اقتصاد۲۴- توماس باراک، فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه و لبنان، در نشست مؤسسه بینالمللی میلکن ادعا کرد که دونالد ترامپ به دنبال دستیابی به توافق با ایران بوده است، اما شرط آن «اراده واقعی تهران» است. این اظهارات اگر جدی گرفته شوند، میتوانند افق تازهای در روابط پیچیده ایران و آمریکا باز کنند، هرچند واکنشهای بینالمللی و منطقهای نشان میدهد تحقق این مسیر آسان نیست.
ترامپ مایل به توافق بود؟
باراک در این نشست گفت: «رئیسجمهور ما بهخوبی میداند که وارد کردن او به صرف گفتوگو، در حالی که خشونت و رقابتهای بیهوده برای نفوذ درمنطقه ادامه دارد، امکانپذیر نیست.» او تأکید کرد که ترامپ آماده توافق با ایران است، اما تنها در صورتی که تهران اراده واقعی برای پیشبرد مذاکرات داشته باشد. وی همچنین پرونده سوریه را مثال زد و گفت که دمشق در تعامل با واشنگتن «همکاری کامل» نشان داده، اما اسرائیل هنوز اعتماد کافی ندارد و روند پیشرفت بسیار کند است. به گفته او، مسیر مطلوب شامل «توافق امنیتی و مرزی، تعیین تکلیف مناطق و حرکت بهسوی عادیسازی روابط» است.
واکنش رسانهها و تحلیل بینالمللی
رسانهها و تحلیلگران جهانی نسبت به ادعای باراک واکنشهای متفاوتی نشان دادند. مثلا رسانه انگلیسی «The National» نوشت که باراک معتقد است ترکیب سوریه–اسرائیل–لبنان میتواند با توافقی امنیتی و مرزی به ثبات برسد و واشنگتن مقدمات گفتوگوها را آماده میکند.
گزارشهای ایرانی نیز این اظهارات را نشانهای از تغییراحتمالی سیاست آمریکا نسبت به ایران دانستهاند، هرچند برخی تحلیلگران درباره صداقت کامل باراک و انگیزههای او تردید دارند. پیشینه باراک نشان میدهد او سابقه روابط نزدیک با کشورهای خلیج فارس دارد و پیشتر نیز متهم به لابیگری برای منافع امارات شده است، بنابراین ادعای وی ممکن است هم ابزار دیپلماسی باشد و هم بازی رسانهای.
چرا این ادعا مهم است؟
دو پیام اصلی در این اظهارات دیده میشود. نخست، سیگنال به تهران. باراک عملاً به ایران میگوید که در صورت وجود اراده واقعی، راه برای توافق باز است. این فرصتی است برای تهران تا با سنجش دقیق منافع و هزینهها، دیپلماسی را مدنظر قرار دهد. دوم هم هشدار به متحدان آمریکا و منطقه. واشنگتن آماده گفتوگو است، اما نه در چارچوب فشار و جنگ تبلیغاتی. این میتواند هشداری به کشورهای حاشیه خلیج فارس و اسرائیل باشد که سیاستهای خصمانه دارند.
با این حال، شکافهای جدی وجود دارد که نباید آن را نادیده گرفت. مخالفت احتمالی متحدان واشنگتن و بخشهایی از ساختار سیاسی آمریکا میتواند هرگونه اقدام دیپلماتیک را بینتیجه کند. تجربه گذشته نشان داده که «خواستار توافق بودن» با «اقدام واقعی برای توافق» متفاوت است.
سناریوهای پیش رو
اگر تهران با دقت و احتیاط وارد مذاکرات شود، امکان دارد طی ماههای آینده شاهد یک گفتوگوی بینالمللی باشد که مسیر تنش را تعدیل کند. اما سناریوی جایگزین این است که این ادعا به ابزار فشار علیه ایران تبدیل شود؛ یعنی آمریکا با مطرح کردن «قابلیت توافق» تلاش کند مواضع ایران در پروندههای منطقهای، مانند سوریه و لبنان، تحت تأثیر قرار گیرد. ادعای تازه توماس باراک مبنی بر تمایل ترامپ به توافق با ایران، فرصتی مهم برای کاهش تنش و بازتعریف سیاست خارجی تهران است، اما همزمان یک هشدار راهبردی نیز محسوب میشود. توافق بدون محاسبه منافع، بدون پشتوانه داخلی و بدون آمادهسازی برای موانع منطقهای، ممکن است به شکستی دیگر منجر شود. برای ایران، اکنون نیازمند ترکیبی از سردبینی سیاسی، شفافیت راهبردی و ارزیابی دقیق همه گزینهها است تا فرصت پیش آمده تبدیل به یک مسیر واقعی دیپلماسی شود، نه صرفاً یک مانور رسانهای.