اقتصاد۲۴- چند سال پیش مادری از من در این باره که آیا خوب است عکس مریم میرزاخانی، توران میرهادی و چند زن مشهور دیگر ایرانی را را قاب کند و در اتاق دخترش بگذارد تا الگوهای بصری و پیش برنده ایجاد کند؟ طرح مساله کرد.
به او گفتم خیر، به دو دلیل:
۱. اتاق دختر حریم شخصیاش است خودش تشخیص میدهد عکس چه کسانی روی دیوارش باشد.
۲. بهجای عکس دیگران آینه قدی بگذارید، تا خودش را ببیند، پتانسیلهای وجودیاش را کشف کند، بهجای کسیبودن، خودش کسی بشود.
***
ارائه الگوهای مناسب به کودکان کاری به غایت ظریف است و نمیتوان با قاب گرفتن تصاویری از قهرمانان و افراد پیشرو و خاص این فرآیند را به سرانجام رساند. قابها بعد از مدتی که در چشم کودکان و نوجوانان تکراری شوند میل به کشف زندگی صاحب تصویر هم از بین میرود. بهترین توصیه ایجاد فرصتیهایی است که لذت کشف و دانستن از زندگی و تاریخچه این افراد در رگهای کودکان بجوشد.
با کودکانی که کار میکنم؛ درباره زندگی افراد خاص حرف میزنم از حسن رشدیه تا مریم میرزاخانی. نکات الهامبخش را بارها برایشان میگویم، اما از بتسازی و کیش شخصیت بهشدت پرهیز دارم.
اما چرا طرح زندگینامهها برای کودکان ضروری است؟
اول اینکه زندگینامهها همان پیشزمینه فیلمبینی و کتابخوانیاند، ذهن کودک آماده و مشتاق میشود برای دیدن و تصور قصهها و روایات تنوع باوری و کثرتگرایی اگر یکی از اصول تربیتی ما این است که کودکی علاقمند به کتاب و پیگیری ماجراها داشته باشید، کودکی که لذت دیدن و شنیدن از تفاوتها را به جان بکشد و ذهنی کلیشه مدار و تک بعدی نداشته باشد ارائه زندگی نامهها در دورههای مختلف سنی او یک گزینه مناسب است.
دوم اینکه نسبتها را در زندگیها درک میکند؛ زیاد/کم، سخت، آسان، دور/نزدیک ... ذهناش برای قیاس و تشبیه آماده میشود. وقتی زندگی و خاطرات و مصائب یک فرد برای کودک بازگو میشود همذات پنداری و قیاس در ذهن او آغاز میشود. درک روشنی از آستانه تحمل خود و دیگران برایش رخ میدهد و نسبت خود با خویشتن و جهان پیرامون را ارزیابی میکند.
سوم اینکه یاد میگیرد هر نتیجه بهدنبال یک فرایند میآید و باید از فرایندها باخبر بشود. یکی از مهمترین مبانی تربیت کودک امروز درونی سازی «فرآیندباوری» به جای «نتیجه گرایی» است.
چهارم اینکه درک روشنی پیدا میکند از مسالهسازی؛ اینکه یک ایده چطور تبدیل به مساله میشود و باید حلش کرد و چقدر راهحلهای متفاوت میشود در نظر گرفت. تربیت ذهنی که همواره به دنبال شقوق دیگری از ماجراست نیازمند گوش و چشمهایی دارد که از ماجراهای مختلف سیراب باشد.
پنجم اینکه درک میکند جهان لبریز از رنج است و هرکسی خودش باید به زندگیاش معنا بدهد و یک امضاء پای دفتر زندگیاش بزند. دیگرانی این راه را با همهی مشقتهایش رفتهاند و حالا فرصت و نوبت اوست.
به او گفتم خیر، به دو دلیل:
۱. اتاق دختر حریم شخصیاش است خودش تشخیص میدهد عکس چه کسانی روی دیوارش باشد.
۲. بهجای عکس دیگران آینه قدی بگذارید، تا خودش را ببیند، پتانسیلهای وجودیاش را کشف کند، بهجای کسیبودن، خودش کسی بشود.
***
ارائه الگوهای مناسب به کودکان کاری به غایت ظریف است و نمیتوان با قاب گرفتن تصاویری از قهرمانان و افراد پیشرو و خاص این فرآیند را به سرانجام رساند. قابها بعد از مدتی که در چشم کودکان و نوجوانان تکراری شوند میل به کشف زندگی صاحب تصویر هم از بین میرود. بهترین توصیه ایجاد فرصتیهایی است که لذت کشف و دانستن از زندگی و تاریخچه این افراد در رگهای کودکان بجوشد.
با کودکانی که کار میکنم؛ درباره زندگی افراد خاص حرف میزنم از حسن رشدیه تا مریم میرزاخانی. نکات الهامبخش را بارها برایشان میگویم، اما از بتسازی و کیش شخصیت بهشدت پرهیز دارم.
اما چرا طرح زندگینامهها برای کودکان ضروری است؟
اول اینکه زندگینامهها همان پیشزمینه فیلمبینی و کتابخوانیاند، ذهن کودک آماده و مشتاق میشود برای دیدن و تصور قصهها و روایات تنوع باوری و کثرتگرایی اگر یکی از اصول تربیتی ما این است که کودکی علاقمند به کتاب و پیگیری ماجراها داشته باشید، کودکی که لذت دیدن و شنیدن از تفاوتها را به جان بکشد و ذهنی کلیشه مدار و تک بعدی نداشته باشد ارائه زندگی نامهها در دورههای مختلف سنی او یک گزینه مناسب است.
دوم اینکه نسبتها را در زندگیها درک میکند؛ زیاد/کم، سخت، آسان، دور/نزدیک ... ذهناش برای قیاس و تشبیه آماده میشود. وقتی زندگی و خاطرات و مصائب یک فرد برای کودک بازگو میشود همذات پنداری و قیاس در ذهن او آغاز میشود. درک روشنی از آستانه تحمل خود و دیگران برایش رخ میدهد و نسبت خود با خویشتن و جهان پیرامون را ارزیابی میکند.
سوم اینکه یاد میگیرد هر نتیجه بهدنبال یک فرایند میآید و باید از فرایندها باخبر بشود. یکی از مهمترین مبانی تربیت کودک امروز درونی سازی «فرآیندباوری» به جای «نتیجه گرایی» است.
چهارم اینکه درک روشنی پیدا میکند از مسالهسازی؛ اینکه یک ایده چطور تبدیل به مساله میشود و باید حلش کرد و چقدر راهحلهای متفاوت میشود در نظر گرفت. تربیت ذهنی که همواره به دنبال شقوق دیگری از ماجراست نیازمند گوش و چشمهایی دارد که از ماجراهای مختلف سیراب باشد.
پنجم اینکه درک میکند جهان لبریز از رنج است و هرکسی خودش باید به زندگیاش معنا بدهد و یک امضاء پای دفتر زندگیاش بزند. دیگرانی این راه را با همهی مشقتهایش رفتهاند و حالا فرصت و نوبت اوست.