اقتصاد۲۴- «اگر با این رویکرد ادامه دهیم، کشاورزی در بسیاری از مناطق ایران از دست خواهد رفت و چشماندازی روشن برای تولید غذا، حفاظت از نظامهای میراث کشاورزی و تنوعزیستی کشاورزی وجود نخواهد داشت.» این گفته «مائده سلیمی»، پژوهشگر حوزه کشاورزی پایدار و حاکمیت غذایی، است. او معتقد است باید نظام کشاورزی متناسب با تغییرات جهانی و نیازهای ملی و محلی تغییر کند. از توان سرزمینی، اکولوژیکی و تنوعاقلیمی کشور برای حل چالشهای موجود استفاده شود و اینها محقق نمیشود، مگر با تغییر رویکرد جدی و بهبود عملکردی در وزارت جهادکشاورزی. در گفتوگو با این پژوهشگر از او پرسیدم چطور وارد این حوزه شد؟ چه کارهایی تاکنون انجام داده؟ و اگر کشاورزی بومی ما خوب و استفاده از آفتکشها بد است، چرا کشاورزان خلاف آن عمل میکنند؟
شما برای سالها در مؤسسه سنستا در حوزه تنوعزیستی کشاورزی، اگرواکولوژی، بذر، میراث کشاورزی، زمین و آب فعالیت کردهاید، چطور وارد این حوزه شدید؟
فارغالتحصیل رشته مهندسی منابع طبیعی و محیطزیست در مقطع کارشناسی هستم و در سال ۱۳۸۵ از این رشته فارغالتحصیل شدم. پیشازآن، در دوران دانشجویی با انجمن دامون همکاری داشتم و در برخی از پروژههای آنها بهصورت داوطلبانه مشارکت کردم. این تجربه، اولین مواجهه من در کار با جامعه محلی در زمینه حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست بود و تأثیر زیادی بر مسیر حرفهای من گذاشت.
بعد از فارغالتحصیلی، از سال ۱۳۸۵ تا اواخر ۱۳۸۷ با شبکه سازمانهای مردمنهاد تهران و ایران، به مدیریت خانم دکتر حمیده توسلی، همکاری داشتم. در این مدت با انجمنهای مختلف، موضوعات کاریشان و چالشهایی که در حوزه فعالیتهای محیطزیستی در ایران وجود دارد، آشنا شدم. از سال ۱۳۸۶ نیز بهطور تخصصیتر در زمینه مقابله با بیابانزایی وارد شدم و در قالب همکاری بین شبکه و مؤسسه سنستا (توسعه پایدار و محیطزیست) در کارگاهها و جلسات تخصصی مشارکت کردم. همین تجربه باعث شد به فعالیتهای تخصصیتر علاقهمند شوم و تصمیم بگیرم مسیرم را به این شکل ادامه دهم.
از اواخر سال ۱۳۸۷ وارد مؤسسه سنستا شدم و کارم را با موضوع بیابان آغاز کردم. بهمرور، فعالیتهایم در دیگر پروژههای مرتبط با توسعه پایدار و حفظ طبیعت گسترش پیدا کرد. در پروژههای مختلفی مانند مدیریت مشارکتی مرتع، جنگل، بیابان، قلمروهای زندگی، هرباریوم عشایری، مطالعه الگوهای زیست-معیشتی جوامع بومی و محلی و مستندسازی دانش بومی مرتبط با حفظ طبیعت و استفاده از آن مانند نوآوری در چرخه عبور از خشکسالی ایل ابوالحسنی در حاشیه پارک ملی توران که بر مبنای دانش بومی برای مقابله با تغییراقلیم و خشکسالی طراحی شده بود، فعالیت کردم. حضور فعال در این پروژهها و فعالیت میدانی در مناطق روستایی و عشایری و گفتوگو با جوامع روستایی و عشایری مختلف توجه من را به یکی از مهمترین فعالیتهای این گروه، یعنی تولید غذا و کشاورزی جلب کرد.
در همان دوره، با همراهی دوستان فعالیتی را با هدف ترویج فرهنگ غذای سالم و آگاهانه غذا خوردن آغاز کردیم و این فعالیت منجر به راهاندازی مجموعه «سبوس» شد. فعالیت در این مسیر نیز حدود دو سال ادامه یافت. مجموعه فعالیتهایی که داشتم، باعث شد درک جدیدی از مفهوم غذا و کشاورزی پیدا کنم و از سال ۱۳۹۱ بهصورت تخصصی روی موضوع نظام غذا (Food System) تمرکز کنم. به این شکل بهجز فعالیت در زمینه تولید غذا، وارد بخشهای دیگری مانند فراوری، حملنقل، مصرف، سلامت، ضایعات و حتی موضوعات مرتبط با سیاستگذاری در زمینه غذا نیز شدم. در این مسیر روی پروژههای مختلف پژوهشی و اجرایی در زمینه کشاورزی پایدار، تنوعزیستی کشاورزی، بذر و ارقام بومی کشاورزی، بهنژادی مشارکتی-تکاملی گیاهان زراعی، محصولات دستکاریشده ژنتیکی (GMOs)، ویرایش ژن در کشاورزی، نظامهای میراث کشاورزی، نژادهای بومی دام فعالیت کردم و تلاش کردم بین این تجربیات میدانی و دانش گذشته خودم پیوند برقرار کنم.
بیشتر بخوانید:سال ۱۴۰۳ با خط فقر مطلق ۳۰ درصدی به پایان سلام کرد/ تحریم، تورم، فقر؛ سهضلعیِ فروپاشی معیشت!
پروژه کارشناسی ارشدم هم درباره تأثیر گردوغبار بر تولید زنبور عسل در استان کردستان بود. فعالیت در حوزه نظام غذا باعث شد نگاه دقیقتری به اگرواکولوژی (agroecology) پیدا کنم؛ رویکردی که همزمان یک شیوه تولید، یک جهانبینی و یک چارچوب سیاستگذاری برای غذاست. به همین دلیل، تصمیم گرفتم تحصیلاتم را نیز در همین راستا ادامه دهم. تا به امروز، سه مسیر تحصیلی تخصصی را طی کردهام: یک فوقلیسانس در اقتصاد محیطزیست، یک فوقلیسانس در زمینه سیستمهای میراث کشاورزی (GIAHS برنامه فائو) و یک معادل کارشناسیارشد در ارزیابی اثرات زیستمحیطی. درنهایت، تصمیم گرفتم دکترای خود را در زمینه اگرواکولوژی ادامه دهم، چون این حوزه میتواند بهعنوان چتری مفهومی، تمامی حوزههای مورد علاقه من را پوشش دهد.
در حال حاضر تمرکز کارم بر اگرواکولوژی، حاکمیت غذایی و پژوهش مشارکتی در زمینه کشاورزی و غذا است. وقتی از کشاورزی صحبت میکنم، منظورم تنها زراعت نیست؛ بلکه تمام فعالیتهای مرتبط تولید غذا، مانند زراعت، باغداری، دامداری، زنبورداری، نوغانداری، شیلات و ... را در بر میگیرد، اما این بین تمرکز زیادی روی پژوهش در زمینه مهمترین نهادههای تولید یعنی «بذر، آب و خاک» دارم.
تمامی مسیر کاریام از تعامل با جوامع بومی و محلی آغاز شده و رفتهرفته برپایه تجربه، مشاهده و گفتوگو با تولیدکنندگان و متخصصان زمینه غذا و کشاورزی در ایران و دیگر نقاط جهان شکل گرفته است. من مسیرم را از بالا به پایین انتخاب نکردم؛ بلکه هر تجربه، مانند آجر، بخشی از این مسیر را ساخت. بهمرور دریافتم این راهی است که مرا بهسوی خود کشانده، نه مسیری که صرفاً بر مبنای برنامهریزی ذهنی انتخاب کرده باشم.
اگر میراث کشاورزی ایران با اقلیم کشورمان سازگار است، چرا کشاورزان از آن استقبال نمیکنند؟
وقتی از «میراث کشاورزی» سخن میگوییم، ناگزیر پای واژه «میراث» به میان میآید؛ واژهای که ما را به یاد ارزشهای تاریخی، فرهنگی و ماندگار میاندازد. همانگونهکه یونسکو برخی مکانها را بهعنوان میراث فرهنگی بشر ثبت میکند که نمونه آن میدان نقش جهان اصفهان است، در کشاورزی نیز با افزودن پیشوند «میراث» نوعی ارزشگذاری تاریخی و چندوجهی به نظامهای تولیدی انسانی داده میشود. این یعنی نظامهای کشاورزیای هستند که نهتنها قدمت دارند، بلکه کارکردهای چندگانه فرهنگی، اجتماعی، اکولوژیکی و اقتصادی را در خود جای دادهاند و شایسته حفاظتاند. اما تعریف میراث کشاورزی چیست؟ بهبیان ساده، انسان از نخستین روزی که پای در طبیعت نهاد، در تلاش بود تا نیازهای بنیادین خود مانند غذا، پوشاک، سرپناه و امنیت را از دل طبیعت فراهم کند. این تلاش به ایجاد ارتباطی پایدار با محیط پیرامون منجر شد. انسان برای تداوم زندگی، ناگزیر شد در طبیعت تغییراتی ایجاد کند؛ تغییراتی که بهمرور به نظامهایی معیشتی تبدیل شدند، نظامهایی مبتنیبر دانش و تجربه، سازگار با اقلیم و البته پایدار. چنین نظامهایی از چنان پایداریای برخوردار بودند که نمادهای زیستی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در آنها درهمتنیده بودند. با گذر زمان و از ابتدای قرن ۲۱، سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) با تمرکز بر کشاورزان خرد و خانوادگی، به اهمیت نظامهای کشاورزی سنتی پی برد و دبیرخانهای با عنوان GIAHS (نظامهای میراث کشاورزی با اهمیت جهانی) ایجاد کرد.
در قالب این برنامه، کشورها میتوانند با ارائه پروپوزال، نظامهای کشاورزی خود را در سطح جهانی ثبت کنند. البته برخلاف میراثهای فرهنگی ثبتشده در یونسکو که جنبهای موزهگونه دارند، میراث کشاورزی باید زنده، پویا و در حال تغییر باشد. به همین سبب، با آن برنامهای بهنام «حفاظت پویا» یا Dynamic Conservation Plan تعریف میشود. در ایران، تاکنون شش نظام کشاورزی بهعنوان GIAHS ثبت جهانی شدهاند که شامل نظام کشاورزی مبتنیبر قنات در کاشان، نظام کشت زعفران مبتنیبر قنات در گناباد، سیستم تولید انگور در دره جوزان، نظام تولید انجیر دیم در استهبان استان فارس، نظام تولید گردو در تویسرکان همدان و باغستانهای سنتی قزوین میشود.
من نهتنها در این سایتها تحقیق کردهام، بلکه موارد دیگری نیز یافتهام که قابلیت ثبت جهانی دارند؛ سایتهایی که اگر پروپوزالهایشان تهیه شود، میتوانند به فهرست جهانی GIAHS افزوده شوند. اما پرسش شما این است که اگر این نظامها با اقلیم ایران سازگارند، چرا کشاورزان کمتر به آنها توجه میکنند؟ بهنظر من، باید صورت این سؤال را قدری تغییر داد، زیرا ماجرا پیچیدهتر از آن است که به تصمیم فردی یک کشاورز تقلیل یابد. درواقع، نظامهای میراث کشاورزی زاییده هزاران سال تجربه، سازگاری و زیست مداوم انسان با محیطاند؛ نظامهایی که هنوز هم در بسیاری نقاط ایران حضور دارند، گرچه در برخی مناطق دیگر تقریباً از میان رفتهاند. دلیل این امر، بیشتر از آنکه ناشی از انتخاب کشاورزان باشد، به الگوهای توسعهای بازمیگردد که از دهه ۱۳۴۰ شمسی به ایران وارد شدند. این الگوها، اغلب بدون توجه به ویژگیهای اقلیمی، جغرافیایی و اجتماعی مناطق مختلف ایران پیادهسازی شدند و در بسیاری موارد، نظامهای بومی را بهکلی دگرگون یا حتی نابود کردند. در مناطقی که توسعه نوین توانست جاگیر شود، نظامهای میراثی کنار رفتند. اما در برخی نقاط که بهدلیل شرایط خاص اقلیمی و جغرافیایی، الگوهای نوین توانایی تطبیق نداشتند، نظامهای سنتی همچنان پابرجا ماندند.
نکته کلیدی اینجاست که نظامهای میراثی، سیستمهایی پیچیده و درهمتنیدهاند. اگر یکی از اجزای این سیستم دچار اختلال شود، مثلاً بخشی از قلمرو تولید از بین برود یا خدمات اکوسیستمی حذف شود، کل سیستم یا پایداریاش به خطر میافتد. بنابراین، آنچه امروز در برخی دشتهای ایران میبینیم (نابودی خاک، کمبود آب و ناکارآمدی کشاورزی صنعتی) دقیقاً بهدلیل جایگزینی الگوهای نامتناسب بهجای نظامهای بومی است.
امکان بازگشت به این نظامها وجود دارد؟
بله، کاملاً. اما به شرطی که حمایتهای لازم از آنها صورت گیرد. سیاستگذاریهای غذایی، کشاورزی و محیطزیستی تغییر کند. دانش بومی با علم نوین تلفیق شود. ذینفعان مختلف توانمند شوند. ابزارهای حمایتی با هدفگیری اقتصادی مانند استفاده از نشان جغرافیایی، توسعه اکوتوریسم و اگروتوریسم و ارائه تسهیلات مالی و حتی غیرمالی میتوانند مشوقهایی مؤثر باشند. در این میان، حضور نسل جوان و زنان که در این عرصه کمرنگ شدهاند، برجستهتر شود. نظام آموزشی و پژوهشی باید بهگونهای بازطراحی شود که انتقال بیننسلی دانش و تجربه کشاورزی تضمین شود. در غیر اینصورت، خطر فراموشی و نابودی کامل این گنجینههای گرانقدر که بخشی از میراث این سرزمین هستند، جدی است.
جالب است بدانیم این دغدغه فقط مختص ایران نیست. کشورهایی مانند چین، ژاپن، ایتالیا و بسیاری دیگر از اعضای اتحادیه اروپا نیز بر اهمیت میراث کشاورزی تأکید دارند. حتی برنامههای توسعه روستایی اتحادیه اروپا مبتنیبر گسترش نظامهای میراث کشاورزی است. درنهایت تأکید کنم که میراث کشاورزی تنها یادگاری از گذشته نیست؛ بلکه کلیدی است برای آینده؛ آیندهای که در آن توسعه باید درونزا، پایدار و سازگار با اقلیم و فرهنگ باشد. هنوز میتوان این نظامها را احیا کرد، به شرط آنکه آنها را جدی بگیریم، بشناسیم و در بستر سیاستگذاریهایمان بگنجانیم.
بیشتر بخوانید:ایران برای مقابله با دور جدید حمله ملخها آماده میشود
در شرایط تغییراقلیم، تنوعزیستی کشاورزی و بذر چه کمکی به امنیت غذایی کمک میکند؟
اگر بخواهم این سؤال را به زبان ساده بیان کنم، باید بگویم تنوعزیستی، چه در مفاهیم اکولوژیکی و چه در حوزه پایداری، یک عامل کلیدی بهشمار میآید؛ مفهومی که هم در مطالعات ما و هم در سطح جهانی مورد توجه قرار گرفته است. این تنوع میتواند در سه سطح تنوع اکوسیستمی، تنوع گونهای و تنوع ژنتیکی بروز پیدا کند.
وقتی صحبت از تنوعزیستی کشاورزی میکنیم، درواقع داریم از تعداد گونهها، ارقام و نژادهایی سخن میگوییم که در نظامهای کشاورزی استفاده میشوند. اگر دایره بحث را محدودتر و بر بذر تمرکز کنیم، وارد حوزه تنوع ژنتیکی میشویم. هر دو این سطوح تنوع گونهای و ژنتیکی از ارکان اصلی پایداری سیستمهای نظامهای کشاورزی هستند. درواقع، تنوعزیستی کشاورزی یکی از پنج ستون تابآوری سیستمهای غذایی در برابر بحرانها محسوب میشود. این تنوع نهتنها موجب پایداری میشود، شرایط سازگاری را فراهم میکند، بلکه تابآوری سیستم را در مواجهه با اختلالات بالا میبرد.
در شرایط تغییراقلیم، ما با پیامدهایی مانند کاهش عملکرد و پایداری عملکرد محصولات، تغییر در زمان گلدهی، جابهجایی الگوهای بارندگی، تغییر زمان کشت و برداشت، ورود آفات و بیماریهای جدید و وقوع پدیدههای حدی مانند خشکسالی، موجهای گرما یا سرمای نابهنگام مواجهایم. اینها همه نشان از آن دارند که دیگر نمیتوان به الگوهای پیشبینیپذیر و روشهای کلاسیک تولید تکیه کرد. پیشبینیها برای کشور ما، ایران، نیز روشن است؛ گرمتر و خشکتر میشود؛ اما شدت و دامنه دقیق آن قابلاندازهگیری نیست. در چنین شرایطی، سیستمهای رایج اصلاح نباتات که روی تولید بذرهایی با ویژگیهای خاص تمرکز دارند نمیتوانند با هدف تغییراقلیم به فعالیت و پژوهش بپردازند و این ادامه فعالیت اصلاح بذر بهشیوه کلاسیک و رایج پاسخی مناسب برای سازگاری با تغییراقلیم نخواهد بود.
تغییراقلیم یک فرایند تدریجی و طولانیمدت است و اگر اجازه دهیم تنوع ژنتیکی بهطور طبیعی و در بستر مزرعه، یعنی ریزاقلیمها و اکوسیستمهای خرد مختلف، حضور داشته باشد، این ظرفیت را دارد که بهواسطه سازوکارهای طبیعی ژنتیک جمعیت، خود را با شرایط جدید اقلیمی سازگار کند
آنچه در این میان اهمیت دارد، حضور زنده و فعال تنوعزیستی کشاورزی، بهویژه در سطح بذر است. تغییراقلیم یک فرایند تدریجی و طولانیمدت است و اگر اجازه دهیم تنوع ژنتیکی بهطور طبیعی و در بستر مزرعه، یعنی ریزاقلیمها و اکوسیستمهای خرد مختلف، حضور داشته باشد، این ظرفیت را دارد که بهواسطه سازوکارهای طبیعی ژنتیک جمعیت، خود را با شرایط جدید اقلیمی سازگار کند. بنابراین، تمرکز من اینجا بر تنوع ژنتیکی و افزایش آن در مزارع کشاورزان است، زیرا کلید اصلی امنیت غذایی و سازگاری با تغییراقلیم و تابآوری در برابر خشکسالی در همین نقطه نهفته است.
ما باید میان دو نوع حفاظت از تنوع ژنتیکی تمایز قائل شویم: یکی حفاظت در خارج از محل طبیعی که در بانکهای بذر و مراکز ملی و بینالمللی ذخایر ژنتیکی انجام میشود و دیگری حفاظت در محل، یعنی زنده نگهداشتن این بذرها در زمین کشاورز، در اکوسیستم طبیعی خودشان. اگرچه حفاظت در بانکهای بذر بسیار مهم و ضروری است، اما بهتنهایی کافی نیست. ما به حضور زنده این تنوع در مزرعه نیاز داریم.
این حضور زنده، یعنی اینکه کشاورزان در نقاط مختلف کشور باید به بذرهای بومی و دیگر ارقام موجود دسترسی داشته باشند؛ بذرهایی که بتوانند در زمین کشاورز کاشته شوند، عملکردشان آزموده شود و در بستر آن اقلیم خاص بهتدریج خود را با شرایط جدید سازگار کنند. بهاینترتیب، کشاورز با آزمون و خطا، با مشاهده و تجربه، به رقمهایی دست پیدا میکند که در عمل برای شرایط کنونیاش مفید هستند. درنتیجه، تنوع ژنتیکی نه در بانکهای بذر رسمی بلکه در کنار مزرعه، بهعنوان یک بانک ژن زنده، ادامه حیات میدهد.
ما باید به این تنوع فرصت تکامل بدهیم، تا در واکنش به اقلیم متغیر، بتواند بهشکل بومی و طبیعی و در گذر زمان و بهآرامی سازگار شود. این رویکرد، یعنی نگاه پویا و زنده به تنوع ژنتیکی، با تغییراقلیم معنا پیدا میکند و نیاز است به یک سیاست رسمی بدل شود. در کنار بذر، اگر بخواهیم به سطح گونهای تنوع هم نگاه کنیم، نظامهای کشاورزی باید از شکل تککشتی و یکنواخت فاصله بگیرند و بهسوی نظامهای چندکشتی، چندشکوبی، تناوب زراعی و آیشداری بروند. این نظامها نهتنها پایداری و حاصلخیزی خاک را تضمین میکنند، بلکه سبب بهبود عملکرد، کاهش نیاز به نهادههای شیمیایی، افزایش کارایی مصرف آب و نیتروژن و درنهایت، بهرهوری کل سیستم میشوند. همه این نکات بر مبنای پژوهشهای علمی معتبر است، اما همچنان نیاز به پژوهش و عمل در این موضوعات وجود دارد.
بنابراین، در مواجهه با تغییراقلیم چه در ایران و چه در جهان اولین قدم، بازگشت به تنوعزیستی کشاورزی است؛ هم در سطح گونهای و هم ژنتیکی. نباید زمان را از دست بدهیم، نباید منتظر بمانیم تا تنوعی که روزی وجود داشت، از میان برود و ما با دست خالی مواجه شویم. بذر، مهمترین نهاده تولید برای کشاورز است؛ کشاورز باید به آن دسترسی داشته باشد و از آن استفاده کند. در اینجا، ارتباط و تعامل میان کشاورزان، کارشناسان اصلاح نباتات، مروجان، دانشگاهها و نهادهای دولتی مانند وزارت جهادکشاورزی و مؤسسات تحقیقاتی آن، نقشی حیاتی ایفا میکند. این ارتباط باید واقعی، دوطرفه و مبتنیبر تبادل تجربه، بذر و دانش باشد. تنها در این صورت است که میتوان محصولاتی تولید کرد که همراستا با نیازهای کشور باشند و هم امنیت غذایی را تأمین کنند.
نکته دیگری که میخواهم بگویم این است که فراتر از «امنیت غذایی»، نیاز داریم تا به مفهوم «حاکمیت غذایی» نیز توجه کنیم. امنیت غذایی حتی با واردات محصولات کشاورزی از خارج از مرزهای کشور نیز میتواند تأمین شود، اما حاکمیت غذایی یعنی کشور در زمینه کنترل فعالیتها و سیاستهای مرتبط با تولید، توزیع و مصرف مواد غذایی و کنترل تنوع ژنتیکی، بذر، خاک و آب نقش اساسی دارد و این فرایندها در انحصار شرکتها و نهادهای بازار نیست و به تولیدکنندگان و مصرفکنندگان نیز تعلق دارد و در این بین، دانش و تجربه بین گروههای مختلف ذینفع برای بهبود فرایندها به گردش درمیآیند. درنتیجه، تنوعزیستی کشاورزی و بذر، نهتنها برای امنیت غذایی، بلکه برای دستیابی به حاکمیت غذایی، سازگاری با تغییراقلیم و افزایش تابآوری سیستمهای تولید غذا، عنصری بنیادی و راهبردی است که باید بیشازپیش به آن توجه شود و در راستای آن، سیاستگذاری و تحقیق تقویت شود.
بیشتر بخوانید:ایران برای مقابله با دور جدید حمله ملخها آماده میشود
بدون آفتکشها تأمین امنیت غذایی برای دولتها امکانپذیر است؟
اگر قرار باشد صرفاً با «بله» یا «خیر» پاسخ بدهم، پاسخ من بله است؛ اما یک «اما»ی بسیار مهم اینجا وجود دارد و آن «پیچیدگی اجرایی» این مسئله است. از نظر تئوریک، تأمین امنیت غذایی بدون کاهش عملکرد محصول و بدون اتکا به آفتکشها، امکانپذیر است. اما زمانی که وارد عرصه عمل میشویم، پای عوامل متعددی به میان میآید: نحوه مدیریت منابع، سیاستگذاریهای کلان، نوع نظام کشاورزی موجود، وابستگی سیستم به نهادههای شیمیایی، شرایط اقلیمی و حتی نوع و منشأ آفتهایی که در منطقه حضور دارند.
گاهی افزایش آفات ناشی از حذف دشمنان طبیعی آنهاست؛ یعنی اکوسیستم بههم خورده و تعادل طبیعی از بین رفته است. از سوی دیگر، برخی آفات بهخاطر استفاده بیرویه از سموم مقاوم شدهاند، یا بهدلیل تغییراقلیم گونههای جدیدی وارد مناطق شدهاند. اینها همه شرایطی هستند که تصمیمگیری برای حذف آفتکشها را بسیار پیچیدهتر میکنند.
ما با یک نظام کشاورزی روبهرو هستیم که در طول حدود یک قرن در جهان، و دستکم ۵۰ تا ۶۰ سال در ایران، برپایه استفاده از نهادههای شیمیایی شکل گرفته است. در این نظام، نه دانش کشاورز در زمینه کنترل طبیعی آفات بهروز شده است و نه اکوسیستمها سلامت سابق خود را حفظ کردهاند. از طرفی با پدیدهای بهنام تغییراقلیم مواجهایم که شرایط تولید را بیشازپیش بیثبات کرده است.
بااینحال، در جهان نمونههایی وجود دارد از کشورهایی که مسیر متفاوتی را در پیش گرفتهاند. بهطور مثال، کوبا یا بوتان با بازطراحی نظام کشاورزی و اعمال سیاستهایی برای کاهش مصرف یا واردات نهادههای شیمیایی، تلاش کردهاند کشاورزی پایدارتر و سالمتری بنا کنند. اما باید تأکید کرد دستیابی به امنیت غذایی فقط بهمعنای افزایش تولید نیست. امنیت غذایی مؤلفههای مختلفی دارد که شامل افزایش دسترسی فیزیکی و اقتصادی به غذا، توزیع عادلانه منابع غذایی، پایداری محیطزیستی نظام تولید و تغذیه سالم و مغذی میشود.
صرف سیر شدن انسانها ملاک امنیت غذایی نیست. ممکن است فردی گرسنه نباشد، اما از سوءتغذیه یا تغذیه نامناسب رنج ببرد، همچنین امنیت غذایی زمانی محقق میشود که همه اقشار جامعه توان دسترسی فیزیکی و اقتصادی به غذای سالم و کافی را داشته باشند
در بسیاری از سیاستهای رایج، امنیت غذایی صرفاً در حد افزایش تولید خلاصه شده، درحالیکه این نگاهی سطحی و ناکافی است. دولتها میتوانند حتی با تولید کمتر، اما کاهش اتلاف مواد غذایی، بهبود زیرساختهای نگهداری، ارتقای کیفیت تغذیه و حمایت از رژیمهای غذایی بومی، به امنیت غذایی واقعی نزدیکتر شوند. در ایران، آمارها نشان میدهند چیزی حدود یکسوم محصولات غذایی تولیدشده در مراحل مختلف زنجیره از بین میروند یا اتلاف میشوند. اگر این میزان کاهش یابد، بخش بزرگی از نیاز غذایی جامعه بدون نیاز به تولید بیشتر و بدون افزایش استفاده از نهادهها، تأمین میشود. افزونبراین، باید به رژیمهای غذایی نیز توجه کرد. صرف سیر شدن انسانها ملاک امنیت غذایی نیست. ممکن است فردی گرسنه نباشد، اما از سوءتغذیه یا تغذیه نامناسب رنج ببرد. پس تفاوت میان گرسنگی، سوءتغذیه و تغذیه سالم باید در سیاستگذاریهای غذایی مدنظر قرار گیرد. همچنین، نباید فراموش کرد امنیت غذایی زمانی محقق میشود که همه اقشار جامعه توان دسترسی فیزیکی و اقتصادی به غذای سالم و کافی را داشته باشند. اگر غذا تولید شود، اما بخشی از جامعه نتواند آن را تهیه کند، امنیت غذایی در معنای واقعی آن محقق نشده است.
از نظر من رسیدن به امنیت غذایی بدون آفتکش ممکن است، اما نیازمند بازطراحی کل سیستم غذایی، نگاهی چندبُعدی به موضوع، سیاستگذاریهای هوشمند، آموزش و تحقیق و تقویت ظرفیتهای بومی در تولید و مصرف غذاست. فراتر از آن، نباید تنها به امنیت غذایی بسنده کرد. آنچه امروز اهمیت بیشتری دارد، حاکمیت غذایی است: یعنی توان یک کشور برای تولید مستقل غذا در چارچوب منابع، دانش و فرهنگ بومی خود؛ و این مسئلهای است که تنوعزیستی، بذر بومی، کشاورزی پایدار و حذف تدریجی نهادههای سمی در آن نقش حیاتی دارند.
شما، بهعنوان کسانی که روی کشاورزی پایدار کار میکنید، با حشرهشناسان و کسانی که روی گونههای تالابی کار میکنند، ارتباطی دارید؟
کشاورزی پایدار دقیقاً به این میپردازد که چگونه میتوان بیشترین میزان تولید غذا را داشت، بدون آنکه به طبیعت و چرخههای طبیعی آن آسیبی وارد شود. این موضوع بهویژه در مورد تالابها اهمیت بیشتری پیدا میکند؛ زیرا تالابها اغلب با کشاورزیهایی در اطرافشان همراه هستند که از گذشتههای دور در آن مناطق شکل گرفتهاند.
وقتی در این مناطق کشاورزی بهسمت استفاده از کودها و سموم شیمیایی میرود، اثرات مخربی بر اکوسیستم تالابها میگذارد. بهعنوان مثال، سموم فقط آفات را از بین نمیبرند، بلکه بسیاری از میکروارگانیسمهای خاک و حشرات مفید نیز از بین میروند. این سموم حتی روی حیوانات بزرگجثه نیز اثرگذار هستند. همچنین، استفاده از کودهایی مانند فسفات، نیترات یا آهن، از طریق آبشویی وارد تالابها میشود و چرخههای اکولوژیک آنها را دچار اختلال میکند.
بهنظر من، یکی از مهمترین اقداماتی که میتوان در تالابهای ثبتشده انجام داد، سوق دادن کشاورزی اطراف آنها بهسمت اگرواکولوژی است. سال گذشته بازدیدی از دریاچه زریوار داشتم و با کشاورزی منطقه آشنا شدم. با توجه به تغییراقلیم، کشاورزان آن منطقه با آفات جدیدی مواجه بودند. این موضوع نیازمند پژوهشهای دقیق است تا مشخص شود این آفات چه هستند و چگونه میتوان بهصورت طبیعی آنها را کنترل کرد.
لازم است تیمی تخصصی در حوزه کشاورزی، برنامهای منطقهای برای چنین تالابهایی طراحی کند. متأسفانه در ایران کمتر دیدهام که بهطور جدی به جنبههای کشاورزی اطراف تالابها پرداخته شود. معمولاً نگاهها محدود به ابعاد محیطزیستی است، درحالیکه کشاورزی تعطیلبردار نیست؛ چون حیات یک جامعه، بهویژه در زمینه امنیت غذایی و حاکمیت غذایی، به آن وابسته است. این کشاورزی باید بازطراحی شود تا هرچه بیشتر به چرخههای طبیعی نزدیک شود. کاهش تنوعزیستی در کشاورزی، استفاده نکردن از سیستمهای چندکشتی، تناوب زراعی و عدم بهرهگیری از کشتهای متنوع در ارتفاعات مختلف، از جمله چالشهایی هستند که باید به آنها توجه کرد. ورود متخصصان برای مواجهه با مشکلات جدید کشاورزان، میتواند هم به کشاورزی و هم به اکولوژی تالابها کمک کند.
از نگاه من، این مسئله بسیار مهم است که متخصصان محیطزیست فعال در حوزه تالابها، حتماً در حوزه کودها و آفتکشهای شیمیایی نیز ورود کنند و برنامههایی ارائه دهند که یا به حذف کامل این نهادهها منجر شود، یا حداقل مصرف آنها را بهشدت کاهش دهد. درواقع، محدود کردن مصرف این مواد بسیار سریعتر و آسانتر از حذف کامل آنها قابلاجراست. در این زمینه، نیازمند تیمی میانرشتهای متشکل از متخصصان مختلف هستیم که بتوانند در کنار بررسی اکولوژی تالاب و ظرفیت توریسم پایدار منطقه، برای بازطراحی نظام کشاورزی نیز اقدام کنند. در بسیاری از مناطق ایران، ما نظامهای کشاورزی سنتیِ مبتنیبر قنات داشتهایم که در کنار تالابها شکل گرفتهاند. همانطورکه قنات بهعنوان یک میراث حفظ شده است، نظامهای کشاورزی وابسته به تالابها نیز باید احیا شوند؛ زیرا این نوع کشاورزی نهتنها بخشی از میراث فرهنگی ماست، بلکه تضمینکننده پایداری اکولوژیک و امنیت غذایی نیز است.
آیا حضور زنان در عرصه پژوهشهای حوزه تنوعزیستی کشاورزی، اگرواکولوژی، بذر، میراث کشاورزی، زمین و آب تفاوتی با مردان دارد؟
متأسفانه، آماری دقیق از حضور زنان در این حوزهها ندارم؛ اما تجربه و مشاهدات نشان میدهد در بسیاری از کشورها، از جمله کشور خودمان، زنان در زمینههای مختلف کشاورزی و پژوهشهای مرتبط با آن فعالیت دارند. بهطور کلی، با توجه به حضور دانشجویان زن در رشتههای کشاورزی که سالانه فارغالتحصیل میشوند، میتوان گفت حضور زنان در این حوزه کم نیست. البته در پژوهشهای کشاورزی شاید حضورشان بهاندازه مردان پررنگ نباشد، ولی بههیچوجه نمیتوان گفت که کم است.
در موضوع حضور زنان در زمینهای کشاورزی و مدیریت مزارع در ایران و جهان شاهد یک عقبگرد فرهنگی هستیم. این امر ناشی از روند تجاریسازی کشاورزی و تمرکز بیشتر بر تولید انبوه محصولات بهجای توجه به تنوع و کشاورزی پایدار است. در بسیاری از جوامع پس از انقلاب کشاورزی، بهویژه در غرب، مردان نقش مهمتری در تصمیمگیریهای کشاورزی داشتند و زنان بهتدریج از فرایندهای تصمیمگیری کنار گذاشته شدند. این تغییرات باعث کاهش تنوع ژنتیکی و بهتبع آن کاهش تنوع محصولات کشاورزی در مقیاسهای کوچک خانوادگی و سنتی شد.
پیشتر زنان در فرایند کشاورزی در سطح مزرعه و تولید غذا بهطور فعال حضور داشتند و تصمیمگیریهای مهمی در زمینه کشت بذرهای بومی و محلی برعهده آنها بود، اما امروزه با تغییرات اقتصادی و تجاریسازی کشاورزی، این نقشها کمرنگتر شدهاند
درحالیکه در گذشته زنان نقش اساسی در انتخاب بذر و مراقبت از زمینهای کشاورزی و دانش فراوانی در مورد گونههای بومی داشتند، این روند در دهههای اخیر کاهش یافته است. در ایران نیز این وضعیت بهوضوح قابلمشاهده است. پیشتر زنان در فرایند کشاورزی در سطح مزرعه و تولید غذا بهطور فعال حضور داشتند و تصمیمگیریهای مهمی در زمینه کشت بذرهای بومی و محلی برعهده آنها بود، اما امروزه با تغییرات اقتصادی و تجاریسازی کشاورزی، این نقشها کمرنگتر شدهاند. بهطور مثال، در گذشته زنان بهخوبی میدانستند کدام رقم گندم یا نخود برای تولید نان مناسب است، اما در حال حاضر بازار بهسمت کالاهای تجاری و سلیقههای صنعتی پیش رفته است.
بااینحال، پژوهشهای زنان در زمینه کشاورزی هنوز وجود دارد، ولی بهنظر میرسد بیشتر این پژوهشها در مرحله اجرایی و عملی به نتیجه نرسیدهاند. به این معنا که پژوهشها انجام میشود، اما کمتر به مرحله کاربردی میرسد. باوجوداین، در سالهای اخیر شاهد رشد تعداد زنانی هستیم که در حوزههای مختلف کشاورزی، اعم از تولید، فرآوری و امنیت غذایی، فعالیت میکنند. در این زمینه، زنان میتوانند نقش مهمی ایفا کنند؛ زیرا ظرفیتهای فرهنگی و تاریخی آنان در کشاورزی سنتی و نگاه متفاوت به مسائل میتواند تعادل بیشتری در روند کشاورزی ایجاد کند. در مجموع، میتوان گفت حضور زنان در پژوهشهای مرتبط با کشاورزی و بذر وجود دارد، اما این حضور نیازمند تقویت و توجه بیشتر است. زنان میتوانند از دیدگاههای خاصی که از تجربیات فرهنگی خود دارند، بهرهبرداری و به تنوع و پایداری کشاورزی کمک کنند.
در طول سالها فعالیت با چالشی مواجه شدهاید که به جنسیت شما مربوط بوده باشد و اگر مرد بودید، آن مشکل را نداشتید؟
بهعنوان یک زن، هیچوقت احساس نکردم که بهدلیل زن بودنم نتوانستم کاری را انجام دهم یا دچار مشکل شدم. البته برخی چالشها و تفاوتها وجود داشته است. بهعنوان مثال، در جوامع روستایی و عشایری که ما بهعنوان زنانی از جامعه شهری وارد میشدیم، در ابتدا ممکن بود نگاهها و نگرشهایی متفاوت باشد. اینکه ما با تیپ، ادبیات و ظاهر شهری وارد شدیم، ممکن بود این سؤال را ایجاد کند که «شما با این شکل و شمایل اینجا چه میکنید؟»، اما وقتی که زمان میگذشت و ما بهطور عملی در کنار آنها در مزارع حضور پیدا میکردیم، نمونهبرداری میکردیم و حتی در کارهای برداشت و کشت شرکت میکردیم، این نگاهها تغییر میکرد و اعتماد آنها جلب میشد. در بسیاری از مناطق، به ما «نازلی» یا «دختران سرحدی» میگفتند.
بهعنوان یک زن تحصیلکرده میتوانم بگویم اگر یک مرد تحصیلکرده وارد یک منطقه کشاورزی شود، ممکن است خیلی سریعتر اعتماد کشاورزان را جلب کند؛ چون غالباً کشاورزان مرد هستند. اما این بههیچوجه به این معنا نیست که بهعنوان یک تسهیلگر زن نتوانم کار کنم. درواقع، من بهعنوان یک تسهیلگر، در طول سالها یاد گرفتهام که چگونه وارد جامعه شوم و چه کارهایی باید انجام دهم. ما همیشه به عرفهای فرهنگی احترام میگذاریم، اما این هرگز به این معنا نبوده که جامعه از ما انتظار داشته باشد که همه عرفهای آنها را بپذیریم.
درنتیجه، در کار با جوامع روستایی و عشایری، هیچوقت با چالش جنسیتی مواجه نشدم. گاهی اوقات در ابتدا مردان خانواده بهعنوان سرپرست، شاید نسبت به حضور ما در پروژههای کشاورزی شک داشتند، ولی بعد از اعتمادسازی، زنهای خانواده هم میتوانستند وارد شوند و همکاری کنند.
در کار با نهادهای دولتی و سازمانهای دولتی هم بهعنوان یک پژوهشگر زن در حوزه کشاورزی همیشه مورد احترام قرار گرفتم. البته گاهی برخی برخوردها بهصورت سلیقهای و بهدلایل شخصی بوده است. مثل اینکه حجاب من یا ظاهر من مورد توجه کسی قرار نگرفته باشد. در چنین مواردی، من خیلی سریع و صریح مسئله را مطرح کردم. اما این برخوردها آنقدر کم و بیاهمیت بودند که نمیتوانم آنها را به کل سیستم تعمیم دهم. درنهایت، هیچوقت احساس نکردم، چون زن هستم نتوانستهام در این حوزه کار کنم یا فرصتهایی از من گرفته شده است.
اگر بخواهیم با همان روشی که در سالهای گذشته پیش رفتیم و منابع را مصرف کردیم، ادامه دهیم، آینده کشاورزی را اصلاً امیدوارکننده نمیبینم. کشاورزی در بسیاری از مناطق ممکن است نابود و حتی امنیت غذایی و حاکمیت غذاییمان تهدید شود
بیشتر بخوانید:تغییرات اقلیمی زمستان کالیفرنیا را به جهنم تبدیل کرد
آینده تنوعزیستی و میراث کشاورزی را چطور میبینید؟
اگر بخواهیم با همان روشی که در سالهای گذشته پیش رفتیم و منابع را مصرف کردیم، ادامه دهیم، آینده کشاورزی را اصلاً امیدوارکننده نمیبینم. کشاورزی در بسیاری از مناطق ممکن است نابود و حتی امنیت غذایی و حاکمیت غذاییمان تهدید شود. بسیاری از تنوع ژنتیکی و بذرهای بومیمان که بخش مهمی از میراث این سرزمین هستند، ممکن است از بین بروند. بهطورکلی، اگر با این رویکرد ادامه دهیم، میراث کشاورزی ایران از دست خواهد رفت و آیندهای روشن برای کشاورزی، تنوعزیستی و میراث کشاورزی ایران پیشبینی نمیشود.
امیدوارم سیاستها در سطح کلان تغییر کنند. وزارت جهادکشاورزی باید نقش پررنگتری در مدیریت کشاورزی ایفا کند، نه صرفاً بر افزایش تولید تمرکز داشته باشد، بلکه باید الگوهای کشت مناسب، سیاستهای تشویقی برای حمایت از کشاورزان و برنامههایی برای ترویج کشاورزی پایدار تدوین کند. همچنین، باید در مناطق با کشاورزی پایدار، برنامههای ویژهای طراحی شود تا سیستمهای کشاورزی پایدار باقی بمانند و مشکلات موجود در این بخش حل شود.
دیدگاه من این است که کشاورزی یک سیستم پویا و داینامیک است که باید بهروز شود و مطابق با تغییرات شرایط جهانی تغییر کند. باید از توان سرزمینی، اکولوژیکی و تنوع اقلیمی کشور استفاده کرد و نیازهای مختلف را در نظر گرفت. برای این کار، تغییر رویکرد جدی و تغییر عملکردی در وزارت جهادکشاورزی لازم است.
من قصد ندارم کارهایی که اکنون انجام میشود را زیر سؤال ببرم، بلکه میگویم این اقدامات کافی نیستند. با توجه به چالشهایی مانند تغییراقلیم و خشکسالی از یکسو و سوءمدیریتها از سوی دیگر، ما امروز در شرایط دشواری قرار داریم. اما این بهمعنی ناامیدی نیست. امیدوارم بحثهای پژوهشی برای حل مشکلات هر منطقه شکل بگیرد، سیاستها تغییر کند و از مناطقی که بهشکل پایدار تولید میکنند، حمایت بیشتری بهعمل آید. این مناطق باید به توسعه پایدار خود ادامه دهند و سایر مناطق باید با پژوهشهای مستمر، از جمله کاهش مصرف کود و سم و استفاده بهینه از منابع، به کشاورزی پایدارتر برسند.
همچنین، گروههای پژوهشی مانند مؤسسه سنستا که در زمینه کشاورزی پایدار و ارگانیک فعالیت میکنند، نباید ناامید شوند. ممکن است امروز منابع پژوهشی و اجرایی محدود باشد، اما این بهمعنای کنار کشیدن از پژوهش نیست. همیشه راههایی برای بهروز نگه داشتن خودمان و یادگیری از تجربیات سایر کشورها و کشاورزان داخل ایران وجود دارد. این فعالیتها میتواند به افزایش تابآوری کشاورزی و تولید غذای سالم و عادلانه کمک کند، بهگونهای که هم نیازهای انسان برآورده شود و هم حق طبیعت رعایت شود. فشارهای بیش از حد بر خاک و ناتوانی در حفظ آن، نهتنها در کاهش عملکرد کشاورزی، بلکه در مواردی مانند نفوذ ناپذیری خاک، ظرفیت نگهداری آب، کارایی مصرف آب و چرخههای مغذی تأثیر میگذارد. طبیعت یک ساختار پیچیده و بههمتنیده و نیازمند توجه جدیتر است.