اقتصاد۲۴ - چند روزی است نام «کیوان الف» فعال حوزه گردشگری و کتاب در کنار «آیدین آ» یکی از نقاشان به نام کشور در فضای مجازی ترند شده است. گرچه توقع میرود نام این افراد به عنوان تاثیرگذاران حوزه فرهنگ و هنر در فضای مجازی تبدیل به هشتگ شود، اما این روزها باید نام این دو تن را در کنار خاطرات تلخ زنان قربانی تجاوز و به عنوان آزارگران جنسی مشاهده کرد.
بسیاری از زنانی که تجربه تلخ خود را از مورد تجاوز قرار گرفتن در فضای مجازی منتشر کردهاند. رودربایستی با متجاوز یا اعتماد کردن به او را اولین مرحله از سرگذراندن این تجربه تلخ عنوان میکنند. بین کاربران فضای مجازی، اما نگاهها متفاوت است. اگرچه عمده نظرها به نفع قربانی بوده و متجاوز محکوم و مستحق مجازات انگاشته میشود، اما برخی نظرها نیز رویکردی دیگر داشته و با نگاهی سنتی و بدون در نظر گرفتن ابعاد پدیده تجاوز، زن قربانی را مجرم تلقی میکنند.
بسیاری از زنانی که تجربه تلخ خود را از مورد تجاوز قرار گرفتن در فضای مجازی منتشر کردهاند. رودربایستی با متجاوز یا اعتماد کردن به او را اولین مرحله از سرگذراندن این تجربه تلخ عنوان میکنند. بین کاربران فضای مجازی، اما نگاهها متفاوت است. اگرچه عمده نظرها به نفع قربانی بوده و متجاوز محکوم و مستحق مجازات انگاشته میشود، اما برخی نظرها نیز رویکردی دیگر داشته و با نگاهی سنتی و بدون در نظر گرفتن ابعاد پدیده تجاوز، زن قربانی را مجرم تلقی میکنند.
قربانی تجاوز متهم یا قربانی؟
چند سال پیش بود که موضوع تقابل حجاب و تجاوز مطرح شد برخی از افرادی که زنان بیحجاب را هنجار شکن میخواندند مدعی بودند که انتخاب پوشش از سوی زن در واقع به معنای داشتن حق عریانی است بنابراین در برابر حق عریانی برای زنان، مردان نیز از حق التذاذ نامحدود برخوردار بوده و این حق به آنان اجازه تجاوز میدهد.
در همان زمان این موضوع مطرح شد که اگر زنان حجاب را رعایت نکنند خود را در معرض تجاوز قرار داده و به نوعی مقصر حادثه هستند. در این رویکرد این نفس عمل تجاوز و به خطر انداختن جامعه نبود که مورد نکوهش قرار میگرفت بلکه زن مورد تجاوز به دلیل رعایت نکردن استانداردهای مورد وفاق بخشی از جامعه نه قربانی که مجرم تلقی میشد موضوعی است که با واکنش شدید کنشگران اجتماعی، رسانهها و جامعهشناسان مواجه شد.
حالا، اما مساله پیچیدهتر شده است، بسیاری از زنان و دخترانی که ادعا کردند مورد تجاوز کیوان الف قرار گرفتهاند به این نکته اشاره کردند که با دعوت وی مهمان او شده و بعد از نوشیدن مشروبات الکلی آغشته به ماده بیهوشی در منزلش مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. همه این زنان از احساس اشمئزار و درد خود پس از هوشیاری و فهمیدن مساله تجاوز گفتهاند.
در این بین عدهای بار دیگر قربانیان این تجاوز را به دلیل پذیرفتن دعوت و نوشیدن با آزارگر مورد سرزنش قرار داده و معتقدند که این پذیرش به معنای تراضی در برقراری رابطه جنسی بوده است. این گروه به این نکته دقت نکردهاند که دعوت همراه با پیشنهاد برقراری رابطه جنسی نبوده و دو طرف درباره این موضوع توافقی نداشتهاند. در واقع زنان در این ماجرا تنها به دلیل اعتماد به شخصی که دوست خود یا فردی قابل اعتماد میدانستهاند این دعوت را پذیرفتهاند و متجاوز بدون اجازه مرتکب این عمل شده است که اگر اجازه و ارادهای از سوی زنان در کار بود این فرد برای رسیدن به مطامع جنسی خود ناچار به استفاده از داروی بیهوشی نبود.
گروهی که رضایت زنان در پذیرش دعوت یک مرد را امارهای بر رضایت او نسبت به تجاوز میدانند حتی نیمنگاهی نیز بر ابعاد اجتماعی و روانشناختی تجاوز، قربانی آن و حتی مسائل روانی و ذهنی فرد متجاوز ندارند.
در مقابل این گروه هم نگاه دیگری وجود دارد. نظریهای که بر اساس آن هرگونه لمس و کلام جنسی بدون رضایت و اجازه هر دو طرف ماجرا، تجاوز محسوب شده و جرم است. بر اساس این نظریه سبک پوشش و رفتار زن هر چه که باشد حقی برای لمس یا برقراری رابطه بدون اخذ رضایت و اراده او ایجاد نمیکند. در این رویکرد زنان روسپی نیز که فعالیت جنسی راه معاش آنهاست زیر چتر حمایت قانون قرار داشته و اگر فردی بدون رضایت زن او را لمس کرده و مرتکب عمل جنسی نسبت به او شود مجرم تلقی میشود.
در همان زمان این موضوع مطرح شد که اگر زنان حجاب را رعایت نکنند خود را در معرض تجاوز قرار داده و به نوعی مقصر حادثه هستند. در این رویکرد این نفس عمل تجاوز و به خطر انداختن جامعه نبود که مورد نکوهش قرار میگرفت بلکه زن مورد تجاوز به دلیل رعایت نکردن استانداردهای مورد وفاق بخشی از جامعه نه قربانی که مجرم تلقی میشد موضوعی است که با واکنش شدید کنشگران اجتماعی، رسانهها و جامعهشناسان مواجه شد.
حالا، اما مساله پیچیدهتر شده است، بسیاری از زنان و دخترانی که ادعا کردند مورد تجاوز کیوان الف قرار گرفتهاند به این نکته اشاره کردند که با دعوت وی مهمان او شده و بعد از نوشیدن مشروبات الکلی آغشته به ماده بیهوشی در منزلش مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. همه این زنان از احساس اشمئزار و درد خود پس از هوشیاری و فهمیدن مساله تجاوز گفتهاند.
در این بین عدهای بار دیگر قربانیان این تجاوز را به دلیل پذیرفتن دعوت و نوشیدن با آزارگر مورد سرزنش قرار داده و معتقدند که این پذیرش به معنای تراضی در برقراری رابطه جنسی بوده است. این گروه به این نکته دقت نکردهاند که دعوت همراه با پیشنهاد برقراری رابطه جنسی نبوده و دو طرف درباره این موضوع توافقی نداشتهاند. در واقع زنان در این ماجرا تنها به دلیل اعتماد به شخصی که دوست خود یا فردی قابل اعتماد میدانستهاند این دعوت را پذیرفتهاند و متجاوز بدون اجازه مرتکب این عمل شده است که اگر اجازه و ارادهای از سوی زنان در کار بود این فرد برای رسیدن به مطامع جنسی خود ناچار به استفاده از داروی بیهوشی نبود.
گروهی که رضایت زنان در پذیرش دعوت یک مرد را امارهای بر رضایت او نسبت به تجاوز میدانند حتی نیمنگاهی نیز بر ابعاد اجتماعی و روانشناختی تجاوز، قربانی آن و حتی مسائل روانی و ذهنی فرد متجاوز ندارند.
در مقابل این گروه هم نگاه دیگری وجود دارد. نظریهای که بر اساس آن هرگونه لمس و کلام جنسی بدون رضایت و اجازه هر دو طرف ماجرا، تجاوز محسوب شده و جرم است. بر اساس این نظریه سبک پوشش و رفتار زن هر چه که باشد حقی برای لمس یا برقراری رابطه بدون اخذ رضایت و اراده او ایجاد نمیکند. در این رویکرد زنان روسپی نیز که فعالیت جنسی راه معاش آنهاست زیر چتر حمایت قانون قرار داشته و اگر فردی بدون رضایت زن او را لمس کرده و مرتکب عمل جنسی نسبت به او شود مجرم تلقی میشود.
بیشتر بخوانید: تجاوزهای خاموش!
غالب زنانی که در روزهای اخیر تجارب خود را از تجاوز به اشتراک گذاشتهاند مدتها درباره تجربه دردناک خود سکوت کردهاند. قاطعانه میتوان گفت وجود نظریه اول که همان وارونه کردن جایگاه قربانی و متهم است از یک سو و احساس خودمتهمپنداری و تنفر از خود در این زنان به دلیل پذیرش دعوت و رفتن به خانه متجاوز یکی از علل این سکوت است.
عامل دیگری که زنان و حتی مردان مورد تجاوز را وادار به سکوت میکند مساله حفظ آبرو و هراس از انگ خوردن است. در فرهنگ رایج، متاسفانه به جای اینکه متجاوز احساس شرم و از دست دادن آبروی داشته باشد این قربانی تجاوز است که حرمت خود را هتک شده و آبرویش را لکهدار میبیند.
این حقیقتی انکارناپذیر است که بسیاری از خانوادهها در مساله تجاوز، نگاهی مجرمانگارانه نسبت به شخص قربانی دارند و از نظر آنان این فرد به ویژه اگر زن باشد با عدم مراقبت از خود حیثیت خانواده را لکه دار کرده است. در این شرایط قربانی بیش از فرد متجاوز، مورد آزار و تحقیر قرار میگیرد. آنچنانکه در برخی از قتلهای ناموسی آنکه به علت لکهدار کردن نام خانواده به قتل رسیده زن قربانی تجاوز بوده است.
تبعات سکوت دربرابر تجاوز
سکوت در برابر تجاوز و عدم معرفی تجاوزگر به معنی تداوم عمل آزارگر و کمک به اوست. درچنین شرایطی فرد متجاوز خود را مصون از پیگری و مجازات دیده و با گستاخی به عمل شنیع خود ادامه میدهد. چنین فردی به راحتی با استفاده از دیدگاههای رایج و اشتباه در جامعه نسبت به زن قربانی و با شناخت از ترس قربانی نسبت به بیان مساله به راحتی به کار خود ادامه داده و افراد دیگری را نیز مورد هدف قرار میدهد.
در مواردی این سکوت متجاوز را چنان در کار خود جری میکند که با ارعاب و تهدید قربانی نسبت به افشای مساله و به اصطلاح آبروریزی او را وادار به تمکین نسبت به خواستههای خود میکند. چنین فردی به خوبی میداند که چگونه از ترس زن و نگاه اشتباه رایج در جوامع سنتی بهرهبرداری کند.
عدم طرح مساله تجاوز، اما بعد دیگری نیز دارد. فرد قربانی به دنبال سکوت خود احساس تحقیر، خشم، سرخوردگی، شرم و تقصیر را به دوش میکشد و بعد از مدتی دچار انواع اختلالات روانی و رفتاری خواهد شد. عدم انجام درمانهای روانشناختی درباره قربانی در کنار عدم پیگیری ماجرا و مجازات متجاوز به ویژه درباره قربانیان کم سن و سال میتواند انجام رفتارهای خشونت بار در فرد و تبدیل شدن او از قربانی به متجاوز را رقم بزند.
زنجیرهای از مسائل فرهنگی و آموزشی در یک جامعه میتواند بستر لازم را برای بروز رفتار تجاوزگرانه جنسی مهیا کند. این مسائل از نبود آموزش مسائل جنسی تا آموزشها و تفکرات اشتباه در این خصوص را در بر میگیرد.
در جامعه ما آموزش مسائل جنسی به کودکان و نوجوانان نوعی تابو بوده و این گروه سنی در آغاز بلوغ و زمانی که سوالات زیادی در رابطه با مسائل جنسی دارند از آموزشهای مناسب و علمی متناسب با سنشان برخوردار نیستند. همین مساله باعث میشود که این گروه برای یافتن پاسخ سوالات خود دست به دامان افراد یا ابزارهای اشتباه شده و در معرض آموزشهایی قرار گیرند که نه درست است و نه کارشناسانه. درونی شدن همین آموزشهاست که باعث میشود فرد در دوران نوجوانی و حتی جوانی بروز رفتارهای آزارگرانه جنسی را نشانه اقتدار و مردانگی قلمداد کند.
روی دیگر آموزشهای اشتباه درباره زنان مصداق مییابد به این معنا که در نبود آموزشها علمی و استاندارد درباره روابط زن و مرد و مسائل جنسی در بخش به شدت سنتی جامعه به دختران آموزش داده میشود که آگاهی از مسائل جنسی با پاکدامنی و عفت زن در تعارض است. این دختران با این گمان به سن رشد و تکامل میرسند که باید همه چیز درباره جنس مخالف و روابط جنسی را در خانه همسر بیاموزند و تجربه کنند. این گروه از زنان به راحتی از سوی مردان متجاوز اغفال شده و مورد سوءاستفاده و آزار جنسی قرار میگیرند. این زنان حتی گاهی در زندگی زناشویی نیز مورد تجاوز قرار گرفته و به رغم میل باطنی وادار به تمکین از شوهر میشوند.
در نبود نگاه کارشناسی نسبت به این موضوع و در برخورد جوامع سنتی و جوامع مدرن آموزشهای اشتباه بعد دیگری مییابد. این بار دختران آموزش میبینند که راه دستیابی به قلب یک مرد از برقراری حتمی رابطه جنسی با او بدون توجه به نیازها، تمایلات و ارزشهای زن میگذرد. در هر دو این نگاهها زن میآموزد که برای به دست آوردن زندگی و عشق باید از خواستهها و نیازهای خودش بگذرد و در واقع خود را در مسیر خواستههای مرد قرار میدهد.
آموزش سلطهپذیری یکی دیگر از ضعفهای فرهنگی است که درجامعه ما نمودی بارز دارد. در این فرهنگ نه گفتن به افراد بزرگتر، به افرادی که جایگاه اجتماعی بالاتری دارند یا حتی یک دوست، مذموم و نوعی بیاحترامی تلقی میشود. گاهی این موضوع چنان در فرد نهادینه میشود که او حتی در برابر رفتاری که برایش ناخوشایند است نیز سکوت کرده و توان نه گفتن را ندارد. شاید اگر زنانی که قربانی کیوان الف بودند یا خبرنگاری که از تجاوز آیدین الف به خود نوشت از کودکی یاد گرفته بودند که به راحتی به آنچه خوش نمیدارند نه بگویند هرگز قربانی خودخواهی دیگری نمیشدند.
به این ترتیب میتوان گفت اصلاح فرهنگ در خصوص آموزش مسائل جنسی و تغییر نگاه در تربیت کودکان و نوجوانان میتواند تضمینکننده امنیت هرچه بیشتر در آنان شود. شاید چالشی که امروز در فضای مجازی راه افتاده و زنان این جرات را پیدا کردند که درباره تجارب خود از تجاوز بنویسند فارغ از صحت و سقم ادعاهای مطروحه نقطه امیدی باشد برای شکسته شدن تابوی حرف زدن درباره تجربه تجاوز و ایجاد احساس ناامنی در افراد متجاوز.
این چالش میتواند به خانوادهها یادآوری کند که فرد قربانی خشونت جنسی چه شرایط سختی را پشت سر میگذارد و به والدین آموزش دهد که شرایطی ایجاد کنند که دختران و پسرانشان در صورت مواجهه با چنین موضوعی به راحتی و با احساس امنیت موضوع را با آنها در میان گذاشته و نسبت به پیگری قضایی اقدام کنند.
تاثیر این چالش بر نهادهای قضایی و انتظامی و حتی تقنینی کشور نیز حائز اهمیت است. هرقدر حساسیت، سختگیری و مطالبه گری در جامعه نسبت به موضوع تجاوز و خشونتهای جنسی بیشتر باشد از یک سو نهادهای تقنینی با جدیت بیشتری نسبت به اصلاح یا وضع قوانین مورد نیاز برای پیشگیری از جرم تجاوز و حمایت از قربانیان اقدام میکنند و از سوی دیگر نهادهای قضایی و انتظامی نیز نسبت به پیگیری شکایات و به نتیجه رساندن آنها از یک سو و مجازات مجرم از سوی دیگر اقدامات جدیتری انجام میدهند.
در مواردی این سکوت متجاوز را چنان در کار خود جری میکند که با ارعاب و تهدید قربانی نسبت به افشای مساله و به اصطلاح آبروریزی او را وادار به تمکین نسبت به خواستههای خود میکند. چنین فردی به خوبی میداند که چگونه از ترس زن و نگاه اشتباه رایج در جوامع سنتی بهرهبرداری کند.
عدم طرح مساله تجاوز، اما بعد دیگری نیز دارد. فرد قربانی به دنبال سکوت خود احساس تحقیر، خشم، سرخوردگی، شرم و تقصیر را به دوش میکشد و بعد از مدتی دچار انواع اختلالات روانی و رفتاری خواهد شد. عدم انجام درمانهای روانشناختی درباره قربانی در کنار عدم پیگیری ماجرا و مجازات متجاوز به ویژه درباره قربانیان کم سن و سال میتواند انجام رفتارهای خشونت بار در فرد و تبدیل شدن او از قربانی به متجاوز را رقم بزند.
زنجیرهای از مسائل فرهنگی و آموزشی در یک جامعه میتواند بستر لازم را برای بروز رفتار تجاوزگرانه جنسی مهیا کند. این مسائل از نبود آموزش مسائل جنسی تا آموزشها و تفکرات اشتباه در این خصوص را در بر میگیرد.
در جامعه ما آموزش مسائل جنسی به کودکان و نوجوانان نوعی تابو بوده و این گروه سنی در آغاز بلوغ و زمانی که سوالات زیادی در رابطه با مسائل جنسی دارند از آموزشهای مناسب و علمی متناسب با سنشان برخوردار نیستند. همین مساله باعث میشود که این گروه برای یافتن پاسخ سوالات خود دست به دامان افراد یا ابزارهای اشتباه شده و در معرض آموزشهایی قرار گیرند که نه درست است و نه کارشناسانه. درونی شدن همین آموزشهاست که باعث میشود فرد در دوران نوجوانی و حتی جوانی بروز رفتارهای آزارگرانه جنسی را نشانه اقتدار و مردانگی قلمداد کند.
روی دیگر آموزشهای اشتباه درباره زنان مصداق مییابد به این معنا که در نبود آموزشها علمی و استاندارد درباره روابط زن و مرد و مسائل جنسی در بخش به شدت سنتی جامعه به دختران آموزش داده میشود که آگاهی از مسائل جنسی با پاکدامنی و عفت زن در تعارض است. این دختران با این گمان به سن رشد و تکامل میرسند که باید همه چیز درباره جنس مخالف و روابط جنسی را در خانه همسر بیاموزند و تجربه کنند. این گروه از زنان به راحتی از سوی مردان متجاوز اغفال شده و مورد سوءاستفاده و آزار جنسی قرار میگیرند. این زنان حتی گاهی در زندگی زناشویی نیز مورد تجاوز قرار گرفته و به رغم میل باطنی وادار به تمکین از شوهر میشوند.
در نبود نگاه کارشناسی نسبت به این موضوع و در برخورد جوامع سنتی و جوامع مدرن آموزشهای اشتباه بعد دیگری مییابد. این بار دختران آموزش میبینند که راه دستیابی به قلب یک مرد از برقراری حتمی رابطه جنسی با او بدون توجه به نیازها، تمایلات و ارزشهای زن میگذرد. در هر دو این نگاهها زن میآموزد که برای به دست آوردن زندگی و عشق باید از خواستهها و نیازهای خودش بگذرد و در واقع خود را در مسیر خواستههای مرد قرار میدهد.
آموزش سلطهپذیری یکی دیگر از ضعفهای فرهنگی است که درجامعه ما نمودی بارز دارد. در این فرهنگ نه گفتن به افراد بزرگتر، به افرادی که جایگاه اجتماعی بالاتری دارند یا حتی یک دوست، مذموم و نوعی بیاحترامی تلقی میشود. گاهی این موضوع چنان در فرد نهادینه میشود که او حتی در برابر رفتاری که برایش ناخوشایند است نیز سکوت کرده و توان نه گفتن را ندارد. شاید اگر زنانی که قربانی کیوان الف بودند یا خبرنگاری که از تجاوز آیدین الف به خود نوشت از کودکی یاد گرفته بودند که به راحتی به آنچه خوش نمیدارند نه بگویند هرگز قربانی خودخواهی دیگری نمیشدند.
به این ترتیب میتوان گفت اصلاح فرهنگ در خصوص آموزش مسائل جنسی و تغییر نگاه در تربیت کودکان و نوجوانان میتواند تضمینکننده امنیت هرچه بیشتر در آنان شود. شاید چالشی که امروز در فضای مجازی راه افتاده و زنان این جرات را پیدا کردند که درباره تجارب خود از تجاوز بنویسند فارغ از صحت و سقم ادعاهای مطروحه نقطه امیدی باشد برای شکسته شدن تابوی حرف زدن درباره تجربه تجاوز و ایجاد احساس ناامنی در افراد متجاوز.
این چالش میتواند به خانوادهها یادآوری کند که فرد قربانی خشونت جنسی چه شرایط سختی را پشت سر میگذارد و به والدین آموزش دهد که شرایطی ایجاد کنند که دختران و پسرانشان در صورت مواجهه با چنین موضوعی به راحتی و با احساس امنیت موضوع را با آنها در میان گذاشته و نسبت به پیگری قضایی اقدام کنند.
تاثیر این چالش بر نهادهای قضایی و انتظامی و حتی تقنینی کشور نیز حائز اهمیت است. هرقدر حساسیت، سختگیری و مطالبه گری در جامعه نسبت به موضوع تجاوز و خشونتهای جنسی بیشتر باشد از یک سو نهادهای تقنینی با جدیت بیشتری نسبت به اصلاح یا وضع قوانین مورد نیاز برای پیشگیری از جرم تجاوز و حمایت از قربانیان اقدام میکنند و از سوی دیگر نهادهای قضایی و انتظامی نیز نسبت به پیگیری شکایات و به نتیجه رساندن آنها از یک سو و مجازات مجرم از سوی دیگر اقدامات جدیتری انجام میدهند.
منبع: رویداد24