تاریخ انتشار: ۱۴:۰۶ - ۲۰ تير ۱۴۰۳

روز چهار محرم در کوفه و کربلا چگونه گذشت؟

روز چهارم محرم، یکی از روزهای پر حادثه شهر کوفه بود. از منبر رفتن «ابن زیاد» در کوفه تا فتوای فقیه «شریح قاضی» برای جنگ تا ماجرای ملاقات امام حسین(ع) با «عمر بن سعد»

اقتصاد۲۴-روز چهارم یکی از روز‌های مهمی بود که تصمیم‌ها برای رویارویی و جنگ بین دو سپاه، قطعی شد. از ظهر این روز تا شب، اتفاقات مهمی بین کوفه و کربلا رقم خورد.

منبر رفتن «ابن زیاد» در کوفه و تشویق مردم به جنگ با امام حسین

ظهر روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد، مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و به منبر رفت و سخنرانی نمود و امام حسین (ع) را فردی خارج شده از دین پیامبر (ص) معرفی کرد. همچنین مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین (ع) تشویق و ترغیب کرد.

این شد که سپاهیان و نظامیان، با تشویق پول و به دست آوردن مقام و غنیمت، دست به کار شدند.

از روز چهارم تا روز‌های بعد، ۴ گروه نظامی تشکیل شد. جمعیت این سپاهیان، به ۱۳ هزار نفر می‌رسید که در قالب ۴ گروه بودند که عبارتند از:

۱. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ ۲. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛ ۳. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ ۴. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر به سپاه عمر بن سعد پیوستند. به‌هم پیوستن این نیرو‌ها از این روز تا عاشورا برقرار بوده است.

فتوای شریح قاضی برای حمایت از ابن زیاد

در کتاب الوقایع الحوادث، جلد ۲ صفحه ۱۲۴ آمده است:

روز چهارم، فقیه و مجتهد عالیقدر کوفه، یعنی شریح قاضی، فتوایی در حمایت از ابن زیاد صادر کرد. او از یزید بن معاویه طرفداری نمود و به امر کرد که مردم باید عبیداللّه‏ بن زیاد را یاری کنند.

نامه «عمر سعد» به «عبیدالله زیاد» درباره نظر امام حسین

روز چهارم محرم، «عمر سعد» نامه‌ای به «عبیدالله زیاد» نوشت. این نامه در کتاب‌های تاریخی چنین نقل شده است که عمرسعد در این نامه نوشته است: «من همین که به کربلا رسیدم، رسولی را فرستادم تا با حسین مذاکره کند و از او بپرسد برای چه آمده است؟

پاسخ او این بود که مردم کوفه نامه نگاشته و از من درخواست آمدن کرده اند. من به درخواست آنان پاسخ گفته ام. اگر اکنون مردم، مرا نمی‌خواهند و تغییر نظر داده اند، از راهی که آمده ام، بازمی گردم.»


بیشتر بخوانید:عکس/ورود نمادین کاروان امام حسین (ع) به کربلا


«حسان بن فائد بن بکیر العبسی» می‌گوید: «هنگام دریافت نامه عمرسعد، من نزد عبیدالله بن زیاد بودم. همین که نامه را خواند، این شعر را زمزمه کرد:

«الان اذعلقت مَخالبُنا به یرجوا النجّاةَ ولاتَ حین مناص...: اکنون که پنجه‌های ما در گلوگاه اوست، به رهایی می‌اندیشد، اما دیگر را فراری نیست.»

پاسخ عبیدالله زیاد به نامه

عبیدالله زیاد، پاسخی نوشت و به کوفه فرستاد. او در این پاسخ می‌گوید: «نامه ات رسید و محتوای آن را دریافتم. همین که جواب را دریافت کردی، از حسین و یارانش، برای یزید بن معاویه امیرالمومنین، بیعت بگیر تا بیندیشیم چه کنیم. وگرنه سر او و اصحابش را جداکن و بفرست.

عمرسعد با دریافت نامه گفت: می‌دانستم که عبیداللَّه بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست.

ارسال نامه ابن زیاد برای امام حسین (ع)

عمر بن سعد، متن نامه عبیداللَّه بن زیاد را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد. امام علیه السلام فرمود: «لا أُجیبُ ابْنَ زِیادَ بِذلِکَ ابَداً، فَهَلْ هُوَ إِلّا الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ: من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامی خواهد بود؟! خوشا چنین مرگی...»

ماجرای ملاقات امام حسین (ع) با عمر بن سعد

از جمله رخداد‌های مهم چهارمین روز محرم، واقعه ملاقات امام حسین (ع) با عمر بن سعد در هنگامه غروب یا شب است. امام حسین (ع) قاصدی پیش عمر بن سعد فرستاد که می‏ خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشیم.
در این دیدار، ابتدا امام آغاز سخن کرد و فرمود: «ویلک‏ یابن سعد..؛ وای بر تو،‌ای پسر سعد، آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست، هراس نداری؟»

ابن سعد گفت: «اگر از این گروه جدا شوم، می ‏ترسم خانه ‏ام را ویران کنند.

امام فرمود: «أنا أبنی‌ها لک‏؛ من آن را برای تو می‏ سازم...»

سپس امام گفت: تو را چه می‏ شود! خداوند به زودی در بسترت، جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزی، نخوری».

عزتمندی و سازش ناپذیری؛ رویکرد امام حسین (علیه السلام) در مواجهه با نامۀ ابن زیاد

دیدار قیس بن اشعث با امام حسین

عصر چهارم محرم، قیس بن اشعث (یکی از چهره‌های سپاه ابن زیاد)، پیش امام حسین (ع) آمد و از او خواست که تقاضای بیعت با یزید را بپذیرد. قیس بن اشعث گفت: آیا نمی‌خواهی زیر پرچم پسر عمویت (یزید) درآیی! چرا که به آنچه که دوست داری می‌رسی و از آنان بدی نخواهی دید!

امام حسین (ع) به او فرمود: «أَنْتَ أَخُو أَخیکَ [محمّد بن الاشعث]أَتُریدُ أَنْ یَطْلُبَکَ بَنُو هاشِمٍ بِأَکْثَرَ مِنْ دَمِ مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ؟! لا وَاللَّهِ لا أُعْطیهِمْ بِیَدی إِعطاءَ الذَّلیلِ، وَ لا اقِرُّ اقْرارَ الْعَبیدِ!:

تو برادر همان برادری (تو همانند برادرت محمّد بن اشعث هستی که مسلم را در کوفه به شهادت رساند)

آیا می‌خواهی بنی هاشم، بیشتر از خون‌بهای مسلم بن عقیل را از تو طلب کنند؟ نه! به خدا سوگند دستم را همانند افراد ذلیل و پست در دست آنان نخواهم گذاشت ومانند بردگان نیز تسلیم نخواهم شد و فرار نخواهم کرد.»

سپس حضرت خطاب به قیس ادامه داد:

«عِبادَاللَّهِ!؛‌ای بندگان خدا!»، «وَ أَعُوذُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ، أعُوذُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمْ مِّنْ کُلِ مُتَکَبِّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ.

من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‌برم، از این که مرا متّهم کنید. من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می‌برم از هر متکبّری که به روز حساب ایمان نمی‌آورد...»

پیوستن کنانة بن عتیق به امام حسین (ع) در کربلا

چهارم محرم در هنگامه شب، فردی به نام «کنانة بن عتیق»، از مردان زاهد و قاری قرآن کوفه بود که خود را به کربلا رساند و به محضر امام شرفیاب شد و خواست تا همراه سپاه امام حسین (ع) بماند.

منبع: خبر آنلاین
ارسال نظر