در بسیاری از شهرهای کوچک، تنها یک یا دو مرکز مشاوره نیمهفعال وجود دارد که معمولاً با کمبود نیروی متخصص مواجهاند. در مناطق روستایی، تراپی عملاً مفهومی غریبه است؛ نه زیرساختی برای آن تعریف شده، نه فرهنگسازی در این خصوص انجام شده. تفاوتی دردناک میان دسترسی روانی شهروند شمال تهران و یک زن روستایی در بلوچستان وجود دارد: اولی، دسترسی به روانشناس تحصیلکرده، کلینیک مجهز، گروهدرمانی و حتی اپلیکیشنهای سلامت روان دارد؛ دومی، حتی آدرس مرکز بهداشت را نمیداند.
بر اساس آمارهای رسمی بیش از ۳۰ درصد افراد جامعه به اختلالات روانی مزمن مبتلا هستند و درصد بسیاری هم از مشکلاتی مانند افسردگی، استرس و... رنج میبرند، تحت پوشش قرار دادن خدمات سلامت روان از سوی بیمهها امری ضروری به نظر میرسد.
تعرفه گروهی از رواندرمانگران، یورویی و دلاری است؛ آنها معادل این ارزها از مراجعهکنندگان پول دریافت کرده و جلساتشان را خارج از کشور به صورت آنلاین برگزار میکنند؛ جلسات مشاورهای که اغلب بالای یک میلیون تومان هزینه میبرد. همه اینها در شرایطی است که این تراپیها نیاز به استمرار دارد و با یکی، دو جلسه کار تمام نمیشود.
ویزیت دکتر «ن» برای بار اول ۴۰ دقیقه است که ۶۰۰ هزار تومان است و از دفعات بعد برای هر ۲۰ دقیقه، ۵۰۰ هزارتومان هزینه ویزیت است. یکی از مراجعین سابق این روانپزشک به شوخی در شبکههای اجتماعی نوشته بود بعد سه جلسه دیدم دادن چنان ویزیتی افسردگی مضاعف میآورد.
یک روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه یکی از عوامل موثر در شکلگیری شخصیت را ترتیب تولد فرزندان در خانواده دانست و به تشریح ویژگیهای شخصیتی فرزندان اول، میانه و آخر پرداخت.
«این روزا دیگه کسی نمیتونه ماشین خارجی خوب سوار شه به جز دزدا! این روزا کسی نمیتونه شغل درست و حسابی برای خودش دست و پا کنه مگه اینکه به یه جا وصل باشه! این روزا ...»