اقتصاد۲۴- انتشار گزارش شبکه انبیسی نیوز آمریکا درباره تلاش بنیامین نتانیاهو برای متقاعد کردن دونالد ترامپ به حمله دوباره به خاک ایران، بار دیگر سایه جنگ را بر فضای رسانهای منطقه انداخت. این گزارش در شرایطی منتشر شده که هنوز تبعات جنگ ۱۲ روزه، چه در سطح منطقهای و چه در محاسبات قدرتهای جهانی، بهطور کامل فروکش نکرده و همین موضوع، پرسشهای جدی درباره امکان، هدف و عقلانیت یک جنگ جدید را پیش روی تحلیلگران قرار داده است.
در چنین فضایی، احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی، با نگاهی متفاوت به این خبر، آن را بیش از آنکه نشانه یک تصمیم قریبالوقوع بداند، بخشی از جنگ روانی و فضاسازی سیاسی ارزیابی میکند؛ تحلیلی که با رویکرد بخش مهمی از رسانهها و ناظران بینالمللی نیز همپوشانی دارد.
انبیسی نیوز به نقل از منابع آگاه گزارش داده که نتانیاهو پس از جنگ ۱۲ روزه، تلاش تازهای را برای قانعکردن ترامپ به حمله مجدد علیه ایران آغاز کرده است؛ تلاشی که بیشتر از همه بر نگرانیهای امنیتی اسرائیل و ادعای تهدیدهای موشکی و هستهای ایران متمرکز است. با این حال، حتی در همین گزارش نیز نشانههایی از تردید در واشنگتن دیده میشود؛ تردیدی که ریشه در هزینههای سنگین، نبود چشمانداز روشن پیروزی و پیامدهای غیرقابل پیشبینی منطقهای دارد.
احمد زیدآبادی با تردید نسبت به اتکاپذیری گزارش انبیسی میگوید: «این روایت قدری اغراقآمیز است و با فضای واقعی منطقه جور درنمیآید.» به باور او، بعید است ترامپ با حملهای مشابه جنگ ۱۲ روزه موافقت کند، چرا که چنین اقدامی در عمل به ادامه همان جنگ قبلی تبدیل میشود؛ جنگی که اگر حول محور منابع موشکی یا هستهای ایران تعریف شود، میتواند تا بینهایت ادامه یابد بیآنکه دستاورد راهبردی مشخصی داشته باشد.
از نگاه زیدآبادی، جنگی که هدف روشن و دستیافتنی نداشته باشد، نهتنها بازدارنده نیست، بلکه فرسایشی و پرهزینه است؛ هم برای مهاجمان و هم برای کل منطقه.
زیدآبادی پا را فراتر میگذارد و تأکید میکند اگر قرار باشد جنگ تازهای در بگیرد، ناگزیر باید با سیاست «رژیمچنج» همراه باشد؛ سیاستی که بدون وجود یک آلترناتیو معتبر، عملاً محکوم به شکست است. او میگوید در حال حاضر چنین آلترناتیوی وجود ندارد؛ نه جریانی که بتواند نظم را حفظ کند و نه نیرویی که مانع فروپاشی و بیثباتی شود.
در این میان، برخی چهرههای تندرو در آمریکا، از جمله مایک پمپئو و همفکرانش، مدعیاند که این آلترناتیو وجود دارد و حتی پیشنهاد میکنند بهجای سلطنتطلبان، باید به سازمان مجاهدین خلق توجه کرد؛ ادعایی که به گفته زیدآبادی، باورپذیری آن بسیار دشوار است.
بررسی واکنش رسانههای بینالمللی نشان میدهد که تردید زیدآبادی تنها به تحلیلگران داخلی محدود نیست. بسیاری از رسانههای غربی و منطقهای، از جمله نشریات تحلیلی اروپایی و آمریکایی، بر این نکته تأکید دارند که هرگونه درگیری جدید با ایران، ماهیتی کاملاً منطقهای خواهد داشت و بهسرعت از یک حمله محدود فراتر میرود.
این رسانهها یادآوری میکنند که جنگ ۱۲ روزه نشان داد ایران توان بازسازی سریع، تطبیق تاکتیکی و حفظ بازدارندگی را دارد و همین مسئله، محاسبات نظامی اسرائیل و آمریکا را بهشدت پیچیده کرده است. از نگاه این تحلیلها، حملهای که نه به تغییر ساختار قدرت منجر شود و نه تهدیدهای ادعایی را بهطور کامل از بین ببرد، صرفاً به افزایش ناامنی انرژی، اختلال در تجارت جهانی و تشدید بحرانهای منطقهای خواهد انجامید.
مجموع شواهد نشان میدهد آنچه امروز بیش از همه جریان دارد، نه آمادهسازی برای یک جنگ تمامعیار، بلکه تداوم جنگ روایتها، فشار روانی و استفاده ابزاری از تهدید نظامی است. گزارش انبیسی، هرچند قابلتوجه، بیش از آنکه از یک تصمیم قطعی خبر دهد، بازتابدهنده شکاف میان خواست تلآویو و تردید واشنگتن است.
در چنین شرایطی، تحلیل زیدآبادی و همصدایی آن با بخش مهمی از رسانههای جهانی، یک پیام روشن دارد: بدون هدف روشن، آلترناتیو معتبر و اجماع بینالمللی، جنگ تازه نهتنها محتمل نیست، بلکه میتواند به پرهزینهترین گزینه برای طراحان آن تبدیل شود.