اقتصاد۲۴-همه میدانند جهان دیگر وابسته به نفت و فرآوردههای نفتی نیست؛ همه به جز کاندیداهای ریاستجمهوری. اقتصاد جهان به سمت راهکارهای فناورانهمحورتر پیش رفته و دیگر دنیا از نفت اشباع شده است. عصر، عصر متاورس و واقعیتهای مجازی است نه نفرین منابع و بیماری هلندی. حتی رقابت میان کشورهای نفتی حالا دیگر مدتی است که بر سر صادرات هر چه بیشترِ نفت نیست و زمینِ بازی در این حوزه هم تغییر کرده است، اما زمین بازی کاندیداها، همچنان برنامههای «دولت در سایه» است. ایدههای رنگ و رورفته و قدیمی که دیگر نه در جهان طرفدار دارد و نه حتی بدنه محافظهکارتر کشور، جانی برای اجرایش در خود میبیند؛ چراکه از اساس، نفت کمکم به کالایی تبدیل میشود که عرضه در بازار برای آن اشباع شده است.
عربستان سعودی، یکی از بزرگترین دارندگان ذخایر نفت و یکی از سه تولیدکننده بزرگ این محصول در جهان، وعده داده که تا سال ۲۰۳۰ میلادی اقتصادش را به یک اقتصاد غیرنفتی بدل خواهد کرد. از آن سو، قطر، رقیب دیرینه ایران در میدان گازی «پارسجنوبی» (یا به قول قطریها، میدان «گنبد شمالی»)، چند سالی است که از «اوپک» خارج شده تا تمام تمرکزش را بر روی تولید و صادرات «گاز طبیعی» بگذارد. به این ترتیب، ظاهراً قطریها هم میخواهند به سمت سوختی جدیدتر، به غیر از نفت بروند.
از آن سو، مسابقه پرسرعتِ کنار گذاشتن بنزین بهعنوان سوخت خودرو در فاصله سالهای ۲۰۳۰ تا ۲۰۴۰ میلادی، بیش از پیش نفت را به کالایی مربوط به گذشته تبدیل خواهد کرد. بر همین اساس، کشورهایی مانند چین، بریتانیا، آلمان، فرانسه و حتی برزیل، اعلام کردهاند که در فاصله سالهای مورد اشاره، تولید هر نوع خودروی بنزینی را متوقف و ممنوع میکنند. به این ترتیب، ظاهراً نفت روزبهروز اهمیت خود را از دست میدهد و این یعنی یک زنگ خطر برای کشورهایی که اقتصادشان به نفت وابسته است.
سوءبرداشت انرژی
از سوی دیگر کارشناسان معتقدند که یک سوءبرداشت در حوزه سیاستگذاری منجر شده که تاراج انرژی رخ دهد و کشور در بخشهای آب، برق، گاز و نفت دچار کمبود شود. این سوءبرداشت هم عبارت از این است که هر سیاستگذار هر چه عرضه را بیشتر کند، مشکلات کمتر خواهد شد. درصورتیکه اولین قانون اقتصادی، یعنی قانون عرضه و تقاضا استدلال میکند چنانچه منابع عرضه افزایش یابد، تقاضا هم به دنبالش زیادتر میشود.
اما سوءبرداشت ذکرشده بین سیاستگذاران در حوزه انرژی موضوعی پذیرفتهشده است و تاکید دارد که در هر شرایطی کمبود آب، گاز و برق در هر شهری با افزایش عرضه جبران میشود. غافل از اینکه این کار این پیام را به مصرفکنندگان انرژی و نیرو ارسال میکند که قرار است دولت، مازاد مصرف را به هر قیمتی تامین کند و به محض اینکه انرژی مصرفشده، تامین شد مصارف جدید منابع تازه را میبلعد و این سیکل معیوب تا ابدالدهر، ادامه پیدا میکند. با این حال، همانطور که از متن مناظرهها در این چند شب اخیر برمیآید، سیاستگذار به این مقولهها بی توجه یا کم توجه است. دولتهای مختلف در سالهای اخیر، سعی کرده اند مشکل کمبود انرزی و آب را در استانهای گوناگون با انتقال آب، لولهکشی گاز یا دادن نوبت خاموشی به صنایع برای تامین برق خانگی، حل کنند.
ایده جلیلی درباره نفت چه بود؟
جلیلی، چهره محافظهکار و مؤسس ایده دولت در سایه، در یکی از مناظرههای خود گفت: آنهایی که نفت را از ما خریداری میکنند آن را تبدیل به فناوری میکنند و چند برابر قیمت به ما فروشند، ما میتوانیم نفت را به فرآورده تبدیل کنیم بعد آن را تبدیل به صنایع پاییندست پتروشیمی کنیم. اگر پنج تا پتروپالایشگاه مثل پتروپالایشگاه خلیجفارس داشته باشیم از فروش نفت بینیاز میشویم و آن تبدیل به فرآورده میکنیم.
«پتروپالایشگاه» اساساً چه تفاوتی با «پالایشگاه» دارد؟
کار ستاره خلیجفارس تولید میعانات گازی است و ربطی به نفت ندارد و تا ۱۴۰۵ حتی برای این پتروپالایشگاه هم میعانات گازی کم میآوریم. دوم اینکه پالایشگاهسازی منسوخ شده و هر پالایشگاهی بعد از۲۰۳۰ به بهرهبرداری برسد ضررده میشود ضمن آنکه ساخت پالایشگاه بیشتر از ۷ سال در ایران طول میکشد. این را هم باید افزود که قطعات اصلی پالایشگاه از همان چند کشوری میآید که ایشان و همفکرانشان از کره زمین جدایشان کردند.
بیشتر بخوانید:برخی وعدههای انتخاباتی برای فریب مردم است/ قاضی زاده هاشمی وعده محال میدهد، چون قرار نیست در انتخابات بماند
«پتروپالایشگاهها» نسل جدیدی از «پالایشگاهها» محسوب میشوند که بر تجمیع مجتمعهای پالایش و پتروشیمی تاکید دارند. به عبارت سادهتر، در مجتمعهای پتروپالایشگاهی هدف تنها تولید بنزین، نفت و گاز نیست بلکه در کنار تولید این محصولات، تامین خوراک مورد نیاز مجتمعهای پلیمری و شیمیایی هم انجام میشود. به بیان باز هم سادهتر، در یک مجتمع پتروپالایشگاهی، موادی تولید میشوند که میتوان بعداً آنها را به موادی با ارزش افزوده بالاتر (مثلاً در صنایع داروسازی) تبدیل کرد. در واقع، خروجی پتروپالایشگاهها دستکم ۳۰ نوع فرآورده مایع و جامد با قابلیت انبار راحتتر نسبت به نفت خام است که سودآوری بسیار بالاتری در مقایسه با خامفروشی و حتی تولید سوخت دارند. بنابراین، ساخت پتروپالایشگاه بد نیست، اما مسئله آنجاست که این ۱۰ پتروپالایشگاه نیاز به حداقل ۷۰ میلیارد دلار منابع ارزی دارند.
همچنین خوراک ستاره خلیجفارس میعانات گازی است نه همه پتروپالایشگاهها. در واقع مشکل اساسی احداث «پتروپالایشگاه» هزینه بسیار بالایِ مورد نیاز برای ساخت این سازههای فنی و پیچیده است. بررسی مشخصات پنج مجتمع پتروپالایش در حال ساخت در چین و عربستان نشان میدهد مجموع ظرفیت اسمی این مجتمعهای پتروپالایشی ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه در روز و سرمایهگذاری مورد نیاز برای اجرایی شدن این طرحها حدود ۶۹ میلیارد و ۸۵۰ میلیون دلار است. به عبارت سادهتر، بهطور متوسط حجم سرمایهگذاری برای فرآوری یک بشکه نفت در این مجتمعهای پتروپالایشی، معادل ۲۷ هزار دلار برآورد شده است. این در حالی است که با توجه به وابستگی ایران به اخذ لیسانس و واردات تجهیزات خاص از خارج از کشور، هزینه طراحی و ساخت مجتمعهای مشابه پالایشگاهی در ایران، حداقل ۱۰ تا ۲۰ درصد بالاتر از سایر مناطق دنیا است.
عبدالله باباخانی، کارشناس بینالمللی انرژی در گفتگو با «هممیهن» از بحران انرژی و اشتباه استراتژیک در بیتوجهی به انرژیهای نو میگوید: تقریباً یک هفته از تبلیغات ریاستجمهوری درباره انرژی گذشته است و کاندیداها نشان دادهاند که در بخش انرژی دارای دانش خاصی نیستند و از آماری که در اختیارشان قرار گرفته هم نمیتوانند استفاده کنند.
او که معتقد است این مسئله به خودی خود ایرادی ندارد اظهار میکند: درست است که لازم نیست کاندیداها در همه بخشها صاحبنظر باشند، اما متاسفانه، هیچیک حتی مشاورهای توانمندی در بخش انرژی ندارند. چراکه آنچه تا امروز بهعنوان مشکل اصلی کشور باید به آن اشاره میشد و راهحلی دربارهاش ارائه داده میشد را به کلی نادیده گرفتند.
باباخانی تاکید میکند که مردم باید بدانند وزیر انرژی و وزیر اقتصاد کاندیداها کیستند، زیرا آنها احتیاج دارند که تکلیف سازمان بورس، انرژی و وضعیت اقتصادی کشور مشخص باشد. اگر این سه عامل معرفی نشوند، مردم ناامید میشوند. این کارشناس بینالمللی همچنین تاکید میکند: وابسته کردن کشور تنها به دو یا سه انرژی و سرمایهگذاری نکردن برای انرژیهای تجدیدپذیر یک اشتباه بزرگ استراتژیک در حوزه مدیریتی است و اگر امروز دنبال راهحل نباشیم، با بحران انرژی مواجه خواهیم شد.
او یادآوری میکند: لازم است حتماً بدانیم که کدام فرد با کدام چارچوب فکری در دولت چهاردهم وزیر نفت و انرژی است، زیرا حتی اگر این شخص تایید صلاحیت نشود هم فرد دیگری با همان برنامه، جایگزین او میشود.
باباخانی یادآوری میکند: در بخش انرژی، در سیزده دوره قبلی یک مسیر اشتباه طی شده است و مدام تولید بیشتر در دستور کار قرار گرفته است. زیرا تولید بسیار زیاد بدون برنامهریزی برای آینده و مدیریت مصرف، صورت گرفته. همیشه یک مسیر اشتباه طی شده و مدام تولید، بدون برنامهریزی برای آینده فرد بخش کوچکی از انرژی است. مشکل کشور در زمینه انرژی مدیریت مصرف و برنامهریزی برای چند سال آینده و نسل بعد از ماست.
بحران انرژی از ۱۴۰۵ آغاز میشود
کارشناس بینالملل حوزه انرژی افزود: هیچیک از رؤسایجمهور در سیزده دولت، کار خاصی انجام ندادند. دولت چهاردهم اگر بخواهد جای دولت سیزدهم باشد و همان مسیر را ادامه دهد کشور به مشکلات زیادی بر میخورد، اما خب کاندیداها در مناظره نشان دادند حتی در حفظ مسیر موجود دولتهای قبلی نیز توانمند نیستند و این منجر به فاجعه خواهد شد، زیرا بحث صرفاً بر سر بحران انرژی نیست؛ جهان در حال گذار از انرژیهای فسیلی به انرژیهای تجدیدپذیر است و مالیاتی که بر روی تولید کربن بسته میشود نیز جدی است. از سال ۱۴۰۵ در تولید و مصرف و برنامهریزی برای آینده دچار بحران انرژی خواهیم شد. ما نیاز داریم که امروز در دولت چهاردهم برنامهای با نگاه به مسیری که دنیا طی میکند مشاهده کنیم.
باباخانی افزود: سال گذشته با میانگین ۳/۵ تا ۳/۶ میلیون بشکه نفت در روز با قیمت اوپک حدود ۱۱۰ میلیارد دلار نفت، از زیرزمین برداشت کردیم. اگر گازی که به شبکه لوله تزریق شده است را هم حساب کنیم، ۲۷۵ میلیارد مترمکعب به قیمت ۲۵ سنت منطقه خودمان داشتیم که این مقدار حدود ۷۰ میلیارد دلار گاز برداشتی میشود. یعنی مجموعاً و در سال گذشته حدود ۱۸۰ میلیارد دلار نفت و گاز از زمین برداشت کردیم که این مقدار سهم دولت نبوده و متعلق به همه مردم است. دولت وظیفه داشته که این نفت و گاز را برداشت کند و تبدیل به سرمایه کند تا با برنامهریزی بلندمدت آینده بهتری برای مردم بسازد، اما اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم حدود ۲۸ میلیارد دلار بعد از کسر دلالی واسطه برای فروش نفت و پس از کسر چندین بار تبدیل یوآن به دلار، دلار به درهم و درهم به یورو و چندین بار پرداخت هزینه صرافی پولی که از فروش نفت عاید ما شده، حدود ۲۵ تا ۲۶ میلیارد دلار برای مردم بوده است.
وی تصریح میکند: از این مقدار به مردم یارانه هم میدهیم. ما حدود ۲۲ میلیون خودرو داریم که اگر حالت استاندارد تولید میشدند کممصرفتر بودند. در حوزه برق و گاز هم وضعیت همین است. اگر در شبکه راندمان پایین نیروگاهها و افت شبکه نبود، وضعیت انرژی اینچنین بغرنج ارزیابی نمیشد. ما حدود ۳۰ میلیارد دلار به مردم یارانه میدهیم و ۱۰ میلیارد دلار هم فروش داخلی محصولات داریم؛ حدود ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه هدررفت انرژی است.
او معتقد است ایران در چهار دهه گذشته مدیریت غلط انرژی در کشور انجام داده است و امروز استفاده غلط از انرژی، بخشی از فرهنگ و زندگی روزمره مردم شده است. باباخانی با تاکید بر همین مسئله میافزاید: حدود ۵۰۰هزار کیلومتر خط لوله گاز شهری و روستایی کشیدهایم. حدود ۶۰ میلیون انشعاب شهری و روستایی به مردم دادهایم. یعنی هر مدیری آمده است خواسته اشتباه بزرگتری از مدیر قبلی انجام بدهد.
امروز صددرصد گرمایش و پختوپز مردم با گاز است، ۷۵درصد تولید برق با گاز است، ۶۹ پتروشیمی و بهزودی ۷۹ پتروشیمی، از یک طرف گاز و از طرف دیگر تکمحصول تولید میکنند و حتی گاهی با ضرر نسبت به قیمت گاز محصولات خود را میفروشند. این در حالی است که بهجای تکمیل زنجیره و بهسودرسانی پتروشیمیها، هر کسی زورش رسیده یک مجوز پتروشیمی گرفته و با ارز دولتی برای خودش صنعتی راه انداخته و خودش را متعهد به تکمیل زنجیره نمیداند. ما در دنیا بالاترین شدت مصرف انرژی را داریم، اشتباه نکنید، مصرف انرژی را نمیگویم، بلکه شدت مصرف را میگویم. یعنی در تولید یک ماشین مشابه در ایران و ژاپن، به علت راندمان ضعیف مدیریتی، تجهیزات ناکارآمد، مشکلات سرمایهای و... در ایران ۱۵ برابر بیشتر انرژی مصرف میکنیم.
بیشتر بخوانید:فیلم/ حمله قالیباف به روحانی
در بخش خارجی نیز هیچکس نمیتواند منکر تحریم و اثراتش باشد. چاه گاز و نفت طول عمر دارند و مانند موجود زنده هستند که اگر بخواهی جوان بمانند باید دائماً از تجهیزات و تکنولوژی روز استفاده کرد. اینها همه سرمایهگذاری میخواهد و با تحریم فقط میتوانید وضعیت موجود را حفظ کنید یا سرعت خسارات را کم کنید. این موانع امکان استفاده درست از ظرفیتهای بخش انرژی در کشور را نمیدهد.
محمود خاقانی، کارشناس حوزه نفت و انرژی و مدیرکل پیشین امور خزر و آسیای میانه وزارت نفت اظهارات برخی از نمایندگان را نقد کرد و توضیح داد: از دولت جلیلی که مدعی مدیریت دولت در سایه است، انتظار داشتیم برخی اشتباهات را انجام ندهند. ایشان هنوز حتی نمیدانند که ساخت یک پتروپالایشگاه چقدر هزینه دارد. زمانی که در دولتهای پیش حرف از ساختن پالایشگاه بود، جهان هنوز به نفت نیاز داشت و از سوی دیگر هم در آن زمان شرکت توتال، شرکت شل اروپا و شرکتهای آلمانی به ایران مشاوره میدادند که اقتصادیترین و بهترین مسیر برای صادرات روزانه دو میلیون بشکه در روز چیست. قرار بود ۵۰۰ هزار بشکه فرآورده به دست افغانستان، ترکمنستان، آسیای میانه و بقیه کشورهای همسایه بفروشیم. بر همین اساس هم بندر نفتی نکا در ساحل دریای خزر احداث شد، زیرا آن راه و آن طرح، مسیر ارزانی برای صادرات بود. هدف از ساخت این مسیرها نیز این بود که با دیپلماسی نفت و گاز در بازارهای بینالمللی جایگاه مهمتری برای ایران بیابیم و قدرت چانهزنی خود در منظقه را نیز از همین راه بیشتر کنیم.
خاقانی یادآوری میکند: دولت در سال ۱۳۸۴، شرایط خیلی خوبی در بازار نفت و همچنین مذاکرات هستهای داشت و صنایع نیز به نسبت از اوضاع خوبی برخوردار بودند. همه شرایط ایران خوب بود تا زمانی که به ناگهان در بهمنماه ۱۳۸۴ معاون حقوقی و پارلمانی که با حفظ سمت، رئیس دیوان محاسبات هم بود جلوی چشمان ما قرارداد کرسنت را پاره کرد.
بنابرگفتههای خاقانی، ایران میبایست به کشورهایی گاز صادر میکرده است و به همین دلیل هم بسیاری از سرمایهگذاران خارجی در آن سالها قصد کردند به ایران بیایند چراکه سرمایهگذاری در ایران زمان دولت هفتم و هشتم را دستاویزی برای دستیابی به نفت بیشتر میدانستند. خاقانی ادامه میدهد:، اما زمانی که قرارداد کرسنت به شکل یکطرفه لغو شد، دیگر اعتباری برای ایران باقی نماند و سرمایهگذاران هم تمایلی برای ماندن در ایران نشان نمیدادند. ما در وزارت نفت همواره به شرکای خارجی خود اعلام میکردیم که در اسلام بر خوشقولی تاکید شده است به همین دلیل هم ما تحت هر شرایطی، تعهدمان به شما را انجام خواهیم داد.
به گفته خاقانی، ایران حتی در دوران جنگ تحمیلی هم تعهدات نفتی خود را زیر سوال نبرد.
این کارشناس انرژی سپس به نقد سخنان کاندیدای دیگر ریاستجمهوری یعنی زاکانی پرداخت و گفت: ایشان مدعی شدند در مجلس هفتم توانستند مانع اجرای قانون برنامه چهارم شوند. در قانون برنامه چهارم پیشبینی شده بود که باید به تدریج یک درصد خاصی را به قیمت فرآوردههای نفتی مثل بنزین اضافه کنیم. قرار بود با این افزایش درآمد، برخی از زیرساختهای کشور نیز توسعه یابند. آقای زاکانی و دوستان همفکر ایشان اجازه چنین کاری را ندادند و حالا هم به این امر افتخار میکنند.
خاقانی همچنین درباره قرارداد با چین توضیح میدهد: قراردادی که ایشان میگویند قرارداد سهمیلیارد دلاری واردات اتوبوس است. ایشان مدعی هستند که پول بلوکهشده در چین را آزاد کردهاند. یعنی چه که این سه میلیارد آزاد شده است؟ ایشان به جای اینکه تکنولوژی ساخت اتوبوس به داخل وارد کنند، خود کالا را با قیمت بسیار گزاف به ایران آوردهاند و حالا هم به آن افتخار میکنند. بقیه این پول را هم خرج تامین هزینه حقوق و دستمزد شغل جدیدی که تحت عنوان حجاببان ایجاد کردهاند، میکنند.