اقتصاد۲۴- برگزیت پس از سه سال بالاخره اجرایی شد. بوریس جانسون که در کارزار انتخاباتی خود وعده خروج را داده بود این روزها برگ برنده خود را بالا برده و مشعوف از پیروزی است، اما به عقیده برخی ناظران این خوشحالی برای او دوام چندانی ندارد چرا که تازه اول سختیها برای او آغاز شده است. دراین باره با سیدجلال ساداتیان سفیر اسبق ایران در انگلیس گفتگو کرده ایم که در ادامه میخوانیم:
چه شد که پس از سه سال بالاخره برگزیت اجرایی شد، دو دولت کامرون و میدر این راه استعفا دادند، اما جانسون توانست بالاخره خروج از اتحادیه را عملی کند. تحلیل شما چیست؟
پس از کمشکشهای فراوان سرانجام تلاشهای بوریس جانسون به نتیجه رسید. هفته بعد از رأی گیری انتخاباتی مجلس او توانست اکثریت آرا از مجلس را بدست آورد. در ادامه نیز پس از کش و قوسهای فراوان پارلمان اروپا نیز رأی به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا داد.
اما خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا همچنان در خود سوالهای بی جوابی دارد. میتوان گفت با وجود رأی پارلمان اروپا توافق اتحادیه اروپایی حاصل نشده است و مشکلاتی در این بین وجود دارد. شهروندان زیادی از بریتانیا به کشورهای مختلف اتحادیه اروپا رفته اند و ضمن مقیم شدن مشغول به کار هستند. از دیگر کشورهای اروپایی نیز افراد زیادی در بریتانیا هستند و کار میکنند و پرسش اینجاست که تکلیف این افراد چه خواهد شد و موضوع سرمایه گذاریهای مشترک، موضوع ویزا، تبادل کالاها و ... به کجا خواهد رسید؟ مواردی از این قبیل کم نیست. آنچه که اخیرا قرار شده طی یکسال آینده اجرا شود موضوع تردد است و طبق آن موافقت شده تا شهروندان اروپایی و شهروندان انگلستان مشکلی از بابت رفت و آمد نداشته باشند تا در آینده برای این موضوع ساز و کاری اندیشیده شود.
اما با بررسی بعد کلان ماجرا میتوان دریافت که چالشهای بریتانیا از هم اکنون آغاز شده است. در همین راستا دو کشور اسکاتلند و ایرلند بحث همه پرسی را مطرح کرده اند تا بتوانند در اتحادیه اروپا باقی بمانند و از اتحاد با انگلستان خارج شوند. اگر بنا به مقاومت این دو کشور باشد انگلستان با مانع سختی روبرو خواهد شد. با توجه به مسائلی که این کشورها در دو یا سه دهه گذشته به خصوص ایرلند شمالی با انگلستان داشته اند؛ مانند ماجرای انفجارها، مقاومتهای صورت گرفته، ارتش آزادی بخش و همچنین درگیری مسلحانه موضوع میتواند حادتر شود.
یکی دیگر از مسائل مهمی که مدنظر بریتانیا بوده این است که آنان در موضوع مهم اقتصاد به چه توافقاتی خواهند رسید و اینکه آیا همه چیز به نفعشان تمام خواهد شد؟
به نظر میرسد با توجه به وعدهای که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا به بوریس جانسون نخست وزیر انگلستان داده است او نسبت به حمایتها و پشتیبانیهای ایالات متحده آمریکا خوش بین باشد که البته باز هم این سوال در اذهان تداعی میشود که واشنگتن به چه شکل میخواهد از لندن پشتیبانی و حمایت کند؟ آیا با سرمایه گذاری و همکاریهای مشترک خواهد بود؟ و اگر چنین باشد وضعیت رفت و آمدها به چه شکل است؟ آیا تمامی آنهایی که در اتحادیه اروپا سرمایه گذاری کرده اند سرمایههای خود را از اروپا خارج و به آمریکا خواهند برد و یا اینکه بالعکس آمریکا در اروپا سرمایه گذاری میکند؟ با در نظر گرفتن رویکرد و شعار اصلی ترامپ مبنی بر در اولویت داشتن آمریکا باید پرسید آیا او حاضر است به بریتانیا کمک کند؟ اگرچه به لحاظ تاریخی روابط فرا آتلانتیکی بین انگلستان و آمریکا میتواند تقویت شود و ادامه پیدا کند؛ اما این سوال نیز مطرح است که چقدر میتواند جایگزین مراودات انگلستان با اتحادیه اروپایی شود. چنین ابهاماتی وجود دارد و ممکن است مراودات در طرفی کمتر و در طرف دیگر بیشتر شود، ولی به نظر میرسد با توجه به بُعد مسافت بین آمریکا و انگلستان و روابط نزدیکی که انگلستان با اروپا داشته است حجم مراوداتش کاهش یابد و میتوان پیش بینی کرد که انگلستان از این خروج زیان خواهد دید.
نکته مهمتر اینکه بوریس جانسون امید به پیروزی ترامپ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دارد و باید بررسی کرد که در صورت برنده نشدن ترامپ در انتخابات وضعیت انگلستان چگونه خواهد بود؛ بنابراین از هر زاویهای که به موضوع بنگریم متوجه ابهاماتی میشویم. از یک سو ابهام در اتحاد ملی با اسکاتلند و ایرلند و از سویی دیگر در میزان سرمایه گذاریها و مقدار سودآوری آن که از طریق مراودات تجاری و انجام پروژههای مشترک حاصل میشود. فعالیتها و همکاریهای اقتصادی که برای مدتها با اتحادیه اروپا انجام شده و چگونگی نحوه تغییر آن و ادامه با آمریکا از چالشهای بزرگ انگلستان محسوب میشود.
آیا این چالش گریبان اتحادیه اروپا را هم خواهد گرفت؟
اتحادیه اروپا در سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای حفظ و تداوم وحدت خود کرده است. این اتحادیه سعی کرده با افزایش قدرت کشورهای عضو، خود را مانند آمریکا که ۵۰ ایالت دارد به هم نزدیک کند. علی رغم واگراییهایی که این اتحادیه در طول تاریخ داشته است، موفقیتهای چشمگیری را نیز به دست آورده اند. تشکیل شورا و پارلمان، ایجاد پول واحد از جمله دستاوردهای آنان است. البته ارتش واحد نداشته اند، اما فرانسه با جدیت این موضوع را مطرح کرده است، اما هنوز به موفقیت در این امر دست نیافته اند. البته نمونه مشابه آن یعنی ناتو وجود دارد، اما در این سازمان همچنان ایالات متحده آمریکا است که فرمان میدهد. این اتحادیه همچنین پرچم واحدی ندارد، اگرچه پرچمی به عنوان نماد این اتحادیه طراحی شده است، اما هر کشوری با پرچم خود عضو این مجموعه است. از بُعد اقتصادی نیز اتحادیه اروپا در برههای در رده دوم دنیا پس از ایالات متحده آمریکا قرار داشت و ژاپن نیز در رده سوم بود. اما در برهه کنونی شاهد هستیم که چین جای اتحادیه اروپا را گرفته است و خود را جایگاه دومین اقتصاد برتر دنیا میبیند.
یکی از نظریههایی که در رابطه قدرتمند شدن اتحادیه اروپا مطرح میشد اتحاد با روسیه بود تا این دو قدرت بتوانند به قدرت اول دنیا تبدیل شوند که در حال حاضر اجرایی نشده و از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است. از طرفی نیز میبینیم که کشورهای عضو اتحادیه اروپا با مشکلاتی دیگری نیز روبرو هستند. شاهد آن هستیم که ملی گراها ظهور کرده اند و از جایگاه بهتری برخوردار شده اند. ملی گرایانی که در کشورهای آلمان، اسپانیا، ایتالیا و هلند ظهور کرده اند و بیشتر در مسیر واگرایی حرکت میکنند و به دنبال جداسازی کشورهای خود از اتحادیه اروپا هستند. در این بین گفته میشود که آمریکا نیز از این طیف حمایت میکند و با سیستمهای اطلاعاتی درصدد تقویت این جریانها هستند تا مانع مطرح شدن اتحادیه اروپا در دنیا به عنوان یک قطب قدرتمند شود. اگرچه ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا دو متحد اصلی به شمار میروند، اما آنچه که برای واشنگتن مطلوب است پراکندگی کشورهای عضو این اتحادیه است. به نظر میرسد از این به بعد شاهد روند ضعف در اتحادیه اروپا در پی خروج بریتانیا باشیم و ممکن است شدت آن نیز بیشتر شود؛ اما نقش کشورهای اصلی و پرچمدار این اتحادیه یعنی فرانسه و آلمان را نیز باید در نظر داشت و باید دید این دو کشور در آینده قادر خواهند بود بقیه کشورها را تقویت کنند و آنها را زیر یک پرچم و یک چتر باقی نگاه دارند یا خیر. بدیهی است که آمریکا برنامهای که در حال حاضر در پیش گرفته روند تضعیف و کاهش قدرت اتحادیه اروپا است.
روابط ایران و انگلیس در پسابرگزیت را چه طور ارزیابی میکنید؟
روابط ایران و انگلیس در پسابرگزیت نیز از جهاتی قابل توجه است. به نظر میرسد در این برهه ما شاهد نزدیکتر شدن انگلیس به آمریکا باشیم. اخیرا نیز شاهد موضع گیری بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس بودیم که از طرح پیشنهادی دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا برای جایگزین شدن با برجام حمایت کرد که با توجه به روابط ایران و اتحادیه اروپا موضع تندی بود، به خصوص اینکه این کشور در مقطع کنونی همچنان با اتحادیه اروپا در خصوص برجام همکاری میکند، اما شیوه و نوع نگاه بوریس جانسون به مسائل او را به ایالات متحده آمریکا نزدیکتر خواهد کرد. در بعد اقتصادی نیز ایران همواره با انگلستان همکاریهایی را در بخش ماشین آلات و خرید قطعات داشته است و به نظر هم میرسد که ادامه داشته باشد، ولی انتظار نمیرود که رو به توسعه و گسترش رود و حتی ممکن است روز به روز ضعیفتر شود.
چه شد که پس از سه سال بالاخره برگزیت اجرایی شد، دو دولت کامرون و میدر این راه استعفا دادند، اما جانسون توانست بالاخره خروج از اتحادیه را عملی کند. تحلیل شما چیست؟
پس از کمشکشهای فراوان سرانجام تلاشهای بوریس جانسون به نتیجه رسید. هفته بعد از رأی گیری انتخاباتی مجلس او توانست اکثریت آرا از مجلس را بدست آورد. در ادامه نیز پس از کش و قوسهای فراوان پارلمان اروپا نیز رأی به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا داد.
اما خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا همچنان در خود سوالهای بی جوابی دارد. میتوان گفت با وجود رأی پارلمان اروپا توافق اتحادیه اروپایی حاصل نشده است و مشکلاتی در این بین وجود دارد. شهروندان زیادی از بریتانیا به کشورهای مختلف اتحادیه اروپا رفته اند و ضمن مقیم شدن مشغول به کار هستند. از دیگر کشورهای اروپایی نیز افراد زیادی در بریتانیا هستند و کار میکنند و پرسش اینجاست که تکلیف این افراد چه خواهد شد و موضوع سرمایه گذاریهای مشترک، موضوع ویزا، تبادل کالاها و ... به کجا خواهد رسید؟ مواردی از این قبیل کم نیست. آنچه که اخیرا قرار شده طی یکسال آینده اجرا شود موضوع تردد است و طبق آن موافقت شده تا شهروندان اروپایی و شهروندان انگلستان مشکلی از بابت رفت و آمد نداشته باشند تا در آینده برای این موضوع ساز و کاری اندیشیده شود.
اما با بررسی بعد کلان ماجرا میتوان دریافت که چالشهای بریتانیا از هم اکنون آغاز شده است. در همین راستا دو کشور اسکاتلند و ایرلند بحث همه پرسی را مطرح کرده اند تا بتوانند در اتحادیه اروپا باقی بمانند و از اتحاد با انگلستان خارج شوند. اگر بنا به مقاومت این دو کشور باشد انگلستان با مانع سختی روبرو خواهد شد. با توجه به مسائلی که این کشورها در دو یا سه دهه گذشته به خصوص ایرلند شمالی با انگلستان داشته اند؛ مانند ماجرای انفجارها، مقاومتهای صورت گرفته، ارتش آزادی بخش و همچنین درگیری مسلحانه موضوع میتواند حادتر شود.
یکی دیگر از مسائل مهمی که مدنظر بریتانیا بوده این است که آنان در موضوع مهم اقتصاد به چه توافقاتی خواهند رسید و اینکه آیا همه چیز به نفعشان تمام خواهد شد؟
به نظر میرسد با توجه به وعدهای که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا به بوریس جانسون نخست وزیر انگلستان داده است او نسبت به حمایتها و پشتیبانیهای ایالات متحده آمریکا خوش بین باشد که البته باز هم این سوال در اذهان تداعی میشود که واشنگتن به چه شکل میخواهد از لندن پشتیبانی و حمایت کند؟ آیا با سرمایه گذاری و همکاریهای مشترک خواهد بود؟ و اگر چنین باشد وضعیت رفت و آمدها به چه شکل است؟ آیا تمامی آنهایی که در اتحادیه اروپا سرمایه گذاری کرده اند سرمایههای خود را از اروپا خارج و به آمریکا خواهند برد و یا اینکه بالعکس آمریکا در اروپا سرمایه گذاری میکند؟ با در نظر گرفتن رویکرد و شعار اصلی ترامپ مبنی بر در اولویت داشتن آمریکا باید پرسید آیا او حاضر است به بریتانیا کمک کند؟ اگرچه به لحاظ تاریخی روابط فرا آتلانتیکی بین انگلستان و آمریکا میتواند تقویت شود و ادامه پیدا کند؛ اما این سوال نیز مطرح است که چقدر میتواند جایگزین مراودات انگلستان با اتحادیه اروپایی شود. چنین ابهاماتی وجود دارد و ممکن است مراودات در طرفی کمتر و در طرف دیگر بیشتر شود، ولی به نظر میرسد با توجه به بُعد مسافت بین آمریکا و انگلستان و روابط نزدیکی که انگلستان با اروپا داشته است حجم مراوداتش کاهش یابد و میتوان پیش بینی کرد که انگلستان از این خروج زیان خواهد دید.
نکته مهمتر اینکه بوریس جانسون امید به پیروزی ترامپ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دارد و باید بررسی کرد که در صورت برنده نشدن ترامپ در انتخابات وضعیت انگلستان چگونه خواهد بود؛ بنابراین از هر زاویهای که به موضوع بنگریم متوجه ابهاماتی میشویم. از یک سو ابهام در اتحاد ملی با اسکاتلند و ایرلند و از سویی دیگر در میزان سرمایه گذاریها و مقدار سودآوری آن که از طریق مراودات تجاری و انجام پروژههای مشترک حاصل میشود. فعالیتها و همکاریهای اقتصادی که برای مدتها با اتحادیه اروپا انجام شده و چگونگی نحوه تغییر آن و ادامه با آمریکا از چالشهای بزرگ انگلستان محسوب میشود.
آیا این چالش گریبان اتحادیه اروپا را هم خواهد گرفت؟
اتحادیه اروپا در سالهای اخیر تلاشهای زیادی برای حفظ و تداوم وحدت خود کرده است. این اتحادیه سعی کرده با افزایش قدرت کشورهای عضو، خود را مانند آمریکا که ۵۰ ایالت دارد به هم نزدیک کند. علی رغم واگراییهایی که این اتحادیه در طول تاریخ داشته است، موفقیتهای چشمگیری را نیز به دست آورده اند. تشکیل شورا و پارلمان، ایجاد پول واحد از جمله دستاوردهای آنان است. البته ارتش واحد نداشته اند، اما فرانسه با جدیت این موضوع را مطرح کرده است، اما هنوز به موفقیت در این امر دست نیافته اند. البته نمونه مشابه آن یعنی ناتو وجود دارد، اما در این سازمان همچنان ایالات متحده آمریکا است که فرمان میدهد. این اتحادیه همچنین پرچم واحدی ندارد، اگرچه پرچمی به عنوان نماد این اتحادیه طراحی شده است، اما هر کشوری با پرچم خود عضو این مجموعه است. از بُعد اقتصادی نیز اتحادیه اروپا در برههای در رده دوم دنیا پس از ایالات متحده آمریکا قرار داشت و ژاپن نیز در رده سوم بود. اما در برهه کنونی شاهد هستیم که چین جای اتحادیه اروپا را گرفته است و خود را جایگاه دومین اقتصاد برتر دنیا میبیند.
یکی از نظریههایی که در رابطه قدرتمند شدن اتحادیه اروپا مطرح میشد اتحاد با روسیه بود تا این دو قدرت بتوانند به قدرت اول دنیا تبدیل شوند که در حال حاضر اجرایی نشده و از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است. از طرفی نیز میبینیم که کشورهای عضو اتحادیه اروپا با مشکلاتی دیگری نیز روبرو هستند. شاهد آن هستیم که ملی گراها ظهور کرده اند و از جایگاه بهتری برخوردار شده اند. ملی گرایانی که در کشورهای آلمان، اسپانیا، ایتالیا و هلند ظهور کرده اند و بیشتر در مسیر واگرایی حرکت میکنند و به دنبال جداسازی کشورهای خود از اتحادیه اروپا هستند. در این بین گفته میشود که آمریکا نیز از این طیف حمایت میکند و با سیستمهای اطلاعاتی درصدد تقویت این جریانها هستند تا مانع مطرح شدن اتحادیه اروپا در دنیا به عنوان یک قطب قدرتمند شود. اگرچه ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا دو متحد اصلی به شمار میروند، اما آنچه که برای واشنگتن مطلوب است پراکندگی کشورهای عضو این اتحادیه است. به نظر میرسد از این به بعد شاهد روند ضعف در اتحادیه اروپا در پی خروج بریتانیا باشیم و ممکن است شدت آن نیز بیشتر شود؛ اما نقش کشورهای اصلی و پرچمدار این اتحادیه یعنی فرانسه و آلمان را نیز باید در نظر داشت و باید دید این دو کشور در آینده قادر خواهند بود بقیه کشورها را تقویت کنند و آنها را زیر یک پرچم و یک چتر باقی نگاه دارند یا خیر. بدیهی است که آمریکا برنامهای که در حال حاضر در پیش گرفته روند تضعیف و کاهش قدرت اتحادیه اروپا است.
روابط ایران و انگلیس در پسابرگزیت را چه طور ارزیابی میکنید؟
روابط ایران و انگلیس در پسابرگزیت نیز از جهاتی قابل توجه است. به نظر میرسد در این برهه ما شاهد نزدیکتر شدن انگلیس به آمریکا باشیم. اخیرا نیز شاهد موضع گیری بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس بودیم که از طرح پیشنهادی دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا برای جایگزین شدن با برجام حمایت کرد که با توجه به روابط ایران و اتحادیه اروپا موضع تندی بود، به خصوص اینکه این کشور در مقطع کنونی همچنان با اتحادیه اروپا در خصوص برجام همکاری میکند، اما شیوه و نوع نگاه بوریس جانسون به مسائل او را به ایالات متحده آمریکا نزدیکتر خواهد کرد. در بعد اقتصادی نیز ایران همواره با انگلستان همکاریهایی را در بخش ماشین آلات و خرید قطعات داشته است و به نظر هم میرسد که ادامه داشته باشد، ولی انتظار نمیرود که رو به توسعه و گسترش رود و حتی ممکن است روز به روز ضعیفتر شود.
منبع: خبر آنلاین