اقتصاد۲۴ - سریالهای محرمی تلویزیون با تاخیر رسیدند و قطعا هم مدیران تلویزیون دلیل این تاخیر را ورود و حضور ویروس کرونا اعلام میکنند. شبکه یک، دو و سه با سریالهای تازهشان رخت نو بر تن کردند و مخاطبان تلویزیون را از دست دیدن تکراری سریالهای قدیمی نجات دادند. شبکه یک با سریال استانی «سرزده»، شبکه دو با سریال «بوم و بانو» و شبکه سه با مجموعه «زمین گرم» روی آنتن آمدهاند و هرکدام در این مدت بازخوردهایی هم داشتهاند.
از مدتها قبل که خبر ساخته شدن سریال زمین گرم به نویسندگی و کارگردانی سعید نعمتالله منتشر شد، علاقهمندان به سریال و نوشتههای نعمتالله منتظر بودند تا ببینند نخستین دستپخت او بهعنوان کارگردان چه خواهد شد. تصویربرداری زمین گرم که سال گذشته آغاز شده بود، چندماه بهدلیل شیوع کرونا متوقف شد و از اردیبهشتماه سالجاری مجددا ازسر گرفته شد. این سریال که محمدرضا شفیعی تهیهکنندگی آن را به عهده دارد، گفته میشود کاملکننده سهگانه «جراحت» و «برادر جان» است و مضمونی خانوادگی- اجتماعی دارد.
بیشتر بخوانید:افشاگری بازیگر معمای شاه درباره دستمزدهای عجیب برخی بازیگران!
نعمتالله جزء نویسندگانی است که در پشت صحنه حضور فعالی دارد و حتی به بازیگران در ایفای نقش و ادای دیالوگهایشان کمک هم میکند. آنهایی که نوشتههای نعمتالله را دنبال میکنند، با حالوهوای آثار او آشنا هستند و اینجا هم منتظر بودند تا روابط اجتماعی و برادرانه معیوب ببینند و دیالوگهای خاص و نزدیک بهنثر مسعود کیمیایی را بشنوند. ترکیب بازیگران هم بهجز مرجان شیرمحمدی که حضورش در تلویزیون عجیب بود و البته پس از چندسال دوری، بازیگری میکرد، پیش از این با نعمتالله کار کرده بودند.
«دو برادر بعد از سالها بیخبری ازهم، یکدیگر را میبینند و برادر بزرگتر که آخرین ساعات زندگیاش را پشتسر میگذارد، بهسراغ برادر کوچکتر میرود تا وصیت کند؛ وصیتی که زندگی برادر کوچک را دستخوش چالشی بزرگ میکند... .» شاید بتوان این خلاصه سهخطی را که توسط عوامل این سریال منتشر شده، بهعنوان خلاصه قصه زمین گرم معرفی کرد، اما در این یکسومی که از سریال گذشته است، با خردهروایتها و شخصیتهای فرعی دیگری نیز آشنا شدیم و داستان آنها را هم شاهدیم. اگر آنطور که رسانهها منتشر کردهاند، این سریال 30 قسمتی باشد، تا زمان نوشتن این گزارش بیش از یکسوم این مجموعه تلویزیونی از شبکهسوم سیما پخش شده است. یکسوم از یک سریال تلویزیونی 30 قسمتی، مجال مناسبی به بینندگان و منتقدان میدهد تا بتوانند آن را در یک فضا و شرایط منصفانه بررسی و نقد کنند.
نویسندههایی که پشت دوربین میروند
سعید نعمتالله اولین نویسندهای نیست که پشت دوربین رفته و فیلم ساخته و قطعا آخرین آنها نیز نخواهد بود. هنوز زمان زیادی از پخش سریال «سرباز» ساخته هادی مقدمدوست نگذشته است و عید همین سال 99 بود که رضا مقصودی در اولین تجربه کارگردانی سریالش، «دوپینگ» را ساخت. جالب اینجاست که هر سه اثر از شبکه سوم سیما پخش شده و انگار قرار است این شبکه کار حمایت از نویسندگان کارگردان را برعهده بگیرد که بالذات اتفاق خوبی است. تربیت و پرورش کارگردانهای جوان حتما نیاز امروز تلویزیون و سینماست، اما باید دید اساسا تلویزیون ما چنین ظرفیتی را برای آزمون و خطای نیروهایش دارد یا نهایتا به حذف و سوختن این استعدادها خواهند رسید.
اینکه نویسنده و کارگردان یک نفر باشد، قدمتی چندینساله در سینما و تلویزیون دارد. سالهاست که برخی نویسندگان از «درنیامدن» فیلمنامههایشان گله میکنند و حتی بر زبان میآورند که اگر خودشان میساختند، بهتر میشد. نویسندههایی که سراغ فیلم ساختن میروند، شبیه آهنگسازان و ترانهسرایانی هستند که بعد از مدتی خودشان خواننده میشوند و البته اغلب هم چندان موفق نیستند. دیده نشدن، عدم تحقق فضا و دیالوگهای نوشتههایشان و امتحان کردن حوزههای دیگر و شاید مسائل مالی ازجمله دلایلی است که پای نویسندهها را به پشت دوربین میکشاند.
ترکیبی از کدام کارگردانها؟
سیروس مقدم پنجبار، بهرنگ توفیقی سهبار، محمدمهدی عسگرپور دوبار و جواد افشار و محمدرضا آهنج هر کدام یکبار، کارگردانانی بودند که از روی فیلمنامههای نعمتالله سریالهایشان را ساختند و حالا زمین گرم بیجهت نیست که قابهایش شبیه به قابهای مقدم شده و دکوپاژهایش رنگوبوی دکوپاژهای بهرنگ توفیقی را میدهد. اینکه سعید نعمتالله از اولین سریالش، رستگاران در سال 88 و به کارگردانی سیروس مقدم، از هریک از کارگردانها چیزی یاد گرفته و به داشتههایش اضافه کرده چیز بدی نیست و باتوجه به هوش بالای او حتی اگر از ابتدا هم به فکر کارگردانی بوده و هدفش از حضور در پشت صحنه هم همین عامل بوده، بازهم کار غلطی نکرده است.
حرف اصلی چیز دیگری است. نویسندهای که میخواهد کارگردانی هم بکند، طبیعتا باید نگاه و دنیای خودش را داشته باشد و آن را خلق کند. اینکه هرتکه از زمین گرم ما را یاد یک سریال یا یک کارگردان میاندازد، بهجز بحث مشابهت و تاثیرپذیری، نشاندهنده نبود یک نگاه مستقل از سوی کارگردانش نیست؟ نعمتالله بیش از 10 سال است که در تلویزیون مینویسد و به یک زبان اختصاصی برای خودش رسیده و مخاطب حتی اگر از روبهروی تلویزیون رد شود و گوشش را فقط تیز کند هم میتواند متوجه شود که سریال را نعمتالله نوشته یا نه. متاسفانه یا خوشبختانه بهدلیل حضور فعال و مکرر نعمتالله در پشت صحنهها و حوزه وسیع اختیاراتش در مجموعههای تلویزیونی با تسامح و تساهل میتوانیم او را یک کارگردان اولی بدانیم. زمین گرم نگاه خاص نعمتالله را ندارد و ردپای مقدم، توفیقی و عسگرپور آشکار است و بهوفور در آن دیده میشود.
سوالات فعلا بیپاسخ
تلاشهایی شد تا با سعید نعمتالله گفتوگو کنیم و جواب سوالاتمان را از او بخواهیم، اما منتج به نتیجه دلخواه نشد و گفتند که هنوز تصویربرداری و مراحل فنی زمین گرم تمام نشده و مجبوریم اینجا و در این گزارش پرسشهایمان را با او درمیان بگذاریم. سوال اول و اصلی این است که فیلمنامه زمین گرم نسبتبه فیلمنامههای دیگرش مانند «برادرجان»، «مدینه» و «جراحت» چه مزیتی دارد که نعمتالله را مجاب به کارگردانیاش کرده است؟ حتما هر فیلمنامهنویسی داستانهایی را برای خودش نگه میدارد و آنها را بیشتر دوست دارد و حتی آرزو میکند آنها را خودش بسازد، اما واقعیت این است که فیلمنامه زمین گرم در فهرست کارهای نوشتهشده نعمتالله در رده متوسط روبه پایین است.
نه خبری از شخصیتهای جذاب است و نه گرههای مهم و میخکوبکننده را میبینیم. جغرافیای داستان در شهر و روستا میگذرد و آدمهای سریال هم روستایی و شهری هستند و شگفتا که همهشان یک گویش، یک لحن و یک دایره واژگان مشخص دارند. «یارعلی» با بازی متوسط علیرضا خمسه که پدربزرگ «اصلان» با بازی تکراری کامران تفتی و «علیار» با اولین حضور صادق برقعی است و پوشش و ظاهر روستایی دارد، همانطوری حرف میزند که «ماجد» با بازی اصغر همت و «فروغ» با نقشآفرینی مرجان شیرمحمدی در داخل شهر. عموما آدمهای فیلمنامههای نعمتالله فارغ از ظاهر و گویششان از یک خاستگاه هستند و یکجور صحبت و یکجور فکر میکنند.
درست است که خودمان بارها در همین روزنامه کارگردانان را توصیه به خارج شدن از تهران کردیم، اما اگر قرار است مزرعه و روستا صرفا یک لوکیشن باشد و نه بیشتر، همان آپارتمانها که بهتر است. روستا و شهرهای دیگر قرار است یک معرفی از آن منطقه و آدمها و ویژگیهای آنجا باشد نه صرفا محلی برای فیلمبرداری در اطراف تهران.
انصافا برای نماها و کادربندی تلاشهای زیادی صورت گرفته و سعی شده تصاویر تکراری چشم بیننده را آزار ندهد، اما استفاده مکرر از قرینه و بازتاب در قابهایی که میبینیم، چه توجیهی دارد بهجز تاثیرپذیری شدید از نحوه کارگردانی سیروس مقدم؟ شاید نعمتالله بگوید این سبک من هم هست و به آن علاقهمندم. ظاهرا جواب قانعکنندهای است، اما نه برای کسی که دوست دارد در کارگردانی هم مانند نویسندگی، امضای خودش را داشته باشد.
سوال دیگری که از نعمتالله داریم، درباره بازی بازیگران زمین گرم است. آیا بهتر نبود برای اولین تجربه کارگردانیاش از یک بازیگردان استفاده میکرد. بهجز مرجان شیرمحمدی و تا حدودی اصغر همت و نادر فلاح که با همین گریم و نقش در چند کار دیگر مانند «عقیق» و «درخونگاه» هم او را دیدهایم، شاهد بازیهای متوسط و حتی ضعیف ازسوی بازیگران این سریال هستیم. حتی برخی بازیگران در ادای دیالوگها هم صحیح عمل نمیکنند و اصطلاحا این دیالوگها در دهانشان نمیچرخد. استفاده از یک بازیگر ناشناخته برای حضور در نقش اصلی این سریال جسارت میخواهد، اما درنهایت باید دید خروجی این جسارت چه خواهد شد؟
کینه، نماز و علیار
آدمهای زمین گرم را میتوان روی تختهسیاه هم تقسیمبندی کرد؛ خوبها و بدها. علیار، معصومه و پدر معصومه و تاحدودی یارعلی از خوبها هستند و مابقی بدها. خوبها نماز میخوانند و گذشت دارند و فداکاری میکنند و غرور دارند و بدها نه نماز بلدند و نه بخشیدن را. این دوقطبیسازی در سریال زمین گرم شاید ریشه در خیر و شر تاریخی داستانها داشته باشد، اما واقعیت اینجاست که دوران سیاه و سفید بودن آدمها گذشته است. آدمها اشتباه میکنند و آدمهای خوب هم میتوانند اشتباهات بزرگی بکنند. اینکه فروغ بهخاطر علیار نماز میخواند و روزه قضا میگیرد و در پلیس+10 استخدام میشود و سر بهراه میشود، در سریال جا نمیافتد. شخصیتها بیشتر تیپهایی هستند که ما پیش از این آنها را در سریالهای دیگر هم دیدهایم. داستانها بیشتر به جزایر کوچک و پرتی میمانند که درنهایت حتی یک شهر را هم نمیسازند چه برسد به یک کشور.
بدون تعارف نعمتالله نیاز به نوآوری و خلاقیت دارد. تکرار مدلها و راههای موفق پس از مدتی هم خالق اثر و هم مخاطب را به یک سکون و رخوت میرسانند. بهعنوان مثال به بازیهای کامران تفتی در آثاری که توسط نعمتالله نوشته شده دقت کنید، کمترین خلاقیت و تنوع در آنها دیده میشود و انگار تفتی فقط لباسهایش را در سریالهای مختلف تغییر میدهد و حتی در برخی سریالها لباسهای سیاهش هم تغییر نمیکند. در اینکه نعمتالله آدمهای جنوب شهر و متوسط را بهخوبی میشناسد و تاحدودی با مشکلات آنها هم آشناست را کسی شک ندارد، اما قصهها به محیطهای تازه و آدمهای جدید نیاز دارند. شبکه آیفیلم این روزها سریال «زیر هشت» به کارگردانی سیروس مقدم و نویسندگی سعید نعمتالله را پخش میکند. برای اثبات یا رد حرفهای ما شاید بد نباشد که زیر هشت و زمین گرم را با هم مقایسهای بکنیم. به نعمتالله هم توصیه میکنیم همه این 12-10 سریال خوبی را که نوشته، مجدد تماشا کند تا ببیند منظورمان از تکرار و وجوه اشتراکی متعدد چیست.
نعمتالله نویسنده خوب و دیالوگنویس کمنظیری است، اما او هم مثل هر هنرمند دیگری نیاز به بازسازی دارد، مخصوصا که حالا کارگردانی هم میکند و وقت بیشتری را باید صرف پروژهها کند. نگاهی به آثار نعمتالله نشان میدهد هروقت آدمهای داستان او ملموس و واقعی بودند و حرفهایشان گندهتر از دهانشان نبود، توانستهاند با مردم ارتباط برقرار کنند و هروقت اینطور نبوده، مردم با آنها غریبگی کرده و به ذهن و روحشان راهشان ندادهاند. منتظر دوسوم دیگر زمین گرم هستیم و احتمالا اثر بعدی نعمتالله در مقام کارگردان. بعید است زمین گرم بتواند از این فضای 10 قسمت خود خارج شود و بازیهای درخشانی ببینیم، اما امیدواریم یک نعمتالله دیگر به جمع کارگردانان خوب سینمای ایران اضافه شود.
ديالوگ ها صدبار با صحنه هاى مشابه
يه سفره اى پهنه و بخور بخور يسرى كارگردان و تهيه كننده مزخرف