تاریخ انتشار: ۱۰:۲۸ - ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

خط قرمز ایران برای امارات/ راز علاقه‌مندی محمدبن سلمان برای نزدیکی ریاض به تهران چیست؟

طی ماه‌های اخیر خاورمیانه در حال پوست انداختن است و بازیگرانی که تا همین چندی پیش یکدیگر را به چشم خصم نگاه می‌کردند، از در دوستی و آشتی درآمده‌اند. این مسأله‌ای است که بسیاری از تحلیل‌گران را به این دیدگاه سوق داده که این روند آینده خاورمیانه را شکل می‌دهد. با این حال عده‌ای دیگر از ناظران باور دارند که برای ارائه چشم‌اندازی از آینده خاورمیانه و تداوم روند کنونی باید با احتیاط بیشتر برخورد کرد.

اقتصاد۲۴- جوست هیلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در گروه بین المللی بحران و نویسنده کتاب آینده رستاخیز، با انتشار یادداشتی در نشریه فارن افرز، با عنوان «آیا تغییر شکل خاورمیانه یک سراب است؟» تلاش داشته این موضوع را مورد بررسی خود قرار دهد. این مقاله تحلیلی در دو بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارائه می‌شود.

شتاب در توافق

اکوایران در ادامه ترجمه خود از تحلیل فارن افرز آورده است: در اواسط ماه ژوئیه، رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، یک تور دیدار با مقامات بلندپایه از عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی را به پایان رساند، سفری که ده‌ها میلیارد دلار در معاملات سرمایه‌گذاری در اقتصاد بحران‌زده ترکیه به ارمغان آورد. این سفر نقطه اوج گرم شدن روبه‌رشد دیپلماتیک بین ترکیه و دولت‌های عربستان سعودی و امارات پس از نزدیک به یک دهه روابط یخ‌زده بود.

در واقع، این نزدیکی به خودی خود با از سرگیری روابط قطر، متحد ترکیه با ریاض و ابوظبی، پس از یک گسست طولانی مدت، امکان پذیر شد. در ژوئن، تنها چند هفته قبل از سفر اردوغان، قطر و امارات روابط دیپلماتیک رسمی خود را تجدید کردند.

این‌ها تنها معاملاتی نیست که در خاورمیانه انجام می‌شود. در سال ۲۰۲۰، اسرائیل با باز کردن روابط با بحرین و امارات متحده عربی در توافقنامه ابراهیم موافقت کرد - این اولین اقدام عادی‌سازی بین اسرائیل و کشور‌های عربی از زمان پیمان اسرائیل و اردن در سال ۱۹۹۴ بود. چند ماه بعد، مراکش و سپس سودان به پیمان ابراهیم نیز پیوستند. در مارس ۲۰۲۳، ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال تضاد متقابل، توافق کردند که روابط دیپلماتیک خود را از سر بگیرند؛ و در ماه مه، حتی رئیس‌جمهور سوریه، بشار اسد، پس از بیش از یک دهه انزوا به اتحادیه عرب بازگردانده شد.

آرامش پس از بهار عربی؟

در نگاه اول، به نظر می‌رسد که موج توافقات عادی‌سازی در سراسر منطقه نشان‌دهنده وقفه‌ای در یک دهه تلاطم ناشی از قیام‌های بهار عربی است. کشور‌هایی که رویکرد‌های نظامی را برای برخی از درگیری‌های منطقه، مستقیم یا نیابتی دنبال کرده بودند، حداقل در حال حاضر تصمیم گرفته‌اند که دیپلماسی راه بهتری برای پیشبرد منافع آنهاست.


بیشتر بخوانید: استقبال ترکیه از عادی‌سازی روابط ایران و عربستان


نمونه‌ای از آن می‌تواند یمن باشد، جایی که ریاض طی دو سال گذشته با شورشیان حوثی، در تلاش برای پایان دادن به جنگ داخلی طولانی‌مدت، یا حداقل پایان دادن به دخالت عربستان در آن، وارد گفتگو شده است. از جمله ادعا‌هایی که در مورد عادی‌سازی وجود دارد این‌که دولت بایدن اکنون پیشنهاد می‌کند که نزدیکی اسرائیل و عربستان سعودی ممکن است به نجات روند رو‌به‌نابودی [به اصطلاح]صلح اسرائیل و فلسطین کمک کند.

اما ناظران باید مراقب باشند که تصویری غلوشده از این تغییر ظاهری ارائه ندهند. بسیاری از محرک‌های اصلی درگیری‌های منطقه عمدتاً مورد توجه قرار نگرفته‌اند: بحث بر سر نقش اسلام و اسلام‌گرایان در دولت. دشمنی دیرینه ایران و اسرائیل و برخی کشور‌های عربی؛ درگیری اسرائیل و فلسطین، که در بحبوحه ظهور یک کابینه راست افراطی در اسرائیل با خشونت‌های شدید جدیدی مواجه است؛ و فقدان تضعیف کننده حاکمیت مؤثر در منطقه، که با تاکید مجدد حاکمیت خودکامه در سراسر منطقه، از جمله در تونس، که رهبر آن در حال معکوس کردن پیشرفت دموکراتیک پس از ۲۰۱۱ است، تقویت شده است. در واقع، عادی‌سازی روابط بین بازیگران مختلف ممکن است برخی از این مشکلات را بیشتر کند.

آغاز موج عادی‌سازی روابط با ایران و امارات؛ ترسیم خط قرمز برای ابوظبی

بدون شک دیپلماسی مهم است. برقراری مجدد روابط بین عربستان سعودی و ایران، اسرائیل و چندین کشور عربی، و قطر و رقبای عرب حاشیه خلیج فارس، و همچنین اقدامات اخیر ترکیه در مصر و چندین کشور حاشیه خلیج فارس، چندین چیز را محقق خواهد کرد.

این حرکت‌ها کانال‌های ارتباطی جدیدی را باز می‌کند، که با بهبود درک متقابل بین رقبا یا مخالفان برای جلوگیری از تبدیل حوادث خشونت‌آمیز به چیزی بزرگتر عمل می‌کند. در منطقه‌ای که درگیر درگیری‌های قدیمی، عمیق و به ظاهر لاینحل است، حفظ تماس‌های منظم در سطح بالا مهم است. اما آیا اهمیت مانور‌های دیپلماتیک اخیر بیش از این است؟ اگر چنین است، چیست و چه حدودی دارد؟

موج عادی سازی احتمالاً در سال ۲۰۱۹ با امارات و ایران آغاز شد. در تابستان آن سال، مقامات اماراتی به دنبال یک سری حملات ناشناس به کشتی‌های تجاری در خلیج فارس، به دنبال کاهش تنش با تهران بودند. رهبری ابوظبی این حوادث را به عنوان روشی از سوی ایران برای هشدار تعبیر کرد که اگر کشور‌های عربی خلیج فارس از کمپین «فشار حداکثری» آمریکا علیه جمهوری اسلامی حمایت کنند، عواقبی در پی خواهد داشت. مقامات ارشد اماراتی در سفر به تهران در آن سال نشان دادند که امارات نمی‌خواهد با تلاش‌های آمریکا برای وادار کردن تهران مرتبط باشد، به‌ویژه پس از تصمیم ترامپ برای خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام (برنامه جامع اقدام مشترک)؛ توافق هسته‌ای ایران که سلف او در سال ۲۰۱۵ امضا کرده بود.

مذاکرات بیشتری بین امارات و ایران به دنبال داشت. برای ایران، این گشایش امکان گریز از انزوای نسبی آن در منطقه، با چشم‌انداز سرمایه‌گذاری امارات در اقتصاد بیمار آن را فراهم کرد. امارات به نوبه خود در بحبوحه بن‌بست خطرناک بین ایران و ایالات متحده به دنبال یک استراتژی امنیتی جدید بود. در همین حال، تضمین‌های امنیتی ایالات متحده به طور فزاینده‌ای غیرقابل اعتماد به نظر می‌رسید.

رهبران امارات با درک آسیب‌پذیری‌های جدید، رویکرد دیپلماتیک‌تری نسبت به منطقه اتخاذ کردند. پس از گشایش در برابر ایران در سال ۲۰۱۹، آن‌ها تصمیم گرفتند روابط طولانی مدت، اما عمدتاً پنهان خود را با دشمن اصلی ایران، اسرائیل، در توافقنامه ابراهیم رسمی کنند. به طرز متناقضی، بهبود روابط امارات متحده عربی با ایران ممکن است معامله این کشور با اسرائیل را تسهیل کرده باشد: اگر ابوظبی در شرایط مختلف این کار را انجام می‌داد، ممکن بود برای خویشتن‌داری در زمانی که احساس می‌کرد منافع اصلی‌اش در خطر است، به تهران دلیل کمتری می‌داد. در این صورت، ایران تنها به یک خط قرمز اشاره کرد: عدم حضور نظامی اسرائیل در خلیج فارس.

چرخش به شرق آمریکا و خوداتکایی دیپلماتیک منطقه‌ای

انتخاب جو بایدن به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ این حس را در میان رهبران عرب ایجاد کرد که آن‌ها باید بیشتر از قوای دیپلماسی خودشان برای رسیدگی به تنش‌های منطقه‌ای استفاده کنند. در مواجهه با دوره‌ای از دوقطبی شدن عمیق اجتماعی و سیاسی در داخل، به نظر می‌رسید که ایالات متحده به درون نگاه می‌کند و در سیاست خارجی، دولت بایدن در حال احیای جهت‌گیری «چرخش به آسیایی» تعیین‌شده توسط دولت اوباما بود.

بلافاصله پس از روی کار آمدن، بایدن تمایل خود را برای پایان دادن به جنگ در یمن نشان داد - اگرچه ایالات متحده برای پیشبرد همه چیز کم کاری کرد. یک سال بعد، او همچنین درخواست‌های اماراتی را برای معرفی مجدد حوثی‌ها به عنوان یک نهاد تروریستی پس از حملات هواپیما‌های بدون سرنشین به ابوظبی در ژانویه ۲۰۲۲ رد کرد.

گردش در ریاض

روابط واشنگتن با ریاض، به ویژه، بدتر شد. بایدن با ورود به کاخ سفید، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، رهبر واقعی عربستان سعودی را طرد کرد و او را مسئول قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار مخالف در سال ۲۰۱۸ دانست. بایدن همچنین نشان داد که می‌خواهد ایالات متحده به توافق هسته‌ای با ایران بازگردد.

منبع: اقتصاد نیوز
ارسال نظر