اقتصاد۲۴- اخیراً اخباری منتشر شده در مورد جنایتهای جنگی ارتش روسیه در اوکراین و قتل غیر نظامیان. مسکو این اخبار را انکار میکند و روسوفیلها هم میگویند "کشته سازی" است. اخیراً تصاویر ماهوارهای طی زمان اشغال روسها از برخی شهرهای اوکراین منتشر شده که کشتههای غیر نظامی را در خیابانها نشان میدهد. به نظر نمیرسد خارج از حیطه نفوذ مسکو کسی در مورد این مظالم تردید داشته باشد.
اکنون این ماجراجویی پرسشهایی را مطرح میکند:
یکم، این که به نظر میرسد دیکتاتورها در پایان عمر خود دچار جنون میشوند. موارد هیتلر، موسولینی، استالین، مائو، صدام، قذافی… و بسیاری دیگر شاهد این مدعاست. دلیل این امر جدا افتادن از حقایق به دلیل دیوار تملق و مجیزگویان و شکستهای کوچک که به تدریج بزرگتر میشوند و ترس دیکتاتور از همه، به جز بی قابلیتترین متملقین، که این امر گرفتاری را تشدید میکند. پوتین فعلاً علائم این بیماری را نشان داده و میتواند رفتار جنون آمیزی با شدت و حدت بیشتر از خود نشان دهد.
دوم، پیش بینی میشود اقتصاد روسیه در سال جاری بین ده تا پانزده درصد افت داشته باشد و تورم هم به بیش از بیست درصد افزایش یابد. اما باز هم سابقه دیکتاتورهای قبلی نشان میدهد که حمایت داخلی از آنها بعد از ماجراجوییهای خطرناک افزایش مییابد. در واقع مردمی که بیشترین آسیب را از او متحمل میشوند، دیرتر از همه تغییر عقیده میدهند و پس از سقوط دیکتاتور است که ارزیابی واقع بینانهای از حال و روزگار خود و تاثیر تصمیمهای او انجام میشود. همه حامیان هیتلر و استالین و مشابه آنها بعد از آنها به جز لعنت هبهای برای روح آنان نداشتند.
بیشتر بخوانید: اوکراین و افزایش شکافهای تهران و مسکو
سوم، اقدام پوتین و شکست فاجعه بار استراتژی او قابل توجه است. او تصور میکرد به سرعت اوکراین سقوط میکند و مردم با دستههای گل به استقبال نیروهای او میآیند. در خبرها بود که بسیاری از سربازان و افسران روسی به جای جیره اضطراری، لباسهای رسمی را همراه برده بودند تا در رژه پیروزی دربر کنند.
این اقدام پوتین، روسیه را در جای واقعی خودش قرار داد. در زمان شوروی این کشور یک ابر قدرت به حساب میآمد. قبل از آن در زمان تزارها یک نیمچه ابرقدرتی محسوب میشد که به کشورهای فقیر و عقب ماندهتر همسایه تجاوز میکرد و سرزمینهای آنان را صاحب میشد. روسیه مجدداً بعد از فروریزش شوروی در حد یک نیمچه ابرقدرت جایگاه یافته بود. اکنون این جایگاه نیز متزلزل شده است. به نظر میرسد برای دهها سال همه با بی اعتمادی به این کشور مینگرند و روابط محدود بین المللی رشد و توسعه روسیه را محدود خواهد کرد و امکان کسب جایگاه در حد جاه طلبیها را منتفی خواهد ساخت.
چهارم، آرزوی ابرقدرتی نیازمند توسعه دامنه نفوذ بود. برخی کشورهای همسایه و جزئی از شوروی سابق با تهدید، پیوندهای اقتصادی و از همه مهمتر نفوذ دامنه دار سیستم جاسوسی روسیه در مدار مسکو باقی مانده بودند. از مجارستان گرفته تا آسیای میانه، قفقاز، برخی کشورهای حوزه دریای سیاه و سایر مناطق. در اکثر این کشورها "مینی دیکتاتور"های مطیعی برسرکار گمارده شده بودند با این ماموریت که منافع و ملاحظات مسکو را بالاتر از منافع مردم خود پیگیری کنند. اکنون برای بسیاری از اینها زمان سر نوشت ساز فرا رسیده است. یا با ادامه تبعیت، بر اسب بازنده شرط ببندند و یا خود را نجات دهند. تاریخ نشان میدهد که این دومی اقدام مشکلی است و معمولاً پیرو و پیشرو با هم فرو میروند. میتوان دریافت که اگر پوتین خود را سریع از این مخمصه نجات ندهد، عاقبت کار او همراه با بحرانهای مختلفی در بسیاری از منطق جهان خواهد بود.
منبع: دیپلماسی ایرانی