اقتصاد۲۴ - مادر شاغل جایی امنتر از منزل مادربزرگ جایی را نمیشناخت تا فرزندش را موقع رفتن به محل کار آنجا بسپارد. اما دختر بچه ۷ ساله حتی در منزل مادربزرگ هم از آسیب در امان نماند و مورد آزاد شیطانی قرار گرفت. در این گزارش آسیب شناسی این حادثه را از زبان کارشناس روانشناسی بخوانید.
راضیه پلههای کلانتری ابوسعید را دو تا یکی طی کرده بود. صورتش از عرق خیس بود و لب هایش سفید شده بود. از یکی دو سرباز چیزهایی پرسید. آنها با دست اتاق رئیس کلانتری را به او نشان دادند. اتاقی که پشت یک در شیشهای بود.
بیشتر بخوانید:برادرشوهر از زن برادر بیوه اش خوشش میآمد!
زن جوان بدون رعایت نوبت وارد اتاق شد. سرباز میخواست جلوی او را بگیرد. اما انگار حضورش برای راضیه نامرئی بود.
وارد اتاق رئیس کلانتری شد و همانطور که نفس نفس میزد، در چند جمله کل ماجرایی را که او را اینطور آشفته کرده بود تعریف کرد. رئیس کلانتری از او خواست قبل از هر اقدامی سراغ واحد مددکاری برود
راضیه پلههای کلانتری ابوسعید را دو تا یکی طی کرده بود. صورتش از عرق خیس بود و لب هایش سفید شده بود. از یکی دو سرباز چیزهایی پرسید. آنها با دست اتاق رئیس کلانتری را به او نشان دادند. اتاقی که پشت یک در شیشهای بود.
بیشتر بخوانید:برادرشوهر از زن برادر بیوه اش خوشش میآمد!
زن جوان بدون رعایت نوبت وارد اتاق شد. سرباز میخواست جلوی او را بگیرد. اما انگار حضورش برای راضیه نامرئی بود.
وارد اتاق رئیس کلانتری شد و همانطور که نفس نفس میزد، در چند جمله کل ماجرایی را که او را اینطور آشفته کرده بود تعریف کرد. رئیس کلانتری از او خواست قبل از هر اقدامی سراغ واحد مددکاری برود
راضیه روبروی سرگرد مهناز افشنگ نشست و زیر گریه زد. همه ماجرا همین بود که دختر ۷ ساله اش مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود. اما سرگرد افشنگ کمی صبر کرد تا مادر جوان آرام بگیرد. صورتش را با دست پوشانده بود و گریه امانش نمیداد. اما بعد از اینکه کمی آب برای او ریختند و آرامش کردند، سعی کرد بغضش را فرو بخورد و گفت: «چند روزی بود که حال دختر ۷ ساله ام به نام نازنین خوب نبود. بهانه گیر و زودرنج شده بود. با هر بهانهای میزد زیر گریه و خلاصه این را به شما بگویم که من مادر میفهمیدم که او همان نازنین همیشگی نیست.»
او در ادامه گفت: «من در یک اداره کار میکنم و باید هر روز ساعت ۸ صبح ساعت بزنم. اما چند روزی بود که موقع رفتن به سر کار، نازنین به حدی گریه میکرد و مانع من میشد که دیر به اداره میرسیدم. تمام حرفش هم همین بود که میگفت دلش نمیخواهد به خانه مادرهمسرم برود. دست من را میگرفت و با التماس از من میخواست او را به خانه مادربزرگش نبرم. حتی وقتی اصرار من را میدید، شروع میکرد به جیغ و گریه. برای همین چند روزی بود که خواهر من از راه دور به خانه ما آمده بود تا موقع رفتن من به سر کار مراقب نازنین باشد.»
مادر نازنین مستاصل شده بود. خواهرش دیگر نمیتوانست بیشتر از این در خانه شان بماند. نازنین هم پایش را در یک کفش کرده بود و میگفت خانه مادربزرگش نمیرود: «یک شب دخترم را در آغوش گرفتم و از او خواستم با من حرف بزند. فکر میکردم دوری از من او را حساس کرده است. به هر چیزی فکر میکردم جز چیزی که شنیدم.»
نازنین همان شب به مادرش گفت که در خانه مادربزرگش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. مادر شوکه بود و میخواست از فردی که دخترش را مورد آزار و اذیت قرار داده بود شکایت کند.
مادر نازنین در ادامه به سرگرد افشنگ گفت: «یکی از اقوام همسرم آن روز مهمان خانه مادرشوهر من بود. او مردی میانسال و مورد احترام همه خانواده است. باورم نمیشود که او به دخترم تعرض کرده باشد. اما نازنین به من گفت وقتی ظهر در خانه مادربزرگش بوده، مادربزرگ مشغول آماده کردن ناهار میشود وهمان موقع آن مهمان میانسال نازنین را در گوشه یکی از اتاقهای خانه مورد آزار و اذیت قرار میدهد.»
او در ادامه گفت: «من و همسرم وقتی موضوع را فهمیدیم نزدیک بود از ناراحتی سکته کنیم. همسرم بدون هیچ تاملی سوار ماشین شد و راهی منزل آن مرد شد که در شهر دیگری است. من هم همراهش رفتم. در میان راه از شدت ناراحتی به یکی از آشنایان که وکیل است زنگ زدم و او من و همسرم را متقاعد کرد که به خانه آن فرد نرویم. برای همین از میان راه بازگشتیم و تصمیم به شکایت از او گرفتم. شک ندارم اگر پای ما به خانه او میرسیدهمسرم آن مرد را به قتل میرساند.»
تجاوز به بچهها! خانواده هاچه باید کنند؟!
سرگرد مهناز افشنگ، مشاور مرکز مشاوره کمیل واقع در سرکلانتری هشتم؛ کلانتری ۱۱۲ ابو سعید؛ بعد از آرام کردن مادر نازنین به او توصیههایی کرد که در گفتگوی اختصاصی با رکنا، در این مورد اینطور توضیح داد: «در این مورد در اولین قدم باید موضوع به صورت کاملا محرمانه و خصوصی در خانواده مطرح شود. آنچه والدین کودک باید به آن توجه داشته باشند این است که این موضوع اصلا نباید بارها جلوی کودک مطرح شود. حتی در مراحل شکایت و دادسرا و دادگاه هم حتی الامکان باید نیاز به حضور مکرر کودک و توضیح مکرر او برای مقامات قضایی نباشد. چرا که هر قدر کودک به عمق فاجعه و قبح آن واقف شود تاثیر منفی بیشتری بر روح و روان او گذاشته میشود. به طور مثال در قدیم که کودکان در مورد آزارهای جنسی اطلاعی نداشتند، از لحاظ روحی هم آسیب کمتری میدیدند. اما این به هیچ وجه به این معنی نیست که در آموزش مسائل جنسی بیش از اندازه احتیاط کنیم که کودک در مواجهه با آزار جنسی نداند که چه کند. به عنوان مثال در همین مورد، نازنین باید میدانست که اگر فردی قصد داشت به اندامهای خصوصی او دست بزند باید با صدای بلند اعتراض میکرد و از افراد حاضر در خانه کمک میخواست. وقتی کودک در مورد مسائل جنسی ناآگاه باشد در مواجهه با آن شوکه و تسلیم میشود. اطلاعات لازم باید در اختیار بچهها قرار گیرد. نه بیش از اندازه و افراطی و نه آن قدر کم که کودک نداند چه کند.»
سرگرد افشنگ در ادامه گفت: «غالبا آزار دهندههای جنسی با ایجاد ترس و تهدید در کودک به نیت پلید خود میرسند. همین بیش از هرچیزی در کودک احساس اضطراب میکند. باید به کودک آموزش داده شود تا قدرت نه گفتن داشته باشد.»
سرگرد افشنگ در آخر گفت: «اولین و مهمترین قدم باید برای والدین حفظ خونسردی باشد. هر چند این کار بسیار سخت است، اما چارهای جز این نیست و با حفظ خونسردی کودک کمترین آسیب را میبیند. نباید در این مورد بیش از حد از کودک پرس و جو شود. هر بار با جستجو از او بخواهیم موضوع را موشکافی کند، او را به بالاترین سطح اضطراب برمی گردانیم. اگر کودک دلش خواست در مورد آزار جنسی که دیده شده حرف بزند، باز هم والدین باید با خونسردی گوش دهند. آنچه در مورد آزار دیدههای جنسی خردسال و بزرگسال تفاوت دارد همین بحث بازگویی ماجراست. در بزرگسالان فرد نیاز به تخلیه هیجانی از طریق بازگویی ماجرا دارد. دارد، اما در خردسالان، چون آنها درک کاملی از ماجرا ندارند، بحث تخلیه هیجانی مطرح نیست.»
سرگرد افشنگ در ادامه گفت: «غالبا آزار دهندههای جنسی با ایجاد ترس و تهدید در کودک به نیت پلید خود میرسند. همین بیش از هرچیزی در کودک احساس اضطراب میکند. باید به کودک آموزش داده شود تا قدرت نه گفتن داشته باشد.»
سرگرد افشنگ در آخر گفت: «اولین و مهمترین قدم باید برای والدین حفظ خونسردی باشد. هر چند این کار بسیار سخت است، اما چارهای جز این نیست و با حفظ خونسردی کودک کمترین آسیب را میبیند. نباید در این مورد بیش از حد از کودک پرس و جو شود. هر بار با جستجو از او بخواهیم موضوع را موشکافی کند، او را به بالاترین سطح اضطراب برمی گردانیم. اگر کودک دلش خواست در مورد آزار جنسی که دیده شده حرف بزند، باز هم والدین باید با خونسردی گوش دهند. آنچه در مورد آزار دیدههای جنسی خردسال و بزرگسال تفاوت دارد همین بحث بازگویی ماجراست. در بزرگسالان فرد نیاز به تخلیه هیجانی از طریق بازگویی ماجرا دارد. دارد، اما در خردسالان، چون آنها درک کاملی از ماجرا ندارند، بحث تخلیه هیجانی مطرح نیست.»
منبع: رکنا
حیوانم آرزوست
تجاوز و فحشت بیداد میکنه هر کس یک شرکت سوری زده و با دادن آگهی منشی خانم ی ناموس مردم دست اندازی میکنه
امثال این حیوان صفات رو نباید اعدام کنند باید بی آبرو کن و بعد انقدر عذابش بدن روزی هزار بار آرزوی مرگ کنه
آب ریخته شده ب جوی برنمیگرده آیا این دختر و پدر دیگه میتونن راحت زندگی کنن