حمیده قاسمی، اقتصاد۲۴ - دورههای متفاوتی در بورس از ابتدای سال تا به امروز تجربه شده است؛ به طوری که بین بزرگترین رشدها و افتهای این بازار تنها چند ماه فاصله بوده است. در حال حاضر هیجانهای سنگین بازار سرمایه طی شده است و بورس رویهای جدید در پیش گرفته است.
چنانچه با ذرهبین و ماشین حساب به سراغ بازار سرمایه برویم؛ چیزی بیشتر از حرکتهای نوسانی کوتاه مدت ظاهر نصیبمان میشود. نگاه به اقبال حقیقیها و حقوقیهای بازار و ارزش معاملات، در کنار اخبار و گزارشهای ۹ ماهه صنایع که یکی پس از دیگری بر صفحه کدال نمایان میشوند چیزی بیش از سردرگمیهای شاخص را به ما نشان میدهد.
این روزها حقیقیها به سمت شرکتهای کوچک و حقوقیها به سمت نمادهای بزرگ رفته اند.
در این میان خبرهای مثبتی از گروههای بزرگ منتشر میشود؛ گزارشها سودهای خوبی را در صنایع بزرگ افشا میکنند و به لیدرها قدرتهای جدیدی را القا میکنند که میتواند آنها را با اندکی تامل به مسیرهای جدید حرکتی بکشاند.
هدف بازارگردانی گم شده است؟
هرچند که بازارگردانی برای افزایش نقدشوندگی بازار در دوره رکود و صفوف سنگین هر روزه الزامی شد؛ اما این حرکت میبایست پس از عبور از آن دوره مورد مدیریت بهتری از سوی سیاستگذار قرار میگرفت.
بازارگردانی میتوانست به نحوی اجرا شود که ضمن حفظ روانی بازار با عرضههای وقت و بی وقت در سهام فوق اصلاح شده فعلی سبب درجا زدن بیش از یک ماهه بازار نشود. این مساله گاها صبر سهامداران زیان دیده را لبریز کرده و به جایی رسانده که برخی عطای این بازار را به لقایش بخشیده اند و با تلخترین تجربه سرمایه گذاری بورسی با تابلوهای حافظ و سعادت آباد برای همیشه خداحافظی کرده اند.
این مساله نشان میدهد که حتی در بدیهیترین دستورالعملها نیز اجرای موثری صورت نمیگیرد؛ چراکه با وجود وظیفه بازار گردان بر خرید از صف فروش به منظور افزایش نقدشوندگی بازار این نکته نیز لازم الاجراست که "هر صف خریدی لایق عرضه نیست! "
سهامداران به شرکتهای بزرگ کم اعتمادند؟
با حل مشکل نقدشوندگی و حرکت تک سهمها در بازار، همچنان سهمهای بزرگ نای حرکت ندارند و به اصطلاح بازاری "پولی پشتشان نیست! ". دلیل این مساله این است که سهامداران به بازیگران سهام بزرگ بی اعتمادند و خود را با بازی این سهام بیگانه میبینند؛ چراکه رفتاری که دولت با عرضه خرد سهام طی ماههای اخیر در بازار سرمایه از خود نشان داد، نه تنها سبب ریزش سنگین و تاریخی بورس شد، بلکه ریزش اعتماد عمومی را نیز در پی داشت.
اما اکنون هرچند دیر، اما خوب به این نتیجه رسیده است که هر آزمون و خطایی در بازار سرمایه ریسک بی اعتمادی سرمایه گذاران را به همراه خواهد داشت، بنابراین بارقههای از تغییر رفتار دولت در بورس به تدریج پدیدار میشود.
بر این اساس در هفته گذشته دولت اعلام کرد که مازاد سهام پالایشی در اختیار خود را به جای عرضه خرد و یا حتی عرضه در قالب ETF به جای رد دیون به بانکها واگذار کرده است.
از سوی دیگر ناشران و بازیگران حقوقی در سهمهای بزرگ هر زمان با اقبال حقیقیها تحت تاثیر ارزندگی سهم، تکنیکال و یا افشای مطلوبی در این سهام مواجه میشوند، اقدام به عرضههای سنگین و خارج از عرف میکنند که نمونه بارز آن در سهام فولاد، فملی و پالایشیها در هفته گذشته به وضوح قابل مشاهده بود.
خلاء پولهای حقیقی قابل لمس است!
آنچه شپنا را از ۵۰۰ تومان تا بیش از ۵۰۰۰ تومان برد، قدرت پول حقیقی و تحت تاثیر شایعه افزایش سرمایه سنگین آن بود. سهمی همچون بانک دی با وجود شمولیت ماده ۱۴۱ قانون تجارت نیز تحت تاثیر اخبار افزایش سرمایه سنگین مسیر شپنا را طی کرد. سایر سهام نیز تنها با قدرت پول توانستند در عرضه چند ماه به ارزش ذاتی خود برسند و حتی از آن عبور کنند.
بیشتر بخوانید: پالایش یکم؛ زائیده عدم تعهد دولت به اعتماد مردم/ دولت پشت سهامداران دارا را خالی کرده است
اما اکنون با وجود ارزندگی و قیمتهایی در سطح پیش فروش در برخی سهام، باز هم اقبال پولهای حقیقیها به سمت بورس نیست! هرچند که با وجود اشباع رشد بازارهای موازی پولها و نقدینگیهای سرگردان راهی جز بازار سرمایه هم ندارند. این مقاومت هر چند که با اعتمادی ایجاد شده از سوی دولت منطقی به نظر میرسد، اما پشت بازار را برای حرکتهای صعودی جدید خالی گذاشته است.
بدون حقیقیها چرخ بورس نمیچرخد!
با وجود اینکه دولت در بازی خود در ماههای اخیر تنها به فکر فروش سهام خود بر قلههای دست سازش بود، اما فکرش را هم نمیکرد که پولهای حقیقی روزی چنان خود را از صحنه بازار خارج کنند که سهام حتی در اوج ارزندگی نیز روی زمین بمانند.
آن هم در شرایطی که دولت حدود یک چهارم دخل خود را برای ۱۴۰۰ بر روی بازار سرمایه بسته است، مسالهای که بدون رونق بازار سرمایه تنها نوشتارهای بودجه سال آینده را فانتزیتر و رویاییتر از گذشته میکند؛ مسالهای که نشان از شخم بی موقع باغبان بر زمینی بوده که تازه جوانههایی از خاک آن سر بر آورده بودند؛ بنابراین چنانچه حقیقیها پای در میدان نگذارند چرخ بازار سرمایه دوباره به حرکت درنمی آید و دولت میبایست به فکر کانالی دیگر برای تامین مالی خود باشد. مسالهای که بازخورد آن حقیقیها را تا زمان تصمیم گیریهای جدید دولت و به میزان خروج دولت از بورس نسبت به ورود به بازار سرمایه محتاط و بی تصمیم در خارج از گود سرمایه گذاری بورسی منتظر نگه میدارد.