اقتصاد۲۴- «دولت موظف است وسائل آموزش وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفائی کشور به طور رایگان گسترش دهد.» این جمله اصل ۳۰ قانون اساسی است و به صرات وظیفه دولت در آموزش و پرورش عمومی را روشن میکند؛ وظیفهای که البته در طول چهار دهه به مرور کمرنگ شده و حالا این مدارس پولی هستند که در ایران خدمات آموزشی با کیفیت به دانشآموزان ارائه میکنند و بیش از ۹۰ درصد رتبههای برتر کنکور (زیر ۳ هزار) نیز به این مدارس تعلق دارد.
نظام آموزش و پرورش در ایران طبقاتی شده و مدارس به سه دسته اصلی تقسیم شدهاند. رویکردی که تقریبا در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته وجود ندارد.
در حالی آموزش و پرورش باید در راستای تعدیل نابرابریهای اجتماعی حرکت کند در ایران این روند برعکس شد و شکاف و ناعدالتی اجتماعی در آموزش و پرورش روندی فزاینده داشته است.
اما این نابرابری و کالایی شدن آموزش چطور رخ داده و نظام آموزش و پرورش در کشورهای توسعه یافته چطور عمل میکند؟
خصوصیسازی آموزش در ایران با چه استدلالی انجام شد؟
ماهیت طبقهبندی مدارس بر اساس توانایی و استعداد امروز در ایران به طبقهبندی بر اساس طبقه اقتصادی خانوادهها تبدیل شده است. البته از آغاز خصوصی سازی مدارس قرار نبود که چنین اتفاقی در کشور رخ دهد.
ورود بخش خصوصی به آموزش و پرورش از دهه هفتاد با تصویب قانون مدارس غیرانتفاعی و نمونه دولتی و نمونه مردمی آغاز شد. وزارت آموزش و پرورش پرخرجترین وزارتخانه دولت است و سهم بزرگی از بودجه دارد، اما بخش عمدهای از بودجه آن صرف حقوق کارکنان و معلمان میشود و عملا بودجهای برای توسعه زیرساختی آموزش و پرورش باقی نمیماند.
بیشتر بخوانید: سکوت ۶ ساله درباره رانت تحصیلی ۱۳۴ نفر در دانشگاه آزاد
موافقان خصوصی سازی مدارس با استدلال ناکافی بودن بودجه آموزش و پرورش انجام شد و از دهه هفتاد کنون گسترش بسیاری داشته است و عملا مدارس را به سه دسته سمپاد، نمونه دولتی و مدارس غیردولتی پولی خاص تقسیم کرده است.
گسترش سمپاد و جداسازی دانش آموزان در ایران
امروز در کشور گروهی از دانشآموزان به مدارس سمپاد یا استعدادهای درخشان میروند. به طوری که سال ۶۶ یعنی زمان تشکیل سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان این مدارس فقط ۸۰۰ دانش آموز داشت، اما در سال ۹۶ به حدود ۱۳۰ هزار دانش آموز رسیده است. در ظاهر مدارس سمپاد در ۸۰ درصد مناطق کشور گسترده شدند، اما در واقع هزینهها آمادگی برای آزمونهای ورودی این مدارس و کتابهای کمک آموزشی برای همه فراهم نیست؛ بنابراین وجود چنین مدارسی با آزمون ورودی به بخشی از دانش آموزان فرصت برخورداری از امکانات و کیفیت آموزشی بیشتر در ازای پول را میدهد.
دیگر مدارس پولی غیردولتی نیز عمدتا یا شهریههای بسیار سنگین دارند یا آزمون ورودی به اضافه شهریههای سنگین برای آنها پرداخت میشود؛ بنابراین دانشآموزان این مدارس از طبقات برخوردار یا دست کم متوسط رو به بالای جامعه هستند.
برابری آموزشی حداقل تا پایه ۱۲
اما به طور کلی و بدون در نظر گرفتن طبقاتی شدن تحصیل، ماهیت وجود مدارس خاص و استعدادهای درخشان از وجوه مختلف مورد انتقاد قرار گرفته است. چراکه بنابر تحقیقات مختلف استعداد ذاتی نیست، بلکه ترکیبی از فرصت، تشویق و برانگیختن و عمل آگاهانه است. برهمین اساس همچنین بسیاری از متفکران تاکید میکنند که همه دانش آموزان باید حداقل تا پایه ۱۲ دارای برنامه درسی یکسانی باشند.
این در حالی است که در ایران دانشآموزان در مدارس پولی برنامه درسی یکسانی با مدارس دولتی ندارند. در مدارس سمپاد برنامه درسی بسیار جلوتر از مدارس دولتی است و در دیگر مدارس پولی معروف نظیر فرهنگ و نیکان نیز برنامههای درسی متفاوتی به دانش آموزان ارائه میشود. اما در نهایت هم دانشآموزان آزمون سراسری یکسانی میدهند و مشخص است که دانش آموزان مدارس خاص نتیجه بهتری از دانش آموزان عادی کسب میکنند.
جداسازی دانش آموزان چه آثار مخربی دارد؟
نکته دیگر اینجاست که حتی اگر فرض را بر این بگیریم که دانشآموزان مدارس سمپاد و دیگر مدارس معروف پولی از هوش بیشتر از میانگین برخوردار باشند، باز هم جداسازی این دانشآموزان محل تردید و سوال است.
بسیاری از اندیشمندان و محققان اعتقاد دارند که این جداسازی میتواند جلوی رشد و شکوفایی دانش آموزان تیزهوش را بگیرد و بر دانش آموزان مدارس عادی و دولتی نیز آثار مخربی دارد. آنچه امروز در کشورهای توسعه یافته به آن اهمیت داده میشود تنوع دانش آموزان در کنار یکدیگر است که میتواند زمینهساز رشد و شکوفایی در نظام آموزش و پرورش شود.
بیشتر بخوانید: همزمان با برگزاری بزرگترین ماراتن علمی کشور؛ کنکور چگونه عدالت آموزشی را میبلعد؟
آمارها و شواهد نشان میدهد که جداسازی دانشآموزان جهان و به طور مشخص در ایران تحت عنوان سمپاد، نمونه دولتی یا مدارس پولی دیگر نظیر فرهنگ آثار زیانباری بر نظام آموزش و پرورش داشته است. این طبقهبندی قاعدتا باید بر مبنای استعداد و توانایی انجام میشد، اما امروزه بر اساس طبقه اقتصادی خانوادهها انجام میشود. یعنی در حالی که اصل و ماهیت این سیاست غلط بوده، اما از اصل و ماهیت خود نیز دور شده و به پدیدهای منحصر به فرد تبدیل شده است.
از سوی دیگر جداسازی دانش آموزان مصداق بارز پایمال شدن عدالت آموزشی و وقتی این کار مثل مدارس سمپاد از سوی حکومت انجام شود، یعنی عملا دولت بیطرفی خود در آموزش و پرورش عمومی را نقض کرده است.
وضعیت کشورهای OECD در آموزش و پرورش چگونه است؟
همانطور که اشاره شد نظام آموزشی طبقاتی در هیچ از یک از کشورهای توسعهیافته دیده نمیشود. پیشرفتهترین کشورهای جهان از نظامهای آموزشی دولتی برخوردار هستند و عموما کیفیت آموزش را برای همه مدارس در سطح قابل قبول و یکسانی حفظ میکنند. میانگین سهم بخش خصوصی در آموزش و پرورش این کشورها بین ۲۰ تا ۳۰ درصد است.
در حالی که بیش از ۸۰ درصد دانش آموزان در کشورهای عضو OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) در مدارس دولتی ثبت نام کردند و درس میخوانند. البته در ایران نیز حدود ۸۵ درصد دانش آموزان در مدارس دولتی مشغول به تحصیل هستند، اما تفاوت اینجاست که کیفیت آموزش در مدارس دولتی و پولی بسیار بالاست. دولت در کشورهای توسعه یافته درصدد جداسازی دانش آموزان در نظام آموزشی نیست و امکانات را برای همه فراهم میکند. در ایران، اما حتی پایتخت نیز مدارس کاملا طبقاتی شدهاند و وضعیت در شهرهای محرومتر به مراتب بدتر است.