تاریخ انتشار: ۱۵:۵۲ - ۲۲ مرداد ۱۴۰۳

منوریل و بیمه تکافل...

سیلی اقتصاد بر گوش سیاستمداران، صدایش ممکن است رسا نباشد، اما بسیار اثرگذار است.

اقتصاد۲۴-توماس ساول اقتصاددان آمریکایی می‌گوید: درس اول اقتصاد "محدودیت منابع" است. اما معمولا درس اول سیاستمداران، نادیده گرفتن درس اول اقتصاد است.

صنعت بیمه که بر مدار تولید و فروش بیمه استوار است، کاملا از جنس اقتصاد است و سیاست بازان نباید به حریم آن ورود کنند.

طرح بیمه تکافل و شکست سنگین آن از جنس کار‌های سیاسی بود تا اقتصادی.

هنوز زنگار منوریل که از ابداعات شهرداری احمدی نژاد بود در اذهان عمومی ماندگار است. صرف ده‌ها هزار میلیاردپول (به قیمت آن روزها) و استوار کردن ستون‌های آن در برخی از شهر‌ها که امروزه جنبه آثار باستانی پیدا کرده، فقط برای یک چیز بود. منوریل احمدی نژاد در برابر متروی هاشمی رفسنجانی؟!

هر چقدر کارشناسان فنی از عدم توجیه اقتصادی منوریل نسبت به مترو گفتند، آن قبیله راضی نشد که نشد... و آن کاری را نباید می‌کردند، انجام دادند؟! اما گذشت زمان و توجیهات اقتصادی بعدی، چنان سیلی محکمی به حامیان و طراحان آن پروژه کذایی زد که سال‌ها باید در آفتاب تموز بایستند تا کِی دامن خیس‌شان خشک شود. طرح بیمه تکافل نیز از آن جنس است. چنان سیلی محکمی آقایان از جهات اقتصادی به دلیل عدم فروش این نوع بیمه نامه خوردند، که تا سال‌ها در صنعت بیمه این عمل به یادگار خواهد ماند و شاید درسی باشد برای آیندگان. اما چرا چنین شد؟! مگر اهالی صنعت فشار وارد نکردند؟ نگفتند؟ ننوشتند؟ چرا گوش داده نشد؟! برای اینکه در اینجا هم اقتصاد لگدمال سیاست شد و چقدر برخی در آن زمین گل‌آلود بد بازی کردند. چرا که اگر می‌دانستند که آن طرح جواب نمی‌دهد، عذر بدتر از گناه است و اگر نمی‌دانستند باز هم بدتر که صندلی را بی‌جا اشغال کردند.

هیچگاه فراموش نمی‌کنم، در جلساتی که برای موضوع بهره‌وری در دوره جدید وزارت اقتصاد، فرا خوانده می‌شدیم تا از برنامه‌های بهره‌وری و شاخص‌های مستخرجه دفاع کنیم، یکی از مسئولان موثر و جدیدالورود وزارتخانه، صراحتا در جلسات موضوع تکافل را به میان می‌کشید که چرا به رغم این همه تاکید وزیر، هیچ نشانی در برنامه‌های شما ندارد. تاکید شد که بیمه تکافل، هنوز در حد آزمون و خطا است و در ثانی اجرای آن، جزو ماموریت‌های بیمه مرکزی به لحاظ عملیاتی و ماموریتی نیست و اگر جایی بخواهد اجرایی شود، در سطح صنعت است که آن هم چالش‌های خاص خود را دارد. خلاصه توضیحات مقبول واقع نشد و کل طرح بهره وری نیازمند باز طراحی با نگاه و رویکرد جدید وزارتخانه تشخیص داده شد؛ لذا خواستار اصلاحات در آن شدند. اما هیچگاه همکاران بنده و مشاور اصلی پروژه بهره‌وری، به دلیل برخورداری از مشاوره‌های ارزنده مدیران مجرب صنعت بیمه که از غلتیدن به دامن بیمه تکافل بار‌ها انذار داده شدیم، به این مسیر مجاب نشدند و سعی شد از این جهت در جای درست تاریخ بایستیم و شاید هزینه آن را هم دادیم. طرفه اینکه، بعد از اصرار فراوان همکاران که تاکید شد برنامه بهره‌وری متعلق و خاص بیمه مرکزی است، از سوی وزارتخانه اصرار شد که خیر، بیمه مرکزی مسئولیت بهره‌وری کل صنعت بیمه را هم باید عهده دار باشد؟! و آن را مکتوب هم کردند که بعد‌ها با جلسات متعدد و دلایل مستدل فنی و اداری، این امر تعدیل و اصلاح شد. یکی از دلایل این بود که بار عدم اجرای بیمه تکافل و. را در صورت اجرایی نشدن، متوجه بیمه مرکزی و ارزشیابی آن در حوزه بهره‌وری این سازمان نمایند. چند ماه بعد و پس از آنکه برنامه بهره‌وری بیمه مرکزی پس از کش و قوس فراوان با تحفظ بر ملاحظات سازمانی (که بسیار تعیین کننده بود) به تایید سازمان ملی بهره‌وری و وزارت اقتصاد رسید، اگر چه تشویق و تقدیر رئیس کل وقت را در پی داشت، ولی فرصتی برای اجرای آن به ما داده نشد؟!

اما گذشته، تجربه آینده است و مدام این چرخ در حال تکرار است.

صنعت بیمه در روز‌های طوفانی و آفتابی، نیاز به مدیران آزاده، مجرب، جامع الاطراف، فنی و با دانش دارد. به هیچ وجه اقتضائات فنی و اقتصادی بیمه، نباید فدای بقا شود. چون قطعا کوتاه خواهد بود و بقا زمانی ارزش دارد که هماهنگ با مسیر درست توسعه باشد. تاکید می‌شود مسیر درست توسعه...

به قول یک ضرب المثل انگلیسی، کار غلط مسیر درست ندارد.
برخی از ما بدون آنکه بدانیم، تصور می‌کنیم در مسیر درست حرکت می‌کنیم و چقدر دردناک است اگر انسان بداند مسیرش غلط است، ولی آنرا با توجیهات مختلف طی کند.

این روز‌ها خیلی به یاد استعفای تاریخی رئیس کل اسبق بیمه مرکزی در پاییز ۱۴۰۰ می‌افتم. او زود تشخیص داد مسیر غلط است و به رغم ظرفیت تداوم ریاستش، اما ادامه نداد ..

علیرضا باقری ده‌آبادی/کارشناس ارشد صنعت بیمه

ارسال نظر