اقتصاد۲۴ - از فردای انتخابات ۹۲ حامیان سعید جلیلی برنامهریزی داشتند تا «مرد عمل» خود را در راس قوه مجریه ببینند. سعید جلیلی برای جبهه پایداری سال ۹۲ همانقدر عزیز بود که مصطفی معین برای جبهه مشارکت سال ۸۴. بدنه اصولگرای جبهه پایداری، سعید جلیلی را فردی میدید که نه مثل لاریجانی در معادلات قدرت میانهرو شده و نه مثل قالیباف به دنبال ارتباطات اقتصادی رفته است. سعید جلیلی برای اصولگرایان، مرد جبهه رفتهای است که با خودروی پراید خود، نمادی از یک مدیر پاکدست و سادهزیست است. همان تصویری که آنها هشت سال قبل محمود احمدی نژاد و در سال ۸۰ احمد توکلی تصویر کرده بودند.
با این حال اعضای جریان غالب اصولگرایان بعد از انتخابات منتقد سعید جلیلی و جبهه پایداری شدند (چنانچه بعد از انتخابات ۸۸ نیز اصلاحطلبان کارگزاران و اعتماد ملی منتقد جبهه مشارکت بودند) آنها از یک طرف معتقد بودند سعید جلیلی ائتلافی که در انتخابات میتوانست قالیباف را رئیس جمهور کند، شکست. از طرف دیگر اعتقاد داشتند نوع حضور جلیلی در مناظرهها، بیشتر از اینکه به اصولگرایان کمک کند، نردبان رایآوری روحانی شد.
اصولگرایان میگفتند جلیلی در مناظرهها نتوانست از برنامههای خود دفاع کند و نقدهای او به سایر نامزدهای انتخابات، حتی به افرادی مثل ولایتی که اساسا محبوبیت زیادی در انتخابات نداشت، موجب شد تفاوت سیاست خارجی حسن روحانی و سعید جلیلی بیشتر به چشم بیاید و آن زمان عقلانیت روحانی به جای تندروری جلیلی مورد توجه مردمی قرار بگیرد که از تحریمها خسته شده بودند.
بیشتر بخوانید: مهره اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ کیست؟
بعد از انتخابات، اما مسیر جلیلی از سایر نامزدهای اصولگرا جدا شد. هیچ کدام امیدی به توافق بعد از انتخابات نداشتند. چهرههای جریان اصولگرا، از قالیباف که نامزد اصلی آن جریان بود تا علی لاریجانی که دوازه سال ریاست مجلس اصولگرایان را بر عهده داشت، سعی کردند با دولت گفتمان مشترکی پیدا کنند تا از طرف مردم طرد نشوند. به گزارش رویداد۲۴ این گفتمان مشترک، حمایت از ظریف و برجام بود. همین شد که این چهرهها همگی از برجام حمایت کردند. قالیباف در زمان شهرداری خود در یک سخنرانی برج میلاد گفته بود «بنده هم به سهم خودم هر جا که فرصتی شد و دستی بر قلم بردم سعی کردم تا قدرشناسی کنم... مجموعه برجام در نگاهی کلی بدون شک، موفقیت بزرگی است... وظیفه خود میدانم بابت تلاش و زحمات این عزیزان تشکر کنم» علی لاریجانی هم در مجلس سعی کرد راه تصویب برجام را هموار کند. سایر چهرههای اصولگرا هم جایی خارج از این بازی نبودند.
اما از همان زمان سعید جلیلی منتقد بزرگ سیاستهای دولت روحانی مخصوصا برجام بود. سعید جلیلی بر خلاف افرادی مثل قالیباف، پرنسیب خود را خراب نکرد و همچنان به عنوان یک «کارشناس/متخصص سیاست خارجی»، در همان زمینهای صحبت میکرد که به عنوان تخصص او شناخته میشد.
چند ماه قبل بود که او گفته بود که فرقی نمیکند در آمریکا الاغها روی کار بیایند یا فیلها! البته ریشه این صحبتها در واقع به ابتدای دولت روحانی برمیگردد. در همان زمان جلساتی در نقد سیاست خارجی دولت روحانی تحت عنوان دلواپسیم و... برگزار میشد که سعید جلیلی و حامیان او پای ثابت این جلسات بودند. آنها حالا به صراحتی بیشتر از سالهای گذشته میگویند که پیشبینی آنها درست بوده و نسبت به غیر قابل اعتماد بودن آمریکا پیش از این بارها هشدار داده بودند. این مهمترین نقطه تفاوت جلیلی با رقبای اصولگرای اوست.
سعید جلیلی و دولت در سایه
در حالی که اکثر جریانهای اصولگرا از نبود ساز و کار حزبی گلایه میکنند، سعید جلیلی ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ پس از اعلام نتایج دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در اطلاعیهای اعلام کرد: «در نگاه دینی مشارکت و نظارت هم تکلیف و حق مردم و هم فرصتی بزرگ برای دولت در انجام بهتر مسئولیتهاست. بر همین مبنا معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی وظیفه و حق خود میدانند با نگاهی ملی و فراتر از رقابتهای انتخاباتی به مثابه (دولت در سایه) در چارچوب قانون و اخلاق، منتخب ملت و دولت او را در جهت رفع کاستیها، تصحیح ایرادها و حرکت در مسیر خدمت به مردم، تعالی فرهنگ، مبارزه با فساد، ایجاد اشتغال و رونق تولید و افزونی عزت و اقتدار در روابط خارجی یاری کنند و بیانگر مطالبات مردم باشند.»
چند روز پس از سخنان سعید جلیلی، طرح ایدۀ دولت در سایه در جمع هماندیشی فعالان سیاسی مطرح شد و یک ماه بعد جلیلی پس از تشریح مبانی نظری این ایده، جلسات دولت سایه را برای تأیید تصحیح و تکمیل برنامۀ دولت دوازدهم تشکیل داد. گسترۀ مباحثی که دولت در سایه به نقد برنامۀ قوۀ مجریه محدود نماند و دولت سایه خود را سای هم نهادهای حاکمیتی معرفی کرد.
بنا به اخبار موثق حتی کرونا هم نتوانسته جلسات دولت در سایه سعید جلیلی را متوقف کند و در این جلسات، برخی چهرههای دولت احمدی نژاد مثل فریدون عباسی نیز با جان و دل شرکت میکنند. به این ترتیب میتوان شماتیک کلی ستاد سعید جلیلی را برای انتخابات ۱۴۰۰ تصور کرد. اما مسئله اینجاست که دولت در سایه نه تنها درباره مسائل حاکمیتی، که درباره مسائل ساده دولتی هم تا امروز اظهار نظری نکرده است و جمعبندی جلسات محفلی آنها تا امروز نمود بیرونی نداشته است. رفتاری که نشان میدهد محفل دولت در سایه بیشتر از اینکه یک حزب سیاسی برای نقد دولت باشد، یک جریان سیاسی برای ورود به انتخابات است. از افراد و گردانندگان این محفل هم تا امروز خبری به بیرون درز نکرده است؛ گرچه حدسهای قریب به یقینی درباره ترکیب اعضای آن وجود دارد. هر چه که هست نمیتوان از این محفل به عنوان یکی از نهادهای موثر در انتخابات ۱۴۰۰ چشمپوشی کرد.
حمایت حسن عباسی از سعید جلیلی
جبهه پایداری مهمترین جایی است که سعید جلیلی روی حمایت آن حساب باز کرده است. از سویی دیگر سعید جلیلی بر خلاف سایر اصولگرایان، با محمود احمدی نژاد مرزبندی نکرده و این امید را دارد که از حمایت ویژه احمدینژاد و احمدینژادیها هم بهرهمند شود.
حسن عباسی رئیس مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز نیز از دیگر افرادی است که در سخنرانیهای خود سعید جلیلی را به عنوان نامزد برتر اصولگرایان معرفی کرده و معتقد است اگر جلیلی معرفی نمیشود به خاطر روحیه فساد ستیزی او است که در تقابل با باندهای خاص در جریان اصولگرا قرار میگیرد. به جز اینها سعید جلیلی نیم نگاهی هم به حمایت نظامی-سیاسیها دارد. افرادی که نمود سیاسی آنها در جمعیت ایثارگران است، اما در بسیاری از قسمتهای ارگانهای نظامی نیز حضور جدی دارند و دستکم اصلیترین قدرت رسانهای اصولگرایان (از صدا و سیما تا ابر خبرگزاریهای نظامی) در دست آنهاست. این تیم رسانهای تا امروز زیر سایه جلیلی قرار نگرفته است. آنها سهم خود را از دولت جلیلی میخواهند (چنانچه سهم خود را از مجلس اصولگرای یازدهم گرفتند) و در عین حال، با حساب و کتاب گستردهتر، سعی دارند از فردی حمایت کنند که در انتخابات ۱۴۰۰، سکوی پرشی برای آینده ایران داشته باشد.
چالشهای سعید جلیلی در انتخابات ۱۴۰۰
هرچند سعید جلیلی گزینه مهمی در میان کاندیداهای موجود به حساب میآید، اما حقیقت آن است که او هنوز برای اصولگرایان خیر الموجودین نیست. بخش تصمیمگیر و سیاستگذار اصولگرا روی توانایی سعید جلیلی انقلت دارد و ماجراهایی را به خاطر میآورد که در آستانه مذاکرات هستهای بزرگترین مقامات ایران چگونه برای جلیلی کلاس توجیهی میگذاشتند تا به او آموزش دهند که با چه زبانی در مذاکرات سخن بگوید و چگونه از منافع جمهوری اسلامی دفاع کند. در حالیکه ایران تحت شدیدترین فشارهاست این سوال برای تصمیمگیران اصولگرا مطرح میشود که آیا جلیلی میتواند مشکلات خارجی را حل و فصل کند؛ شاید پاسخ این است که جلیلی برای مذاکره با جو بایدن گزینه مناسبی نباشد؛ چه آنکه اگر بنا بر مذاکره دموکراتها باشد، بهتر است چهرهای میانهروتر از رییس جمهور ایران باشد و اگر بنا بر مذاکره با ترامپ هم باشد، باز هم جلیلی آنقدر تجربه ندارد که خیال حاکمیت از او جمع باشد با این وصف آنها ترجیح میدهند در انتخابات ۱۴۰۰ گزینهای رییس جمهور ایران باشد که اینچنین نگرانیهایی درباره آن وجود نداشته باشد.
به جز این موضوع، ابراهیم رییسی و محمدباقر قالیباف نیز در صف پاستور ایستادهاند و دستکم برای اصولگرایان، فعلا رییسی گزینه مورد توجهتری است، با این حساب تا زمانی که ابراهیم رئیسی حرف آخر را نزند، تکلیف اصولگرایان با سعید جلیلی روشن نخواهد شد.
تانتیجرودید...ولی من کلا بااصول گراهاموافقم....
:)
خدا شفا دهد إن شاء الله