تاریخ انتشار: ۱۳:۵۴ - ۳۰ تير ۱۴۰۳

ماجرای ثریاخانم، کراش سابق آقای پیروزفر جنجالی شد

در میان ماجراهای پیچیده در انتهای شب، شاید سرنوشت یک نفر به غمگین ترین شکل ممکن رقم خورد.

اقتصاد۲۴- در میان ماجراهای پیچیده در انتهای شب، شاید سرنوشت یک نفر به غمگین ترین شکل ممکن رقم خورد. از ثریا شمس‌آبادی صحبت می‌کنیم. مادری که در نهایت همه چیز را از دست داد و تقریبا در دست‌کم سه قسمت پایانی سریال اشک بود و اشک. 

ثریا را سحر گلدوست ایفای نقش کرد. درباره گلدوست می‌توان گفت که تا حدود زیادی از عهده نقش برآمد و توانست جهان یک زن مطلقه را به مخاطب عرضه کند. زنی که با پرورش زالو امورات می‌گذراند، فرزندش را بزرگ می‌کرد و جبر زمانه او راه به حاشیه تهران رانده بود، اما خب نکته‌ای که درباره کاراکتر ثریا ویژه‌تر بود، همان مبهم ماندن لایه‌های درونی اش بود. اینکه او واقعا به بهنام علاقه داشت یا او را پلی برای ادامه زندگی در شرایط کنونی می‌دید به طور واضح مشخص نیست. هر چه که هست او با ته‌مانده احساسی که در میان تمام این مصائب باقی مانده بود به زندگی بهنام وارد شد تا گره زندگی‌اش کورتر از همیشه شود.

قربانی یک رابطه نابهنگام؟

رضا صائمی، روزنامه‌نگار و منتقد سینما درباره کاراکتر ثریا می‌نویسد: و، اما ثریا... «ثریا شمس آبادی» که شاید پیچیده‌ترین شخصیت قصه «در انتهای شب» باشد. برخی او را ساده و هالوصفت می‌دانند و برخی آب‌زیرکاه و زالوصفت. برخی او را مظلوم می‌بینند و برخی محکوم می‌کنند. تناقض‌ها و دوگانگی‌های خودش هم بر این تفاوت داوری‌ها افزود. مثلا به ماهی گفت من دیگه هیچ کاری به بهنام ندارم خیالتون راحت، اما نه فقط در خیال که در عمل هنوز دلبسته بهنام بود و میل به هم‌کلام شدن با او داشت. از یک سو به نظر می‌رسید که از آن آدم‌های آویزان است که از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرد و عشق را با عشوه صید می‌کند.

از سوی دیگر ساده و بی‌غش به نظر می‌رسید که تنها چوب دو سر سوخته یک سودای عاشقانه شد. در قبض و بسط این دوگانگی‌ها من، اما گمان می‌کنم که او نه قالتاق که قربانی بود. قربانی زندگی و عشق نزیسته. قربانی نادیده گرفته شدن و انکار. انکار رنج‌هایش که توهین و تحقیر انسان است. میل به مهرورزی وقتی با سرکوب و سرخوردگی همراه شود آدمی را مهرطلب می‌کند. ثریا مهرطلب بود و این با نارسیسیم و خودشیفتگی نهانی که در بهنام بود مماس شد تا در یک آشفتگی روحی و عاطفی، آن‌ها جذب هم شوند.

ثریا بیش از آنکه بر سر کسی آوار شود، آواره بی کسی و بی پناهی خود بود. بیش از آنکه آب زیرکاه باشد، به هر آب باریکه‌ای چنگ می‌زد تا از تنهایی خود فرونپاشد. به قول ماهی نمی‌دانیم در تنهایی آدم‌ها چه می‌گذرد که به راحتی قضاوتشان کنیم. آدمی در پیله تنهایی خویش ممکن است تا مرز پلیدی هم برود یا برعکس خود را پالایش کند... درد ماهی از رابطه ثریا با بهنام از پلشتی ثریا نبود، از این بود که بهنام چه چیزی در ثریا دیده که در او ندیده؛ و آن چیز قطعا چیزی از جنس روشنایی بود نه تاریکی. وگرنه ماهی به او رحم نمی‌کرد نه ترحم. ثریا البته با آن لحن و لوندگی گاهی لج آدم را در می‌آورد، اما لجن نبود.

او از بچگی در حصار محرومیت‌ها و محبت ندیدن‎ها زیسته وقربانی مهرطلبی بیمارگونه شده. گاهی زخم نزیستن‌ها چنان بر جان می‌نشیند که آدمی را یا بی‌رحم می‌کند یا محتاج ترحم. گرچه رابطه آن‌ها چیزی جز زخم بر جا نگذاشت، اما دلبستگی ثریا به بهنام از سر کیسه دوختن نبود که اگر بود گردبند را به او پس نمی‌داد. آن‌ها قربانی یک رابطه نابهنگام شدند. به قول آن افسر امتحان رانندگی: «در زمان نامناسب و مکان نامناسب، یک اشتباه کوچیک فاجعه به بار میاره». گاهی یک لغزش، تمام مسیر را لغزنده می‌کند و آدمی را در سراشیبی سقوط قرار می‌دهد. به قول صائب تبریزی: «خشت اول، چون نهند معمار کج... تا ثریا می‌رود دیوار کج»

بینندگان سریال درباره او چه نظری دارند؟

راوی نوشت: ثریای بیچاره برای مرد همسایه غذا می‌پزد و شام را با هم در خانه‌اش میخورند، اما احساس ناخوشایندی دارد. می‌داند و نمی‌داند چرا آن‌جاست. ماهی از بهنام جدا می‌شود، اما برایش حلیم می‌برد و به پیراشکی آوردن زن همسایه حسادت می‌کند

محمد از بازی گلدوست تعریف کرده: به نظرم بازی خوب سحر گلدوست باعث شده اینقدر باورپذیر بشه نقشش.

شاپور، اما کاراکتر ثریا را خطرناک توصیف می‌کند: ثریا نماد آدمهاییه که زندگی در شرایط سخت نه تنها باعث ارتقا شخصیت شون نشده، بلکه تمام اون عقده‌های حقارت و ناکامی‌ها رو مثل خنجری پنهان همراه خودشون دارن و هرجا که دلشون بخواد، خیلی زیرپوستی ازشون برای آسیب زدن به بقیه استفاده میکنن. مراقب ثریا‌های زندگی‌تون باشید؛ و دختر آسمان: ثریا و بهنام درد مشترک دارن. هر دو زخم خورده از رابطه کنترل‌گرانه بیرون اومدن، حالا میخوان خودشون رو از اون رابطه پس بگیرن. این کار خیلی مشکله، چون به این درک رسیدن که چقدر ضعیف و وابسته ان، اما این بار دیگه نمیخوان اشتباه کنن. سردرگم، ولی دنبال راهی برای زندگی بهتر.

منبع: برترین ها
ارسال نظر