تاریخ انتشار: ۱۹:۵۰ - ۰۶ دی ۱۴۰۴
در اقتصاد۲۴ بخوانید:

جنجال جدید شهرام ناظری؛ مولانا را ترکیه حفظ کرد یا فارسی‌زبانان؟

شهرام ناظری، استاد موسیقی سنتی ایران، با سخنانی درباره حفظ میراث مولانا در ترکیه، موجی از واکنش‌ها را در شبکه‌های اجتماعی و جامعه فرهنگی ایران به راه انداخت. این اظهارات، بار دیگر بحث مالکیت فرهنگی و هویت مولانا را داغ کرده است.

اقتصاد۲۴- سخنانی که شهرام ناظری، خواننده برجسته موسیقی سنتی ایران، در دانشگاه سلجوق ترکیه بر زبان آورد، فراتر از یک اظهار نظر هنری، به یکی از بحث‌برانگیزترین مناقشات فرهنگی امروز بدل شد؛ مناقشه‌ای که بار دیگر نسبت ایران و ترکیه بر سر میراث مولانا جلال‌الدین بلخی را به صدر گفت‌و‌گو‌های عمومی کشاند.

ناظری در مراسم معرفی آلبوم موسیقی تصویری «بیا‌ای عشق» با قدردانی از ترکیه گفت: «باید از ترکیه تشکر کنیم که مکتب مولانا را حفظ کرده است» و سپس جمله‌ای افزود که موج اصلی واکنش‌ها را رقم زد: «اگر اندیشه و میراث مولانا در ایران باقی می‌ماند، از بین می‌رفت و به شکل امروز مطرح نمی‌شد.»

این سخنان در حالی بیان شد که در سال‌های گذشته، موضوع ثبت، بازنمایی و نسبت دادن مولانا به نام ترکیه، همواره یکی از محور‌های حساس و مناقشه‌برانگیز در میان پژوهشگران، هنرمندان و فعالان فرهنگی ایرانی بوده است؛ مسئله‌ای که بسیاری آن را نه صرفاً یک اختلاف تاریخی، بلکه بخشی از منازعه نرم بر سر هویت فرهنگی می‌دانند.

شهرام ناظری؛ صدایی برخاسته از مثنوی

واکنش‌ها به سخنان ناظری، تنها متوجه یک خواننده نبود؛ بلکه متوجه جایگاهی بود که او طی بیش از پنج دهه در موسیقی و فرهنگ ایران ساخته است. شهرام ناظری از نخستین هنرمندانی است که موسیقی دستگاهی ایران را به‌طور جدی با شعر عرفانی، به‌ویژه اشعار مولانا، پیوند زد. آلبوم‌هایی، چون «گل صدبرگ»، «آتش در نیستان» و «صدای سخن عشق» برای نسل‌هایی از مخاطبان، مولانا را نه در کتابخانه‌ها که در صدا و آواز زنده کردند.

او سال‌ها به‌عنوان «شوالیه آواز ایران» شناخته شده و در داخل و خارج از کشور، حامل نوعی روایت معنوی از فرهنگ ایرانی بوده است؛ روایتی که همین پیشینه، حساسیت نسبت به اظهارات اخیرش را دوچندان کرد. منتقدان می‌گویند سخنی که از دهان یک مقام رسمی بیرون می‌آید، یک چیز است و همان جمله وقتی از زبان کسی، چون ناظری گفته می‌شود، معنایی کاملاً متفاوت پیدا می‌کند.

موج واکنش‌ها؛ از نقد تند تا کنایه تلخ

عبدالله گنجی، فعال سیاسی اصولگرا، از نخستین چهره‌هایی بود که به این سخنان واکنش نشان داد. او نوشت: «منظور فیزیک مرقد است؟ واقعاً اگر در ایران بود از بین رفته بود؟ هم‌عصر‌های او عطار، حافظ و سعدی از بین رفته‌اند؟ همشهری او بوعلی سینا از بین رفته است؟ شعر فارسی او در میان اتراک حفظ و در میان فارس‌ها از بین می‌رفت؟ خیلی عجیب است! ان‌شاءالله که در ترکیه جوگیر شده و چیزی گفته!»

در سوی دیگر، عظیمی، مدرس دانشگاه، در گفت‌و‌گو با ایسنا تأکید کرد که مولانا در ایران نه‌تنها فراموش نشده، بلکه زنده است. او یادآور شد که موسیقی سنتی و حتی موسیقی مدرن ایران سرشار از تأثیرات مولاناست و کلاس‌های مثنوی‌خوانی در سراسر کشور به‌طور مستمر برگزار می‌شود.

مهدی سیدآبادی، نویسنده، نیز با صراحت گفت: «مولوی در ایران زنده است»؛ جمله‌ای کوتاه که به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد و به یکی از پاسخ‌های پرتکرار به سخنان ناظری بدل شد.

سید نظام‌الدین موسوی، نماینده مجلس، هم واکنشی انتقادی داشت و نوشت: «استاد عزیز! این سخن شما حداقل نادیده گرفتن تلاش بزرگانی، چون بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال همایی، علامه جعفری و الهی قمشه‌ای در تفسیر و شرح مثنوی معنوی است. منصف باشید.»

بازگشت صدای شجریان به متن مناقشه

در اوج این بحث‌ها، کاربران شبکه‌های اجتماعی بار دیگر به سراغ مصاحبه‌ای قدیمی از محمدرضا شجریان رفتند؛ مصاحبه‌ای که حالا دوباره معنا پیدا کرده است. شجریان در آن گفت‌و‌گو گفته بود: «مولانا در ترکیه یک سمبل اقتصادی شده. آنها این نماد فرهنگی ما را غارت کردند؛ برایش یک شناسنامه جعلی درست کردند و گفتند رومی است، در حالی که او بلخی است… برای مولانا زیارت‌نامه می‌خوانند، در و پله و فرش را می‌بوسند. آیا ما برای حافظ و سعدی و عطار از این کار‌ها می‌کنیم؟»

بازنشر این سخنان، عملاً تضادی آشکار میان نگاه شجریان و اظهارات اخیر ناظری ترسیم کرد؛ تضادی که خود به سوژه‌ای تازه برای بحث بدل شد.

کنایه‌های کاربران؛ از خشم تا طنز تلخ

فضای مجازی نیز بی‌نصیب نماند. یکی از کاربران با لحنی کنایه‌آمیز نوشت: «حضرات سعدی، حافظ، فردوسی، خیام، عطار و… ببخشایدمان که نتوانستیم شما را هم از بین ببریم.»

کاربر دیگری نوشت: «آقای شهرام ناظری، الساعه مولانا لرزان سر از گور برآوردند و سلام نرسانده فرمودند سر جدت رو سر بنه به بالین، با این حرف زدنت!»

کاربری دیگر هم خطاب به ناظری نوشت: «از شما توقع می‌رفت تفاوت سماع صوفیان با بقای شاعر را بدانید. آنچه مولانا را زنده نگه داشت زبان فارسی و میلیون‌ها فارسی‌زبان هستند که قرن‌ها تهاجم را تحمل کردند، اما زبان فارسی را حفظ کردند.»

آنچه امروز در قالب واکنش به یک جمله شهرام ناظری دیده می‌شود، صرفاً اختلاف‌نظر درباره یک شاعر نیست؛ بلکه بازتاب زخمی قدیمی در حافظه فرهنگی ایرانیان است. زخمی که هر بار پای مولانا، ثبت جهانی، مرقد قونیه و نسبت «رومی» به میان می‌آید، دوباره سر باز می‌کند.

در این میان، شاید پرسش اصلی نه این باشد که کدام کشور بهتر از مولانا «نگهداری» کرده، بلکه این باشد که چگونه میراثی که به زبان فارسی سروده شده، به نقطه‌ای رسیده که خودِ ایرانیان درباره زنده بودنش دچار تردید می‌شوند؛ تردیدی که این بار، ناخواسته یا آگاهانه، از زبان یکی از شناخته‌شده‌ترین مروجان مولانا در موسیقی ایران بیان شد.

ارسال نظر