اقتصاد۲۴-مطلبی که در ادامه میخوانید به قلم فرزاد نعمتی در مجله اینترنتی فینیکس منتشر شده و به حواشی سومین دوره جشنواره جهانی فیلم تهران در سایه افزایش قیمت جهانی نفت به واسطه تصمیمات محمدرضا چهلوی پرداخته. با ما همراه باشید.
نفت گران و بنزین ارزان؛ شاه و هالیوود با هم کنار نیامدند! نفت گران و بنزین ارزان؛ شاه و هالیوود با هم کنار نیامدند!
در دی ماه ۱۳۵۲ محمدرضا پهلوی در دومین روز کنفرانس اوپک در تهران ضمن اشاره به این نکته که «ابداً نمیخواهیم به جهان صنعتی لطمهای بزنیم»، همچنین در ادامه بیان کرد که عصر نفت ارزان سپری شده است». افزایش قیمتها و نقش مؤثر شاه در راهبری اوپک نیز در جشنواره بی تأثیر نبود؛ چنان که وقتی انتظارها برای نمایش فیلم «مکالمه» ساخته فرانسیس فورد کاپولا در جشنواره تهران به یأس بدل شد، روابط عمومی جشنواره اعلام کرد که دلیل این امر مانعتراشی شرکت پارامونت بوده است.
در یادداشت روابط عمومی جشنواره آمده بود: «با کمال تعجب و شگفتی، زمینه این ماجرا به نفت ارتباط پیدا میکند. هنگامی که ایران و سایر کشورهای عضو اوپک در سال گذشته قیمت نفت را افزایش دادند، پارامونت به تلافی این اقدام کوشش کرد که ارزش فیلمهایی را که به بازار ایران ارسال میدارد، چهار برابر کند.» قابل توجه اینکه گویا پارامونت «سعی داشت این امر تنها در مورد ایران انجام شود و نه سایر کشورهای عضو اوپک.» علاوه بر این عدم حضور فیلم «صحنههایی از یک ازدواج» ساخته اینگمار برگمان نیز دستمایه بحثهایی شد. برگمان از ارسال فیلم به تهران امتناع ورزیده بود، زیرا نمایش «فریادها و نجواها» در دومین دوره جشنواره فیلم تهران باعث افت چشمگیر مبلغ پیشنهادی خریدار برای نمایش عمومی فیلم شده بود و همین امر، برگمان را به این نتیجه رسانده بود که از «تکرار اشتباهات» خودداری کند.
در سومین دوره نیز همچنان فیلمها و سینماگران مهمی حضور داشتند. میکلوش یانچو که در دوره قبل از هیئت داوران حذف شده بود این بار به همراه افرادی، چون آلن روب-گریه و خوان آنتونیو باردم به داوری فیلمها پرداخت. تونی کرتیس، پیتر سلرز، روبرتو روسلینی، ویلیام وایلر، جرالدین چاپلین، جینا لولوبریجیدا و بیش از سی نفر دیگر مهمانان ویژه جشنواره بودند. او مانند یک ستاره بزرگ رفتار نمیشود. در بزرگداشت ویلیام وایلر، بیش از ده فیلم از آثار او به نمایش درآمد و سینمای یانچو نیز با اکران نُه فیلم از او به مخاطبان ایرانی معرفی شد. در همین دوره، فیلمهای «آمارکورد» اثر فلینی و «دختر عمو آنجلیکا» کارلوس سائورا نیز به روی پرده رفتند. اکران فیلم سائورا که در جشنواره کن نیز جایزه برده بود، اما در اسپانیا با مخالفت احزاب راستگرا مواجه شده بود، زیرا به جنگ داخلی خانمان سوز این کشور اشاره داشت.
بودجه این دوره از جشنواره حدود پنجاه میلیون ریال اعلام شد که اگر با نرخ دلار تقریباً هفت تومانی آن زمان محاسبه شود، به رقمی حدود ۷۱۵ هزار دلار میرسد. در همین دوره از جشنواره نیز تولید فیلم «کاروانها» به طور مشترک میان ایران و هالیوود مورد توافق قرار گرفت؛ فیلمی گران قیمت با برآورد تولید شش میلیون دلار که با بازی آنتونی کوئین، مایکل سارازین و جنیفر اونیل همراه بود و در آن بازیگران ایرانی همچون بهروز وثوقی و محمدعلی کشاورز نیز حضور داشتند. از قضا، در نهایت بر سر کشته شدن یکی از شخصیتها میان کوئین، سارازین و وثوقى اختلاف افتاد که این امر به ناسزاگویی کوئین و قهر وثوقی از پروژه منجر شد. در نهایت با پادرمیانی مهدی بوشهری، همسر اشرف پهلوی این اختلاف حلوفصل شد و با کشتن شخصیت زن فیلم در پایان داستان، ماجرا فیصله یافت.
در سومین دوره جشنواره، جایزه بزگ مجسمه زرین بز بالدار برای بهترین فیلم کوتاه به مفهوم مطلق به فیلم «اون شب که بارون اومد» به کارگردانی کامران شیردل اهدا شد. هیئت داوران تدوین دقیق و پیچیده و نوع نگاه فیلم به شیوههای متفاوت خبررسانی را پسندیده بودند. در میان فیلمهای بلند، دیپلم افتخار به فیلم «راه حل میخواهم» ساخته سعید مرزوق اهدا شد؛ فیلمی با بازی فاتن حمامه ملقب به «بانوی سینمای عرب»، که پرداخت آن به مشکلات اجتماعی زنان مشرقزمین نظر داوران را جلب کرده بود. جایزه بهترین فیلم به مفهوم مطلق نیز نصیب ایرانیها شد: «شازده احتجاب» ساخته بهمن فرمان آرا به دلیل «درهم بافتن تاروپود تاریخ و روانکاوی» این جایزه را از آن خود کرد. سهم ایرانیها در این جوایز به این دو فیلم محدود نشد؛ بهروز وثوقی نیز برای ایفای نقش در «گوزنها» بهترین بازیگر مرد جشنواره شد. جایزه بهترین بازیگر زن نیز به المپیا کارلیزی برای بازی در فیلم «وسط دنیا» رسید.
انعکاس عموم رسانهها از این جشنواره مثبت بود. شوق دانشجویان ایرانی برای تماشای فیلمها در کنار ترافیک تهران نیز در برخی گزارشها به چشم میخورد. یک گزارشگر آلمانی در همین زمینه نوشت: «در تهران، ترافیک از قید و نظم و قاعده آزاد است. به نظر میرسد که هر فردی یک اتومبیل داشته باشد و این با توجه به اینکه قیمت هر لیتر بنزین سوپر از ۲۵ فینیک هم کمتر است، مایه تعجب نیست.» نویسنده این گزارش با این همه، درمانده بود که با چنین ترافیک و رانندگی شلختهای چگونه تصادفها بسیار کم است. پاسخ را یک تاجر ایرانی به او چنین داده بود: «همه در رانندگی دیگری را از خود دیوانهتر میپندارند. این است که همه مواظبند.»