اقتصاد۲۴- یکی از شاهدان گفته بود که هنگام عبور از اتوبان دیده که یک خودروی ۲۰۷، پسر جوان را زیر گرفته و گریخته است.
با اظهارات شاهد حادثه، تحقیقات آغاز و مشخص شده که یکی از سرنشینان خودروی پژو ۲۰۷ با جوانی که در اتوبان جانباخته، اختلاف داشته است؛ بنابراین فرضیه اینکه او عمدا این جوان را با ماشین زیرگرفته باشد، مدنظر قرار گرفته است. در ادامه هر ۳ سرنشین خودروی پژو دستگیر شدند و دیروز برای انجام تحقیق به دادسرای جنایی تهران انتقال یافتند.
آنها در بازجوییها گفتند که مرگ متوفی یک حادثه بوده است و آنها نقشی در ماجرا ندارند. با وجود این هر ۳ جوان در بازداشت هستند و تحقیقات به شکل ویژه، زیرنظر قاضی امیرحسین علیمردان، بازپرس جنایی تهران ادامه دارد تا معمای این حادثه مرگبار رازگشایی شود.
اختلافات قدیمی
۳ جوان دستگیر شده ۲۱ ساله هستند. آنها دوست، همکلاسی قدیمی و بچه محل هستند. یکی از آنها نامش پیمان است و آثار جراحت روی سر و دستانش دیده میشود. او میگوید: چند روز قبل با جوان جانباخته در خیابان درگیر شده بود، اما نقشی در مرگ او ندارد. گفتوگوی همشهری با وی را میخوانید.
بیشتر بخوانید: پشیمانی پسر ۱۷ سالهای از کشتن دوستش
اتهامت قتل است؟
قتل؟ نه اصلا. قتل کجا بود. همهچیز یک حادثه بود. بهروز خودش از ماشین پرت شد بیرون و تمام.
اختلافت با او بر سر چی بود؟
از مدتها قبل با هم کلکل داشتیم. او میخواست ثابت کند قدرتش از من بیشتر است، اما اینطور نبود. او هیکل درشتی داشت و دلش میخواست همه از او حساب ببرند.
بهروز بچه محل شما بود؟
نه. در یک محل دیگر زندگی میکرد، اما من او را میشناختم.
از شب حادثه بگو، چه شد که بهروز جان باخت؟
ما سوار ۲۰۷ بودیم و در خیابان دور میزدیم که متوجه شدیم بهروز با دوستانش که سوار بر یک ون بودند در تعقیب ما هستند. باور کنید بالای ۲۰ نفر داخل ون بودند! آنها چاقو، قمه و شمشیر داشتند و تهدیدمان میکردند. سپس به ماشین ما کوبیدند که هردوخودرو چپ کردند! همان موقع بهروز از پنجره ون به بیرون پرت شد در حالی که ما هم آسیب دیدیم. سپس پیاده شدیم و ماشینمان را به حالت اول برگرداندیم و از آنجا رفتیم.
آنهایی که سوار ون بودند چه کردند؟
آنها هم ماشین را به حالت اول برگرداندند و با جا گذاشتن بهروز در اتوبان، رفتند. البته فکر میکنم بهروز فوت شده بود و دیگر کاری ازدست کسی بر نمیآمد.
اما ظاهرا یک شاهد گفته که ماجرا حادثه نبوده است؟
دروغ گفته. همه ماجرا همین بود که تعریف کردم.
روی سر و دستانت آثار چاقو به چشم میخورد، چرا به این روز افتادی؟
زخم هایم تازه است. یک هفته قبل از این تصادف، در شهرک غرب با بهروز و دوستانش درگیر شدم. بهروز با چاقو مرا زخمی کرد و راهی بیمارستان شدم. شب حادثه هم بهروز افتاد دنبالم تا حال مرا بگیرد، اما به قیمت جانش تمام شد.
سابقه داری؟
نه اصلا. این نخستین باری است که دستگیر میشوم. من پولدارم و خانوادهای آبرودار و تحصیلکردهای دارم. تا به حال پایم به کلانتری باز نشده است. دوستانم که دستگیر شدهاند هم آدمحسابی هستند. باور کنید خیلی زود بی گناهی ما ثابت خواهد شد.