اقتصاد۲۴- شرکتهای دانشبنیان و استارتاپی در دنیای امروز، بهعنوان یکی از محرکان اصلی اقتصاد کشورها معرفی میشوند. استارتاپها به دلیل پویایی، خلاقیت و نوآوری و با توجه به خلق ایده نو براساس نیاز جامعه، قادر به رفع نیازهای مهم جوامع هستند، اما استارتاپها بهراحتی موفق نمیشوند و با چالشهای زیادی مواجه میشوند.
کارشناسان میگویند که حدود ۱۰ درصد از استارتاپها به نهایت میرسند. این وضعیت نیاز به کارسازی دولت و ارکان مرتبط دارد. این موضوع به معنی دخالت دولت یا ارکان دولتی نیست بلکه منظور، تدوین دستورالعمل و آییننامهها و الگوهای نظارتی مناسب است تا تکلیف استارتاپها مشخص شود؛ چراکه استارتاپها سالهاست پشت درِ بازار سرمایه به صف شدند، ولی دولت و بازار سرمایه قادر به درک درست از اکوسیسم استارتاپها نیستند تا مشکلات آنها رفع و کمک حال آنها شوند. فرابورس که سالهای قبل به همراه معاون فناوری ریاستجمهوری در بازار استارتاپها فعال بودند این روزها چنان درجا میزند که نقش آن در استارتاپها فراموش شده و برخی از شایعات حکایت از ورود بورس تهران به استارتاپها دارد؛ هرچند که پیگیری «هممیهن» از بورس تهران در این زمینه نتیجهای در بر نداشت.
سالهای قبل اقدامات خوبی در فرابورس انجام شد. سال گذشته، مدیر نهادهای مالی فرابورس ایران گفته بود: «در بازار سرمایه شرکتهای دانشبنیان میتوانند به روشهای مختلفی تامین سرمایه کنند که یکی از بزرگترین و سریعترین ابزارها، روش تامین مالی جمعی است. در این حالت از طریق فراخوان سکوهای تحت نظارت فرابورس به شرکتهای دانشبنیان چه در سطح تأسیس و چه بالاتر، جهت تشکیل سرمایه و تامین مالی تا سقف ۲۵میلیارد تومان از بازار سرمایه با سرمایه مردمی کمک میکنند.»
و در همین راستا پارسال دستورالعمل ۹مادهای پذیرش سهام شرکتهای نوپا و فعال در حوزه اقتصاد دیجیتال پس از تصویب در هیئتمدیره سازمان بورس به فرابورس ابلاغ شد. ولی ظاهراً مدیر جدید فرابورس اعتقاد چندانی به استارتاپها نداشته و هر چه پیش میرویم استارتاپها تنهاتر میشوند.
دولت سیزدهم هم توجهی به استارتاپها نداشته و معاونت فناوری ریاستجمهوری که سابق بر این تلاش زیادی کرده بود، این روزها به آن با وجود شعارهای دهن پرکن توجهی ندارد. این در حالی است که معاونت ریاستجمهوری در سالهای قبل، رویدادهای زیادی برای حمایت از استارتاپها برگزار کرد، ولی از سال گذشته گویی همه چیز در دولت سیزدهم خشکیده و دولت و ارکان دولتی و نیمهدولتی و بازار سرمایه دیگر توجهی به استارتاپها ندارند.
استارتاپ چگونه شکل میگیرد؟
استارتاپهای زیادی در دنیا وجود دارند که نمونههای آن در ایران هم هست. استارتاپها در دنیای امروز موتور محرکه اقتصاد کشورها شدهاند و پویایی خاصی را به شرکتها دادهاند.
معروفترین استارتاپهای حال حاضر جهان مثل Bytedance در کشور چین، حوزه هوش مصنوعی، SpaceX در آمریکا، در حوزه هوا فضا، Stripe در آمریکا در حوزه فینتک، Klarna در سوئد، در حوزه فین تک، Canva در کشور استرالیا، نرمافزار و خدمات اینترنتی شبیه پاورپوینت، استارتاپ Instacart در کشور آمریکا در حوزه زنجیره تامین، تدارکات و تحویل و استارتاپ Revolut در کشور انگلیس در حوزه فین تک، استارتاپهایی هستند که در دو سه سال اخیر به شهرت جهانی رسیدهاند و استارتاپهای قدیمی مانند اوبر، آمازون، نتفلیکس، یوتیوب و دهها استارتاپ دیگر که امروزه استارتاپ نیستند، در جهان برای همه شناخته شده است.
استارتاپ با چالش عجین شده است. استارتاپ شرکتی نوپا است. وقتی یک کارآفرینی موفق خواهد شد که اشتغالزایی بالایی دارد. معمولا رشد و توسعه این دسته از کسبوکارها سریع است و تمامی آنها برگرفته از ایدههای ناب و خلاقانه میباشند. شکلگیری یک استارتاپ مبتنی بر نیاز جامعه است. درواقع هرکدام از آنها معمولاً با هدف حل کردن مشکلات و برطرف کردن نیازهای جامعه شکل میگیرند. استارتاپ بهمعنای شروعی جدید است و زمانی به یک کسبوکار، این مفهوم اطلاق میشود که در مراحل اولیه راهاندازی و رشد باشد. با این تعریف استارتاپ را میتوان یک مرحله از کسبوکار دانست که تا انتها نمیتوان در آن مرحله ماند.
شرکتهای نوپایی که چند ویژگی خاص دارند استارتاپ لقب میگیرند.
نوآوری
مهمترین ویژگی یک استارتاپ، نوآوری است. یک استارتاپ محصولی میسازد که قبلاً در بازار نبوده است یا با ارائه یک خدمت، مشکلی را به شکل بهتری از گذشته حل میکند. پس در استارتاپ باید بهدنبال یک چیز جدید باشید که شبیه آن را قبلاً ندیدهاید.
خلاق و چالشبرانگیز
نوآوری در کنار چالشبرانگیز بودن است که استارتاپ را خاص میکند. در حقیقت، در کنار نوآور بودن، یک استارت آپ معمولاً دارای خلاقیت و چالش زیادی است بهطوریکه در زمان شروع کار، بیشتر کاربران نتوانند موفقیت زیادی برای آن متصور شوند.
رشد سریع
رشد سریع معمولاً برای همه شرکتها رخ نمیدهد، ولی استارتاپهای موفق معمولاً رشدی سریع و شارپی دارند. این موضوع تفاوت استارتاپ با یک کسبوکار معمولی را بیشتر نمایش میدهد. در صورت داشتن ایده و محصول مناسب، یک استارتاپ باید بتواند در زمان کوتاه، مسیر پیشرفت را به سرعت طی کند و مشتریان زیادی برای خود پیدا کند، کاری که در کسبوکارهای بزرگ به زمان زیادی احتیاج دارد.
مقیاسپذیری
مقیاسپذیری از جمله مواردی است که بسیاری از کارشناسان استارتاپی آن را مهم میدانند. مقیاسپذیری، توانایی بزرگ کردن اندازه بازار با هزینههای کم است. فروشگاهی را فرض کنید که برای رشد خود به فکر راهاندازی شعبه دوم است. برای این کار باید بیشتر هزینههایی که برای شعبه اول انجام داده است؛ مانند هزینه اجاره یا خرید مکان، دکور، نیروی انسانی و وسایل مورد نیاز را در شعبه دوم نیز هزینه کند. اما یک استارتاپ توانایی این را دارد که مشتریان محصولش را چند برابر کند بدون اینکه هزینه زیادی برای ارائه محصول متقبل شود. بهعنوان مثال زمانی که اسنپ به یک شهر جدید خدمترسانی را شروع میکرد، نیاز به تغییر در اپلیکیشن خود نداشت و تنها هزینه تبلیغات را در شهر جدید خرج میکرد.
تکنولوژیمحور بودن
به دلیل اینکه اغلب استارتاپهای موفق دنیای امروز تکنولوژیمحور هستند، معمولاً عنصر تکنولوژی برای استارتاپ لحاظ میشود، ولی به دلیل اینکه با کمک تکنولوژیهای جدید توانایی نوآوری و خلاقیت زیاد شده است، بیشتر استارتاپها در این روزها از تکنولوژی جدید استفاده میکنند. رشد فضای اینترنت، هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و اینترنت اشیا باعث شده است که استارتاپهای زیادی به این فضا روی بیاورند.
مدل کسب و کار مبهم
استارتاپها در ابتدای کار نقشه کاری مناسبی ندارند، چون یک طرح نو و خلاقانه است که چالشهای جدیدی دارد و همین موضوع را مبهم میکند و تنها با پیگیری و رشد ایده در طول زمان میتواند به یک مدل کسب و کار واضح و کارآمد برسد. بر همین اساس ریسک آن بسیار بالاست.
ریسک بالا
همانطور که بالاتر گفته شد، ابهام در این نوع شرکتها بالاست. کارشناسان میگویند که ۵۰ درصد استارتاپها در سال اول شکست میخورند. حدود ۴۰ درصد تا پنج سال اول شکست میخورند و ممکن است تنها ۱۰ درصد از استارتاپها موفق شوند به همین دلیل ریسک، عنصری گریزناپذیر در استارتاپهاست چراکه بازارفعالیت یک استارتاپ، دنیای ناشناخته برای شرکت نوظهور است که زنده ماندن آن، جنگیدن با مشکلات زیاد است و شاید هرکسی شرایط این جنگندگی را نداشته باشد. این موضوع به دلیل بد بودن استارتاپ یا متخصص نبودن کارآفرینها نیست، بلکه ویژگی یک استارتاپ این است که دارای ریسک بالا باشد. به دلیل جدید بودن ایدهها و ناشناخته بودن بازار آن و همچنین سرعت رشد بالا، موفقیت یک استارتاپ را میتوان تا حدودی به شانس هم مرتبط دانست. افراد این حوزه معمولاً ایدههای مختلفی را تست میکنند و شکست میخورند تا در نهایت با تکرار و افزایش تجربه بتوانند ایدههای بهتری داده و شانس موفقیت خود را زیاد کنند.
استارتاپها مراحل زیادی دارند. از مرحل صفر شروع میشود که نیاز به انسانی جسور دارد تا یک ایده بسازد و آن را عملیاتی کند. مرحله دوم مرحله ایدهسازی است که برخی به طنز میگویند ۱۱۰ درصد از علت موفقیت یک استارتاپ، یک ایده ناب، خلاق و مناسب بازار خودش است. مرحله سوم امکانسنجی آن ایده ناب است. ممکن است یک صبح تابستانی، ایدهای به سرمان بزند که فلان کسبوکار را راه بیندازیم، ولی این ایده با گذر از زیر آفتاب سوزان مردادماهی، آخته شده و همان روز عصر مشخص شود که این ایده فقط ثروت ما را از بین میبرد. هر روز صبح شاید به تعداد کل انسانهای روی زمین ایده خلق شود، ولی عصر فراموش میشود پس تمام ایدهها نیاز به سنجش دقیق دارند و استارتاپی که از این مداقه گذشته باشد، به مرحله بعد یعنی طراحی مدل کسب و کار میرسد. انتخاب مدلهای کسب و کار براساس بازار کاری که آن ایده بر بستر آن ارائه شده، فرق دارد. این مرحله با مشورت متخصصان امکانپذیرتر است.
از مرحله چهارم به بعد دیگر جدی میشود. این مرحله ارائه یک محصول است و کارشناسان این مرحله را به مرحله MVP یا Minimum Viable Product و به معنی حداقل محصول قابل ارائه است، نامیدهاند. این مرحله به بنیانگذاران ایدههای مختلف کمک میکند با حداقل تلاش و هزینه، یک نمونه قابل قبول از محصول مورد نظر خود را جهت بازخورد گرفتن از مشتریان و سرمایهگذاران تهیه کنند. مرحله پنجم هم مرحله پیدا کردن مشتری است. مرحله ششم، مرحله رشد استارتاپ است.
تامین مالی استارتاپ و نقش بورسها
اما این مراحل یک چیزی کم دارد و آن سرمایه مورد نیاز است. استارتاپها نیاز به تامین مالی دارند. استارتاپی که موفق نمیشود معمولاً تامین مالی مناسبی انجام ندادهاست. سرمایهگذاری روی یک استارتاپ به چندین روش مختلف از قبیل سرمایهگذاری صاحب ایده، سرمایهگذاری از طریق کسی که سابقه کار در بازار استارتاپ را دارد، تامین مالی جمعی، تامین مالی از طریق صندوقهای خطرپذیر، تامین مالی از طریق ادغام و تامین سرمایه از طریق عرضه در بورس مهمترین روشهای تامین مالی است.
نقش بورسها در تامین مالی استارتاپها بر کسی پوشیده نیست. در دنیا شاید هر کشوری استارتاپ موفق و صاحب نامی در دنیا داشته باشد که یکی از عوامل موفقیت آن و حتی زبانزد شدن آن بهخاطر تامین مالی مناسب بوده است.
شرکتهای بزرگی مانند فیسبوک، گوگل، اپل، علیبابای چینی، بریدی، الپلانتز و بریتیش ولت انگلیسی، مرو، ماژلان و لانچر فرانسوی، بابل، دروازه تحقیق و آیام آلمانی شرکتهای موفقی هستند که با تامین مالی به موفقیت بزرگی دست یافتهاند و بعضی از اینها از طریق بورس توانستند به شهر جهانی برسند.
در بازار سرمایه ایران چندین روش برای تامین مالی استارتاپها وجود دارد. فرابورس روش تامین مالی از طریق تامین مالی جمعی را انجام میدهد. تامین سرمایه با اوراق هم برای استارتاپها ممکن است.
فرابورس راه دیگری هم داشت و آن روش صندوقهای جسورانه بود. صندوق جسورانه، صندوق خطرپذیر و یا Venture Capital، صندوق سرمایهگذاری مشترک است که سرمایه خود را از شرکتها، مؤسسات، صندوقها و سرمایهداران حقیقی جمعآوری کرده و آن را در مشاغل نوپا و طرحهای نوآورانه که دارای پتانسیل بالایی هستند، سرمایهگذاری میکند. چندسالی است که در بازار سرمایه ایران صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر (جسورانه) شکل گرفتهاند و میتوانند بر روی استارتاپها سرمایهگذاری کنند.
ولی این همه داستان نیست. در سالهای اخیر بعد از تحولاتی که در بازار سرمایه افتاده وضعیت استارتاپها گویی در بازار سرمایه فراموش شده است.
تنها استارتاپ بزرگی که وارد بازار سرمایه شد تاکسی اینترنتی بود. این شرکت با حواشی زیادی وارد بازار سرمایه شد، ولی در حال حاضر شرکتهای استارتاپی دیگر رغبتی به حضور در بازار سرمایه ندارند. در درجه اول، حضور در بازار سرمایه برای استارتاپها به معنی تامین مالی است که این کار با روشهای دیگری در بورس امکانپذیر است؛ مانند انتشار اوراق، ولی نکته مهمتر برای این شرکتها هماهنگی با قوانین است.
فرابورس بعد از این همه سال هنوز نتوانسته در خصوص قوانین و دستورالعملها خود را به روز کند. فرابورس بعد از این همه سال تلاش، هنوز در مورد اکوسیستم استارتاپی به روز نیست و این عدم بهروزرسانی به استارتاپها لطمه زده است.
در سالهای اخیر چندین شرکت استارتاپی تلاش زیادی کردند که وارد بورس شوند، ولی قوانین دستوپاگیری که با اکوسیستم استارتاپی همخوان نبود مانع از حضور این شرکتها شد. مدیرعامل یکی از این شرکتها در سال ۱۴۰۰ گفته بود که ضوابطی که اخیراً برای ورود استارتاپها بهصورت غیررسمی ارائه شده است، هنوز کامل نیست و این باعث شده تصمیمگیری برای استارتاپها سخت شود که آیا وارد بورس بشوند یا خیر! حال بعد از دو سال هنوز مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده است. پارسال هم دستورالعمل ۹ مادهای رابه فرابورس ابلاغ کرده، ولی همچنان وضعیت برای ورود شرکتهای استارتاپی به فرابورس مشخص نیست.
طی ۱۰۰سال گذشته هر چه به امروز نزدیک میشویم، فعالیتهای اقتصادی بهینهتر شدهاند. رسیدن به نقطه بهینگی در نتیجه دستیابی صنعت به تکنولوژی بود؛ نقطهای که دیگر نمیتوان از آن پا پس کشید و به عقب برگشت؛ چراکه هر قدمی به عقب، ما را از بهینگی دور میسازد و در یک کلام بهای تمامشده خدمات و محصولات را به شدت افزایش میدهد. این وابستگی شدید میان بهینگی و اقتصاد همان اهمیت حضور تکنولوژی و شرکتهای نوآور در اقتصاد است. استارتاپها اقتصاد کشورها را پویاتر کرده و روند رو به رشد را تسریع میکنند.
ولی با وجود این همه اهمیت، براساس تجربیات گذشته و آمارهای موجود، شاید بتوان گفت کمتر از ۱۰درصد استارتاپها به سرمنزل مقصود میرسند و سایرین در میان راه لنگر میاندازند. در میان دلایل شکست استارتاپها، نبود تقاضای کافی دربازار، به اتمام رسیدن سرمایه و تیم نامناسب از مهمترینها هستند. ولی بهطور کلی میتوان گفت که عواملی همچون نبود تقاضای کافی در بازار، تمام شدن سرمایه، تیم نامناسب، حذف شدن از رقابت، مشکلات هزینه و قیمتگذاری، کاربرپسند و نبودن محصول از مهمترین علل شکست استارتاپها در ایران است.
همین عاملی شده است تا شرکتهای ایرانی نتوانند به بازارهای بینالمللی راه پیدا کنند. البته دلایل دیگری هم برای بینالمللی نشدن استارتاپهای ایرانی وجود دارد. اگر فرض کنیم که شرکتهای نوآوری ایرانی بازار و نیاز بینالمللی را به خوبی میشناسند و میتوانند محصول و خدمت درخور را روانه بازارهای بینالمللی کنند، مهمترین علت دوری ما از بازارهای بینالمللی سیاستهای محدودکننده خودمان است؛ سیاستهایی که نتیجه آن فشار حداکثری بر سرمایهگذاران خارجی فعال در کشور است. این خود نشانهای است که حتی سیاست حمایتی کاملی برای محافظت از سرمایهگذاران خارجی که به بازار کشور اعتماد کردند و سرمایهگذاری کردهاند، نداریم، چه رسد به سیاستهای حمایتی که بخواهد پشتوانه صادرات خدمت و تکنولوژی از کشور باشد.
از طرف دیگر این مشکلات سبب شده تا شرکتهای بزرگ در اندازه شرکتهای مطرح جهانی در ایران شکل نگیرد. باید این نکته را در نظر داشت که شرکتهای صدمیلیون دلاری عمدتاً بر بازارهای چندده میلیارد دلاری تکیه زدهاند. با اینکه در بازار ایران صنایعی در این ابعاد وجود دارد، اما ورود و شکستن انحصار در این بازارها بسیار سخت است. برای مثال شرکتهای فعال در حمل و نقل داخل شهری ۵ سال زمان گذاشتند تا بتوانند بازار بزرگ تاکسیرانی تهران را به چالش بکشند و خدمات خود را عرضه کنند. این را درنظر داشته باشید که برای ورود به بازارهای بزرگ، سرمایه عظیم و تیم کارکشته نیاز است. تجربه نشان میدهد نمیتوان بازارهای چندده میلیارد دلاری را یکشبه و با سرمایه اندک فتح کرد. پس در نتیجه سرمایه عظیم و تیم مجرب و کاربلد از الزامات ساخته شدن چنین شرکتهایی هستند که در حال حاضر انگشتشمارند.
بهنظر میرسد دولت برنامه کلانی برای حمایت از اکوسیستم استارتاپی کشور دارد، اما این را فراموش نکنیم که دولت صرفاً در سیاستگذاری و خط مشیگذاری باید دخیل باشد نه اجرا. اجرا باید به پشتوانه حمایتهای بخش دولتی در اختیار بخش غیردولتی باشد. شنیدهها حاکی از آن است که بورس و فرابورس در حال بررسی پروندههای پذیرش شرکتهای مشهور تکنولوژی هستند. البته برای سنجش عملکرد بورس و فرابورس در خصوص پذیرش شرکتهای نوآور به زمان بیشتری نیاز است. دستورالعمل ابلاغشده برای پذیرش شرکتهای نوآور همواره نیاز به بازنگری و بهبود مستمر دارد. شاید دلیل اصلی به تعویق افتادن پذیرش سایر شرکتها این باشد که بایستی پس از پذیرش شرکت تپسی همکارانمان در بورس و فرابورس مجدانه به بازنگری و بهروزرسانی دستورالعمل بپردازند، چراکه فضای کسب و کارهای اینچنینی به سرعت در حال تغییر است.