اقتصاد۲۴- وجود مدارس فرسوده در حاشیه مناطق شهری بهویژه روستاهای کردستان، امروزه به معضل جدی در استان تبدیل شده است. این درحالیاست که خود مدیرکل آموزشوپرورش نیز به این مقوله مهم معترف است و رسماً در رسانهها اعلام کرده است که از حدود سه هزار مدرسه موجود در استان، ۳۰درصد از مدارس نیاز به مقاومسازی، تخریب و بازسازی دارند، یعنی هم اکنون دانشآموزان کردستان در ۹۰۰ مدرسه نیاز به تخریب و بازسازی تحصیل میکنند، اگر خدایناکرده رخدادی تلخ و سوگنامه مثل شین آباد پیرانشهر اتفاق بیفتد؛ چه کسی مسئول است؟ را نمیدانیم؛ اما میدانیم مثل همه رخدادهای حوزه نظام آموزشی در مناطق محروم کشور - ماستمالی - میشود، روزنامه پیام ما در این شماره در میزگرد تحلیلی با پنج نفر از معلمهای در شهرستانهای استان از جمله «ناصر رحمانی» کارشناس ارشد ریاضی، «صدیق محمد جانی» کارشناس ارشد زبان انگلیسی، «رامان عبدی» دکتری تربیتبدنی، «امجد امام» کارشناس ارشد الهیات و «حسین رمضانی» کارشناس ارشد جامعهشناسی افزون بر هشدار جدی خطر مرگ تحصیل دانشآموزان در ۳۰ درصد از مدارس فرسوده، موضوع کمبود سه هزار و ۴۶ معلم و سرانه فضای آموزشی، بیعدالتی در فرایند اجرای طرح بومی گزینی قبولی دانشآموزان در کنکور، تأثیر معدل در قبولی کنکور و نحوه تعامل نظام آموزشی با دو «نسل آلفا و نیتها» را آسیبشناسی و نقشه راهبردی برای برونرفت از وضعیت چالشبرانگیز طرح کرده است که از دید شما مخاطبان میگذرد.
سوال: بنا به گزارش مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان کردستان، استاندارد فضای آموزشی در کشور ۴/۸ مترمربع است که اگر میانگین سرانه فضای آموزشی در کشور را ۲۲/۵ در نظر بگیریم؛ استان کردستان حدود ۲/۳ مترمربع تا میانگین سرانه فضای آموزشی کشوری تا حد استاندارد فاصله دارد که به استناد همین گزارش بانه با سرانه فضای آموزشی ۸۲/ ۲۲ مترمربع در وضعیت قرمز قرار دارد و بعد از آن مریوان، ناحیه یک سنندج، سقز، قروە و دهگلان به ترتیب متراژی که دارند، نیازمند توجه ویژه هستند، تحلیل شما از کمبود چشمگیر وضعیت سرانه آموزشی مدارس و تأثیر آن بر کیفیت نظام آموزشی در کردستان چیست؟
ناصر رحمانی: پرواضح است که از عوامل ترقی جوامع پیشرفته، توجه به آموزشوپرورش و تجهیز زیرساختهای آموزشی برای تربیت نسل آینده است.
ناصر رحمانی: اصطکاک بین دانشآموزان در زمان تعویض نوبتها، عدم دسترسی دانشآموزان به امکانات آموزشی مدارس با پایان نوبتها، تخریب امکانات و تجهیزات مدارس، مشکلات بهداشتی و تسری سریعتر بیماریهای واگیردار و…. تنها بخشی از نتایج کسری سنگین فضای آموزشی در مدارس کردستان است
این آمار، اعداد و ارقامی است که با احتساب مدارس کانکسی و فرسوده، در نظر گرفته شدهاند، لذا متوجه اختلاف شدیدتر با میانگین کشوری میشویم.
به باور من تا زمانی که نگاه آموزشوپرورش، مصرفگرایانه باشد، این اختلافها کماکان بیشتر میشود. چرا که آموزش، هزینه میخواهد و کردستان برای رسیدن به میانگین کشوری نیازمند تأمین هزاران مترمربع فضای آموزشی است و با اعتبارات ناچیزی که به آن اختصاص میدهند، رسیدن به این امر، ناممکن است.
بر اساس اصل ۳۰ قانون اساسی، تأمین فضاهای آموزشی وظیفه دولت است که در این وظیفه قانونی خود کوتاهی کرده است و بیشتر مدارس ساختهشدهٔ سالهای اخیر توسط مؤسسات خیریه و خیرین مدرسهساز انجامگرفته است.
در مورد تأثیر این کمبود بر کیفیت نظام آموزشی باید گفت متأسفانه سالهاست که در نظام آموزشی، “کیفیت” نادیده گرفته شده است. باوجود ردههای ۴۰نفری و بیشتر، سخن از کیفیت آموزشی، آب در هاون کوبیدن است!
تأثیر آن را چه در شاخصهای ارزشیابی آموزشوپرورش مانند میانگینها و نمودارها، و چه در معیارهای بالاتری، چون نقش تربیتی و انسانسازی مدرسه و معلم به چشم میبینیم.
بیشتر بخوانید:حداقل و حداکثر قیمت لباس فرم مدارس اعلام شد
صدیق محمد جانی: ورای آمارهای داده شده آنچه مسلم است و ما معلمان و دانشآموزان کردستان عملاً با آن دستوپنجه نرم میکنیم، کمبود شدید فضای آموزشی در برخی مدارس بهویژه مدارس محلههای حاشیه شهرهاست. فضای آموزشی تنها شامل فضای ردههای درس نمیشود، بلکه فضای ورزشی و ... را نیز دربر میگیرد. در همین شهر سقز دبیرستانهایی وجود دارد که حیاط آن به بزرگی حیاط یکخانه است. طبعاً عدم وجود فضای کافی و باز برای دانشآموزان باعث میشود که نتوانند جنبوجوش کافی داشته باشند تا قسمتی از هیجانات خود را در زنگتفریح تخلیه کنند و به پیامد آن اگر در کلاسی حضور داشته باشند که فضای کافی برای فاصله دانشآموزان از یکدیگر و از معلم وجود نداشته باشد، طبعاً فضایی ناخوشایند خواهد بود و میزان یادگیری را کاهش داده، چهبسا باعث بروز مشکلات ناخواستهای میان معلم و دانشآموز بشود.
رامان عبدی: برای جواب به این پرسش به دو صورت میتوان پاسخ داد. در نگاه کلان میتوان نگاهی تاریخی – سیاسی به موضوع داشت که سرآغاز آن به ابتدای تأسیس مدارس مدرن در دوره پهلوی اول بر میگردد. همچنین، میتوان صرفاً به پاسخ این پرسش در این مقطع زمانی بدون نگاه به ریشههای بروز این اختلال داشت. بنده تلاش خواهم کرد با بررسی اجمالی جنبه تاریخی – سیاسی در نهایت به آسیبشناسی وضعیت پیشآمده در امروز بپردازم.
در صدسال اخیر، همزمان با ایجاد دولت به معنای مدرن و تأسیس مدارس با برگههای نسبتاً امروزی در ایران نگاه حاکمیت وقت در همه حوزهها از جمله حوزه آموزشوپرورش جاری و ساری گشت. توسعه نامتوازن و مرکزگرایانه در زمان پهلوی، بهویژه دوره دوم پهلوی سرآغاز عدم توسعهیافتگی و عقیم ماندن عدالت بهطورکلی، و عدالت آموزشی بهصورت ویژه در بخشهای پیرامونی ایران گشت.
اساس توسعه را دو مؤلفه توسعه سختافزاری و نرمافزاری شکل میدهد. توسعه سختافزاری شالوده و بنیان توسعه در حوزه آموزش و پیششرط و جزو الزامات اساسی توسعه نرمافزاری است. این بدان معناست که تا زمانی که مؤلفهها و استانداردهای توسعه سختافزاری اجرایی نگردد؛ زمینههای توسعه نرمافزاری نیز به وجود نخواهد آمد و در نتیجه توسعه در حوزه آموزشوپرورش ابتر و ناقص خواهد بود.
حسین رمضانی: با کلیت تأثیر معدل در کارنامه کنکور موافقم؛ زیرا در این موضوع کل فرایند یادگیری و توانایی علمی دانشآموزان در طول زمان تحصیل در سالهای آخر متوسطه مورد ارزشیابی قرار میگیرد و دانشآموز در یک بزنگاه زمانی کوتاه و مشخص در کمین باران پرسشهای پرپیچوخم آزمون کنکور و استرسهای ملالآور آن گرفتار نمیشود
تداوم فعالیت مدارس دو نوبتی در شیفتهای مخالف بهعنوان مهمترین نتیجه کمبود سرانه فضای آموزشی، پدیدهای بسیار مخرب است که از زمان انقلاب تا همین امروز در مدارس کردستان لطمات سنگینی را به فرایند تعلیموتربیت در این استان وارد آورده است. اصطکاک بین دانشآموزان در زمان تعویض نوبتها، عدم دسترسی دانشآموزان به امکانات آموزشی مدارس با پایان نوبتها، تخریب امکانات و تجهیزات مدارس، مشکلات بهداشتی و تسری سریعتر بیماریهای واگیردار و…. تنها بخشی از نتایج کسری سنگین فضای آموزشی در مدارس کردستان است.
امجد امام: در ابتدا نکتهای درباره آمارهای ارائه شده شما ضروری است و آن اینکه میانگین سرانه فضای آموزشی در کردستان مطابق آمارهای رسمی ۹/۴ و در شهرستان بانه ۸/۲ بوده که متأسفانه از ارقام ارائه شده توسط شما نیز کمتر است و، اما دربارۀ پرسش شما؛ همانطور که میدانیم، سرانۀ فضای آموزشی از مهمترین شاخصهها در تعیین استانداردهای آموزشی است. سرانۀ فضای آموزشی عبارت است از نسبت مساحت تمام فضاهای یک مرکز آموزشی به هر دانشآموز که شامل ردههای درس، راهروها، فضاهای ورزشی، تفریحی، و… میشود. باید گفت میزان برخورداری فراگیران از فضاهای آموزشی یا همان سرانۀ فضای آموزشی، در واقع یکی از مهمترین مشخصههای تحقق عدالت آموزشی است.
همچنین تحقیقات و مطالعات نیمقرن اخیر نشان داده که رعایت استاندارد سرانۀ فضای آموزشی، تأثیر مستقیم، کارآمد و بسیار مهمی بر میزان کاهش هزینه نرخ موفقیت تحصیلی و نیز ارتقای کیفیت آموزشی دارد. واقعیت این است که استان کردستان (البته به همراه چند استان دیگر) همواره جزو استانهایی بوده که همچون دیگر شاخصهای توسعه، در این زمینه نیز از محرومترین استانها به شمار میرود. متأسفانه در طول سالیان گذشته، قدم چندان کارایی جهت رفع این کمبود برداشته نشده و مشکل همچنان پابرجاست. البته دلایل افت شدید آموزشی در کردستان، تنها مربوط به پایینبودن سرانۀ فضای آموزشی نمیشود؛ اما این کمبود به اضافۀ مشکلات ساختاری و بنیادین دیگری، باعث شده تا کردستان؛ همواره جزو پایینترین استانهای کشور در زمینۀ کیفیت آموزشی و بهتبع آن؛ بالابودن افت تحصیلی قرار گیرد که این امر خصوصاً در مناطق روستایی و نیز حاشیۀ شهرهای کردستان بسیار مشهود است. بیگمان برای رفع این مشکل تأمین اعتبار از سوی دولت، مهمترین و اساسیترین راهکار است که متأسفانه تاکنون از سوی دولتهای روی کار آمده، تأمین اعتبار کافی برای رفع کامل این مشکل انجام نشده است. البته در این میان، چشم امید مردم به خیرین مدرسهساز نیز، چندان کارساز نبوده است. اساساً ما در کردستان، اشخاص حقیقی و نهادهای مردمی چندانی نداریم که بتوانند با سرمایۀ خویش، مدرسهسازی کنند و البته این واقعیت، به عدم توسعۀ کردستان در زمینۀ اقتصادی برمیگردد. کردستان از لحاظ تورم، بیکاری و فقر، جزو صدرنشینهای کشور بوده و این امر، تأثیر مستقیمی در امور فرهنگی مانند مدرسهسازی داشته و دارد.
همچنین، باید گفت رویآوردن دستگاه آموزشی به ایجاد مدارس غیردولتی نیز، نهتنها این مشکل را رفع ننموده؛ بلکه خود عین مشکل است. بهعنوان نمونه عرض میکنم؛ در شهرستان سقز، چندین مدرسۀ غیردولتی وجود دارد که بهجز یکی از آنها، بقیه در اساس کاربری فضای آموزشی نداشته و غالباً منازل استیجاری یا تملیکی است که از آنها بهعنوان مدرسه و فضای آموزشی استفاده میشود. در مجموع باید گفت که دولت باید اقدام اساسی در این زمینه انجام دهد و آن تأمین اعتبار کافی برای احداث فضاهای آموزشی مناسب در کوتاهترین زمان ممکن است بهنحویکه جوابگوی حال و آینده نیز باشد.
حسین رمضانی: آمار فوق نشان میدهد کمبود فضای آموزشی در شهرستانهای مرزی استان و بعد از آن در مرکز استان بیشتر است و این کمبود میتواند ناشی از سیل مهاجرت به شهرهای مرزی و مرکز استان و تراکم جمعیت در آن مناطق باشد. این خود نشاندهنده عدم وجود پلان و برنامه دقیق و درست در میانمدت و درازمدت برای تهیه فضای آموزشی کافی و استاندارد در کنار آن نیز نیروی آموزشی متخصص است و درنتیجه بر پایین آمدن کیفیت آموزش و بهطورکلی ضعف کارکرد آموزشوپرورش تأثیر بسزایی خواهد داشت.
مبحث مهم دیگر در کردستان، وجود مدارس فرسوده در حاشیه مناطق شهری بهویژه روستاهای کردستان است تاجایی که خود مدیرکل آموزشوپرورش نیز به مقوله مهم معترف است و رسماً در رسانهها اعلام کرده است که از حدود سه هزار مدرسه موجود در استان، ۳۰درصد از مدارس نیاز به مقاومسازی، بازسازی و تخریب دارند، یعنی هم اکنون دانشآموزان کردستان در ۹۰۰ مدرسه نیاز به تخریب و بازسازی تحصیل میکنند، اگر خدایناکرده رخدادی تلخ و سوگنامه مثل شینآباد پیرانشهر اتفاق بیفتد؛ چه کسی مسئول است؟ در ثانی این وضعیت موجود چه تأثیر مخربی بر امنیت روانی و کاهش کیفیت تحصیلی دانشآموزان میگذارد؟
ناصر رحمانی: باید گفت که متأسفانه هیچکس خود را مسئول نمیداند و در صورت بروز رخدادی ناگوار، شاید مقصر دانشآموزی است که مظلوم واقع شده است! همچنان که در قضیه دانشآموزان شینآباد این عدم مسئولیتپذیری و پاسخگویی مشهود بود.
در پاسخ به این سؤال مثالی میآورم: در شهربازیها کودکان بهزور حاضرند خارج شوند و در مدارس ما لحظهشماری میکنند! چـرا؟ اولـی چه دارد که دومـی ندارد؟
دقیقاً مختصات بحث ما این نقطه است که اصولاً فضای فیزیکی بیشتر مدارس ما نهتنها مهیج و رنگی نیستند، بلکه فضاییاند پر از صندلیهای شکسته، دیوارهای کهنه، سرویس بهداشتیهای نامناسب، حیاط خشکوخالی، ماژیکهای کهنه و بیرنگ!
چنین فضایی نمیتواند روان را آرام کند و لذا دانشآموز ناآرام و گرفتار، مترصد لحظهای است که از این فضا رها شود!
در کلاسی که اغلب میز و صندلی معلم هم رنگ و بوی کهنگی میدهند؛ نمیتوان از ارزش علم و صاحب علم سخن گفت، فلذا کیفیت آموزش و تحصیل بهشدت پایین میآید.
صدیق محمد جانی: در راستای پاسخ به این سؤال و حتی سوال قبلی باید ریشهای به این مسئله نگریست. استان کردستان در تمام شاخصهای توسعه یکی از عقبافتادهترین استانهای کشور است که آموزشوپرورش نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما آنچه مهم است این است که مدارس فرسوده مستقیماً با جان و آینده فرزندانمان ارتباط دارند. در شهری مثل سقز نهتنها در روستاها؛ بلکه در همین داخل شهر چندین مدرسه با قدمت بیش از پنجاه سال وجود دارند که اتفاقاً مدارس دو شیفته هم هستند و با کوچکترین زلزلهای فاجعه به بار خواهد آمد. مدارس فرسوده با امکانات ناچیز قطعاً امنیت روانی دانشآموزان و معلمان را پایین خواهد آورد. سرنشینان یک پراید فرسوده و یک ماشین آخرینمدل مسلماً از امنیت روانی مشابهی برخوردار نیستند.
رامان عبدی: مدارس فرسوده در آموزشوپرورش، بزرگترین نماد ناکامی دولتهای متوالی در برآوردهکردن آرمانهای انقلابی حمایت از مستضعفان است. با گذشت بیش از ۴۵ سال از عمر انقلاب اسلامی وجود حتی یک مدرسه فرسوده بههیچوجه زیبنده نه مردم است و نه حکومت. مدارس فرسوده به معنای رهاشدگی و فراموششدگی دانشآموزان و مردمان آن شهر و محله است که این امر بیشتر در حاشیه شهرها اتفاق میافتد که بهصورت سنتی از حامیان و موتور محرکه بهروز انقلاب اسلامی در سالهای پایانی حکومت پهلوی بوده است. امروز مردم حاشیه چشمانتظار مدیران در ساختار جمهوری اسلامی هستند که آنان را به جایگاه انسانی خود برسانند.
کردستان به دلیل قرار گرفتن روی گسلها، مستعد زلزله است. همچنین، امکان بروز سیلاب و بهمنهای فصلی پدیدهای رایج در مناطق کوهستانی کردستان است. از طرف دیگر، مسئولیت مستقیم تأمین امنیت دستکم فیزیکی دانشآموزان و معلمان بر عهده ادارات آموزشوپرورش و بهطورکلی دولت است. بنده بهعنوان کسی که دو سال در مدارس ماموستا هیمن/تربیت (نوبتهای مخالف یک مدرسه مقطع متوسطه اول) در خیابان سعدی در شهر پر افتخار سقز افتخار خدمتگزاری به دانشآموزان را داشتهام؛ تجربه زیسته بسیار ناخوشایندی را در ارتباط با کار کردن در مدرسهای که چندین سال است که حکم تخریب دریافت کرده؛ اما همچنان مورداستفاده قرار میگیرد؛ داشتهام.
بیشتر بخوانید:هزینه زنگ تفریح دانش آموزان میلیونی شد؟
در یک مدرسه فرسوده و تخریبی هیچ امکانی برای توسعه فضا و بروز خلاقیت وجود ندارد و روزمرگی توام با ترس از تخریب بر مدرسه سایه میافکند. به دلیل فرسودگی ساختمان، دانشآموزان بیشتر کنترل میشوند و کیفیت ارتباط بین عوامل مدرسه و دانشآموزان بسیار پایین است. در کل ذات پرداختن به پاسخ چنین سوالی در دنیای امروز که دانشآموزان به واسطه دسترسی به اینترنت فضای مجازی و امکان مقایسه مدارس خود و همنسلهای خود در دیگر کشورها در کشورهای غربی و حتی کشورهای همسایه، خود یک سوگنامه است.
امجد امام: بله فضاهای آموزشی کهنه و فرسوده نهتنها مناسب و متناسب با روحیات، نیازها و دورههای سنی دانشآموزان نیست؛ بلکه درواقع مخل و مانع و ایجادکنندۀ مشکلات بسیاری در امر آموزشوپرورش است. واقعیت این است که وجود مدارس فرسوده و نامناسب، بخش دیگری از مشکلات آموزشی کشور است که استان کردستان در این زمینه نیز مشکلات زیادی دارد. بنده در طول ۳۰ سال آموزش و تدریس در شهر خودم، سقز، مدارس زیادی را دیدهام که عمر آنها بالای ۵۰ سال بوده و هنوز هم کودکان و دانشآموزان زیادی از آنها استفاده میکنند که جدای از نامتناسب بودن آنها با شرایط و تحولات متعدد فرهنگی، علمی و اجتماعی، از لحاظ فیزیکی و امنیت جسمانی و روانی نیز در وضعیت نامناسب و حتی بحرانی هستند. مدارس فرسوده جدای از بحث احتمال وقوع رخدادهای ناگوار در آنها، عموماً دارای کلاسهایی با نور و رنگآمیزی نامناسب، حیاطها و فضاهای ورزشی غیراستاندارد، سرویسهای نابهداشتی مشمئزکننده، فضاها و راهروهای تاریک، درب و پنجرههای آهنی و زنگزده، سیمکشیهای روکار با کلید و پریزهای شکسته و خطرناک و … بوده که تأثیرات مخربشان بر امر آموزش و پایین آوردن کیفیت آن، بر کسی پوشیده نیست. حوادث تلخ و ناخوشایند و جبرانناپذیری، چون حادثۀ روستای شینآباد، تنها بخش آشکار مشکل را نشان میدهد. فراموش نکنیم که در اکثر موارد، تبعات مشکلات روحی و روانی متأثر از فضای زندگی و محیطزیست آدمی، نامشهود است و خصوصاً در آینده و شکلگیری شخصیت دانشآموزان تأثیرات بسیار مهمی دارد. در طول سالها تدریس، دانشآموزان زیادی را دیدهام که بهدلیل بحرانی بودن وضعیت سرویس بهداشتی مدرسه، به سرویسها مراجعه نمیکردند. مگر نه اینکه مدرسه خانه دوم دانشآموزان است! مگر کسی در خانه خود، برای رفع حاجت خویش، چند ساعت صبر میکند؟ این امور را نباید ساده پنداشت! اساساً همین موارد است که تأثیرات فوقالعاده مخربی بر سلامت جسمی و روانی دانشآموزان گذاشته. باید گفت یکی از مهمترین دلایل فراری بودن بسیاری از دانشآموزان از علم، مدرسه و آموزش، به فضاهای آموزشی و نامناسب بودن و نامتناسب بودن آنها برمیگردد.
و، اما اینکه چه کسی مسئول است؟ پاسخش یک کلمه است: «همه». بله، همه ما مسئولیم! مسئولین رسمی آموزشوپرورش از آن لحاظ که مشکلات را میبینند و کار چندانی نمیکنند و مردم اعم از اولیای دانشآموزان، معلمان و مدیران مدارس که تحت هر شرایطی حاضر به قبول شرایط نامناسب برای تحصیل فرزندانمان هستیم!
حسین رمضانی: یکی از مؤلفههای اساسی آموزشوپرورش، آموزش در فضای امن و آرام است؛ بازخورد آموزش در چنین فضایی بهداشت روانی و تربیت دانشآموزانی است که بهعنوان شهروندان سالم و آرام وارد زندگی اجتماعی میشوند و شاکله جامعهای نسبتاً آرام و منظم را شکل میدهند که در مقوله توسعه پایدار تأثیر بسزایی خواهد داشت.
بنا به گزارش مدیرکل آموزشوپرورش استان، هماکنون زمینهٔ تحصیل برای ۳۲۰ هزار دانشآموز در قالب ۱۵هزار کلاس درس در سه هزار و ۲۵۰ مدرسه با حضور ۲۳ هزار معلم فراهم شده است. آیا این ادعای «ناظمی جلال» از منظر شما کارشناسان حوزهٔ آموزشوپرورش صحت دارد، درحالیکه ما امسال با کمبود سه هزار و ۴۶ معلم مواجه هستیم و برای جبران آن دست به دامان بازنشستگان شدهایم؟
ناصر رحمانی: شاید این گزارش بیشتر خوشایند مدیرکلی باشد که دو عدد ۳۲۰ و ۱۵ را کنار هم میآورد، خواننده با تقسیمآنها عدد ۲۱ را بیابد و احساس کند وضعیت ایدهآل است!
فرض کنیم این اعداد و ارقام درست باشند، از مدیر کل بپرسیم:
چه تعداد از این کلاسها کانکسی یا تخریبی و پرخطرند؟
در چه تعداد از این کلاسها، بیشتر از ظرفیت، دانشآموز گنجاندهاید؟
به چه تعداد از معلمان بیشتر از وظیفه و تواناییشان ساعت کار سپردهاید
و سؤالاتی دیگر…
در تأیید صحت و سقم این گزارش، نگاهی به وضعیت یکی از شهرهای استان میاندازیم که با وجود کلاسهای ۴۰نفری و بالاتر در سال گذشته حدود ۹ هزارساعت اضافهکار آموزشی داشتهاند که اگر جمعیت کلاسها نرمال میبود، قطعاً این عدد بزرگتر بود؛ یعنی کمترین تعداد معلم مورد نیاز در این شهرستان بالغبر ۵۰۰ نفر خواهد شد. گزارش کمیسیون آموزش مجلس نیز وجود کلاس خالی از معلم در پایان آبان سال گذشته را نشان میدهد.
اگر مدیرکل واقعیتها را با جدیت به وزارت منعکس کند، چه بسا هم کمبود معلم کاهش مییابد هم اشتغال جوانان و امید به تحصیل افزایش. ولی متأسفانه به حداقل رساندن هزینهها برای دولت، مثلاً بکارگیری مجدد بازنشستگان دغدغه آنهاست که دود این تصمیمات به چشم دانشآموزانی میرود که قرار است آیندهساز شوند!
صدیق محمد جانی: بهعلت عدم دسترسی به آمار نمیتوان در مورد این آمار اظهار نظر کرد، اما بهطور موردی میتوانم بگویم که در هر دو حوزه متوسطه اول و دوم هماکنون برای بعضی ساعات درسی تا این لحظه دبیری سرکلاس نرفته است و بسیاری از ساعات درسی به همکاران بازنشسته واگذار شده است که تاثیر چندانی ندارد.
رامان عبدی: مشکل اساسی این است که آمار و ارقام خود بزرگترین قربانی هستند!
چنانچه پیشتر بحث شد مدارس چندنوبته، مدارس فرسوده، سرباز معلمان، دانشجو معلمانی که دورههای ضروری کسب کرسی معلمی را طی نکردهاند، بهعنوان مشکلات و معضلات در آمار لحاظ نمیشوند؛ اما اعداد و ارقام درخشان همیشه حاضرند. در همین زمینه میتوان به این مزاح اشاره کرد که در ایام قدیم که هنوز امکانات کیهانشناسی چندانی وجود نداشت، فردی عامی از یک ستارهشناس پرسید که در آسمان چند ستاره وجود دارد؟ ستارهشناس بدون درنگ به او پاسخ داد صد میلیون ستاره در کل کهکشان وجود دارد. فرد عامی در پاسخ او شک کرد و ستارهشناس چنین گفت که اگر باور نداری، خودت برو ستارهها رو بشمار!
اکنون این آمار ارائهشده نیز بر همین منوال است. هیچ امکاناتی برای راستیآزمایی پاسخهای جناب مدیرکل در اختیار افراد و نهادهای مستقل وجود ندارد و چارهای جز بسنده کردن به این پاسخ وجود ندارد. اما تجربه ما در مدارس بیانگر این واقعیت است که با گذشت حدود نیمی از ماه مهر، در همه مدارسی که بنده حضور دارم، هنوز تعداد معلمان تخصصی و حتی غیرتخصصی که همه ساعات را پوشش دهند، وجود ندارد. دانشآموزان ساعات بیکاری زیادی در مدارس دارند که به نظم مدرسه نیز خلل وارد کرده است.
امجد امام: کمبود نیروی انسانی کارآمد و متخصص مورد نیاز آموزشی، یکی از اساسیترین مشکلات آموزشوپرورش، خصوصاً در سالهای اخیر است که با هیچ آمار و ارقامی نمیتوان وجود این مشکل را انکار کرد. ممکن است آمارهای ارائهشده براساس معیارهای مشخصی ارائه شده و درست باشند. مثلاً اینکه آمارهای ارائهشده براساس راهکارهایی باشد که نهتنها اساسی و ریشهای مشکل را حل نمیکند بلکه خود دلیلی بر ایجاد مشکلات دیگر است. راهکارهایی مانند دعوت مجدد به کار نیروهای بازنشسته، استفاده از نیروهای خرید خدمتی، تحمیل ساعات تدریس اجباری به مدیران و معاونان مدارس، استفاده از نیروهای غیرمتخصص برای دروسی که مشکل کمبود نیروی متخصص دارند و …! شاید این راهکارها بهظاهر و موقتاً مشکل کمبود نیروی انسانی در آموزشوپرورش را پوشش دهد، اما آیا بهراستی میتوان با چنین راهکارهایی، مسئله و مشکل را حل کرد؟ به گمان من تمام این شِبهراهکارها، پاک کردن صورت مسئله است. راهکار اساسیای که مسئولین و برنامهریزان آموزشی، سالها پیش بایست در فکر آن میبودند، تربیت و آموزش نیروی انسانی مورد نیاز است که میبایست با شناسایی و برآورد کمّی آن، برای توسعۀ مراکز آموزشعالی اقدام میکردند تا کار به چنین راهکارهای غیرمناسبی نرسد. البته استفاده از تجربیات و دانش معلمان بازنشسته، امری بسیار نیکو و ضروری است، اما این بهمعنی ارائه ساعات تدریس به آنها نیست؛ چراکه تواناییهای هر سنی، اقتضائات خویش را دارد و به همین دلیلاست که در تمام دنیا، سن بازنشستگی تعیین میشود و رعایت آن ضروری است. بیگمان غالب معلمانی که پس از بازنشستگی به کار برمیگردند؛ بهخاطر مشکلات معیشتی است، وگرنه خود آنها نیز بهخوبی میدانند طاقت و توانایی آنها با اقتضائات نسل نو دانشآموزان و نوجوانان و کودکان، همخوانی ندارد و غالباً دچار مشکلات زیادی در تدریس و آموزش میشوند. همچنین است استفاده از دبیران و نیروهای انسانی غیرمتخصص و غیرمرتبط با مدرک و تخصصهای آنها که از عوامل افت تحصیلی و به وجود آمدن مشکلات دیگر زیادی است.
حسین رمضانی: بندە از صحت و سقم آمارهای موجود اطلاع دقیقی ندارم و تأیید صحت آنها مستلزم تحقیق است؛ اما با نگاهی اجمالی به وضعیت مدارس، دانشآموزان و سازماندهی نیروی انسانی در شروع سال تحصیلی و پرسوجو از دانشآموزان و مراجعه به برنامه درسی هفتگی آنان، کمبود نیروی انسانی، بهخصوص نیروی تخصصی محرز و مشهود است و بنده در چند سال اخیر این کمبود را کاملاً مشاهده کردهام.
همچنانکه میدانید امروزه افزونبر نسل آلفا با نسل نیت (NEET: Not in Employment, Education or Training)، گروهی از جوانان که در هیچیک از فعالیتهای شغلی، تحصیلی یا آموزشی شرکت نمیکنند، روبهرو هستیم. این افراد عموماً بین ۱۵ تا ۲۹ سال سن دارند و بهدلایل مختلفی از جمله مشکلات اقتصادی، اجتماعی، روانی و یا فقدان انگیزه، از مشارکت فعال در جامعه و بازار کار دست کشیده است، نهاد آموزشی برای گذر این بحران و همراه کردن نسل نیت چه تدابیری دارد؟
ناصر رحمانی: نسل نیت یا نسل زد که عموماً نوجوانان و جواناناند، نیروهای بالقوهای هستند که از همان کودکی با اینترنت و گوشیهای هوشمند بزرگ شدهاند و مهارتهای دیجیتال آنها سبب تغییر شیوه تعامل ما با جهان اطراف شده است. پرورش و تربیت این نسل برای آینده، از وظایف آموزشوپرورش است. در نظام آموزشی ما متأسفانه پرورش و تربیت در نمودارها جایی ندارند. مدرسه نتوانسته دانشآموزانی تربیت کند که در آینده شهروندانی متعهد به جامعه و مطالبهگر شوند و عموماً در مدارس ما حفظ تعاریف، نکات و فرمولهایی مهم است که نقشی در آیندهی آنان ندارد.
ازآنجاکه کلاس درس در ذهن این نسل نتوانسته کارکرد مثبتی برای آیندهشان داشته باشد، پیوندی بین این نسل و نهاد آموزشی برقرار نیست و بهمحض فارغالتحصیل شدن برای همیشه آن را از ذهن خارج میکنند.
بیشتر بخوانید:آموزش ۷ زبان خارجی در مدارس در حد شعار است
امجد امام: تمام این مشکلات ناشی از عدم وجود عدالت آموزشی در کشور است. نگاه مسئولان متأسفانه نگاه متمرکز بر شهرها و مناطق برخوردار است. غافل از اینکه بومیگزینی در شرایطی مناسب و عادلانه است که در تمام نقاط کشور، آموزشعالی و دانشگاههای همانند ایجاد شده باشد که این امر نهتنها وجود ندارد، بلکه با شرایط موجود کشور اساساً امکانناپذیر است
صدیق محمد جانی: این مسئله هم از سایر مسائل اقتصادی و سیاسی کشور مجزا نیست و مثل اکثر مسائل دیگر برنامهریزی و چشمانداز روشنی برای آن مشاهده نمیشود. بیبرنامگی، اختلاسها، شکاف طبقاتی داخلی، نبود فرصتهای شغلی مناسب و برابر، و عقبافتادن از سطح رفاه جهانی برای بسیاری از نسل نیتها سرخوردگی و گوشهگیری بهدنبال داشته است که رفع آن بهتنهایی از عهدهٔ آموزشوپرورش برنمیآید و در گرو رفع دلایل و ریشههای این مسئله است.
رامان عبدی: اساساً اولین مرحله برای حل مسئله، شناخت مسئله و سپس به رسمیت شناختن آن و در مرحله سوم تلاش برای حل مسئله است. بهنظر بنده در مورد این سؤال نهادهای آموزشی هنوز در مراحل اول و دوم گیر کرده و لذا تلاشی برای حل مسئله که مرحله سوم و نهایی برای رسیدن به نتیجه است؛ نخواهند کرد. بنده طرح چنین مسئلهای را در هیچ ردهای از آموزشوپرورش ندیدهام؛ نه در جلسات، نه در کلاسهای ضمن خدمت و نه در همایشها و گردهماییها؛ لذا نهاد آموزشی باید در درجه اول بایست وجود چنین مسئلهای را به رسمیت بشناسد و سپس، طرحی مطالعاتی برای بررسی میدانی میزان شیوع به اجرا گذارد و درنهایت، از طریق خبرگان حوزه تعلیم و تربیت در پی رفع مشکل برآید.
البته چنانچه اشاره شد، این نوع مسائل و نیازها از دسته نیازهای نرمافزاری و سطح بالاتری از نیاز است که سیستم آموزشی که دستبهگریبان مسائل تراژیک مانند مدارس فرسوده، کمبود معلم، فرسودگی شغلی معلمان، مدارس چندنوبتی و ... است، بعید بهنظر میرسد که به چنین موضوعات بسیار مهم، اما سطح بالا ورود کند.
امجد امام: تا چند دهه پیش در کشور ما، نسل «نیت» یا همان «علاف» خودمان، تعدادشان آنقدر نبود که آنها را بهصورت یک گروه خاص نامگذاری کرد. اصطلاح Not currently engaged in Employment, Education or Training که اولینبار در انگلستان بهکار برده شد و بعدها با عنوان اختصاری «NEET» معروف شدند، بر طیفی وسیعی از نوجوانان و جوانان اطلاق میشود که هیچ انگیزهای برای تحصیل، کار و مسئولیتپذیری ندارند. این افراد در جوامع و کشورهای مختلف وجود داشته و دارند؛ مثلاً ژاپنیها از نخستین کشورهایی بودند که تا به خودشان آمدند متوجه شدند انبوه آدمهای علاف و بیانگیزه حتی بیشتر و دامنۀ سنیشان فراتر از گذشته شده و اگر در ابتدا اکثراً ۱۶ تا ۱۸ ساله بودند در میان ژاپنیها، از ۱۵ساله تا ۳۵ساله پیدا میشد. در ایران خودمان هم این طبقه و مشکلاتشان سالهاست که هویدا شده و بسیار مشهودند. متأسفانه مسئولان و برنامهریزان ما در چند دههٔ قبل، نتوانستند فکری برای طبقۀ بهوجودآمده در آینده بکنند. به زبان گویا و ساده، کمتر مسئول و محققی خطر گسترش طبقهٔ «نیت» را جدی گرفته است. محققان برای بهوجود آمدن و گسترش چنین طبقهای دلایل متعددی برشمردهاند مثلاً شرایط خانوادگی، ضعف نظام آموزشی در متناسبسازی تحصیل و آموزش با واقعیتهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و روحی-روانی و … از اصلیترین عوامل پیدایش طبقهٔ «نیت» است. وضعیت کلی جامعه نیز در این مسئله نقش دارد. باید گفت نهاد آموزشی کشور بههمراه نهادهای دیگری همچون متولیان امور جوانان و ورزش و فرهنگ و … در قبال گسترش نسل «نیت» مسئولیت دارند. بیگمان نهاد آموزشی باید با همکاری مستمر و علمی و تحقیقی با نهادهای دخیل و مؤثر در این پدیدهٔ اجتماعی، با شناسایی علل و عوامل بروز و گسترش آن، برنامهریزیهای مناسب و کارایی در این زمینه داشته باشند که متأسفانه تا جاییکه برایمان مشهود است، چنین اتفاقی نیفتاده است. رابطه مستقیم نسل نیت با نظام آموزشی از آن جهت است که بخش عمدهای از اوقات این نسل، در فضاهای آموزشی به سر شده، اما در عمل نتیجه مطلوبی در زدودن این آفت بزرگ اجتماعی دیده نمیشود. هرچند آمار دقیقی از میزان گسترش این نسل در کردستان وجود ندارد، اما با شواهد میدانی و قابل درک، ذکر این نکته ضروری است که استان کردستان بهواسطه بالابودن نرخ بیکاری و تورم، از استانهایی است که زمینه گسترش نسل نیت در آن بالاست.
حسین رمضانی: هرچند بعضی از صاحبنظران توسعه معتقدند برای تبیین حرکت جامعه در مسیر توسعه و پیشرفت نباید نگاه خطی داشت، اما در مسئله نسل نیت و حتی نسل زد هم ابتدا و چند دهه پیش این کشورهای توسعهیافته و در بین آنها محققین انگلیسی بودند که به وجود چنین نسلهایی پی بردند و از گسترش روزافزون این نسلها و درنتیجه معضلات پیش رو پرده برداشتند و جامعه و متولیان و متصدیان کشور خود را بر آن داشتند که برای نسلهای نوظهور و این پیچیدگی اجتماعی پیش رو، برنامه و پلان صحیح و متناسب بریزند. چندین سال بعد کشورهای درحالتوسعه نیز با الگوپذیری از کشورهای توسعهیافته نسبت به شناخت و تشخیص نسلهای مذکور و خصوصاً نسل نیت اقداماتی انجام دادند. در کشور ما بهدلایل مختلف اقدامات عملی و علمی در جهت شناخت قشربندی و مورفولوژی اجتماعی جامعه ناچیز است و این عدم شناخت صحیح قشربندی اجتماعی، عدم تشخیص صحیح قشرها، طبقات و نسلهای اجتماعی و از جمله نسل نیت را بهدنبال دارد. این عدم شناخت، بیاطلاعی دستگاههای ذیربط از نیازهای اساسی و ضروری قشرها و نسلها و خصوصاً نسل نیت را در پی دارد و درنتیجه جامعه از وجود برنامهریزی صحیح از جانب متولیان امور بیبهره مانده که یکی از اساسیترین دستگاههای مسئول در این راستا آموزشوپرورش است. آموزشوپرورشی که متأسفانه امروز در کشور ما در تأمین امکانات آموزشیوپرورشی برای نسلهای غیر از نسل نیت هم عاجز مانده است. نگاهها به آموزشوپرورش باید دگرگون شود و این دگرگونی مستلزم تغییر نگرش به زندگی پیچیده و مدرن امروزی و ضرورتهای آن است. نگاه ایدئولوژیک به آموزشوپرورش باید عوض شود و بهجای آن باید به آموزشوپرورش بهعنوان دستگاه بسترساز تربیت شهروند برای جامعه و نه الزاماً سازنده نیروی پیادهنظام نظام سیاسی نگریسته شود. زمانی که تغییر نگرش به نظام آموزشی از لحاظ سیاسی از یک دستگاه ایدئولوژیک و از لحاظ اقتصادی از یک خانوار مصرفکننده پرهزینه به یک دستگاه مولد نیروی انسانی و بسترساز برای تربیت شهروندان سالم، کارامد، ماهر و متخصص ایجاد شود، آنگاه تغییرات اساسی هم در ساختار و هم در محتوای آموزشوپرورش روی میدهد و آموزشوپرورش درجهت رسالت اصلی خود عاملیت مییابد و اینگونه است که در برابر همهٔ نسلهای جامعه و از جمله نسل نیت خود را مسئول میداند و نسبت به برنامهریزی برای آنها و همراه کردن آنها با جامعه و بازگرداندن این نسل به زندگی اجتماعی عادی و همسویی نسل مورد بحث با جامعه عاملیت مییابد.
مسئله مهم و جدی بحث کنکور است که زندگی هر دانشآموزی به این سرنوشت مخدوش گره میخورد، طبق تحلیل کارشناسان نتایج قبولی کنکور، بیانگر درخشش دانشآموزان مدارس سمپاد، غیرانتفاعی/غیردولتی همان مدارس پولی بود که مورد نقد جدی رسانههای کشور نیز قرار گرفت، یعنی دانشآموزان مدارس دولتی عادی در ماراتن نابرابر کنکور بازندهاند. شما وضعیت و سرنوشت دانشآموزان کردستان را در کجای نقشه نهاد آموزشی و وزارت علوم میبینید؟
ناصر رحمانی: سالهاست کنکور همچون تابلویی بزرگ، ناعدالتی آموزشی در ایران را فریاد میزند. نگاهی ساده به نفرات برتر کنکور در سالهای اخیر سهم بسیار ناچیز مدارس دولتی را بهخوبی نشان میدهد.
در واقع کنکور دکانی است بس پررونق برای:
۱. مؤسساتی (به اسم آموزشی!) که سالانه هزاران میلیارد کسب درآمد دارند و حاضر نیستند این کاسبی پررونق را از دست دهند!
۲. مدارس غیردولتی (پولی) که به اذعان وزیر وقت آموزشوپرورش در سال ۹۷، اکثر مسئولان دولتی مجوز مدارس غیردولتی دارند!
۳. ثروتمندان جامعه که با صرف هزینههای هنگفت برای فرزندانشان، مانع ورود دانشآموزان مستعد، ولی محروم به دانشگاههای برتر میشوند.
یعنی کنکور داغیاست بر پیشانی دانشآموزان کمبرخوردار که توان رقابت مالی ندارند و در سایه کالایی شدن آموزش، بازتولید فقر را شاهد هستیم.
فعالان صنفی سالهاست هشدار کالایی شدن آموزش را دادهاند، ولی آیا دکانداری میشناسید که حاضر شود جنس رایگان ارائه دهد؟!
نتایج کنکور تنها گوشهای از آثار مخرب مدارس پولی را نشان میدهند؛ درحالیکه جداسازی مدارس، ایزوله شدن دانشآموزان و عدم آشنایی با سایر اقشار جامعه را بهدنبال دارد و چنین آیندهسازانی هیچگاه قدرت مشاهده و تجزیه و تحلیل تفاوتها را نخواهند داشت.
در اینجا سرنوشت دانشآموزان کردستانی در این ماراتن پولی مشخص است، مرکزنشینان اصولاً دسترسی بیشتری به امکانات آموزشی برتر دارند و استانهای حاشیهای، چون کردستان از کمترین این امکانات برخوردارند و نتایج کنکور این تفاوتها را بهتر نشان میدهد.
صدیق محمد جانی: این نتایج خود بیانگر بسیاری از مسائل است. آنچه مشاهده میکنیم فربهشدن روزافزون این مدارس از لحاظ امکانات ویژه، معلمان خاص و دانشآموزان کوشا و همزمان خالیشدن مدارس عادی دولتی از موارد گفتهشده و افزایش فزاینده فاصله علمی و آموزشی میان این مدارس است. هنگامی که متولی امر آموزش کلاسها را از دانشآموزان کوشا تهی میکند و معلمان را درجهگذاری میکند، عملاً مدارس عادی را ابتر میکند و بهطور علنی اعلام میکند که دانشآموزان و معلمان مدارس عادی در رده چندم اهمیت قرار دارند و یا اساساً فاقد اهمیت هستند و به زبان سادهتر کسی که پول ندارد، بهتر است دنبال درسخواندن نباشد و فکری به حال خود بکند. حتی اگر این امر در بعضی شهرها به نتیجه گیری بهتری در کنکور منجر شده باشد که خود جای مناقشه است، به گواه نتایج کنکور در شهر سقز حتی نتیجه معکوس داشته است.
رامان عبدی: علیرغم اخذ مدرک دکتری از سال ۱۳۹۸، یکی از بزرگترین افتخارات بنده در طول ۱۴ سال خدمت آموزشی خود این است که هیچگاه در هیچ مدرسه بهاصطلاح خاص خدمت نکرده و همواره در مدارس دولتی و مدارس حاشیه خدمت کردهام. این انتخاب یک اعتراض غیرنمادین، جدی و براساس آگاهی و معرفت است. اساس این تصمیم، با هدف حمایت از دانشآموزان محروم و درواقع فراموششدگان و مستضعفان آیندهای است که امروز در مدارس دولتی فرسوده، دونوبته، بدون معلم و بدون فضای آموزشی و پرورشی کافی است. مدارس دولتی که با هدف مبارزه با تبعیض بین فرزندان ملت ایجاد شدند، امروزه خود به بزرگترین نماد زنده تبعیض بر علیه دانشآموزان خانوادههای محروم تبدیل شدهاند. قانون اساسی دولت را موظف کرده است که زمینه تحصیل کامل و رایگان همه دانشآموزان ایرانی را بدون هیچگونه تبعیضی تا پایان دوره متوسطه دوم فراهم کند. اما اینهمه مدارس تحت عناوینی که نهتنها خانوادهها، حتی معلمان را هم سردرگم کرده است و سبب ایجاد یک مافیای آموزشی و یک تبعیض عظیم بین فرزندان ملت شده است. نتیجه این امر هل دادن بخش بزرگی از دانشآموزان محرومی است که امکان تحصیل در مدارس برخوردار را ندارند، در دام ترک تحصیل، کودک کار شدن و در کردستان کودک کولبر شدن و ورود اسفبار در چرخه استضعاف و محرومیت است.
در سالهای خدمت در شهرستان بانه و در چندسال اخیر در سقز، با چندین کودک کولبر در مدارس دولتی برخورد داشتهام. گفتگوهایی بسیار غمگین و ناخوشایند و لبریز از ناامیدی و یأس با آنها داشتهام. وجود مدارس خاص و عدم دسترسی آنان به این امکانات از غمهای بزرگ این دانشآموزان بوده است.
بهنظر میرسد ارادهای برای تغییر وضع موجود وجود ندارد و این تبعیض نسبتاً مدرنتر نیز بر لیست بلندبالای تبعیضهای موجود اضافه و تثبیت شده است.
امجد امام: همچنانکه اشاره کردید، بهطورکلی کنکور و مشکلات آن هر روز سایۀ نامیمونش را بر سر بیشتر دانشآموزان میگستراند. بنده درست ۳۲ سال پیش دیپلم گرفتم و آن سالها بحث برچیده شدن کنکور گرم بود و از آن زمان تا کنون نیز بحث کنکور و مشکلاتش همچنان داغ داغ بوده، اما متأسفانه گوشی بدهکار نیست. بالطبع این امر در استانهای محرومی مانند کردستان، بسیار مشهود و ملموستر است. کافی است نگاهی به رتبههای برتر کنکور در ۱۰ سال اخیر بیندازید، اساساً کمتر استان محرومی در آن دیده میشود. همین امر خود نشان از وجود فضای رقابتی ناعادلانه دارد. همچنین، وجود مدارس خاص و یا غیردولتی و پولی نیز در چنین استانهایی کاملاً نشان از عدم رعایت حق دیگر دانشآموزان مدارس عادی و دولتی دارد.ای کاش بهجای تأسیس این تعداد از انواع مدارس سمپاد و نمونه و غیردولتی و هیئت امنایی و … مسئولین نظام آموزشی مانند بسیاری از کشورهای توسعهیافته، مسیر درست و آیندهسازی را پیش روی آیندهسازان کشور میگذاشتند. بیگمان ایجاد و گسترش عدالت آموزشی، تعیینکنندهٔ عدالت در بسیاری از بخشهای دیگر جامعه در آینده خواهد بود که این امر مهم میطلبد که مسئولان و برنامهریزان، بهجای تمرکز بر شهرها و مناطق برخوردار کشور، نگاهی به استانها و مناطق محروم نیز بیندازند و نظام آموزشی عدالتمحوری را در تمام کشور ایجاد کنند.
حسین رمضانی: باتوجهبه آنچه در مورد اهداف اصلی آموزشوپرورش در هر جامعهای بیان شد و اینکه یکی از اساسیترین این اهداف، تربیت شهروندانی سالم، آگاه، حقوقمدار و وظیفهشناس و حتیالامکان ماهر است و نه الزاماً رساندن عده قلیلی نخبه و یا فرادست به درجهای مطلوب از تخصص در رشتههای دارای موقعیت اجتماعی و شغلی بالا. اصل دیگر در آموزشوپرورش عدالت آموزشی است که پدیده کنکور و وجود مدارس پولی و خاص تحت هر عنوانی با هریک از اهداف و اصول بیانشده منافات دارد و دستاورد چشمگیر آن برای جامعه، نهادینه شدن مافیای آموزشی و محرومیت بیشتر فرودستان و حاشیهنشینان از تحصیل در رشتهها و مراکز آموزشی مورد نظر و علاقه خود آنان است.
مقوله مهم دیگر، بحث سیاست ظلمگرایانه بومیگزینی در فرایند قبولی دانشآموزان در کنکور که به اعتقاد شماری از تحلیلگران این ظلم تاریخی به دانشآموزان استانهای محروم از جمله کردستان است؟ تحلیل و راهبرد شما برای برونرفت از وضعیت موجود چیست؟
ناصر رحمانی: مدافعان طرح بومیگزینی، کاهش هزینههای دولت در زمینهٔ تأمین خوابگاه و کاهش هزینه دانشجویان را در نظر گرفتهاند.
واقعیت آن است که بهعلت توازن نابرابر ثروت ملی، بیشتر مراکز و دانشگاههای علمی برتر در شهرهای بزرگ و بهویژه در تهران تمرکز یافتهاند و استانهای محروم در این زمینه نیز از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی در سطح پایینی هستند.
رامان عبدی: در سالهای خدمت در شهرستان بانه و در چندسال اخیر در سقز، با چندین کودک کولبر در مدارس دولتی برخورد داشتهام. گفتگوهایی بسیار غمگین و ناخوشایند و لبریز از ناامیدی و یأس با آنها داشتهام. وجود مدارس خاص و عدم دسترسی آنان به این امکانات از غمهای بزرگ این دانشآموزان بوده است. بهنظر میرسد ارادهای برای تغییر وضع موجود وجود ندارد و این تبعیض نسبتاً مدرنتر نیز بر لیست بلندبالای تبعیضهای موجود اضافه و تثبیت شده است
با اجرای این طرح ورود به دانشگاههای معتبر تهران و سایر شهرهای بزرگ برای دانشآموزان استانهای محروم از جمله کردستان، بسیار سخت و عملاً غیرممکن است. حال آنکه در استان کردستان تعداد دانشگاههای دولتی به تعداد انگشتان دست نمیرسد؛ بهعنوان مثال در حوزه پزشکی تنها یک دانشگاه در استان فعالیت دارد. در سالهای اخیر برای بالا بردن آمار، در برخی شهرهای استان، کلاسهای ضمیمهای بهعنوان زیرمجموعه دانشگاهی ایجاده شده است که نشانی از یک مرکز آموزشعالی در آنها نمیتوان یافت. این ستمی مضاعف بر دانشآموزان مستعد مناطق محروم است که با تمام کمبودهای آموزشوپرورش ساختهاند و به راه یافتن به دانشگاههای برتر امیدوارند. حال آنکه سیاست بومیگزینی سدی در برابر این آرزوهاست. لذا، این طرح نیز نمادی است از استمرار ناعدالتی آموزشی در آموزشعالـی.
از نگاهی دیگر این سیاست بهنوعی ایزوله کردن دانشگاهها و دانشجویان است که عدم تعامل فرهنگی و اجتماعی را بهدنبال خواهد داشت.
صدیق محمد جانی: در تأیید این سؤال ذکر یک مثال بیانگر همهچیز است. بهطور مثال با نگاهی به دفترچه انتخاب رشته کنکور و مقایسه شهرهای سقز با جمعیت ۲۴۰ هزار نفر، و بناب با جمعیت یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر، نکات جالب توجه و البته تأسفباری مشاهده میشود. سقز با حدود دو برابر جمعیت بناب غیر از رشتههای پیامنور و آموزشکده فنی تنها و تنها دارای یک رشته (پرستاری) با سه کد میباشد که آنهم فاقد ساختمان دانشکده است؛ درحالیکه بناب غیر از دانشگاههای مذکور دارای بیش از ۳۵ کدرشته انتخابی است.
این مسئله به عقبماندگی اقتصادی و صنعتی و بهتبع آن عقبافتادگی آموزشی استان بهطورکلی و سقز بهطور خاص برمیگردد که ماحصل سالیان مدید است. تبعیض مثبت و اختصاص کدرشتههای اختصاصی و صندلیهای بیشتر به دانشآموزان بومی استانهای محروم در رشتههای پزشکی و پیراپزشکی در کل کشور و مهندسی در دانشگاههای برتر تهران میتواند، راهکار موقت مناسبی باشد. راهکار درازمدت نیز همان تبعیض مثبت در تقسیم ثروت و توسعه اقتصادی و صنعتی این استانها است که خودبهخود توسعه آموزشی را نیز بهدنبال خواهد داشت.
رامان عبدی: همانطور در سؤالهای ابتدایی اشاره شد، توسعه نامتوازن و ناعادلانه با تمرکز بر توسعه مرکز و محروم گذاشتن نواحی پیرامونی جغرافیای سیاسی ایران، از زمان تأسیس دولت مدرن در اواخر دوره قاجار و بهویژه در دوره پهلوی شکل گرفته و تا امروز نیز آثار و نشانگان آن باعث تضییع حقوق شهروندی شهروندان ساکن در استانهای مرزی ایران شده است. چنین طرحی به وضوح بازتولید همان دیدگاه صدساله قبلی است و دانشآموزان استانهای پیرامونی را از دسترسی به امکانات آموزشعالی که در یک قرن اخیر در استانهای مرکزی متمرکز شده است، محروم میکند و این موضوع بهوضوح در تقابل با آرمانهای محرومیتزدایی از مستضعفان است.
راهحل نسبتاً ممکن برای مقابله با چنین تبعیض بزرگ و واضحی احتمالاً بهرهگیری از امکان اعتراض هماهنگ نمایندگان همه استانهای پیرامونی در قالب یک فراکسیون در مجلس شورای اسلامی و پرسش و درصورت لزوم استیضاح وزیر علوم است. همچنین، آگاهیبخشی و اعتراض نهادهای مردمی، معلمان و اساتید دانشگاه در چارچوب قوانین، میتواند امیدبخش باشد.
امجد امام: تمام این مشکلات ناشی از عدم وجود عدالت آموزشی در کشور است. نگاه مسئولان متأسفانه نگاه متمرکز بر شهرها و مناطق برخوردار است. غافل از اینکه بومیگزینی در شرایطی مناسب و عادلانه است که در تمام نقاط کشور، آموزشعالی و دانشگاههای همانند ایجاد شده باشد که این امر نهتنها وجود ندارد، بلکه با شرایط موجود کشور اساساً امکانناپذیر است؛ لذا بومیگزینی اجحاف مضاعفی بر مردمان مناطق محروم و حقوق مسلم و قانونی آنهاست که قانون اساسی کشور صراحتاً آن را بیان داشته است.
حسین رمضانی: بومیگزینی در مراکز آموزشعالی و اولویتبندی تحصیل در دانشگاههای استان یا شهرستان محل سکونت، نوعی ایجاد انسداد اجتماعی در تحصیل است که به محرومیت پنهان منجر میشود و میتواند علاوهبر ناعدالتی تبعات فرهنگی را هم بهدنبال داشته باشد. درعوض، مراکز آموزشعالی در مرکز و کلانشهرها مکان تحصیل برای مرکزنشینان و طبقه فرادست جامعه میشوند که بازهم میتوان گفت آموزش را از اهداف و اصول خود دور میکند و باعث فاصله روزافزون حاشیه و متن و درنتیجه احساس بیعدالتی بیشتر میشود و انگیزه را برای ادامه تحصیل دانشآموزان استانهای حاشیهای پایین میآورد. کردستان نیز از این قاعده مستثنی نیست و دانشآموزان کردستانی نیز براساس این قیدوبندها دچار محرومیت نسبی میشوند. نظام آموزشی ایران در این مورد گرفتار وضعیت پارادوکسیکال است. از یک طرف از لحاظ ساختار مدیریت و برنامهریزی و همچنین محتوای آموزشی و بعد فرهنگی جغرافیای سانترال و مرکزگرایانه عمل میکند و هر برنامه و محتوایی را از مرکز تصمیمگیری بر حاشیه تحمیل میکند و بهنوعی یکدستسازی مبادرت میورزد. اما وقتی بحث عدالت، امکانات و کیفیت آموزشی به میان میآید، حاشیه و متن را از هم جدا میکند و علاوهبرآن، دانشآموزان را بر مبنای وضعیت اجتماعی و اقتصادی طبقهبندی میکند. همچنانکه در ابتدا هم بیان شد، راه برونرفت از این وضعیت تغییر نگرش نسبت به آموزشوپرورش و دست یافتن به درک صحیح از اهداف و اصول آموزشوپرورش مدرن است. اگر این دیدگاه که آموزشوپرورش بسترساز فرصت برای همگان و رشد کل جامعه است، نه دستگاهی در خدمت اهداف و منافع یک قشر یا یک گروه خاص، در میان جامعه و متولیان امور آن نهادینه شود، بستری میشود برای تحرک اجتماعی عمومی نه انسداد اجتماعی. آموزشوپرورش نه یک خانوار پرهزینه سنگین است بر دستان جامعه و نه یک بنگاه اقتصادی پولساز، بلکه مولد و تربیتکننده نیروی انسانی مورد نیاز جامعه برای نقشهای اجتماعی مثبت و ضروری است.
تأثیر معدل در بحث کارنامه قبولی دانشآموزان در کنکور مثبت است یا منفی؟ چرا؟
ناصر رحمانی: همچنان که اشاره شد کنکور عملاً بسط ناعدالتی آموزشی است. در تغییرات جدید نحوه ورود به دانشگاه، معدل یکی از ملاکهای تأثیرگذار است که امید بر آن بود که این ناعدالتی آموزشی را کم کند؛ ولی متأسفانه شاهد آنیم که مناطق مرفهتر و برخوردارتر با کسب معدلهای بالاتر شانس بیشتری برای ورود به دانشگاه دارند.
از طرفی دیگر شاهد آنیم که دلالهای آموزشی هر روز شعار تضمین معدلبالا را دستاویزی برای کسب درآمد بیشتر کردهاند (مافیـای معـدل)، برنده این میدان نیز دوباره مرفهها و بازنده میدان همچنان دانشآموزان مدارس دولتی، مناطق محروم و کمبرخوردار خواهند بود.
به باور من مقوله تأثیر معدل در ورود به دانشگاه زمانی میتواند مؤثر باشد که دو فاکتور پیشزمینه برای آن مهیا باشد: یکی عدالت آموزشی و دیگری سلامت و امنیت اجرای آزمونهای نهایی، که متأسفانه هیچکدام محقق نشد و نتیجتاً امتحانات نهایی در بسط ناعدالتی آموزشی، در افزایش استرس دانشآموزان، در افزایش درآمد دلالان آموزشی، در افزایش درآمد مدارس غیردولتی و همچنین در افزایش دزدی و تقلب در آزمونها مؤثر بودهاند!
فلذا هر امتحان نهاییای، خود کنکوری شده است پراسترس و عملاً بهجای رفع ناعدالتی آموزشی، خود عاملی شد بر افزایش آن!
صدیق محمد جانی: بیشک یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین تصمیمات مثبت وزارت آموزشوپرورش و سازمان سنجش تأثیر معدل در کنکور است که به چند نمونه از دلایل آن اشاره میشود:
۱. وقتی کل زحمت چندساله دانشآموز تنها طی یک فرایند چندساعته سنجیده میشد، طبیعی بود که استرس فراوانی به بسیاری از دانشآموزان، بهویژه دانشآموزان دختر، وارد میشد و نتایج کنکور بههیچوجه سنجه معتبری برای رتبهبندی دانشآموزان نبود و حق بسیاری از دانشآموزان پایمال میشد.
بیشتر بخوانید:فیلم/ احتمال برگزاری مدارس در پنجشنبهها
۲. با تأثیر معدل و همچنین برگزاری دو کنکور در سال ضمن کاسته شدن از استرس دانشآموزان، به دانشآموزانی که به هر دلیلی قادر به شرکت در جلسه کنکور نبودهاند، این فرصت داده میشود که از نتیجهگیری ماحصل زحمت سالهای تحصیل خود مطمئن باشند و خیالشان آسوده باشد که یکبار دیگر نیز میتوانند در کنکور همان سال شرکت کنند.
بهجای سنجش با سؤالهای تستی با زمان بسیار محدود، سطح سواد و معلومات دانشآموزان از طریق سؤالات تشریحی با زمان مناسب و طی سه سال سنجیده میشود که مسلماً دارای اعتبار بیشتر و بهتری است.
یکی دیگر از مزایای این طرح بازگرداندن اعتبار به کلاس درس و مدرسه و کاستهشدن از قدرت مانور مافیای کنکور و روشهای سطحی تستزنی است. با اجرای این طرح قطعاً دانشآموزان اهمیت بیشتری به یادگیری در مدرسه خواهند داد و اصطلاحاً دانشآموزان به مدرسه برمیگردند.
باتوجهبه مزایای بسیار بیشتر این طرح جا دارد ضمن تشکر از بانیان و مجریان این طرح پیشنهاد شود که سطح تأثیرمعدل به ۷۰ درصد برسد و مجریان آن همچون گذشته در برابر زمزمههای شومی که قصد برچیده شدن آن را دارند، مقاومت کنند. همچنین، به این جهت که در این روش تصحیح برگههای امتحانی بسیار سخت و زمانبر است، جادارد مسئولین آموزشوپرورش طرحهای تشویقی و حقالزحمه مناسبی برای مصححین در نظر بگیرد و معلمان عزیز هم مثل همیشه در تصحیح اوراق کمال همکاری را داشته باشند.
صدیق محمدجانی: بیبرنامگی، اختلاسها، شکاف طبقاتی داخلی، نبود فرصتهای شغلی مناسب و برابر، و عقبافتادن از سطح رفاه جهانی برای بسیاری از نسل نیتها سرخوردگی و گوشهگیری بهدنبال داشته است که رفع آن بهتنهایی از عهدهٔ آموزشوپرورش برنمیآید
رامان عبدی: بهرهگیری از نمره معدل بهعنوان ابزار کمکی در کنار کنکور بهشرط اینکه از مفهوم ذاتی خویش خالی نشود، میتواند مناسب باشد. متأسفانه مدارس کشور بههیچوجه مهارتمحور نیست و صرفاً به حفظیات و تولید نمرات بیکیفیت اهمیت میدهد. معدل که قرار بود ابزار کمکی و عادلانه برای تعدیل آسیبهای کنکور باشد؛ امروز زمینهساز ظهور انواع مدارس خاص و لاکچری و مافیای مؤسسات آموزشی شده است.
امجد امام: به گمان من معدل و تأثیر آن، همچون خود کنکور مشکلات و نتایج خاص خود را دارد. اگر عدالت آموزشی در تمام مناطق کشور ایجاد شده بود، میتوانستیم معدل را جایگزین خوبی برای غول کنکور در نظر بگیریم. اما آیا دخیل و مؤثر دانستن معدل را میتوان بهعنوان عامل مناسبی در نظر گرفت، درحالیکه این عامل عددی و کمی خود برخاسته و بهوجودآمده از شرایط کیفی ناعادلانه است؟ آیا توزیع امکانات و فضاها و شرایط آموزشی تمام مناطق کشور یکسان است که همه دانشآموزان کشور را با عدد بهدستآمده از معدل نهایی سنجید؟ آیا اساساً سنجش عددی دانشآموزان مناطق و مدارس برخوردار کشور با شرایط مناطقی که دانشآموزانش در اوج محرومیت بهسر میبرند، منطقی است؟ معدل دانشآموزان زمانی میتواند عامل و تعیینکنندۀ سرنوشت دانشآموزان باشد که عدالت آموزشی در تمام کشور نهادینه و اجرا شده باشد.
حسین رمضانی: من با کلیت تأثیر معدل در کارنامه کنکور موافقم؛ زیرا در این موضوع کل فرایند یادگیری و توانایی علمی دانشآموزان در طول زمان تحصیل در سالهای آخر متوسطه مورد ارزشیابی قرار میگیرد و دانشآموز در یک بزنگاه زمانی کوتاه و مشخص در کمین باران پرسشهای پرپیچوخم آزمون کنکور و استرسهای ملالآور آن گرفتار نمیشود که درصورت شکست و اینکه درهای آن را به روی خود بسته ببیند، دچار ناامیدی و عقده اجتماعی شود. چه بسیارند کسانی که علیرغم تواناییهای علمی لازم نتوانستهاند از سد کنکور عبور کنند و بعدها سرنوشت و مسیر زندگی آنان عوض شده است.