اقتصاد۲۴-«پایتخت آینده قطعا جنوب و منطقه مکران است»؛ این اظهارنظر فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت است که در نشست خبری روز گذشته او مطرح شد: «دو شورا هم تشکیل شده است؛ یک شورا که مشکلات پایتخت را بررسی میکند و شورایی هم درباره اقتصاد دریامحور کار میکند. البته به ظرفیتهایی در منطقه مکران نیاز است، به همین جهت ما از همینجا اعلام میکنیم که از همه دانشگاهیان، نخبگان و خبرگان اعم از نیروهای مهندسی یا جامعهشناسی یا اقتصاددانان کمک میگیریم. فعلا درواقع داریم درباره این مسئله کار میکنیم تا بتوانیم موضوع را به سمتی ببریم که بهترین اثربخشی را داشته باشد، اما موضوع آنقدر فوری نیست». یک روز پیش از او هم محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، از ظرفیت مناسب مکران برای تبدیلشدن به پایتخت کشور گفت: «انتقال جمعیت به نیمه شرقی کشور با توسعه مکران انجامشدنی است. اگر به این جمعبندی برسیم که به خاطر محدودیتهایی که در ارائه خدمات مثل آب به مردم تهران داریم، نمیتوانیم بیش از این پاسخگوی مردم باشیم، قطعا در انتقال پایتخت تردید نمیکنیم و یکی از مناطقی که میتواند بهصورت جدی مطرح باشد، منطقه مکران است. این منطقه جای مناسبی است و محدودیتی هم ندارد».
چنین اظهارنظرهایی درباره انتقال پایتخت، آنهم از سوی نمایندگان دولتی که همواره بر تخصصمحور بودن تأکید داشته، بسیار عجیب است. کمااینکه موضوع انتقال پایتخت که دهههاست مورد توجه برخی سیاسیون قرار گرفته، همواره از سوی متخصصان و بهویژه کارشناسان حوزه شهرسازی مورد انتقاد بوده است. بسیاری از متخصصان این اقدام را تنها راهکاری بهشدت پرهزینه برای گریز از حل مشکلات تهران میدانند.
شورای نگهبان در اردیبهشت سال ۱۳۹۴ طرح امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و تمرکززدایی از تهران را تأیید کرد. در آن زمان، پیروز حناچی که مسئول دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری بود، هزینه انتقال پایتخت را در محدوده ۷۸ میلیارد دلار برآورد کرد. در اردیبهشت امسال نیز احمد وحیدی، وزیر وقت کشور، اعلام کرد که برای انتقال پایتخت هزینه گزافی در حدود صد میلیارد دلار بودجه لازم است. هزینهای سرسامآور برای کشوری تحریمشده که اتفاقا متخصصان آن راهکارهای کمهزینهتری را برای رفع مشکلات پایتخت سراغ دارند. ماجرا، اما وقتی عجیبتر میشود که نام یکی از دور از دسترسترین مناطق کشور که اتفاقا منطقهای مرزی هم هست، بهعنوان پایتخت ایدئال آینده مطرح میشود؛ البته بعد از توسعهیافتگی ضروری این منطقه. حالا سؤال این است که نظر متخصصان درباره انتقال پایتخت و بهویژه انتقال آن به مکران چیست و این اظهارنظرها تا چه میزان مورد توجه دولت متخصصمحور مسعود پزشکیان قرار خواهد گرفت؟
انتقال پایتخت حلال مشکلات نیست
«با توجه به تخصص و تجربه کاری که دارم، با ایده انتقال پایتخت بهطور کامل مخالفم و این اقدام را حلال مشکلات تهران نمیدانم». این نظر علی بیتاللهی، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی و مدیرگروه بخش زلزلهشناسی این مرکز است. او در ادامه به «شرق» توضیح میدهد: «با انتقال اسمی پایتخت از یک محل به محلی دیگر، نهتنها مشکلات تهران حل نمیشود بلکه تا حدود زیادی همراه با مشکلاتش به حال خود رها میشود و حتی توجهی که به دلیل پایتختبودن و مرکزیت هندسی آن به این شهر میشود، به تدریج تحلیل میرود. با انتقال پایتخت، ساختمانها، بافت فرسوده، زیرساختها، بیمارستانها و دانشگاهها و جمعیت تهران که به پایتخت بعدی منتقل نمیشوند. برای احداث مشابه این امکانات در محلی دیگر، بودجه کلانی لازم است که تأمین آن طی دهها سال ممکن است؛ بنابراین تهران کارکرد خود را همچنان خواهد داشت». او به انتقال بخشی از جمعیت تهران به پایتخت مقصد اشاره میکند: «این درصد کم، عمدتا از کارکنان دولت و وزارتخانههایی هستند که مجبور به انتقال شدهاند. با این وجود، ساختمانهای مسکونی تهران خالی نخواهند ماند. آنقدر اشتیاق برای مهاجرت به تهران به دلیل زیرساختها، امکانات و شرایط این شهر زیاد است که جمعیت جایگزین خواهد شد. این مسئله هم مشکل تهران را حل نمیکند، بلکه آن را انباشته میکند. درواقع این نگرانی وجود دارد که با انتقال پایتخت، مسائلی مانند بافت فرسوده، خطر زلزله در تهران، کمآبی این شهر و فرونشست آن رها شوند. آیا هدف از انتقال پایتخت فرار از مشکلات است یا حل آنها؟».
بیتاللهی اضافه میکند که اگر مشکل پایتخت کمبود آب است، با رویکردهای درست در حوزه کشاورزی و صنعت و سایر حوزههای پرمصرف، آب تهران به راحتی تأمین میشود: «اگر این گزینه را به لحاظ هزینهای با انتقال پایتخت مقایسه کنیم، به این نتیجه میرسیم که گزینه اول مناسبتر و کمهزینهتر است. بهعلاوه، اینکه هرقدر هم منطقهای برای پایتختشدن مناسب باشد، اما این انتقال مشکلاتی را برای منطقه مذکور ایجاد میکند. اینکه پهنهای را بهصورت تصنعی انتخاب و بهعنوان مرکز کشور قلمداد کنید، واقعبینانه نیست.
بیشتر بخوانید:عکس/ نقشهای قدیمی از شهر تهران
نیاکان ما در طول صدها سال در اقصینقاط کشور گزینههای مناسب زیست و زندگی را در کل پهنههای ایران پیدا کردهاند و توسعه این مناطق هم متناسب با پتانسیلهای اقلیمی، آبوهوا و... بوده است. نمیتوان به منطقهای رشد تصنعی داد. درواقع رشد و توسعه به این صورت نیست که منطقهای بهصورت مکانیکی رشد کرده و منطقه دیگر خالی از سکنه شود». به گفته این استاد دانشگاه، مشکل ما در کشور تنها تهران نیست، بلکه سکونتگاههای کلانی است که بهصورت نامتقارن و ناهمگن پرتراکم شدهاند: «علت این ماجرا، پایتختبودن تهران نیست، بلکه علت اصلی میل به مهاجرت به کلانشهرها ازجمله اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز و... یا حتی حواشی آنها، اشتغالزایی و معیشت است. با علم به این دلیل، راهکار مشخص است؛ یعنی «توزیع متناسب مشاغل»، «امکان درآمدزایی» و «امکان زندگی در اقصینقاط کشور». این موارد هم به داشتن اقتصادی پویا وابسته است؛ بنابراین نیازی نیست که بهصورت اجباری و فیزیکی مردم را از جایی به جای دیگر منتقل کنیم. وقتی مردم مشاهده کنند که در محدوده زندگی و سرزمینیشان زیرساختهای قابل قبول و امکان اشتغال و معیشت وجود دارد، هیچ ضرورتی برای زندگی در حواشی کلانشهرها و تحمل شرایط سخت آن نمیبینند. اگر واقعیات را درست ببینیم، راهکارهای ما هم درست خواهد بود».
توان اقتصادی نداریم
او تأکید میکند که با توجه به توان مدیریتی و ظرفیتهای اقتصادی کشور، طرح این نوع مسائل، مشکلات کشور را افزایش خواهد داد: «برای پایتختشدن یک منطقه عواملی مانند مرکزیت هندسی، شرایط اقلیمی و شرایط سکونتگاهی بسیار مهم هستند. بیدلیل نیست که یک محدوده توسعه مییابد و جمعیت بزرگی از استانهای مختلف به آن محدوده مهاجرت میکنند. اگر این دلایل را بشناسیم، میتوان با برنامهریزی درست تمرکز جمعیت را اندکی ساماندهی کرد و مشکلات شهری تهران را به بهترین نحو حل کرد. برای من مسلم است که با انتقال پایتخت نه مشکلات تهران حل میشود و نه منطقه مقصد توسعه چندانی خواهد داشت، بلکه ترددها و... مشکلات عدیدهای برای مردم و خانوادهها ایجاد میکند. باید به این ریسکها هم توجه کرد. آیا مطالعاتی درباره این مسائل انجام شده است؟». عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی این را هم میگوید که با توان اقتصادی فعلی ما، انتقال پایتخت مقدور نیست: «ما برای زیرساختها و توسعه پایتخت بعدی نیاز به اعتبارات هنگفتی داریم که باید مازاد بر نیاز جاری کشور باشد تا بتوانیم حداقل پتانسیلها و امکانات لازم برای پایتختشدن در یک منطقه را ایجاد کنیم. پایتخت باید زیرساخت آبوهوایی، محیطزیستی و... مناسب داشته باشد. بهعلاوه اینکه توان احداث مراکز، ستادها، بیمارستانها، دانشگاهها و... را داشته باشد. این اقدام چندین میلیارد دلار هزینه لازم دارد که در طول سالیان طولانی باید در نقطهای ذخیره شود که احساس میکنیم توان و استعداد پایتختشدن را دارد». او تأکید میکند که اگر منطقهای تا این میزان برای پایتختشدن مطلوب بود، تا امروز تبدیل به سکونتگاهی بزرگ شده بود. درواقع انتخاب سکونتگاهها و... از طرف نیاکان ما در استمرار سالیان بدون تدبیر نبوده است. آنها آزمون و خطا کردهاند تا به این نتیجه رسیدهاند که کجا توان پایتختشدن دارد و کدام منطقه چنین توانی ندارد.
بیتاللهی میافزاید: «ما امروز مدیریت منابع آبی، آلودگی هوا، فرونشست زمین، نوع کشاورزی و... را که بهصورت مشخص میتوانیم اقدامات ثمربخش داشته باشیم، انجام نمیدهیم. اگر خودروهای پرمصرف و فاقد توجیه اقتصادی را از سیکل تولید خارج و خودروهایی با راندمان بالا، کیفیت سوخت خوب و... را به چرخه حملونقل کشور وارد کنیم، مشکل آلودگی هوا حل میشود. اما دوستان میخواهند همین رویههای اشتباه در تهران ادامه یابد و در نقطهای دیگر هم همین رویهها را متراکم کرده و مشکلات مشابه ایجاد کنند. وقتی راهکارها مشخص و بسیار کمهزینهتر از انتقال پایتخت است، چرا در این راستا اقدام نکنیم؟ تجربه نشان داده است که انجام ناقص یک کار بزرگ از انجامندادن آن بسیار پرخطرتر و مشکلآفرینتر است. تنها دو، سه سال بعد از انتقال پایتخت به این نتیجه خواهیم رسید که اگر تهران میماندیم بهتر بود».
اهمیت مرکزیت هندسی پایتخت
به گفته این استاد دانشگاه، انتقال پایتخت نیاز به سالها مطالعه، بررسی، نظرسنجی و ژرفاندیشی بیشتر دارد: «باید مرکزیت هندسی برای پایتختشدن یک منطقه را جدی بگیریم. با توجه به مرکزگرایی مدیریت کشور بسیاری از امور در پایتخت متمرکز است. حالا اگر جنوب شرقی کشور پایتخت شود و یک نفر از شمال غربی برای امور خود قصد سفر به این منطقه را داشته باشد، باید چند روز در راه باشد؟ تجربیات کشورهایی که پایتخت خود را منتقل کردهاند، نشان داده است که یکی از دلایل این اقدام آنها نبود مرکزیت هندسی پایتخت قبلی بوده است. جایگاه و اقلیم مناسب تهران در کنار زیرساختهای آن که ثروت ملی کشور است، نباید نادیده گرفته شود». به گزارش «شرق» تصمیم به انتقال پایتخت، جدا از میزان منطقیبودن یا منطقینبودن آن ابعاد دیگری هم دارد، به این معنی که یافتن منطقهای مناسب بهعنوان پایتخت بعدی قطعا نیازمند پیوستهای مطالعاتی دقیق و توجه به ضروریات اقتصادی، اجتماعی، محیطزیستی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی انتخاب پایتخت است. حالا سؤال این است که منطقه مکران حتی در صورت توسعه -که البته ضرورتی انکارناپذیر است- با توجه به مرزی بودن، دور از دسترس بودن برای نقاط مختلف کشور یا همان نداشتن مرکزیت هندسی و همچنین با توجه به بافت فرهنگی و جمعیتی آن، منطقهای مناسب برای تبدیلشدن به استراتژیکترین منطقه کشور یعنی پایتخت است؟ سؤالی که احسان هوشمند، پژوهشگر ایرانشناسی در گفتوگو با «شرق» به آن پاسخ میدهد.
انتقال پایتخت بدون ملزومات مدیریتی و مطالعاتی
احسان هوشمند، ایرانشناس و پژوهشگر مطالعات منطقهای، با اشاره به اینکه دهههای متمادی است که گفتوگو درباره انتقال پایتخت ادامه دارد، میگوید: «تفکر درباره جابهجایی پایتخت تاکنون بدون توجه به ملزومات مطالعاتی، امکانات موجود کشور و بدون توجه به مشکلات و پیچیدگیهای این اقدام صورت گرفته است. این از مختصات ساختار حکمرانی در ایران است که به پیچیدگیها توجه نمیکند و سادهسازی مسائل را بهترین راهحل میداند. بهعنوان مثال در سال ۱۳۶۱ دو شهرستان دزفول و اندیمشک از هم جدا شدند، اما بعد از گذشت ۴۲ سال همچنان پایان حریم دزفول و آغاز حریم شهر اندیمشک محل مناقشه است و به دلیل نزاعهای خونینی که بر سر همین مسئله در چهار دهه گذشته رخ داده، هیچیک از دولتها موفق به مشخصکردن حریم این دو منطقه نشدهاند. با وجود چنین ضعفی در مدیریت کشور، بعید است که انتقال پایتخت با ابعاد بسیار پیچیده آن امکانپذیر باشد».
بیشتر بخوانید:استان تهران سهپاره میشود؟
او به طولانیشدن روند توسعه مکران هم میپردازد: «تا به حال مدیریت این منطقه برای توسعه آن، چندین بار تغییر کرده و به سازمانها و وزارتخانههایی مختلف واگذار شده، اما با وجود این تغییرات و با گذشت سالهای طولانی و تغییر چند دولت از طرح مسئله توسعه سواحل مکران هنوز مدیریت کشور نتوانسته است در این زمینه به یک مدیریت منسجم رسیده و در این زمینه تعیین تکلیف کند. این نوع نابسامانیها و ضعفهای مدیریتی در کشور مثالهای بسیاری دارد که موضوع انتقال پایتخت را تحققناپذیر میکند». این پژوهشگر ایرانشناسی با تأکید بر اینکه بسیاری از نخبگان محلی قطعا از هرگونه ایده کارشناسیشده درباره توسعه سواحل مکران استقبال میکنند، میگوید: «توسعه مکران طرحی بسیار مهم است، اما هنوز برای توسعه آن از توجه به مواردی مانند توسعه دریایی، انتقال و توسعه صنایع آببر مانند پتروشیمیها به سواحل این منطقه و توسعه حملونقل آبی با وجود حضور این منطقه در کنار آبهای بینالمللی و همچنین توسعه راهها و دیگر زیرساختهای حملونقلی غافل بودهایم. درواقع ما هنوز نتوانستهایم زیرساختهای ضروری برای توسعه این منطقه را پیش ببریم که با نگاهی به روند موجود برای توسعه این منطقه احتمالا هزاران سال وقت لازم است».
وضعیت پیچیده مکران به لحاظ امنیتی
هوشمند معتقد است که بخشی از جامعه محلی و بهویژه روحانیون از پایتختشدن این منطقه استقبال نخواهند کرد: «نخست آنکه این سؤال مطرح است که کدام طرح بزرگ در کشور از سوی دولتهای مختلف اجرا شده که به تخریب زیستبوم، محیط زیست و محیط اجتماعی منطقه منجر نشده است؛ مانند آنچه بر سر منطقه عسلویه آمد و به دلیل حضور کارگران مجرد و دور از خانواده مسائل بسیار پیچیدهای در آن منطقه شکل گرفت. همچنین با توجه به پایینبودن سطح ارتباطات بینالمللی کشور و برخوردارنبودن از تکنولوژی بهروز و مدرن فعالیتهای توسعهای ما منجر به تخریب محیط زیست، آلودگی دریاها و... میشود». او بر این موضوع هم تأکید کرد که توسعه این منطقه بدون توسعه استانهای سیستانوبلوچستان، هرمزگان و جنوب استان کرمان میتواند به چالشهای بزرگتری منجر شود: «اگر حتی چند کارگاه و تعدادی از تأسیسات اولیه در این منطقه گذاشته شود، میلیونها مهاجر به منطقه هجوم میآورند و موجب تشدید حاشیهنشینی بزرگ در این منطقه میشوند. به سخن دیگر بدون توجه به آمایش سرزمینی کشور و آمایش منطقه نمیتوان طراحی موفقی درباره توسعه سواحل مکران داشت». این تحلیلگر مطالعات منطقهای این را هم میگوید که مراکز مهم سیاسی، اقتصادی و پایتختها باید در نقطهای باشند که به لحاظ امنیتی و پدافندی مناسب بوده و به لحاظ تهدیدات منطقهای و جهانی در معرض خطر نباشند: «حالا پرسش این است که آیا در جنوب شرقی کشور تمام زیرساختهای لازم ازجمله زیرساختهای اقتصادی، فرهنگی و امنیتی برای جابهجایی مرکز قدرت کشور مهیاست؟ توجه کنید که منطقه مکران در مجاورت منطقه قبیلهای بلوچستان پاکستان قرار دارد؛ منطقهای که دولت پاکستان بر آن کنترلی ندارد، به نحوی که دائما عملیات تروریستی در این منطقه انجام میشود. البته بخشی از بحران این منطقه هم به ایران سرایت کرده است.
گروههای تجزیهطلبی مانند انصارالفرقان، جیشالعدل و... در این منطقه فعالیت میکنند و گاه دست به عملیات انتحاری در ایران میزنند که هر ازگاهی اخبار آن در کشور منتشر میشود». او این سؤال را مطرح میکند که با توجه به شرایط امنیتی مکران که به دلیل هممرزبودن آن با بلوچستان پاکستان ایجاد شده، آیا این منطقه برای تبدیلشدن به پایتخت مناسب بوده و برای این وضعیت فکری کردهایم: «درحالحاضر روزانه هزاران شهروند افغانستانی از همین منطقه به ایران مهاجرت میکنند و اگر بدون مطالعات کامل اقدامی شود، این مناطق پذیرای میلیونها تبعه خارجی جدید میشود. حتی موج وسیعی از مهاجران نیز از منطقه فقیر بلوچستان پاکستان وارد ایران میشوند». هوشمند با اشاره به اینکه درحالحاضر دریای عمان و منطقه خلیج فارس هم درگیر بحرانهای منطقهای است، ادامه داد: «با این وصف باید از معاون اول رئیسجمهور سؤال کرد که آیا در این زمینه مطالعاتی انجام شده است؟ پیوستهای امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی چنین مطالعهای کجاست و چرا در اختیار افکار عمومی قرار داده نمیشود؟ مطالعاتی که نه از سوی مؤسسات بهظاهر پژوهشی تحت اختیار دلالان تحقیقاتی که حتما باید از سوی کارشناسان و متخصصان متبحر در حوزههای مختلف انجام شده باشد تا بتواند نقاط ضعف، قوت، فرصتها و تهدیدها را نشان دهد».
چالشهای فرهنگی منطقه
این تحلیلگر ایرانشناسی با تأکید بر اینکه درحالحاضر کشور در دشوارترین و سختترین وضعیت اقتصادی قرار دارد و تعداد فقرای کشور در سالهای اخیر با رشدی چشمگیر مواجه شده است، اضافه میکند: «آیا کشوری که توان گذر فوری و جدی از این شرایط را ندارد، امکانات مالی لازم برای تغییر پایتخت و سرمایهگذاری وسیع در این زمینه را دارد؟ قطعا پاسخ به این سؤال خیر است. دولت برای این سرمایهگذاری، نیازمند مشارکت بینالمللی است، درحالیکه ایران در بدترین دوره تاریخی به لحاظ مناسبات بینالمللی قرار گرفته و مبادلات بینالمللی ما با اروپا و آمریکا تقریبا قطع شده است. در چنین شرایطی کدام سرمایهگذاری بینالمللی در ایران انجام خواهد شد؛ بنابراین نتایج انجام چنین اقدامی قطعا مطلوب نبوده و تبعات منفی آن بیش از آثار مثبت آن خواهد بود».