن‌ها شوکه نشد و تعجب نکرد. در واقع سال‌هاست که نهاد‌های رسمی و مجامع پژوهشی کشور انواع و اقسام مختلفی از این دست آمار‌های نگران کننده را مطرح می‌کنند و این دست آمار‌ها تبدیل به بخش طبیعی زندگی در ایران شد اند.

معنای اشاره یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به اینکه ۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت ایران امکانات اولیه زندگی هم ندارند این است که در سطوح عالی تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی کشور، کم و بیش اطلاع نسبی از وضعیت عمومی جامعه و مشکلات در حال تعمیق آن وجود دارد. وقتی یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از چنین اماری مطلع است، حتما وزیر و وکیل و روسای قوا نیز بهتر و بیشتر از آمار‌ها اطلاع دارند.

معنای حرف آقامحمدی این است که حدود یک چهارم جمعیت کشور از امکانات اولیه زندگی محروم هستند. ما اینجا داریم درباره کشوری صحبت می‌کنیم که دارای ظرفیت‌های بسیار وسیعی برای توسعه و پیشرفت است. حرف درباره کشوری است که دومین ذخایر گازی جهان، سومین ذخایر نفت جهان و دهمین ذخایر معدنی جهان را داراست. کشوری که یکی از ده کشور اول دنیا از لحاظ ظرفیت‌های طبیعی و تاریخی برای صنعت گردشگری است و کارشناسان می‌گویند دو برابر کل قاره اروپا ظرفیت توسعه انرژی خورشیدی دارد.

علاوه بر همه این‌ها ظرفیت ژئوپلتیکی ایران برای توسعه صنعت حمل و نقل نیز قرن‌هاست که یکی از نقاط قوت این کشور بوده.

سوال اینجاست که آیا حکمرانان کشور که امروز به چنین آمار‌های نگران کننده‌ای معترف هستند و از بیان آن ابایی ندارند، از خود نمی‌پرسند چرا کشوری با این ظرفیت‌ها باید در چنین شرایطی قرار بگیرد؟ آیا ژنتیک ایرانیان مانع پیشرفت است یا اینکه مدیریت کشور شرایط نامطلوبی دارد؟

در سال ۱۳۹۹ وزارت راه و شهرسازی ایران تعداد حاشیه‌نشینان در ایران را ۲۶ میلیون نفر اعلام کرد. یعنی از هر چهار نفر ایرانی یک نفر در سکونت‌گاه غیررسمی سکونت دارد و حاشیه‌نشین است. این در حالی است که در ابتدای انقلاب، ایران با ۵ درصد حاشیه‌نشینی مواجه بوده. این یعنی افزایش ۵ برابری حاشیه نشینی در ۴۴ سال.

آیا حکمرانان ایران برای اثبات اشتباه بودن مسیر اداره کشور نیاز به استدلال‌ها و نشانه‌هایی بیش از این هستند؟

ترجمه سخنانی که توسط علی آقامحمدی مطرح شده و آمار‌های بیشتری از این دست تنها یک چیز است و آن اینکه مسیر حکمرانی کشور باید تغییر کند. این مسیر اگر درست بود امروز عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نمی‌بایست از آمار عدم دسترسی یک چهارم مردم ایران به حداقل‌های امکانات زندگی سخن بگوید. کاش مسئولین به عمق و معنای آمار‌هایی که مطرح می‌کنند هم می‌اندیشیدند.

ارسال نظر