تاریخ انتشار: ۱۰:۴۶ - ۱۰ خرداد ۱۴۰۲

نگرانی ناصرالدین شاه از تأثیر منفی اعدام‌ها در سفر به اروپا

اسنادی نویافته نشان می‌دهد ناصرالدین شاه قاجار در آستانۀ سفر دوم خود به فرنگ نگران تأثیر منفی اعدام ۱۰ نفر بر افکار عمومی در اروپا بوده است. این ۱۰ نفر به اتهام سنگ‌اندازی به کالسکه شاه و در پی اعتراض به تأخیر در پرداخت به سربازان دستگیر و مجازات شده بودند.

اقتصاد۲۴-اسنادی نویافته نشان می‌دهد ناصرالدین شاه قاجار در آستانۀ سفر دوم خود به فرنگ، نگران تأثیر منفی خبر اعدام ۱۰ نفر به دستور او بر افکار عمومی در اروپا بوده است.

دکتر محمدنادر نصیری‌مقدم - استاد تاریخ و مدیر دپارتمان زبان و ادب فارسی و پژوهش‌های ایرانی دانشگاه استراسبورگ فرانسه- احتمالا اولین پژوهش‌گر ایرانی است که با این اسناد بسیار جذاب روبه‌رو شده است.

او که حاصل تحقیق خود را در قالب مقاله‌ای خواندنی در اختیار فصل‌نامۀ بخارا قرار داده، یادآور شده داستان، مربوط به اتفاقی است که روز چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۲۵۷ خورشیدی در مسیر شاه به حرم حضرت عبدالعظیم رخ داده است.
شاه که قبل از سفر راهی زیارت بود، در مسیر به شکلی غافل‌گیر کننده با گروهی از سربازان اصفهانی مواجه می‌شود که سه ماه بوده جیره و مواجب خود را دریافت نکرده بودند. آنان طبعا تا از حضور و عبور شاه باخبر می‌شوند سعی می‌کنند خود را به او نزدیک کنند به این قصد که عریضه بدهند. شاه اگرچه قول رسیدگی می‌دهد، اما توقف نمی‌کند و سربازان ناچار به دنبال کالسکه می‌دوند تا از نزدیک صحبت کنند یا قول قطعی بگیرند و بدانند باید به که مراجعه کنند.


بیشتر بخوانید: ماجرای عشق مهد علیا به امیرکبیر+ عکس


گرداگرد کالسکه را می‌گیرند و محافظین برای عقب راندن آنان تلاش می‌کنند. در این میانه درگیری رخ می‌دهد و سربازان هم به طرف هم و هم به جانب محافظین سنگ پرتاب می‌کنند. در این غوغا سنگی هم به کالسکه می‌خورد. شاه بیم‌ناکِ جان خود و گرفتاری در میان معرکه می‌شود و به کالسکه‌چی دستور می‌دهد به سرعت و باش تاب دور شود. آن سوتر، اما به سربازانی در جایی دیگر دستور می‌دهد به آن نقطه بروند و سنگ‌اندازان را دستگیر کنند. بدین ترتیب به اصطلاح امروز موضوع صنفی، امنیتی و سیاسی می‌شود.

این اتفاق در سال ۱۲۵۷ خورشیدی و در آستانۀ سفر دوم ناصرالدین شاه به فرنگ یعنی ۲۸ سال قبل از مشروطه رخ می‌دهد؛ در دورانی که پادشاه به صورت مطلق حکم می‌رانده و مالک جان و مال رعایا بوده است. شاه آمادۀ سفر به فرنگ بوده و می‌خواسته تا در پایتخت است قضیه فیصله یابد و خاطر او در سفر طولانی مکدر نباشد. از این رو ۱۰ نفر از مهاجمان به کالسکه ظاهرا بی‌محاکمه و رسیدگی دقیق‌تر به دار آویخته می‌شوندو کثیری را هم شلاق می‌زنند. با این حال، چون در حضور پادشاه این اتفاق افتاده و دستور مجازات را هم شخصا صادر کرده بود نگران تأثیر منفی بر افکار عمومی اروپا در سفر پیش رو هم بوده است.

دکتر نصیری‌مقدم آن دو سند را در مرکز اسناد دیپلماتیک شهر نانت فرانسه دیده است. جایی که طی قریب ۵۰۰ سال گذشته اصل و رونوشت اسناد سفارتخانه‌ها و کنسول‌گری‌ها و مراکز فرهنگی فرانسه در آن نگه‌داری می‌شود.
در یکی از این دو ناصرالدین شاه متنی می‌نویسد تا در اختیار وزیر مختار [سفیر]فرانسه قرار دهند و طبعا انتظار داشته او عین همین اطلاعات را بی کم‌وکاست به دولت خود منتقل کند. «الکساندر ملینه» ضمن ارسال عین نوشته ناصرالدین شاه و در حالی که از آن به عنوان «روایت رسمی» یاد می‌کند گزارش خود را هم با دقت و شرح ماوقع می‌نویسد و به انعکاس توجیهات و توضیحات ناصرالدین شاه بسنده نمی‌کند.

سند اول درباره اتفاق ۱۴ فروردین ۱۲۵۷ خورشیدی (۱۵۵ سال قبل) روایت محرمانه شاه است و دومی گزارش وزیر مختار فرانسه در تهران برای وزیر خارجه.

دکتر نصیری‌مقدم طبعا سراغ منابع داخلی هم آمده تا رد واقعه را در آن‌ها بجوید و بدین ترتیب مجموعا با ۴ روایت روبه‌روییم که نقض‌کننده هم نیستند بلکه مکمل یکدیگرند، زیرا حسب ملاحظات و بسته به مخاطب اطلاعات در آن‌ها نوشته و تنظیم شده است.

روایت اول از آن عباس‌میرزا مُلک‌آرا برادر نانتی ناصرالدین شاه است. (هم‌او که در سریال «جیران» کارگردان بسیار به او پرداخته). او می‌نویسد:

«سربازان اصفهانی به علت نرسیدن مواجب نزدیک کالسکه به عرض آمدند. شاطران مانع شدند و سربازان بنای سنگ‌انداختن گذاشتند. سنگی هم به آیینۀ کالسکۀ شاه خورد و شکست. شاه به تعجیل فرار فرموده به طهران آمدند. فوجی از سربازان را حاضر کرده ۱۰ نفر را طناب انداختند و جمعی را هم به تازیانه بستند. شکر خدا کردم که در طهران نبودم.»

روایت خود ناصرالدین شاه در دفتر خاطرات، اما مبهم است، چون طبعا ترجیح می‌دهد به دارزدن ۱۰ نفر اشاره نکند:
«چهارشنبه رفته بودم زیارت حضرت عبدالعظیم ... این که چه شد به شرح و بیان و تقریر نمی‌آید... زن‌ها و کنیز‌ها و خواجه‌ها طوری حالت پیدا کرده بودند مثل دیوانه‌ها و مثل این که حالا خواهند مُرد. من حیران، مات، دهن تلخ، خشک، متحیر. نگاه به کسی نمی‌توانستم بکنم...»

به مطالبه و خواست معترضان هیچ اشاره نمی‌کند و قضیه را به خود نسبت نمی‌دهد و می‌خواهد اقدام تنبیهی را در راستای مقابله با وحشت‌افکنی توضیح دهد.
تا قبل از مشاهده دو سند در فرانسه روایت‌ها بر اساس همین دو بود که در نوشته عباس‌میرزا مُلک‌آرا با جزییات و در خاطرات پادشاه به اشاره آمده و نه به خواست آنان پرداخته نه به فرار خود و دار زدن در خاطرات شاه نیامده.
ناصرالدین شاه، اما به موجب سندی که در نانت فرانسه موجود است جزییات را برای وزیر محتار می‌نویسد: «.. همین طور سنگ می‌انداختند و من به کالسکه‌چی گفتم اسب‌ها را بدواند، چون یک سنگ هم به کالسکه ما خورد. اگر کالسکه‌چی تند نمی‌رفت یقینا کالسکه ما را احاطه می‌کردند و نمی‌دانم چه واقع می‌شد.»

ناصرالدین شاه باهوش‌تر از آن بوده که نداند لازم نیست اتفاقی داخلی را به وزیر مختار توضیح دهد. اما این کار را می‌کند. چرا؟ چون راهی فرنگ و نگران تأثیر منفی بر افکار عمومی در غرب به خاطر اعدام آن ۱۰ نفر بوده است.
پس آن مقدمه برای توضیح این فرمان بوده است:

«بعد از تحقیق معلوم شد ۱۰ نفر از آن‌ها سرباز نبودند واز طایفه بابیه بودند و خیال شرارت زیاد داشتند. چون فردای آن روز هم باید ترک پایتخت می‌کردیم و به سفر ۶ ماهه می‌رفتیم اگر حکم به سیاست و تنبیه آن‌ها صادر نمی‌شد من چطور می‌توانستم به سفر بروم؟ سفارتخانه شما با چه اطمینانی در شهر می‌ماند؟»
این که طی چند ساعت چطور هم تحقیق کردند و هم دانستند آن ۱۰ نفر سرباز نبودند و بابی بودند و به سرعت هم محکوم و حکم آن‌ها صادر و اجرا شد البته توضیح داده نمی‌شود، ولی تأکید دارد: «در شهر، شما و همه کس می‌داند که من راضی نیستم به مورچه‌ای اذیت برسانم، اما وقتی بر سر من در پایتخت بریزند و سنگ بیندازند چاره‌ای جز تنبیه و سیاست نداشتم.»
در پایان هم می‌نویسد: «تفصیل را به خدا بی‌کم و زیاد گفتم به معتمدالملک (کفیل وزارت خارجه) به شما بیان کند. میل دارم به دولت خود همین طور راپورت بدهید تا اولیای دولت شما ما را ظالم ندانند. بلکه مظلوم بوده‌ایم.»
به زبان امروزی شاه که چمدان‌ها را برای سفر فرنگ بسته بوده وزیر خارجه را نزد سفیر فرانسه می‌فرستد تا او گزارشی ننویسند که ذهنیت میزبانان فرنگی را منفی کند و تصور کنند از پادشاهی استقبال می‌کنند که ۱۰ نفر را به خاطر مطالبه حقوق معوقه به دار آویخته بلکه چاره‌ای نداشته است.
نکته بسیار جالب، اما این که سفیر و به زبان آن روز وزیر مختار همان طور که شاه خواسته بود راپورت نداد! زیرا الکساندر ملینه وزیر مختار در گزارش خود به ویلیام هانری وادینگتون وزیر خارجه فرانسه هر چند روایت ناصرالدین شاه را ضمیمه می‌کند، اما گزارش دقیق ماوقع را هم می‌نویسد و تصریح می‌کند پاسخ سربالای پادشاه باعث شده سربازان در پی کالسکه بدوند و عاصی شوند.
در پایان هم می‌نویسد:
«ملاحظه خواهید فرمود که روایت رسمی اعلیحضرت با اطلاعاتی که به اینجانب رسیده تفاوت اساسی دارد. احتمالا شاه که اکنون راهی اروپاست خواسته پیشاپیش خود را از هر گونه اتهام قساوت و سنگ‌دلی مبری سازد. آن هم بعد از تحمیل مجازاتی چینن وحشیانه به سربازانش که البته در این کشور امری عادی است چرا که در این مملکت عدالت به طور طبیعی در هیچ سطح وجود ندارد.»
با این حال وزیر مختار، دیپلمات است و در تهران زندگی و کار می‌کرده و اگر گزارش او در نوع مواجهه با میهمانی در آن جایگاه اثر منفی می‌داشت دود آن به چشم او هم می‌رفت.
با این که ادعای شاه دربارۀ سرباز نبودن اعدامی‌ها را نمی‌پذیرد، اما در پایان این جملات را هم می‌آورد تا خواست شاه را زمین نینداخته باشد:
«باید اضافه کنم به نظر اینجانب اتخاذ تصمیماتی با این شدت و حدت از سوی شاه لازم بود. چون او در نگاه ایرانیان نماد قدرت است و عازم سفری است که وی را برای مدتی از کشور دور می‌سازد.»
روایت تاریخ بر اساس اسناد معتبر خاطر مخاطب را از اصالت مطالب آسوده می‌سازد.
جدای جذابیت آنچه نقل شد این مقاله حاوی این خبر خوش هم هست که اگر در انگلستان دکتر مجید تفرشی به اسناد ایران دست‌رسی پیدا کرده و بر اساس آن‌ها روایت می‌کند در فرانسه هم سندپژوه دیگری با چنان دغدغه‌هایی سراغ اسناد مربوط به تاریخ ایران و در منابع فرانسوی می‌رود.

منبع: عصر ایران
ارسال نظر