تاریخ انتشار: ۰۹:۴۱ - ۲۹ شهريور ۱۴۰۳

تاریخ ۳۰ سال کنشگری؛ بررسی جامعه‏‌شناسانه کنشگری زنان ایرانی در سال‏‌های بعد از انقلاب

نوشین احمدی‏‌خراسانی فعال حقوق زنان می‌گوید: کنشگری امروز، کنشگری فردمحور، بی‌‏واسطه و غیرنهادمند است که خلاف آن سال‏‌ها، نه مبتنی بر اشتراکات که مبتنی بر اختلافات است. الان استراتژی نه مطالبه‌‏محور که مبتنی بر نافرمانی مدنی است. الان هیچ گروه سیاسی‏‌ای، این حرکت را نمایندگی نمی‏‌کند. همچنین آتنا کامل جامعه‌شناس نیز می‌گوید: هدف این حرکت‌های اجتماعی مقاومت، تغییردادن یا تاثیرگذاری بر نهاد‌های حاکمیت و رویه‏‌های جاری آنهاست. این حرکت‌ها همواره با سازوکار‌های حاکمیتی درگیرند و معمولاً بر اهداف عینی و ملموس مانند قوانین تبعیض‌‏آمیز علیه زنان، محیط‌زیست، طرح رتبه‌‏بندی معلمان و... تمرکز دارند.

اقتصاد ۲۴- هم‌زمان با دومین سالگرد حوادث تابستان سال ۱۴۰۱، نشستی در مؤسسه رحمان برگزار شد که به دنبال بررسی کنشگری زنان از دیروز تا امروز بود. در این برنامه که هفتمین نشست از سلسله‌نشست‌های جنسیت و نابرابری و مسیر معاصر بود، مسیر تاریخی جنبش زنان بررسی شد و به دنبال پیوند فعالیت‌های صورت‌گرفته زنان از دهه ۷۰ تاکنون بود؛ آتنا کامل، جامعه‌شناس که اولین سخنران این نشست بود، کنشگری زنان را به پنج دوره تقسیم و از مختصات هرکدام از این دوره‌ها گفت. کامل، سخنانش را با یک سوال محوری شروع و در ادامه تلاش کرد تا به آن پاسخ دهد: «کنشگری فمینیستی در ایران بعد از انقلاب دچار چه تغییرات و تحولاتی شده است؟»

مهسا اسدالله‌نژاد، جامعه‌شناس و پژوهشگر، دیگر سخنران این نشست، به شعار «رهایی زن، رهایی جامعه است» و بازخوانی آن در مطالبات زنان ایرانی پرداخت و از بازخوانی مفهوم رهایی‌بخشی در جریانات اخیر گفت. نوشین احمدی‌خراسانی، فعال حقوق زنان و نویسنده، یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود که دوره‌های مختلف جنبش زنان در ایران بعد از انقلاب را بررسی کرد.

اواخر دهه ۷۰ تا نیمه اول دهه ۸۰

آتنا کامل، جامعه‌شناس به‌عنوان اولین سخنران این نشست، شروع دوره اول تاریخی کنشگری فمینیستی در ایران بعد از انقلاب را از اواخر دهه ۷۰ شمسی و نیمه اول دهه ۸۰ می‌داند و اسم این دوره را می‌گذارد؛ از خصوصی به عمومی: «منظورم این است که در این دوره یعنی در سال‌های ۷۴ و ۷۵، جمع‌های زنانه از محافل خانگی و عرصه خصوصی خارج شد و وارد عرصه عمومی شد که بیشتر هم در انتشاراتی‌ها و پاتوق‌هایی اتفاق افتاد که مدیران زن داشتند. مثل انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.»

به گفته این جامعه‌شناس، دال محوری در این دوره تغییر قوانین به نفع زنان بود: «تاکتیک‌هایی که استفاده می‌کردند، استفاده از پرونده‌هایی بود که حقوقی بودند؛ فعالان در وهله اول سراغ پرونده‌هایی رفتند که بحث کودک‌آزاری در آن مطرح بود. یکسری از پرونده‌ها مثل پرونده‌های لیلا فتحی و آرین گلشنی خیلی پررنگ شد که به‌واسطه آنها، فعالان زن و وکلای مستقل توانستند بحث نابرابری بین زن و مرد و حضانت فرزند از سمت مادر را مطرح کنند.

بعد سراغ پرونده‌های حقوقی زنان مثل قتل‌های عنکبوتی در مشهد و پرونده افسانه نوروزی، کبری رحمانپور و عاطفه رجبی رفتند؛ یعنی به‌واسطه پیگیری این پرونده‌ها توانستند یکسری مباحث را در عرصه جنسیتی بالا بیاورند و خودشان را به‌عنوان گروهی که وارد جامعه مدنی شدند، به سایر گروه‌ها بشناسانند. در این دوره رابطه حسنه‌ای با دولت اصلاحات وجود داشت و فعالان زن مذاکرات مؤثری با زنان اصلاح‌طلبی که داخل حاکمیت بودند، داشتند که دستاورد‌هایی هم به دنبال خود داشت.

مثل اینکه از لحاظ محفلی خارج و وارد عرصه عمومی شدند و توانستند اولین مراسم هشت مارس بعد از انقلاب را در سال ۷۸ برگزار کنند. کارگاه‌ها و نشست‌هایی را حول مبحث خشونت علیه زنان ساماندهی کردند و در این دوره، آغاز تجمع‌های مجوزدار رقم خورد.» او می‌گوید در سال ۸۴ محمود احمدی‌نژاد پیروز میدان شد و از آن سال بحث تجمع و خیابان به‌طور جدی‌تری وارد تاکتیک‌های فعالان زن شد: «اما دیگر به آن‌ها مجوزی داده نشد و فعالان به‌سمت برگزاری تجمعات بدون مجوز رفتند. نمونه‌های آن تجمع بدون مجوز ۲۲ خرداد سال ۸۴ مقابل دانشگاه تهران بود که در اعتراض به بحث قوانین تبعیض‌آمیز و نابرابر شکل گرفت.»

دوره دوم: نیمه دوم دهه ۸۰

دوره دوم جنبش زنان به گفته آتنا کامل، نیمه دوم دهه ۸۰ شمسی است که بهار جنبش زنان به آن اطلاق می‌شود و کمپین یک‌میلیون امضاء هم در این دوره شروع شد: «این دوره به‌لحاظ سیاسی بسته‌تر شد و دولت احمدی‌نژاد بر سر کار بود، اما هنوز می‌شد کار‌هایی کرد. تجمع ۲۲ خرداد ۸۵، لحظه تاریخی مهمی در جنبش زنان بود؛ به‌واسطه اینکه کم‌کم فعالان زن داشتند متوجه می‌شدند که با شرایط جدیدی سروکار دارند.

یعنی در تجمع میدان هفتم‌تیر فقط با زنان برخورد نشد، دستگیری گسترده‌ای اتفاق افتاد. ۷۰ نفر بازداشت شدند و ۱۱ نفر حکم خوردند. کمپین یک‌میلیون امضاء پاسخی به این شرایط بود؛ این‌بار نه از خلال ارتباط مؤثر و مذاکره با نخبگان سیاسی که از طریق ساخت یک بدنه مردمی. این کمپین به‌دنبال این بود که یک‌میلیون امضاء به‌صورت چهره‌به‌چهره از شهروندان به دست بیاورد و آن‌ها را به نهاد قانون‌گذاری برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز ارجاع دهد.» او می‌گوید: «جنبش زنان با بسته شدن فضای سیاسی، اولین گام‌هایش را به سوی کنشگری سیال‌تر و غیررسمی‌تر برداشت.


بیشتر بخوانید: روز‌های سخت نفس؛ تشکیل پروند در دادسرای اطفال علیه دختر ۱۴ ساله با شکایت یکی از ماموران زن طرح نور


کمپین، شبکه‌ای با مرکزیت‌های مختلف و غیرثابت بود که مکان مشخصی نداشت، اما در تلاش بود تا با افراد و گروه‌های مختلف شبکه‌سازی کند. تا سال ۸۸ اوضاع به همین منوال پیش می‌رفت و فشار‌ها بر فعالان زن بالاتر رفت و اختلافات درونی بین فعالان زن هم بیشتر شد. در انتخابات سال ۸۸، فعالان زن با مشاوران زن کاندیدا‌های جناح چپ ریاست‌جمهوری دیدار و مذاکره و مطالبات زنان را مطرح کردند.

شعار آن‌ها هم رأی به مطالبات زنان بود.» این جامعه‌شناس معتقد است، با اعلام نتایج انتخابات و آغاز اعتراضات، دوران برخورد فرارسید: «دوران رکودی که اگرچه برای همه گروه‌ها و تشکل‌ها یکسان بود، اما جنبش زنان را بیش از دیگران در خود فرو برد و به حالت تعلیق درآورد. موج دستگیری‌ها و حکم‌ها با موج مهاجرت فعالان شناخته‌شده زنان همراه شد و این در کنار اختلافات درونی کمپین، کار را برای بازسازی جنبش زنان پس از سرکوب دشوار کرد.» به گفته کامل، جنبش زنان در مواجهه با چالشی که حوادث پس از انتخابات ۸۸ برای جامعه مدنی، فعالان و اکتیویست‌ها ایجاد کرد، در بازتعریف اهداف، ساختار‌ها و شیوه‌های عمل چندان موفق نبود: «به عبارت دیگر نتوانست در رویه‌های قبلی خود به‌نحوی تجدیدنظر کند که انسجام جنبش حفظ شود.»

دوره سوم: نیمه اول دهه ۹۰

آتنا کامل معتقد است؟، پس از خرداد ۸۸ تا سال ۹۵ اگرچه فعالیت‌های زنان کم‌وبیش ادامه پیدا کرد و به‌ویژه در دولت اول حسن روحانی باتوجه به فضای نسبتاً گشوده‌تر سیاسی، کارزار‌های چندی برپا شد (کمپین «تغییر چهره مردانه مجلس» / «کارزار منع خشونت خانوادگی»)، اما درمجموع این دوره شاهد افول کنشگری‌های جمعی زنانیم: «به لحاظ جنسیتی شاید ویژگی مهم این دوره آن است که به‌مدد تمام تلاش‌های صورت‌گرفته توسط فعالان دهه ۸۰ و سربرآوردن نسل جدید، جامعه به امور جنسیتی حساس‌تر شده، یعنی اعتراض به رفتار‌های تبعیض‌آمیز جنسیتی در دانشگاه‌ها، خیابان و زندگی روزمره بیشتر شده و البته شبکه‌های اجتماعی و گروه‌های پیام‌رسان هم به پررنگ‌تر شدن گفتمان ضدتبعیض جنسیتی کمک کردند. دو کمپین مخالف حجاب اجباری یعنی آزادی‌های یواشکی و چهارشنبه‌های سفید در این دوره شکل گرفتند. هم‌زمان با تحولات داخلی ما وارد دوران تازه‌ای از سوژگی سیاسی می‌شویم که توسط جریان‌های بین‌المللی هم تقویت می‌شود؛ عصر شورش‌های شهری.»

از نظر او، در این دوره کنشگری زنان دو ویژگی دارد: «تاسیس گروه‌ها، انجمن‌ها و نهاد‌های پراکنده که عمدتاً نسبتی با یکدیگر و سایر گروه‌های زنان برقرار نکردند. یعنی این گروه‌های جدید یا با فعالان پیشین جنبش زنان دیگر ارتباط نداشتند، یا افراد جدیدی بودند که از ابتدا با فعالان قدیمی ارتباط نداشتند یا در فضای سرکوب امکان بقا نیافتند. دوم، فعالان بر مسائل اجتماعی زنان تمرکز کردند و فارغ از سازماندهی جمعی‌ای که هدفش تغییر و اصلاح قوانین مربوط به زنان و مشارکت بیشتر آن‌ها باشد، به دنبال بهبود شرایط زنان در سطح خرد بودند. مثلاً برگزاری کارگاه‌هایی برای زنان خانه‌دار در مناطق حاشیه‌ای یا تلاش برای ساخت گروه‌های محلی کوچکی از زنان توانمند یا ساخت خانه‌های امن و غیره. این گروه‌ها دورنمایی از نهادسازی در آینده داشتند که محقق نشد.»

دوره چهارم: نیمه دوم دهه ۹۰

آتنا کامل درباره دوره چهارم جنبش زنان معتقد است، در این دوره ما با شرایط پیچیده‌تری به لحاظ سیاسی-اقتصادی مواجهیم که می‌توان ویژگی‌های آن را این‌طور فهرست کرد: «غلبه گفتار امنیت ملی، کمرنگ‌شدن نقش دولت در ارائه خدمات عمومی و افزایش نارضایتی‌های مردمی، بی‌اثر شدن برجام و ظهور کنشگری‌های فردی یا سلبریتی-اکتیویست‌ها.»

به‌گفته او، در شرایط امنیتی‌شدن فضای اجتماعی، عقب‌نشینی از سیاست رسمی، کاری بجا و هوشمندانه ا ست: «در این دوره بخش بزرگی از کنش‌ورزی زنان به‌سمت سیاست غیررسمی سوق پیدا کرد. از تبعات غیررسمی‌شدن، فردی‌شدن کنشگری است. در این دوره فعالیت‌های پراکنده‌ای حول مخالفت با حجاب اجباری و مخالفت با منع ورود زنان به ورزشگاه‌ها شکل گرفت. با همه‌گیر شدن شبکه‌های اجتماعی، دامنه رویت‌پذیری و تاثیرپذیری کنش‌های فردی بالاتر رفت. ما با مجموعه متکثر و متنوعی از مطالبات جنسیتی مواجهیم که با شبکه سستی از گروه‌های غیررسمی یا افراد مختلف به‌طور پراکنده مطرح می‌شوند.»

این جامعه‌شناس می‌گوید، برعکس جنبش‌هایی که با طرحی از پیش اندیشیده و سازماندهی افقی در دهه ۸۰ شکل می‌گرفتند، ما در این دوره با شورش‌های شهری‌ای مواجهیم (دی‌ماه ۹۶ و آبان‌ماه ۹۸) که از دل به‌هم‌پیوستن بدن‌های منفرد و مجزایی شکل گرفت که به ناگهان در چینشی خودانگیخته، خیابان‌های شهر را برای ساعاتی از آن خود کردند: «به‌ویژه از سال ۹۶ به‌بعد می‌توان گفت از کنشگری سیاسی در احزاب و جنبش‌های اجتماعی کلاسیک تمرکززدایی شد. ما شاهد شکلی از کنشگری مستقیم و غیررسمی بودیم که نخبگان سیاسی را به چالش می‌کشید.»

آتنا کامل معتقد است، در این دوره ما دخترانی را داریم که به‌طور خودجوش و بدون هماهنگی با یکدیگر علیه حجاب اجباری اعتراض کردند و از نمایش تصاویرشان در شبکه‌های اجتماعی جان گرفتند.

دوره پنجم: سال ۱۴۰۱

آتنا کامل، جامعه‌شناس در پایان صحبت‌هایش به حوادث سال ۱۴۰۱ رسید؛ جریانی که از نظر او از دل شرایط زیر برآمد: «یکدست شدن حاکمیت، کرونا و فشار‌های اقتصادی.» او معتقد است، ما در این حرکت با دو رویه موازی مواجه بودیم: «از یک طرف برخورد در این سال‌ها امکان ساخته‌شدن تشکل و رهبر را گرفته است. هر شکلی از کار تشکیلاتی در این دوران سرنوشتی جز قلع و قمع و دستگیری نداشته است.


بیشتر بخوانید: فراز و نشیب نهاد امر به معروف و نهی از منکر در عربستان/ اسلام اعتدالی در سایه سیاست‌های اصلاحی عربستان تحت برنامه چشم انداز ۲۰۳۰


از طرف دیگر با سوژه‌هایی مواجهیم که هیچ رهبری از بالا به پایینی نمی‌پذیرد و خود را عامل تغییر معرفی می‌کند. می‌توان ادعا کرد که ترانه «برای...»، به بهترین نحو این ساختار را عیان می‌کند؛ شعری که هیچ‌کس نگفته و همه‌کس گفته‌اند. شعری که هر تکه‌اش از توئیت افراد مختلفی درآمد و درنهایت از دهان خواننده‌ای بی‌نام خوانده شد و فضا را از آن خود کرد. به این معنا ژینا هم در دقیقه شکل‌گیری، هم در دقیقه تکثیر، حرکتی بی‌سر، متکثر و بدون شاعری بود که طنین‌اش به‌سرعت فضای شهر و خانه را دگرگون کرد.»

او در پایان می‌گوید، جنبش اجتماعی حول یک یا چند مسئله مشخص می‌چرخد که می‌خواهد بر رویه‌های سیاست‌گذاری اثر بگذارد (سیاست‌های نهادمندشده): «هدف این جنبش‌های اجتماعی مقاومت، تغییردادن یا تاثیرگذاری بر نهاد‌های حاکمیت و رویه‌های جاری آنهاست. این جنبش‌ها همواره با سازوکار‌های حاکمیتی درگیرند و معمولاً بر اهداف عینی و ملموس مانند قوانین تبعیض‌آمیز علیه زنان، محیط‌زیست، طرح رتبه‌بندی معلمان و... تمرکز دارند.

«امر سیاسی» در پساخیزش‌ها اگرچه در فاصله‌گذاری از دولت تعریف می‌شود، اما به هر حال در رابطه با اشکال نهادینه و رسمی حاکمیت تعریف می‌شود و هدف این نوع سیاست‌ورزی همچنان تغییر نظم نهادی مرتبط با سازوکار‌های حاکمیتی است. اما اراده بر تغییر بیش از آنکه از طریق بسیج نیرو‌ها حول مطالبه از دولت پیش رود، به‌سمت ساخت فضا‌های بدیل و گروه‌های همگن پیش می‌رود.»

از الگو‌های سلطه تا رهایی‌بخشی فمینیستی

مهسا اسدالله‌نژاد، جامعه‌شناس و پژوهشگر، دیگر سخنران این نشست بود. او درباره شعار «رهایی زن، رهایی جامعه است» و بازخوانی آن در مطالبات زنان ایرانی گفت: «دست‌کم از بعد انقلاب ۵۷، در اسفندماه که اعتراضی همگانی از سوی زنان بیشتر چپ‌گرا در گرفت، ایده این بود که رهایی زن، رهایی جامعه است. این شعار بعد از انقلاب طرح شد و بعد از مدتی به محاق رفت و دوباره در خیزش ژینا تکرار شد. این تکرار وارد آگاهی جمعی مردمی می‌شود که تا زمانی که زن تجربه رهایی نداشته باشد، جامعه هم تجربه رهایی نخواهد داشت.»

به گفته این جامعه‌شناس، در اسفندماه ۵۷، درک نسبتاً ناقصی از اینکه آزادی جامعه در معرض خطر است، وجود داشت: «انگار سایه دوباره سلطه به شکل اجتماعی و فرهنگی دوباره در حال بازگشت است و زنان در راهیپمایی اسفندماه ۵۷ این موضوع را به‌شکل پیشگویانه‌ای بیان کردند. گویی این زنان می‌گفتند ندای آزادی‌خواهی درون انقلاب دارد خاموش می‌شود و زنگ خطر از سوی آن‌ها انگار درحال روشن شدن بود. این زنان به موضوع حجاب واکنش نشان دادند و معتقد بودند که این محدودیت‌ها به اینجا ختم نخواهد شد. کمااینکه قبلش به قانون خانواده و بعدش در فروردین‌ماه ۵۸ به ماجرای لغو آزمون قضاوت زنان اعتراض می‌کنند. انگار نه‌تن‌ها آزادی‌های جدیدی قرار نیست به جامعه تزریق شود بلکه همان چیزی هم که بوده در حال بازستانی است.»

او می‌گوید بعد از انقلاب، در نامه‌نگاری‌هایی که زنان وکیل حتی با مقام معظم رهبری کردند روی این موضوع دست می‌گذاشتند که قانون خانواده قبل از انقلاب قانون خوبی بوده است: «این دقیقه‌ای از یک آگاهی است که خاموش می‌شود. البته که بعداً مثلاً در تیرماه ۵۹ تکرار می‌شود و حضور زنان اتفاق می‌افتد، اما توجه جهانی نمی‌گیرد. در اسفندماه ۵۷ از جانب فعالان مرد موضوعی شکل می‌گیرد که زنان به بازگشت ضدانقلاب کمک می‌کنند و می‌گویند زنان چشم اسفندیار انقلابند. نگران بودند که نکند با اعتراض زنان انقلاب تازه‌پا فرو بریزد. همین موضوع کم‌کم باعث می‌شود که خواست زنان و شعار «در بهار آزادی، جای حق زن خالی»، فروکش کند.»

به گفته او، در سال ۹۶ اتفاق مهمی روی داد که درواقع انگار دوباره زنانی بلند شدند و کل سیستمی که بدن زن را منقاد می‌کند دوباره به نقد کشیده شد. اما حرکت‌های بعدی حسی را در همه بیدار کرد که: «می‌خواهیم آزاد باشیم.»، اما زنان در درجه اول گفتند که ما سوژه‌های تحت انقیادیم که خیلی هم نمی‌توانیم مدام در حال مذاکره و مطالبه باشیم. انگار دیگر وقت آن است که حضورمان را نشان دهیم و نیازی هم نیست که مدام از شما مطالبه کنیم. هرچند کارزار‌هایی برای مطالبه وجود داشت، اما کیفیت متفاوتی از مطالبات اتفاق افتاد و ترجیح داد که خودش آزادی خودش را تجربه کند و نمایش دهد و دیگر از کسی طلب نکند که به او آزادی دهد. انگار این مردم احساس کردند که چیزی از ستم بر زنان به آن‌ها مرتبط می‌شود و فهم مشترکی از ستم شکل گرفت. انگار بقیه هم حس کردند، تا زمانی که زن تحت سلطه است ما هم تحت سلطه‌ایم. میل به تحت سلطه نبودن آشکار شد و هنوز هم وجود دارد.»

او با طرح این پرسش که وقتی از رهایی‌بخشی حرف می‌زنیم، منظورمان چیست؟ می‌گوید: «شعار «رهایی زن، رهایی جامعه است» متأثر از موج دوم فمینیسم است. این موج خودش را جنبش رهایی‌بخش زنان می‌دانست و باورش هم همین بود که ساختار‌های پدرسالار و استثمارگر، کل جامعه را در بر می‌گیرد. اما ما چطور این شعار را تجربه کردیم یا می‌کنیم؟ خود رهایی‌بخشی را می‌توانیم به دو شکل بفهمیم؛ شکل اول این بود که در حرکت اخیر، عده‌ای انتظار تغییر نظم کلی از یک جنبش فمینیستی داشتند. انگار که هرچیزی غیر از آن معنای رهایی نداشت و انگار فهم این بود که رهایی یک جنبش اجتماعی یک غایت مشخص دارد و پایانش هم زمان پیروزی است. این شکل، جدای از اینکه رهایی‌بخشی را یک فرآیند نمی‌بیند، همواره رهایی را در نسبت با یک دیگری می‌فهمد که من برده‌ام و باید آزاد شوم. اما این فهم از رهایی، فهمی است که نقد می‌شود برای اینکه این فهم در مواقعی بازتولید بردگی/ اربابی می‌کند.»

اسدالله‌نژاد خوانش دوم را قابل دفاع می‌داند: «این خوانش به دنبال این است که بگوید رهایی یک فرآیند است؛ یعنی هیچ‌وقت نمی‌توانیم بگوییم که در مومنتی قرار گرفتیم که از این لحظه دیگر یک فرد می‌گوید رهایی یافته‌ام و هرگز دیگر تحت سلطه نیستم. رهایی همواره درگیر لحظاتی است که شما آزاد نیستید؛ یعنی همواره حرکتی از ناآزاد بودن به سمت آزاد بودن وجود دارد و دوباره ناآزادی و دوباره آزادی. رهایی‌بخشی بیشتر از اینکه در نسبت با یک ارباب بیرونی باشد، عطف به خود فرد است.

آزادی بیشتر از اینکه مسئله‌ای باشد متاثر از مناسبات بیرون، در بسیاری از مومنت‌ها با خود سوبژکتیویته من مرتبط می‌شود. من چه انسانی هستم و چه الگو‌های رفتاری‌ای دارم؟ الگو‌های سلطه را با خودم حمل می‌کنم؟ درواقع به پرسش کشیدن خود مدنظر قرار می‌گیرد. این به پرسش کشیدن از سوی خود زنان به آن‌ها امکان همواره آغاز کردن می‌دهد. یعنی تجربه رهایی‌بخشی همواره از نو آغازیدن است، نه گرفتار یکسری الگو‌های ثابت شدن.»

او معتقد است، اگر رهایی‌بخشی در نسبت سوژه با خودش باشد و اینکه ببیند در کجا‌ها الگو‌های سلطه را می‌خواهد به چالش بکشد، درواقع پتانسیلی را در حرکت زنان به وجود می‌آورد که بسیار ویژگی زنانه‌ای دارد و آن اصل پذیرندگی است: «یعنی زنان بیشتر از آنکه روی پای خود بایستند، می‌توانند در ارتباط با رنج‌ها و ستم‌های دیگر قرار بگیرند.»

جنبش بی‌واسطه

نوشین احمدی‌خراسانی، آخرین سخنران این نشست بود. او گفت که در دهه ۷۰ و با انتخابات سال ۷۶ افق تغییری به روی جامعه در چارچوب اصلاحلات باز شد و نام رمز آن، تغییرخواهی جامعه مدنی بود: «به همین دلیل با رشد انفجارگونه تشکل‌ها، سازمان‌ها و نهاد‌های مدنی در سراسر کشور مواجه شدیم. از دل این نهادسازی‌ها به‌تدریج حرکت‌های سازماندهی‌شده جنبش زنان شکل گرفت. اوج این حرکت‌های سازماندهی‌شده جنبش زنان هم کمپین یک‌میلیون امضاء بود و به‌عنوان بلوغ تشکیلاتی جنبش زنان در آن دوره محسوب می‌شد و عصاره تلاش دو دهه تمام جامعه مدنی زنان بود که در سال ۸۵ انجام شد. در سال ۸۸ هم این افق تغییر بسته شد و گفتند، ماجرا دیگر تمام است.

جامعه مدنی که به وجود آمده بود سعی کرد در مقابل این انسداد سیاسی مقاومت کند و واکنشی نشان دهد که به دنبال آن جنبش سبز را داشتیم. درواقع به‌نوعی همبستگی جنبش‌های فعال در آن بود که در جنبش سبز دور هم جمع شدند که این افق تغییر از بین نرود، اما زورشان نرسید و جنبش هم تمام شد و به‌تدریج با نهاد‌های جامعه مدنی برخورد شد. بسیاری از کنشگران جامعه زنان رفتند، عده‌ای به زندان رفتند و این افق و گفتمانی که شکل گرفته بود، بسته شده بود. در انتهای این جامعه مدنی هنوز چیز‌هایی مانده بود، ما هنوز بدن‌مان گرم بود و بعد از ۸۸ ادامه دادیم، اما امکان‌پذیر نبود و آن افق تقریباً بسته شده بود.»

احمدی خراسانی در ادامه گفت که جامعه زنده و پویاست و به همین دلیل از سال ۸۸ به‌بعد با ناجنبش‌های اجتماعی زنان مواجهیم که به دنبال آن حرکت بیشتری در عرصه‌های مختلف به‌شکل یک پیشروی آرام شکل گرفت: «قبل از آن هم این ناجنبش‌ها وجود داشت، اما بعد از اینکه امکان تحول به‌صورت نیمه‌رسمی و رسمی بسته شد، این ناجنبش‌های اجتماعی هم رشد بیشتری کردند. یکی از مهم‌ترین آنها، ناجنبش زنان درباره حجاب بود که بعد از سال ۸۸ رشد بیشتری پیدا کرد. در دهه ۹۰ گوشی‌های هوشمند موبایل به‌شکل انبوه تولید و فضای مجازی به‌عنوان عرصه‌ای از کنشگری به روی جامعه باز می‌شود.

جامعه دو، سه دهه تلاش کرده بود، فرم زندگی و خانواده تغییر کند، رابطه جنس‌ها با هم تغییر کرده بود و حرکت آرامی داشت و مردم زیاد آن را نمی‌دیدند، اما شبکه‌های اجتماعی باعث شد جامعه و حکومت با تصویر خودش مواجه شود. باتوجه به اینکه این تغییرات آمار بود، آن‌ها را فقط می‌توانستیم در آمار‌ها ببینیم. شبکه‌های اجتماعی مانند آینه‌ای بود که در برابر جامعه قرار داده و باعث شد این ناجنبش‌هایی که در جامعه وجود داشت، با حرکت زنان هم‌افزایی داشته باشد. از طرف دیگر نیرو‌های تندرویی که علاقه به تغییر و تحول نداشتند، عرصه جدیدی برای بگیر و ببند داشتند. بروز و بازنمایی این ناجنبش‌ها باعث شد آگاهی جمعی ایجاد شود و کنشگرانی که خود را در این ناجنبش‌ها کنشگر قلمداد نمی‌کردند، خود را با آن هویت‌یابی کند. همین روند باعث تسریع در رشد این ناجنبش‌ها شد.»

او ادامه داد: «دوره پیش از آن کنشگری به‌صورت جمعی، نهادمند و با واسطه بود و تبدیل شدن به کنشگر روند طولانی‌تری داشت، اما پایدارتر بود. علاوه بر این کنشگری جمعی متمرکز بر اشتراکات و مطالبه‌محوری بود و گروه واسطه‌ای به‌نام اصلاح‌طلبان وجود داشت که می‌گفت، ما واسطه تغییر می‌شویم. آن زمان کنشگری بر اشتراکات و اجماع‌سازی متمرکز بود؛ ما می‌توانستیم تکثر خواسته‌ها را در این دوره ببینیم در قالب گروه‌های مختلف. افراد خواسته‌شان را به خواسته جمعی تبدیل می‌کردند که به کنشگری منجر می‌شد.

آن زمان استراتژی‌ای وجود داشت که اصلاح‌طلبان می‌گفتند ما واسطه تغییر می‌شویم و کنشگران خواسته‌ها را به آن‌ها منتقل می‌کردند، یعنی همه‌چیز باواسطه اتفاق می‌افتاد. ولی کنشگری امروز، کنشگری فردمحور، بی‌واسطه و غیرنهادمند است که خلاف آن سال‌ها، نه مبتنی بر اشتراکات که مبتنی بر اختلافات است. الان استراتژی نه مطالبه‌محور که مبتنی بر نافرمانی مدنی است. الان هیچ گروه سیاسی‌ای، این جنبش را نمایندگی نمی‌کند.»

منبع: هم میهن
ارسال نظر