تاریخ انتشار: ۱۰:۳۶ - ۲۴ مرداد ۱۴۰۲

گوگوش عاشق خوانندگی بود اما سارق شد!

زن سارق می‌گوید عاشق خوانندگی شد، اما نتوانست به آرزویش برسد و در نهایت به سارق حرفه‌ای تبدیل شد.


اقتصاد۲۴- زن سارق وقتی به آرزوی خوانندگی‌اش نرسید، وارد باند خلافکاران شد و در زندان با همدستی سه نفر از هم‌بندی‌هایش باند سرقت تشکیل داد و پس از آزادی دست به سرقت‌های سریالی زد.

یکی از روز‌های ابتدایی دی ماه سال قبل زن جوانی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سرقت گوشی گرانقیمتش داخل مترو شکایت کرد.

وی در توضیح ماجرا گفت: «ساعتی قبل از محل کارم بیرون آمدم و سوار قطار شدم تا به خانه‌ام بروم. قطار خیلی شلوغ بود و همه به هم چسبیده‌بودیم و در این میان هم زنی با من شروع به حرف زدن کرد. او خیلی با من گرم گرفت و از شلوغی مترو تا آشپزی و گرانی‌ها حرف زد و دو ایستگاه قبل از اینکه من پیاده شوم از من جدا و از قطار پیاده شد. وقتی در ایستگاه پیاده شدم، خواستم تلفن همراهم را از کیفم بیرون بیاورم و با شوهرم تلفنی حرف بزنم، اما دیدم زیپ کیفم باز است و تلفن همراه گرانقیمتم سرقت شده‌است. من مطمئن هستم همان زنی که با من حرف می‌زد، یکی از عاملان سرقت گوشی تلفن همراه من است.»

با شکایت زن جوان، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی زیر نظر قاضی محمد ولدی بیرانوند، بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات خود را درباره این پرونده آغاز کردند.

مأموران در همان روز‌های ابتدایی تحقیقات با شکایت‌های سریالی روبه‌رو شدند که حکایت از آن داشت، متهم هر روز تلفن همراه چند زن و دختر جوان را داخل مترو، اتوبوس‌های شرکت واحد و بی‌آرتی سرقت می‌کند. بررسی‌های بعد نشان داد سارقان در تمامی سرقت‌ها به صورت حرفه‌ای و باندی عمل می‌کنند و به همین دلیل طعمه‌ها حین سرقت متوجه نمی‌شوند.

بدین‌ترتیب مأموران پلیس تحقیقات را برای دستگیری باند سارقان ادامه دادند، اما هیچ ردی از آن‌ها پیدا نکردند تا اینکه چند روز قبل زن میانسالی داخل اتوبوس بی‌آرتی دید زنی دستش را داخل کیف زنی دیگر برد و تلفن همراه او را سرقت کرد. او با فریاد‌های «آی دزد» دستش را به طرف زن جوانی گرفت، اما زن جوان که متوجه شد دستش رو شده به سرعت از اتوبوس خارج شد و فرار کرد.


بیشتر بخوانید:  هویت عامل حمله به شاهچراغ شیراز معلوم شد


لحظاتی بعد این خبر به پلیس مخابره شد و تیمی از مأموران پلیس راهی محل شدند تا با این سرنخ متهم را شناسایی کنند. مأموران در بررسی دوربین‌های اطراف محل حادثه تصویر زن جوانی را به دست آوردند که پس از سرقت از محل به سرعت گریخته‌بود. بررسی‌ها حکایت از آن داشت متهم همان سارق سریالی است که هر روزه تلفن همراه تعدادی زن و دختر جوان را سرقت می‌کند. بدین ترتیب، مأموران تصویر به دست آمده را با آلبوم مجرمان سابقه‌دار تطبیق دادند و دریافتند متهم زن سابقه‌داری معروف به گوگوش است که چندین سابقه سرقت و زندان در پرونده‌اش ثبت شده‌است.

پس از شناسایی متهم، مأموران وی را در مخفیگاهش شناسایی و بازداشت کردند. وی در بازجویی‌ها به سرقت‌های سریالی با همدستی سه نفر از دوستانش اعتراف کرد. زن جوان همچنین اقرار کرد تمامی وسایل سرقتی را به برادرش و یکی از دوستان برادرش فروخته است. سپس مأموران سه همدست وی را همراه دو مالخر بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. متهمان همگی پس از اعتراف به جرمشان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند.

عاشق خوانندگی

سرکرده باند، زن جوانی است که نصف عمرش را در زندان به سر برده‌است. او آخرین بار به ۱۰ سال حبس محکوم و یک سال قبل از زندان آزاد می‌شود و باند سرقت را تشکیل می‌دهد. متهم می‌گوید عاشق خوانندگی بوده و به همین‌خاطر هم به گوگوش معروف شده‌است.

*چرا مثل دیگران راه درست و در زندگی‌ات انتخاب نکردی؟

من هم مثل دیگر زنان آرزو‌های زیادی داشتم. هنوز ۱۵ سالم تمام نشده‌بود که مرا به زور به عقد مردی در آوردند که ۱۵ سال از من بزرگ‌تر بود. همان روزی که به عقد آن مرد در‌آمدم، راه زندگی‌ام تغییر کرد.


*چرا؟

من عاشق خوانندگی بودم و دوست داشتم در آینده خواننده شوم. برای همین بین دوستانم به گوگوش معروف شدم، از طرفی هم خانواده‌ام خلافکار بودند و برای اینکه از دست من خلاص شوند، مرا به عقد مردی به نام چنگیز در‌آوردند که خودش کلکسیونی از جرائم بود. چنگیز سرقت می‌کرد، البته او خودش باند داشت و علاوه بر سرقت، قاچاق‌فروشی هم می‌کرد. همیشه دنبال بهانه می‌گشت تا مرا کتک بزند و می‌گفت اگر زن کتک نخورد، پررو می‌شود و به زندگی‌اش لگد می‌زند. به هر حال من در خانواده‌ای خلافکار بزرگ شدم و سرنوشتم این شد.

*یعنی شوهرت مجبورت کرد سرقت کنی؟

نه او احتیاجی به پول من نداشت و وقتی آخرین‌بار به ۳۰ سال حبس محکوم شد، به صورت غیابی از او جدا شدم به خیال اینکه زندگی راحت‌تری داشته‌باشم و بعد به برادرم پناه بردم، اما بدبختی‌های من بیشتر شد. برادرم هم سارق و خلافکار است. وقتی به او پناه بردم به پیشنهاد او وارد سرقت شدم و بعد از آن هم هر چند وقت یکبار دستگیر می‌شدم و به زندان می‌افتادم.

*چه شد که باند سرقت را تشکیل دادی؟

آخرین‌بار که به ۱۰ سال حبس محکوم شدم در زندان با سه زن دیگر آشنا شدم. آن‌ها هم سابقه‌دار بودند و همه در یک بند بودیم. ما سه نفر تصمیم گرفتیم وقتی آزاد شدیم سه نفری داخل اتوبوس‌های شهری، مترو و اتوبوس‌های بی‌آرتی کیف و موبایل مسافران را سرقت کنیم. یک سال قبل من آزاد شدم و دوستانم نیز یک ماه بعد آزاد شدند و این باند را من تشکیل دادم و از آن روز به بعد چهار نفری با هم به سرقت می‌رفتیم. البته بیشتر سرقت‌ها را من انجام می‌دادم.

*چرا؟

من حرفه‌ای بودم و طوری کیف را باز و تلفن‌های همراه را سرقت می‌کردم که مالباخته اصلاً متوجه نمی‌شد.

*درباره سرقت‌ها توضیح بده؟

ما سه نفری سوار اتوبوس یا قطار مترو می‌شدیم و زنانی را که تلفن همراه گرانقیمت داشتند، به عنوان طعمه انتخاب می‌کردیم. معمولاً یک یا دو نفرمان با او حرف می‌زدیم و سرش را گرم می‌کردیم و من یا همدست دیگرم در فرصت مناسب کیفش را باز و تلفن همراه او را سرقت می‌کردیم. البته گاهی هم در شلوغی و هل دادن به یکدیگر دست به سرقت می‌زدیم.

*چه تعداد تلفن همراه سرقت کردید؟

درست نمی‌دانم، اما حدود ۲۰۰ عدد

*اموال سرقتی را چه کار می‌کردید؟

به برادرم و دوستش می‌فروختیم.

منبع: روزنامه جوان
ارسال نظر